30/فروردين/1404
|
05:03
۲۳:۱۱
۱۴۰۴/۰۱/۲۷
گزارش «وطن امروز» درباره مهاجرت داوطلبان پزشکی و بی‌توجهی به افزایش ظرفیت پذیرش رشته‌های پزشکی

نگرانی از آینده درمان!

تحصیل بیش از 20 هزار دانشجوی پزشکی در خارج از کشور

محمدحسین فرقدانی: وقتی صحبت از مهاجرت نخبگان به میان می‌آید، ذهن بیشتر ما به سمت دانشمندان، مهندسان یا استعدادهای خاص در حوزه‌های فناوری می‌رود اما آنچه در سال‌های اخیر آرام و خزنده رخ داده، پدیده‌ای است که شاید کمتر به چشم آمده ولی تبعاتی به‌مراتب سنگین‌تر از فرار مغزها دارد؛ مهاجرت گسترده داوطلبان ایرانی به خارج از کشور برای تحصیل در رشته‌های پزشکی و دندان‌پزشکی. پدیده‌ای که امروز دیگر نمی‌توان آن را نادیده گرفت، چرا که بنا بر آمار رسمی منتشرشده از سوی سازمان صدا و سیما، بیش از ۸ هزار دانشجوی پزشکی و دندان‌پزشکی ایرانی تنها در روسیه مشغول تحصیل هستند. اگر این آمار را به کشورهای دیگری چون مجارستان، اوکراین، ترکیه، فیلیپین، ارمنستان، گرجستان، هند و... تسری دهیم، بدون تردید با جمعیتی بیش از ۲۰ هزار نفر مواجه خواهیم شد؛ جوانانی که برای تحقق آرزوی پزشکی، چمدان بسته‌اند و مسیر تحصیل را نه در دانشگاه‌های داخلی، بلکه در دانشگاه‌های خارجی جست‌وجو می‌کنند.
* قیمت بالای یک آینده نامعلوم
هزینه تحصیل دانشجویان ایرانی در رشته‌های پزشکی در خارج از کشور، بسته به مقصد، دانشگاه و سبک زندگی، تفاوت‌هایی دارد اما آنچه تقریباً درباره همه آنها مشترک است، پرداخت شهریه‌های سنگین به‌ صورت آزاد و ارزی است. این دانشجویان عمدتاً از طریق کانال‌های غیررقابتی و صرفاً بر مبنای توان مالی وارد دانشگاه‌های خارجی می‌شوند و هیچ‌گونه بورسیه یا حمایت دولتی در کار نیست. بنابراین خانواده‌ها علاوه بر پرداخت شهریه‌های دلاری، باید هزینه‌های جاری زندگی در کشور میزبان را نیز متقبل شوند؛ از جمله هزینه مسکن، خورد و خوراک، بیمه، رفت‌وآمد، پوشاک و دیگر هزینه‌های شخصی. در نتیجه، این گروه از دانشجویان، عملاً نقش توریست‌های دائمی و مصرف‌کننده‌ در اقتصاد کشور مقصد را ایفا می‌کنند؛ حضوری که نه از منظر علمی و پژوهشی برای آن کشور دستاوردی دارد و نه بازگشتی ملموس برای اقتصاد و آموزش کشور مبدأ. 
