29/ارديبهشت/1404
|
03:15
۲۱:۴۹
۱۴۰۴/۰۲/۲۸
تحلیل ضرورت‌های سیاست‌گذاری در تلویزیون‌های نوپدید

روایت ملی در رسانه

مهرداد احمدی: در جهان امروز که رسانه‌های کلاسیک و الگوهای مصرف فرهنگی دگرگون شده‌اند، مفهوم تلویزیون نیز دیگر به معنای سنتی‌اش محدود نیست. در دل تحولات فناورانه و فرهنگی، آنچه به ‌عنوان «تلویزیون اینترنتی» شکل گرفته، بیش از آنکه یک رسانه مکمل یا حاشیه‌ای تلقی شود، به‌تدریج در حال تبدیل شدن به رقیبی جدی و حتی بدیل ساختاری برای پلتفرم‌های رسمی پخش صدا و تصویر است. در ایران نیز اگرچه دیرهنگام اما روندی مشابه آغاز شده است؛ ورود رسمی تلویزیون‌های اینترنتی مانند «آن‌ تی‌وی» و «همشهری تی‌وی» از نشانه‌های روشن این آغاز است. این رسانه‌ها، با پشتوانه نهادهای عمومی و شهری و با رویکردی متفاوت از شبکه‌های ملی، می‌خواهند تجربه‌ای تازه را رقم بزنند اما شرط این تجربه، چیزی بیش از اراده نهادی یا تکنولوژیک است؛ آنچه در این میدان بیش از هر چیز حیاتی است، فهم عمیق از منطق فرهنگی تولید و مصرف رسانه‌ای در دوران معاصر است.
تلویزیون اینترنتی، برخلاف رسانه‌های ملی و ساختارهای کلاسیک پخش، مبتنی بر خواست و انتخاب فردی مخاطب است. در این قالب، دیگر پخش سراسری و زمان‌بندی واحد تعیین‌کننده نیست، بلکه بسته‌های متنوع محتوایی است که در فضای رقابتی، مخاطب را به‌سمت خود جذب می‌کند. اینجا، مصرف‌کننده نه‌تنها حق انتخاب دارد، بلکه انتظار دارد بتواند میان گزینه‌های متعدد، برنامه‌ای دقیقاً متناسب با علایق، سن، سبک زندگی و باورهای خود بیابد. این معنایش آن است که تلویزیون اینترنتی، اگر می‌خواهد موفق شود، نمی‌تواند با چند برنامه‌ پرهزینه و پرفشار اما محدود، حیات داشته باشد. آنچه باید در دستور کار قرار گیرد، طراحی یک طیف وسیع از برنامه‌ها برای گروه‌های هدف متفاوت است: از نوجوانانی که سرگرمی دیجیتال می‌خواهند تا سالمندانی که دلتنگ نوستالژی‌اند، از پژوهشگرانی که به ‌دنبال بحث‌های جدی فرهنگی‌اند تا خانواده‌هایی که خواهان برنامه‌های خانوادگی سبکند؛ از طبقه‌ متوسط تحصیلکرده تا اقشار کمتر دسترسی‌یافته به محتوای باکیفیت. به ‌عبارتی، موفقیت یک تلویزیون اینترنتی در گرو آن است که بتواند «اکوسیستم» رسانه‌ای بسازد، نه فقط یک «کانال تصویری». این اکوسیستم، مثل یک بازار پررونق، باید دارای تنوع ژانری، گوناگونی سبک، لحن‌های متکثر و حتی زبان‌های مختلف باشد.
اما چرا تلویزیون اینترنتی می‌تواند - و باید- سراغ موضوعاتی برود که شبکه‌های رسمی در آنها محافظه‌کارند یا هزینه‌برشان می‌دانند؟ پاسخ را باید در ساختار عملکردی این 2 نوع رسانه جست. رسانه ملی به ‌لحاظ ساختار نهادی، همواره نوعی از نگاه بالا به پایین دارد: سیاست‌گذار مشخص است، دستورکار از پیش طراحی شده و مخاطب قرار است در چارچوبی معین هدایت شود. در نتیجه، ورود به برخی عرصه‌های فرهنگی 
ـ  مثلاً سبک‌های نوین زندگی، نقد سنت‌های رسمی، پرداختن به حاشیه‌نشینی فرهنگی، گفت‌وگو با مخالفان، بازخوانی تاریخ‌های حذف‌شده و...-  امری دشوار و پرخطر به‌شمار می‌رود. از طرفی، بسیاری از تولیدات نمایشی پرخرج، یا قالب‌های جدیدی مانند مستندهای واقع‌گرا، برنامه‌های گفت‌وگومحور بدون سانسور، سریال‌های اجتماعی با پایان باز یا برنامه‌های تعاملی با مخاطب، به‌ دلایل بودجه‌ای، امنیتی، یا خط‌قرمزهای نانوشته، در ساختار صداوسیما ناممکن یا کم‌امکانند اما تلویزیون اینترنتی، اگر بتواند تعریفی حرفه‌ای از خود ارائه دهد، دقیقاً می‌تواند در این خلأها حرکت کند؛ نه برای نفی شبکه‌های رسمی، بلکه برای تکمیل فضای رسانه‌ای کشور. شرط این کار، البته نه بی‌ضابطه‌گی، که طراحی یک نظام نظارت هوشمند و مقتدر است.
