دخالت عینی اسپانسر متمول؛ هوادار متمول یا اسپانسر پولدار؟
مهدی طاهرخانی: وقتی کار به دخالت بکشد دیگر کار طرفدار، هواداری نیست و عین دوستی خاله خرسه است؛ همان سنگفرش کردن جهنم با نیت خیر.
در چند سال اخیر شرکت طبیعت با حمایتهایش مورد تمجید هواداران قرار گرفت اما آزمون مهم و کلیدی اخیر نشان داد وقتی منافع شخصی به تیمی ارجحیت داده میشود چه خروجی مخربی در بر دارد. وظیفه طبیعی طبیعت حمایت از پرسپولیس بود - و هست - اما متاسفانه از وقتی بحث احتمال خروج عالیشاه توسط کارتال مطرح شد اسپانسر پرسپولیس، عوض «حمایت» دست به «دخالت» زد.
این شرکت عوض تمکین از دستور سرمربی، در فضای مجازی، باعث چنددستگی بین هواداران شد.
بارها به محمد یوسفی تاختند که حق دخالت نداری و اگر امروز ثابت شود او با فشار موجب حضور فلان بازیکن در ترکیب بوده، بیبرو برگرد مرتکب خیانت در حق پرسپولیس شده است.
«هوادار متمول» و «طبیعت متجدد» ندارد، وقتی روند «غیرطبیعی» بر یک باشگاه حاکم شود خواهناخواه کنترل رختکن از دست سرمربی خارج شده و این نقطه شروع یک پایان است.
شرکت طبیعت برای حفظ عالیشاه با تهدید و ترغیب شاید بتواند فضای مجازی را اهرم فشاری کند روی شقیقه کارتال. گیریم سرمربی هم دست آخر مجبور به حفظ او شود. آن وقت همین اسپانسر با این دخالت عجیب هم «هیمنه» سرمربی را از بین برده و هم نشان داده برخلاف هوادار متمول که تنها متهم به اعمال فشار بود، آنها محکوم به این عمل مذموم هستند.
متاسفانه همان رسانههایی که به درستی زنگ خطر را به صدا درآوردند نباید فلان هوادار در امور فنی دخالت کند، چشم بر این عمل غیرطبیعی طبیعت بستند! یک بام و دو هوا دقیقا یعنی این. طبیعت منافع پرسپولیس را به قرارداد شخصی خودش ارجحیت داد و خلاف درس املا که با یک غلط نمره ۲۰ شما ۱۹ میشود، اینجا همان یک غلط، شما را مردود ابدی میکند چون رسم غلطی را مرسوم کردید.
کارتال اگر تسلیم فشار مجازی شود دیگر کنترل رختکن از دستش خارج شده ولی اگر میخ خودش را محکم بکوبد آن وقت پولهای طبیعت میشود هیزم این آتش بیجهت افروخته.