اگر تنها به آمار رسمی صداوسیما درباره بیش از ۸ هزار دانشجوی ایرانی پزشکی و دندان‌پزشکی در روسیه توجه کنیم و هزینه متوسط سالانه ۲۰ هزار دلاری برای هر نفر را در نظر بگیریم، با خروج سالانه بیش از ۱۶۰ میلیون دلار ارز از کشور مواجه خواهیم بود؛ آن هم در شرایطی که این مبالغ، نه صرف انتقال دانش فنی یا تعامل علمی، بلکه صرف گذران زندگی و تحصیل در دانشگاه‌هایی می‌شود که در بسیاری موارد، سطح آموزشی آنها از دانشگاه‌های داخلی بسیار پایین‌تر است. در کشوری که با تحریم، کسری بودجه و نیاز مبرم به سرمایه‌گذاری در نظام سلامت مواجه است، آیا این خروج عظیم سرمایه قابل توجیه است؟ و آیا وقت آن نرسیده که سیاست‌گذاران با نگاهی واقع‌بینانه و شجاعانه، راهی برای جذب این سرمایه انسانی و مالی در داخل کشور بیابند؟
* بازگشت در بن‌بست
اما قصه مهاجرت تحصیلی تنها به دوران آموزش محدود نمی‌شود؛ بخش مهم‌تر ماجرا، زمانی آغاز می‌شود که این دانشجویان پس از پایان تحصیل، برای بازگشت به کشور و ورود به عرصه طبابت، باید در آزمون‌های ارزشیابی و معادلسازی وزارت بهداشت شرکت کنند؛ آزمون‌هایی که در سال‌های اخیر با سخت‌گیری‌های مضاعف، پیچیدگی‌های رویه‌ای و ضوابط گاه غیرشفاف، به سدی جدی در برابر بازگشت این نیروهای تحصیلکرده بدل شده‌اند. بسیاری از دانشگاه‌هایی که این دانشجویان در آنها مشغول به تحصیل هستند، از سوی وزارت بهداشت ایران در فهرست دانشگاه‌های معتبر قرار نگرفته‌اند. این یعنی حتی پیش از برگزاری آزمون، مدرک تحصیلی آنان در وضعیت بلاتکلیف قرار دارد. از سوی دیگر، آزمون‌های ارزشیابی، نه‌تنها از نظر محتوایی هماهنگ با آموزش‌های دریافتی این دانشجویان نیست، بلکه نرخ قبولی بسیار پایینی دارد؛ بنا بر آمارهای غیررسمی، کمتر از ۱۰ درصد شرکت‌کنندگان موفق به کسب مجوز فعالیت در کشور می‌شوند. دانشجویی که 5 تا 7 سال از عمر خود را در کشور دیگری سپری کرده است، در شرایطی به ایران بازمی‌گردد که خانواده‌اش با دشواری فراوان، هزینه‌ای قابل توجه برای تحصیل او پرداخت کرده‌اند. گاه این هزینه از مرز 100 هزار دلار نیز فراتر می‌رود. این دانشجو با امید آغاز طبابت در وطن و خدمت به مردم کشورش، در آزمون‌های ارزشیابی شرکت می‌کند اما ناگهان با واژه‌ای سنگین و تلخ روبه‌رو می‌شود؛ واژه‌ای که تمام تلاش‌ها و آرزوهایش را زیر سؤال می‌برد: «عدم ارزشیابی». تصمیمی که می‌تواند نه‌تنها او را از ادامه مسیر تحصیلی و شغلی بازدارد، بلکه بحرانی روانی، اقتصادی و اجتماعی برای خانواده‌اش نیز به ‌همراه داشته باشد. برخی از این افراد، پس از چندین بار تلاش ناموفق، عطای بازگشت را به لقایش می‌بخشند و مسیر مهاجرت دائم را انتخاب می‌کنند و برخی دیگر، در ناامیدی و سرخوردگی، مسیر زندگی خود را به‌کلی تغییر می‌دهند. این پرسش جدی مطرح است که چرا در این سال‌ها، سازوکار روشنی برای ارزشیابی علمی این گروه از دانش‌آموختگان طراحی نشده است؟ چرا وزارت بهداشت، به‌جای آزمونی جداگانه و غیرشفاف، از یک آزمون ملی و مشترک برای همه داوطلبان چه دانش‌آموختگان داخلی و چه خارجی استفاده نمی‌کند تا ملاک سنجش، تنها دانش پزشکی باشد، نه محل تحصیل؟ 
* فرصت یا تهدید برای زیرساخت‌های داخلی؟
سال‌هاست که مسؤولان وزارت بهداشت با افتخار از کیفیت آموزش پزشکی در ایران سخن می‌گویند؛ کیفیتی که آنقدر بالا توصیف می‌شود که بهانه‌ای برای جداسازی آن از نظام آموزش عالی کشور شده است. با این حال، این ادعاهای پرطمطراق وقتی با واقعیت مواجه می‌شوند، چیزی جز یک تناقض آشکار به چشم نمی‌آید. اگر آموزش پزشکی در ایران واقعاً اینقدر ممتاز و بی‌نظیر است، پس چرا هیچ برنامه‌ای برای جذب یا بازگشت هزاران جوان ایرانی که با آرزوی پزشک شدن راهی کشورهای دیگر شده‌اند وجود ندارد؟ اگر قرار است این آموزش ممتاز مبنای سیاست‌گذاری باشد، چرا از این فرصت طلایی برای بازسازی نظام درمانی داخلی استفاده نمی‌شود؟
بسیاری از دانشجویان ایرانی که برای تحصیل پزشکی راهی کشورهای خارجی شده‌اند، تنها به دلیل کمبود ظرفیت یا نبود عدالت در پذیرش‌های داخلی، از این مسیر پرهزینه عبور کرده‌اند. خانواده‌هایی هستند که بیش از 100 هزار دلار برای تحصیل فرزندشان هزینه کرده‌اند، تنها به این امید که روزی به کشور برگردد و در وطن طبابت کند اما حالا همین دانشجویان، با وجود تحمل سختی‌های مهاجرت، باید پس از بازگشت در آزمون‌هایی شرکت کنند که هم دشواری بالایی دارد، هم تنها تعداد انگشت‌شماری در آنها پذیرفته می‌شوند. بدتر اینکه، بسیاری از دانشگاه‌هایی که در آنها درس خوانده‌اند، توسط وزارت بهداشت ارزشیابی نمی‌شود؛ حتی اگر در آزمون‌های ورودی ایران شرکت کنند و موفق هم باشند.
