27/تير/1404
|
16:38
۲۱:۰۱
۱۴۰۴/۰۴/۰۲
جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی جلوه‌های زیبایی از نوع‌دوستی و تعاون مردم را به تصویر کشید

ملت، ایستاده پای کار ایران

همان روز نخست جنگ، هنوز از تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران 24 ساعت نگذشته، فضای عمومی جامعه دچار شُک شد و تنها ایده اولیه برای مردم، مراجعه به پمپ بنزین بود! اما به موازات کشیده‌شدن صف در برابر جایگاه‌های عرضه سوخت، تصاویر متفاوت دیگری نیز از جامعه ایرانی در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها منتشر شد؛ تصاویری نه از سنگرها، پناهگاه‌ها و اضطراب، بلکه از صف‌های نظم‌یافته نانوایی، مغازه‌دارانی که اجناس را بدون سود می‌فروختند، مردم محلی‌ای که خانه‌های خود را به‌ صورت رایگان در اختیار مسافران قرار می‌دادند و پزشکانی که داوطلبانه به درمان مجروحان و بیماران می‌شتافتند. فضای رسانه‌ای جهان هنوز میان «احتمال گسترش جنگ» و «هراس عمومی از ناامنی» دست‌و‌پا می‌زد که در کوچه‌پس‌کوچه‌های ایران، آرامشی بود که نه از بی‌خبری، بلکه از همبستگی ریشه می‌گرفت.
اینکه چگونه جامعه‌ای که سال‌ها زیر فشار تحریم و تهدید زیسته، در نخستین ساعات جنگ نه‌تنها دچار فروپاشی اجتماعی نشد، بلکه ظرفیت جدیدی از همیاری و تاب‌آوری جمعی را بروز داد، پرسشی است که می‌خواهیم به دنبال پاسخ آن برویم. یافتن پاسخ از این جهت برای ما اهمیت دارد که ما به الگویی دست خواهیم یافت که نه‌فقط نمایانگر یک واکنش مقطعی به جنگ، بلکه نشان‌دهنده موجودیت زنده‌ای به نام حکمرانی مقاومتی است که در آن مدیران، مردم هستند، بی‌آنکه کسی برای آنها حکم مسؤولیت صادر کرده باشد؛ خود سامان‌دهنده هستند، بدون آنکه دستورالعملی دریافت کرده باشند. همچنین در این گزارش تحلیلی، مصادیقی از «مغازه‌داری که اجناس را بدون سود می‌فروشد» تا «پزشکی که از اروپا برای کمک به ایران بازمی‌گردد» را روایت می‌کنیم تا نشان دهیم آنچه ملت ایران را در شرایط جنگی سر پا نگه داشته، علاوه بر موشک‌ها، خود مردمند.
* مردمی‌سازی؛ راهبردی فراتر از تاب‌آوری
مردمی‌سازی در ادبیات راهبردی جمهوری اسلامی ایران مفهومی است فراتر از مشارکت صرف. این واژه در امتداد تجربه‌های موفقی چون دفاع مقدس، بحران کرونا، سیل و زلزله، به مدلی از «مقاومت اجتماعی پیشران» تبدیل شده است؛ مقاومتی که از دل جامعه می‌جوشد، نه با دستور، بلکه با احساس مسؤولیت، همبستگی و ایمان به سرنوشت مشترک زیر پرچم مشترک. حتی نظام‌های حکمرانی مدرن دانسته اند که در مواجهه با تهدیدات پیچیده و ترکیبی امروز، ناگزیر به اتکای بیشتر بر ظرفیت‌های اجتماعی و شبکه‌های مردمی هستند اما هیچ‌گاه برای آن تمرین نکرده‌اند. تجربه جنگ‌های نیابتی، جنگ روانی و تروریسم شهری نشان داده پیروزی در میدان، نیازمند پشتوانه‌ای عمیق در بطن جامعه است. در همین راستا، مردمی‌سازی امنیت و اقتصاد، پاسخی است به شکاف‌های احتمالی در نهادهای رسمی و همزمان راهبردی برای ارتقای سرمایه اجتماعی در شرایط جنگی. تجربه تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران نشان داد مردم ایران فقط مخاطب سیاست‌های امنیتی و اقتصادی نیستند، بلکه خود کنشگر اصلی این میدان هستند. از گزارشگری مردمی عوامل خرابکار تا مهندسی آرامش در صف نانوایی، از توزیع بسته‌های معیشتی توسط نوجوانان مساجد تا بازتولید روحیه در هنر و رسانه، همه نشان‌دهنده تحقق یک مدل در حال‌ تکوین است: مردم، هم حافظ امنیت هستند و هم تضمین‌کننده ثبات اقتصادی. مردمی‌سازی در این معنا، تلفیقی از «وطن‌پرستی، همدلی اجتماعی، مسؤولیت‌پذیری اخلاقی و هم‌راستایی با هدف ملی» است.