نظام نظارت بر تلویزیون اینترنتی، نباید کپی‌برداری از مدل‌های سختگیرانه نهادهای رسمی باشد، چراکه خلاقیت را خفه می‌کند و رقابت را از میان می‌برد اما در عین حال نباید هم دچار رهاشدگی و بی‌خطی شود. آنچه نیاز است، طراحی نهاد ناظر با 2 کارکرد هم‌زمان است: نخست تنظیم رقابت و حفظ استانداردهای حرفه‌ای تولید ـ از حفظ مالکیت فکری گرفته تا منع خشونت و ابتذال بصری ـ و دوم، حفاظت از مرزهای فرهنگی و سیاسی جامعه. در کشور ما، بویژه با توجه به مختصات تاریخی، مذهبی و اجتماعی خاص، نباید تصور کرد که هر محتوای اصطلاحاً پربیننده‌ای لزوماً مقبول و مشروع است. اقتضائات فرهنگ ایرانی-اسلامی ما ایجاب می‌کند محتواهای تولیدشده در این پلتفرم‌ها نه در سانسور سراسری، بلکه در گفت‌وگویی مداوم با نهادهای مرجع و ذی‌صلاح فرهنگی شکل بگیرند. اگر در صداوسیما، این وظیفه بر دوش معاونت سیما و نهادهای بالادستی است، در فضای اینترنتی، شاید نیازمند شکل‌گیری «سازمان تنظیم رسانه‌های تصویری نوین» باشیم که در تعامل با وزارت فرهنگ، شورای عالی فضای مجازی و حتی مراکز فرهنگی حوزه و دانشگاه، نقش «رگولاتور»ی را ایفا کند که هم مراقب سلامت فرهنگی محتواست و هم حامی تنوع و رقابت درون‌زا.
در کنار این نکات بنیادین، باید بر یک محور حیاتی دیگر نیز تأکید کرد: ورود جدی تلویزیون‌های اینترنتی به حوزه پخش مسابقات ورزشی، بویژه فوتبال. فوتبال در ایران و بسیاری از کشورهای جهان، صرفاً یک سرگرمی نیست؛ یک تجربه فرهنگی جمعی است که می‌تواند نقطه پیوند اقشار مختلف جامعه، طبقات متضاد، زبان‌ها و لهجه‌ها و هویت‌های محلّی باشد. در شرایطی که شبکه‌های رسمی، به‌ دلیل هزینه‌های بالا یا محدودیت‌های قراردادی، نتوانسته‌اند پاسخگوی عطش فوتبال‌دوستان در پخش کامل بازی‌ها یا تحلیل‌های حرفه‌ای پیرامون آن باشند، ورود تلویزیون‌های اینترنتی می‌تواند نوعی «آزادسازی» رسانه‌ای در این حوزه تلقی شود. البته چنین امکانی نیازمند سازوکار حقوقی دقیق است؛ نخست آنکه حق پخش مسابقات باید از انحصار یک یا 2 نهاد بیرون آید و تبدیل به عرصه‌ای رقابتی شود که در آن پلتفرم‌های مختلف بتوانند در چارچوب مقررات، سهم خود را از بازار به‌ دست آورند. دوم آنکه زیرساخت‌های فنی ـ از سرورهای توزیع گرفته تا ظرفیت پهنای باند ـ باید به ‌گونه‌ای مدیریت شود که پخش زنده اینترنتی از کیفیت و پایداری لازم برخوردار باشد، در غیر این ‌صورت تجربه مخاطب نه‌تنها ارتقا نمی‌یابد، بلکه نوعی سرخوردگی نسبت به کل پروژه ایجاد می‌کند. در این میان، بد نیست به تجربه جهانی هم نگاه کنیم. در بسیاری از کشورها، شبکه‌های اینترنتی خصوصی یا نیمه‌خصوصی، به ‌مرور با تکیه بر بازار رقابتی، نه‌تنها برنامه‌های عامه‌پسند بلکه آثار فاخر فرهنگی نیز تولید کرده‌اند. پلتفرم‌هایی چون Netflix، Arte یا حتی 
Amazon Prime Video، توانسته‌اند برنامه‌هایی با موضوعات حساس سیاسی، چالش‌های مهاجرت، بحران اقلیت‌ها، نقد ساختارهای قدرت و پرداختن به تابوهای اجتماعی را با کیفیتی بالا تولید کنند. رمز موفقیت این پلتفرم‌ها، نه فقط آزادی عمل محتوایی، که وجود ساختار نظارتی کارآمد و شفاف بوده است. چنین ساختاری نه‌تنها اجازه نمی‌دهد تولیدات به ابتذال کشیده شوند، بلکه با خلق فضاهایی نیمه‌خلاق، محتوای جسورانه را به نقطه تلاقی کیفیت، بینش و مخاطب‌محوری می‌رساند. این مدل، هرچند عیناً قابل تقلید در ایران نیست اما الهام‌بخش طراحی بومی رگولاتوری برای تلویزیون‌های اینترنتی ما است.