در این شرایط چرا وزارت بهداشت، به‌جای طراحی یک آزمون ارزشیابی جداگانه که نتیجه‌اش اغلب بن‌بست است، یک آزمون مشترک میان دانشجویان خارج‌رفته و دانشجویان داخلی برگزار نمی‌کند؟ اگر آموزش پزشکی ما واقعاً اینقدر قدرتمند است، چرا از ظرفیت دانشگاه‌های داخلی – بویژه دانشگاه آزاد که در بسیاری از واحدها فضا، تجهیزات و اعضای هیات علمی دارد برای جذب همین دانشجویان استفاده نمی‌شود؟ این دسته از دانشجویان حاضرند شهریه پرداخت کنند، پس چرا به‌جای خروج ارز و تحمیل فشار مالی به خانواده‌ها، این سرمایه به توسعه زیرساخت‌های آموزشی کشور کمک نکند؟ چرا همین پول‌ها صرف ساخت بیمارستان‌های آموزشی، ارتقای تجهیزات و تربیت نیروی درمانی داخلی نشود؟
* کمبود پزشک؛ زنگ خطر به صدا درآمده است
گزارش‌های مختلف نشان می‌دهد ایران در سال‌های آینده با بحران بازنشستگی گسترده پزشکان، عدم تمایل به طبابت در مناطق محروم و کمبود پزشک متخصص در برخی رشته‌ها مواجه خواهد شد. در چنین شرایطی، حفظ و استفاده از سرمایه انسانی، از نان شب واجب‌تر است. وقتی کشور به پزشک نیاز دارد، چرا باید صدها هزار داوطلب علاقه‌مند به‌دلیل محدودیت‌های ظرفیت پزشکی ایران از تحصیل یا طبابت منع شوند؟ جالب آنکه افزایش ظرفیت پذیرش پزشکی، نه‌تنها می‌تواند به توزیع عادلانه خدمات سلامت کمک کند، بلکه مانع مهاجرت بی‌رویه و خروج ارز هم می‌شود؛ راهکاری که هم جنبه اقتصادی دارد، هم ابعاد اجتماعی و سلامت را پوشش می‌دهد. یکی از راهکارهای عملیاتی و کم‌هزینه، برگزاری آزمون ملی پزشکی در ایران برای دانشجویان پزشکی خارج از کشور (مشابه آزمون Step در آمریکا) است. این آزمون می‌تواند به صورت مرحله‌ای برگزار شود و دانشجویانی که از سال دوم یا سوم تحصیل به ایران بازمی‌گردند، در صورت قبولی، ادامه تحصیل خود را در دانشگاه‌های داخلی طی کنند. این مدل، نه‌تنها از خروج بیشتر ارز جلوگیری می‌کند، بلکه امکان ارزشیابی مستمر و علمی‌تر را نیز فراهم می‌سازد و دغدغه کیفیت آموزش را پاسخ می‌دهد.
اگر امروز سیاست‌گذاران، مسؤولان آموزشی و تصمیم‌گیران کشور در مقابل این موج مهاجرت تحصیلی سکوت کنند، فردا با بحرانی عظیم در حوزه سلامت و آموزش پزشکی مواجه خواهیم شد. باید واقعیت‌ها را دید، از ظرفیت‌های موجود استفاده کرد، به افزایش هدفمند ظرفیت پذیرش پزشکی تن داد و از خروج سرمایه انسانی و ارزی کشور جلوگیری کرد. سرنوشت پزشکی کشور را نمی‌توان به بخت و اقبال داوطلبان مهاجر سپرد؛ باید با تدبیر، شجاعت و اصلاح سیاست‌ها، آینده را ساخت.

ارسال نظر
پربیننده