29/ارديبهشت/1404
|
13:34
۲۲:۰۸
۱۴۰۴/۰۲/۲۷

به عبارت دیگران

آخرین درس یک کولی

گردآورنده، تقی دژاکام: و آخرین حرفی که از کولیــــــان فرا گرفتـــه‌ام این 
است:
- در هیچ کجا
توقف مکن!
احمد عزیزی/ ناودان الماس
کتاب نیستان - صفحه ۷۵

***
آیت‌الله بهجت و جاسوسان غرب!

ملتفت باشید! حیات فرنگی‌ها با جاسوس است، تا به حال بر سر ما هر چیزی آوردند، از جاسوس‌ها آوردند. ملتفت باشید! اطراف خودتان را نگاه کنید، گاهی می‌شود به چند واسطه، به جاسوس می‌رسند. اینها یک فطانتی است که خدا باید این زرنگی را بدهد که آدم، گول دروغگوها را نخورد!
محمدتقی بهجت فومنی/ رحمت واسعه
انتشارات مرکز حفظ و نشر آثار آیت‌الله بهجت 
صفحه ۷۶

***
وصیتنامه ضداروپایی فرانتس فانون

برویم... رفقا! بهتر آن است که از هم‌اکنون ساحلی دیگر بجوییم. دیواره شب سیه و دیرپایی را که در آن غرقه‌ایم، بشکافیم و بیرون رویم. باید روز تازه‌ای که سر برمی‌آورد، ما را استوار و نستوه، آگاه و اندیشمند، مصمم و گستاخ بازیابد. بر ماست که با رؤیاهای خویش وداع کنیم و باورهای کهنه و دوستی‌های پیش از زندگی‌مان [عصر استعمار] را رها سازیم، وقت‌مان را با وردخوانی‌های بی‌ثمر و با تشبه‌جویی‌ها و همرنگ محیط شدن‌های تهوع‌آور تلف نکنیم. این اروپا را ترک گوییم؛ اروپایی که یکسره از انسان حرف می‌زند اما هر جا او را می‌یابد، در هر گوشه کوچه‌هایش و در هر گوشه دنیا کشتارش می‌کند. قرن‌هاست که اروپا پیشرفت توده‌های انسانی دیگر را متوقف کرده و آنان را بنده مقاصد و نیز شکوه و جلال خویش ساخته است. قرن‌هاست که این اروپا به نام افسانه اندیشمندی و شایستگی که ادعایی است، تقریبا تمام انسانیت را خفه کرده است. امروز نگاهش کنید: درمانده و حیران میان ۲ انفجار گیر کرده است؛ یکی انفجار اتمی و دیگری ازهم‌پاشیدگی معنوی... پس برادران! چرا و چگونه نباید دریافت که ما راهی بهتر از دنباله‌روی این اروپا داریم؟ امروز ما می‌دانیم که انسانیت برای هر یک از پیروزی‌های فکر اروپا، این اروپایی که دائم از انسان سخن می‌گفته و همواره اعلام می‌کرده که تنها در غم انسان است، چه رنج‌ها که نبرده است. برویم رفقا! قصه اروپا برای همیشه به سر رسیده است؛ راه دیگر باید جست. ما امروز به هر کاری تواناییم، به شرط آنکه از اروپا تقلید نکنیم و نیز بدان شرط که آرزوی رسیدن به اروپا و اروپایی ‌شدن وسوسه‌مان نکند. اروپا، دوری چنان جنون‌آمیز و عنان‌گسیخته برداشته است که امروز هر مهارگر و هر خردی از مهار کردنش ناتوان مانده است. 
فرانتس فانون‌/ مغضوبین زمین
ف. باقری - انتشارات مولا- صفحات 298 و 299

***
گاهی اکثریت پوچ و مزخرف است

حقیقت آنکه عقیده‌ای که همه‌جاگیر و شایع شده است، دلیلی ندارد که پوچ و مزخرف نباشد.  درواقع با توجه به سادگی و زودباوری اکثریت ابنای بشر، احتمال آنکه یک عقیده پوچ، شایع و همه‌جاگیر شود بیشتر است تا یک عقیده منطقی که نیاز به استدلال دارد.
برتراند راسل/ زناشویی و اخلاق
مهدی افشار - (چاپ دوم، نشر کاویان، ۱۳۶۲)
صفحه ۶۸

***
خیام و حکیم‌نمایان

در روزگاری زیست می‌کنیم که از دانشوران واقعی، تنها عده‌ای قلیل، در هزار رنج و محنت باقی مانده‌اند؛ روزگاری است که حکیم‌نمایان، بر تن باطل جامه حق می‌پوشانند و از حد تزویر و ریا قدمی فراتر نمی‌نهند و علم‌شان را جز در راه خواست‌های تن خود به کار نمی‌گیرند. اینان اگر ببینند که کسی مانند ایشان سر خودنمایی ندارد، بلکه براستی در پی یافتن حق و ترک باطل است، او را خوار می‌شمرند و تمسخر می‌کنند، و در هر حال خداوند یار و پناه همگان باد!
عمر خیام/ رساله جبر و مقابله
رحیم رضازاده ملک - نشر علم و هنر- صفحه ٢٤٣

***
گذرگاه موکب شاه!

شاه: خب هملت! پولونیوس کجاست؟
هملت: سر شام.
شاه: سر شام؟ کجا؟
هملت: نه در جایی که سرگرم تناول طعام باشد، بلکه آنجا که می‌خورندش. انجمنی از کرم‌های وزیرخوار سر او نشسته‌اند، کرم همانا سلطان خوش‌خوراکان است. چه، ما در پرورش همه‌گونه جانور می‌کوشیم تا خود پروار شویم و باز خودمان را می‌پروریم تا کرم‌ها را چاق کنیم. دولتمندان فربه و بینوایان لاغر، با هم تفاوت چندانی ندارند؛ فقط ۲ خورش متفاوت هستند، دو خورش که بر سر یک سفره صرف می‌شوند، و سرانجامِ همه، همین است.
شاه: افسوس! افسوس!
هملت: هر کس امکان دارد که با کرمی که شاهی را خورده است ماهی صید کند. و باز از آن ماهی که مرگ را خورده است، خود نیز تناول کند.
شاه: منظورت از این سخن چیست؟
هملت: هیچ، فقط می‌خواهم به شما نشان دهم که چگونه ممکن است روده‌های یک فقیر تهیدست، گذرگاه موکب پادشاهی باشد.
ویلیام شکسپیر/ هملت
داریوش شاهین- صفحات ۱۹۵ و ۱۹۶

ارسال نظر