اما فراتر از ساختارها و مقررات، یک تلویزیون اینترنتی زمانی موفق است که بتواند «روایت» خاص خود را بسازد. این روایت، چیزی بیش از خط‌مشی‌های رسمی یا برنامه‌های متفرق است. تلویزیون اینترنتی باید بداند که مأموریتش چیست: آیا می‌خواهد حفره‌های رسانه ملی را پر کند؟ آیا می‌خواهد میزبان گفت‌وگوهای نو باشد؟ آیا می‌خواهد روایتی از ایران معاصر عرضه کند که در آن صداهای مختلف شنیده شوند؟ یا صرفاً یک بازار آزاد بی‌سیاست‌گذاری خواهد بود؟ پاسخ به این پرسش، وجه تمایز میان پلتفرمی موفق و پلتفرمی بی‌اثر خواهد بود. در واقع، آنچه در اینجا به ‌کار می‌آید، نه فقط مهارت فنی، بلکه نوعی جهان‌بینی فرهنگی است: درکی از جامعه، مخاطب، آینده رسانه و نیازهای نسل‌های تازه. اگر چنین چشم‌اندازی نباشد، حتی با بودجه‌های کلان، تلویزیون‌های اینترنتی به‌زودی تبدیل به نسخه‌هایی ضعیف و کم‌رمق از شبکه‌های رسمی خواهند شد.
در نهایت باید گفت ما اکنون در آغاز راهی هستیم که هم پرامید است و هم پرخطر. از یک‌سو، ظرفیت پلتفرم‌های اینترنتی برای تنوع‌بخشی به فضای رسانه‌ای، ایجاد رقابت کیفی، پاسخگویی به سلایق خاص و حتی ارتقای سطح گفت‌وگوهای اجتماعی بی‌سابقه است. از سوی دیگر، فقدان زیرساخت‌های قانونی، نبود نهاد ناظر مقتدر اما منعطف و نگرش‌های گاه امنیتی به مقوله فرهنگ، می‌تواند این ظرفیت‌ها را به ضد خود بدل کند. ما به‌ جای آنکه از تلویزیون‌های اینترنتی بترسیم یا به‌کلی آنها را آزاد بگذاریم، باید بکوشیم نظمی نو طراحی کنیم؛ نظمی که در آن، محتوا هم‌زمان آزاد، مسؤول، خلاق و پایبند به ارزش‌های ملی - دینی باشد. در این مسیر، هم حمایت هوشمندانه دولت ضروری است و هم جسارت خلاقانه رسانه‌ای. اگر این دو نیرو در هم ضرب شوند، آینده‌ای روشن برای تلویزیون اینترنتی ایران متصور است؛ آینده‌ای که در آن «تماشا» نه تکرار عادت‌های کهنه، بلکه تجربه‌ای نو از زندگی ایرانی خواهد بود.
