29/ارديبهشت/1404
|
02:50
۲۲:۰۹
۱۴۰۴/۰۲/۲۸
قهرمانان یک فصل باخته در لباس استقلال

درخشش در شب خاموش

علیرضا دارابی: فصل برای استقلال، چیزی جز رنج و خشم و ناکامی نبود. آبی‌ها زمین را بیشتر با طعم شکست ترک کردند تا طعم شادی اما در دل این شب تار، شمع‌هایی بودند که سوختند تا دست‌کم چیزی دیده شود. قهرمان‌هایی خاموش که در اوج ناکامی، ایستادند و نقش خود را ایفا کردند؛ شاید نه برای تیم اما برای شرافت حرفه‌ای خود.
* رضاییان؛ شاه‌نقش یک فصل ابری
رامین رضاییان را وقتی به استقلال آوردند، انگار بمب ترکید. پرزرق‌وبرق، پرحاشیه، پرانتظار. خیلی‌ها گفتند او بیشتر سوژه است تا ستاره اما رامین آمد و در تیمی که نفس نداشت، نفس کشید.
او با ۱۰ گل و ۳ پاس گل، نه‌تنها مؤثرترین بازیکن تیم شد، بلکه به‌تنهایی بار حملات تیم را به دوش کشید. مردی ۳۵ ساله، با موی سپید و قلب قرمز، آمد تا در تیم آبی، رنگ تازه‌ای به بازی ببخشد. رامین همان کسی بود که در میانه‌ هیاهو، آرام ایستاد و کار خودش را کرد. برای هواداران استقلال شاید بهترین خرید نبود اما برای تیم استقلال، یکی از معدود تصمیم‌های درست بود.
* کاپیتان زیر تیغ؛ از سیاهی تا نجات
سیدحسین حسینی را باید مثل قهرمانان تراژدی دید. نیم‌فصل اول، شبیه یک دروازه‌بان متروک بود؛ کسی که هر توپی به سمتش می‌آمد، بوی فاجعه می‌داد اما زمان گذشت و او برخاست.
نیم‌فصل دوم، دوباره خودش شد. با ۸ کلین‌شیت و چند نمایش تحسین‌برانگیز، از دروازه تیمش محافظت کرد، نه برای جام، که برای اعتبار.
کاپیتانی که زیر سنگینی شکست‌ها خم نشد. محبوب هواداران نیست اما بی‌شک یکی از ستون‌هایی بود که استقلال متزلزل را تا پایان نگه داشت.
* اندونگ؛ خارجی نه برای ویترین؛ برای زمین
دیدیه اندونگ شاید آرام‌ترین بازیکن استقلال بود. نه جنجال کرد، نه ادعایی داشت. فقط کارش را کرد.
هافبک گابنی، در بیشتر بازی‌ها یکی از معدود مردانی بود که واقعاً در زمین حضور داشت. قدرت، نظم و پوشش فضاها، ویژگی‌هایی بود که او به تیم اضافه کرد؛ چیزی که از اکثر خارجی‌های سال‌های اخیر استقلال هرگز ندیدیم.
اندونگ، مردی بود از خاک آفریقا که خاک ایران را به چشم میدان نبرد دید، نه سکوی پرش.
* سایه‌هایی که گاه روشن شدند
در کنار این چهره‌های اصلی، بازیکنانی هم بودند که مثل جرقه‌ای در دل تاریکی، گهگاه روشن شدند. صالح حردانی با دوندگی‌های بی‌وقفه‌اش، روزبه چشمی با تجربه و تعادل همیشگی‌اش و علیرضا کوشکی با شور جوانی‌اش، نشان داد در دل این تیم هنوز زندگی جریان دارد، هر چند کم‌رمق.
اما هیچ‌کدام نتوانستند تا پایان فصل ثبات داشته باشند. نه تقصیر آنها بود، نه ضعف‌شان. وقتی کشتی سوراخ است، شناگران هم غرق می‌شوند، فقط بعضی دیرتر از بقیه.
* آمارهایی که دروغ نمی‌گویند
فقط ۳۰ گل زده، نهم جدول، باخت‌هایی بیشتر از بردها؛ اینها تنها بخشی از پرونده‌ سیاه استقلال لیگ بیست‌وچهارم است.
در چنین فضایی، سنجش کیفیت فردی بازیکنان کار ساده‌ای نیست. شاید اگر این ستاره‌ها در تیمی با سازماندهی درست بودند، داستان فرق می‌کرد اما همین که در توفان ایستادند و فرونپاشیدند، کافی است برای آنکه تحسین شوند.
باید پذیرفت در این فصل، تعریف «بازیکن خوب» تغییر کرد. حالا دیگر فقط تکنیک و آمار مهم نبود، بلکه مقاومت در برابر سقوط روحی و فنی، ارزش داشت.
* پایان تلخ یا آغاز پاک‌سازی؟
استقلال هنوز یک یا 2 بازی دیگر در جام حذفی دارد. شاید معجزه‌ای رخ دهد، شاید نه. اما لیگ برای آنها تمام شد؛ لیگی که بیشتر شبیه یک زخم کهنه بود تا یک رقابت حرفه‌ای.
بسیاری از بازیکنان خواهند رفت. بسیاری از تصمیم‌ها عوض خواهد شد اما نام چند نفر در ذهن خواهد ماند: رامین مقاوم، حسینی ایستاده و اندونگ آرام. قهرمانان بی‌جام، در فصل بی‌فرجام.

ارسال نظر
پربیننده