رونمایی بیمقدمه
بهراد رشوند: هنوز سوت پایان فصل به صدا درنیامده که پرسپولیس، انگار از خط استارت یک ماراتن جامانده، به دل بازار نقلوانتقالات زده است. جایی که نه از نظم و تحلیل خبری هست، نه از صبر و حوصله؛ فقط عطش خرید، فقط مسابقه بر سر تصاحب نامها. گویی برای مدیران پرسپولیس دیگر مهم نیست بازیکن، کجای پازل تاکتیکی مینشیند. مهم فقط این است که اسمها کنار هم پرطمطراق به نظر برسند.
* از سقوط تا صعود: درویش، این بار بیپرده
پس از ۲ پنجره ضعیف که زیر سایه نارضایتی هواداران و خطر برکناری رضا درویش سپری شد، حالا مدیرعامل سرخها راه ملاحظه را کنار گذاشته است. دیگر نه سقف قرارداد مهم است، نه مقررات مالی. گویی فتح بازار، خود تبدیل به یک جام پنهان شده؛ جامی که با بردن آن میتوان اعتبار از دسترفته را باز خرید.
درویش امسال زودتر از همیشه پا به میدان گذاشت. قراردادها یکی پس از دیگری امضا شد، پیش از آنکه بسیاری از تیمها حتی فهرست خروجیشان را تکمیل کنند اما آیا این سرعت، به معنای دقت هم هست؟
* ازدحام در جناح چپ؛ وقتی همه وینگرند!
پرسپولیس در پست وینگر چپ، پیش از این صاحب یکی از بهترینهای لیگ بود؛ اوستون ارونوف، بازیکنی که هم تکنیک دارد و هم تجربه بینالمللی. اما ناگهان تیوی بیفوما و مجتبی فخریان هم به این جمع اضافه شدند؛ ۲ بازیکن با توانایی بازی دقیقاً در همان منطقه.
اگر ارونوف بماند و این ۲ بازیکن هم بدون تغییر پست در تیم بمانند، پرسپولیس در این پست با ترافیکی روبهرو خواهد بود که برای مدیریت آن، شاید نیمکت هم کافی نباشد. صحبتهایی درباره انتقال قرضی فخریان شنیده میشود اما سوال اصلی پابرجاست: آیا این خریدها بر اساس نیاز واقعی تیم بوده یا فقط واکنشی عجولانه به بازار؟
* قلیزاده در راه است؟ وینگر راست هم شلوغ میشود
محمدامین کاظمیان، وینگر باتجربهای که بیشتر در تیمهای میانه جدول درخشیده، حالا پیراهن پرسپولیس را به تن کرده است اما حتی با وجود او، مدیران باشگاه هنوز راضی نشدهاند. آنها به دنبال جذب علی قلیزاده هستند؛ بازیکنی که در سطحی متفاوت بازی کرده و اگر بیاید، بیشک جایگاه فیکس میخواهد.
ورود قلیزاده شاید از نظر فنی تحسینبرانگیز باشد اما در کنار کاظمیان و دیگر گزینهها، چالشی مدیریتی به وجود میآورد. آیا نیمکتی که باید مکمل زمین باشد، قرار است تبدیل به میدان رقابت و دلخوری شود؟
* رضا شکاری و یک علامت سؤال بزرگ
از سپاهان به تهران میآید؛ بازیکنی چندپسته که به هر گوشه از زمین سرک میکشد. رضا شکاری میتواند وینگر باشد، هافبک هجومی یا حتی مهاجم اما پرسش این است: آیا واقعاً پرسپولیس به چنین بازیکنی نیاز داشت؟
در تیم فعلی، هم یاسین سلمانی هست که سبک بازیاش به شکاری شباهت دارد، هم بازیکنانی مثل محمد خدابندهلو و کاظمیان که میتوانند پست شماره ۱۰ را پر کنند. پس چرا باید بودجه، فضا و فرصت را صرف بازیکنی کنیم که شاید فقط «آپشن» باشد، نه ضرورت؟
* نقلوانتقالات یا انتقامگیری از رقبا؟
از دور که نگاه میکنی، رفتار پرسپولیس در بازار بیش از آنکه بر اساس برنامهریزی باشد، شبیه واکنش احساسی است. انگار میخواهند ثابت کنند دیگر هیچ بازیکنی را از دست نمیدهند، حتی اگر نیاز نباشد(!)
در این میان، جذب نامهایی چون سیدپیام نیازمند و بیفوما بیشتر بوی قدرتنمایی میدهد تا برنامهریزی تاکتیکی. این رویکرد که بیشتر به «حمله پیشدستانه» شباهت دارد، ممکن است در کوتاهمدت موفق به نظر برسد اما در فصل پیش رو، وقتی ترکیب تیم بسته و نارضایتی از نیمکت آغاز شد، خودش را نشان خواهد داد.
* عمق ترکیب یا انباشتگی بیهدف؟
در حالی که پرسپولیس در پستهای کلیدی مانند مهاجم نوک، دفاع میانی و دفاع راست هنوز با کمبود مواجه است، بیشتر تمرکز خریدها بر پستهایی بوده که حتی پیش از این هم گزینههای قابل اعتمادی داشتند.
سؤال این است: آیا بهتر نبود منابع محدود باشگاه صرف رفع گرههای فنی میشد، نه پرکردن ویترین؟ در فوتبال حرفهای، تنها داشتن ستاره کافی نیست؛ هماهنگی، ترکیب درست و رضایت بازیکنان هم همانقدر مهم است.
* سخن پایانی: بازار تمام نشده اما وقت احتیاط است
پرسپولیس ممکن است هنوز به خریدهای دیگری هم فکر کند اما اگر این مسیر با همین شتاب و بیبرنامگی ادامه یابد، خطر فرسایش درونی و نارضایتی بازیکنان اجتنابناپذیر است.
بازسازی تیم نباید با انباشت بیهدف اشتباه گرفته شود. وقت آن است که مدیران فنی، پیش از امضای قرارداد جدید، نگاهی به آنچه دارند بیندازند؛ شاید جواب، در دل همین تیم فعلی باشد.