در این مسیر، نقش نهادهای تنظیم‌گر و ناظر اهمیتی دوچندان می‌یابد. نباید از یاد برد که توسعه زیربنایی تلویزیون‌های اینترنتی، صرفا با واگذاری امتیاز و گشایش‌های فنی به ثمر نمی‌رسد، بلکه مستلزم استقرار یک معماری دقیق تنظیم‌گری است که هم از تکرار انحصارهای پیشین جلوگیری کند و هم در برابر انبوه‌سازی‌های سطحی و نامسؤولانه در عرصه محتوا، موضعی مسؤولانه اتخاذ کند. نظام نظارت باید آنقدر منعطف باشد که بتواند به شبکه‌ای جسور مجال نوآوری دهد اما در عین حال، به ‌واسطه ابزارهایی چون رتبه‌بندی محتوایی، سیاست‌گذاری تعرفه‌ها و اعطای مجوزهای مشروط، جریان رقابت را در مسیر سالم و ملی خود هدایت کند. نهاد ناظر باید از کلی‌گویی‌های فرهنگی که منجر به انفعال یا اعمال سلیقه‌گرایی سلیقه‌ای می‌شود، عبور کند و با تکیه بر اسناد بالادستی فرهنگی، چارچوبی دقیق، شفاف و قابل اتکا برای فعالان این حوزه فراهم آورد. افزون بر آن، نباید نقش نهادهای علمی و پژوهشی را در پشتیبانی از این شبکه‌ها نادیده گرفت. بسیاری از شبکه‌های موفق اینترنتی در دنیا، از پشتوانه اتاق‌های فکر، مطالعات رفتارشناسی مخاطب و داده‌کاوی‌های مستمر برای بهینه‌سازی محتوای خود بهره می‌برند. این امر در ایران نیز ضرورتی انکارناپذیر است. ارتباط منسجم میان دانشگاه، نهادهای فرهنگی و تولیدکنندگان رسانه‌ای در قالب شبکه‌های تخصصی می‌تواند کیفیت برنامه‌ها را ارتقا داده و از تولیدات تکراری و کلیشه‌ای جلوگیری کند. بدیهی است حضور مشاوران فرهنگی مسلط بر اقتضائات بومی و درک درست از مختصات جامعه ایرانی، می‌تواند به شبکه‌های اینترنتی کمک کند تا هم از دام عوام‌زدگی بگریزند و هم در دام نخبگانی‌گرایی بی‌تماشا گرفتار نشوند.
در کنار این ضرورت‌ها، باید به یک ظرفیت استراتژیک دیگر نیز توجه کرد: امکان بهره‌گیری از شبکه‌های اینترنتی برای توسعه دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران. بسیاری از دولت‌ها در سال‌های اخیر، از تلویزیون‌های اینترنتی به عنوان ابزاری برای معرفی فرهنگ، زبان، هنر و روایت‌های سیاسی خود بهره برده‌اند. در این میان، ایران نیز می‌تواند با طراحی برنامه‌هایی به زبان‌های مختلف و با محوریت ظرفیت‌های تمدنی خود، از این شبکه‌ها به‌منزله بازوی مکمل سیاست خارجی بهره بگیرد. گفتمان انقلاب اسلامی و تمدن نوین اسلامی، اگر به‌درستی در قالب‌های روایی جذاب و فراملی بازپردازی شود، قابلیت رقابت جدی در میدان رسانه‌ای جهانی را دارد. این امر مستلزم سرمایه‌گذاری، تربیت نیروی انسانی چندزبانه و چندفرهنگی و نیز بهره‌گیری از فناوری‌های نوین پخش و ترجمه همزمان است.
در نهایت باید پذیرفت بقای تلویزیون‌های اینترنتی وابسته به مخاطب است؛ مخاطبی که نه صرفا در پی سرگرمی، بلکه در جست‌وجوی معنا، همذات‌پنداری و آگاهی فرهنگی سراغ رسانه می‌آید. هر چقدر این شبکه‌ها بتوانند زبان نسل جدید را بفهمند، به تنوع سبک‌های زندگی احترام بگذارند و در عین حال به ارزش‌های بنیادین فرهنگ ایرانی - اسلامی وفادار بمانند، به همان میزان از مشروعیت فرهنگی و پایداری اقتصادی برخوردار خواهند شد. اکنون زمان آن فرا رسیده است به جای تقلید کور از مدل‌های غربی یا واهمه بی‌پایه از فضای باز رسانه‌ای، رویکردی ترکیبی، نوآور و مسؤولانه اتخاذ شود؛ رویکردی که نه از اصول خود عقب بنشیند و نه در برابر تغییرات اجتماعی کور و منفعل باقی بماند. تنها در این صورت است که تلویزیون اینترنتی می‌تواند نه‌تنها یک ابزار رسانه‌ای نوظهور، بلکه یک نهاد فرهنگی مولد و پیشران باشد.

ارسال نظر
پربیننده