* زندگی عادی، ایستادگی مردمی
ویدئویی از مازندران منتشر می‌شود که نانوا می‌گوید: «ما برای اینکه شما نگران نباشید 3 شیفت کار می‌کنیم» یا تصویری از یک نانوایی در قم منتشر می‌شود که با قرار دادن عکسی از سحر امامی نوشته «برای سلامتی این شیرزن ایرانی، نان امروز صلواتی است»؛ کدام دستگاه محاسباتی به اینها آموخته که یک نانوا در قم می‌تواند برای فداکاری یک مجری زن در تهران، به میدان کنشگری وارد شود. از نخستین ساعات آغاز جنگ، رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی مملو از تصاویری شد که یک مفهوم کلیدی را تقویت می‌کرد: «زندگی در میدان جنگ، جاری است». این گزاره نه از روی اطمینان تبلیغاتی، بلکه برآمده از رفتارهای واقعی هزاران شهروندی بود که تصمیم گرفتند نگذارند نبض زندگی در شهر از حرکت بایستد. در تهران، صف‌های طویل پمپ‌بنزین‌ها خیلی زود بدل به فرصت‌هایی برای مواسات شد؛ مغازه‌داران برای رانندگان گرمازده، آب و شربت می‌بردند. گزارش‌هایی منتشر شد که مردم در نانوایی‌ها با هم به توافق می‌رسیدند تا به‌ اندازه نیاز روزانه نان بگیرند، نه بیشتر.
در شهرهای شمالی، ساکنان و حتی مالکان ویلاهایی که خود ساکن تهران یا شهرهای بزرگ بودند، خانه‌های‌شان را رایگان در اختیار مسافرانی گذاشتند که از نقاط آسیب‌دیده به شمال آمده بودند. در شهرهای جنوبی، مادران در خانه‌های‌شان غذا می‌پختند و برای ایست‌های بازرسی بسیج مردمی می‌فرستادند؛ الگویی که یادآور روزهای دفاع مقدس بود. تعمیرکاران خودرو، پرستاران، پزشکان و رانندگان ناوگان شهری داوطلب شدند تا بدون چشمداشت، خدمات رایگان ارائه دهند. برخی سلبریتی‌ها مانند محسن چاوشی، محمد معتمدی، سردار آزمون و... نیز با راه‌اندازی کمپین‌های حمایتی، تلاش کردند بخشی از بار اضطرار را از دوش مردم بردارند و در جریان کمک‌رسانی به ایرانیان بازمانده از بازگشت، مشارکت کردند. از طرفی، گزارش‌های امنیتی نشان می‌داد با فعال شدن گزارش‌های مردمی و ایست‌های بازرسی بسیج، میزان حملات خرابکارانه ریزپرنده‌ها کاهش معناداری یافته است؛ دستگیری عوامل موساد در مناطق شهری نه‌تنها نشان‌دهنده کارآمدی سیستم اطلاعاتی، بلکه اثبات توانمندی مردم در «تولید امنیت» بود. حتی در حوزه روایت‌سازی رسانه‌ای، فروشگاه‌ها و کتاب‌فروشی‌هایی که با پویش‌هایی همچون «باز هستیم و تخفیف هم می‌دهیم» در فضای مجازی ظاهر شدند، خود به نشانه‌هایی از بازگشت به وضعیت عادی بدل شدند. داروخانه‌ها و میدان‌های تره‌بار به‌صورت هدفمند و تصویری نشان دادند که نه‌تنها کمبودی در کالاهای اساسی وجود ندارد، بلکه توزیع نیز با آرامش پیش می‌رود. همه اینها نشانه‌هایی زنده از شکل‌گیری «اقتصاد همبستگی» و «امنیت مشارکتی» بود که بدون دستور، با همدلی و بدون تبلیغات رسمی، از دل جامعه جوشید. شاید ساده به ‌نظر برسد اما این روایت کوچک، خشت اول امنیت روانی در دل مردم بود. از همان نقطه، مردم فهمیدند نظم، نه فقط از مرکز که از کف میدان ساخته می‌شود. همان‌جایی که مردم برای هم نان کنار می‌گذارند، آب می‌رسانند و تعمیرگاه‌ها در سکوت شبانه، خودروهای ناشناس را رایگان تعمیر می‌کنند. در روزهایی که دشمن می‌خواست هراس را به خانه‌ها بفرستد، این نانواها، میوه‌فروش‌ها، راننده‌های سواری خطی، پزشکان داوطلب و همسایگانی که خانه‌شان را واگذار کردند، تبدیل به استوارترین ستون‌های امنیت شدند. روایت جنگ از لابه‌لای همین روابط انسانی ساخته شد.
* فرصت‌ها در سایه تهدید
موفقیت موج مردمی‌سازی امنیت و اقتصاد در هفته نخست جنگ، درخشان و امیدبخش بود. در این بخش به تحلیل ظرفیت‌هایی می‌پردازیم که استمرار این پویش‌ها را تعیین می‌کنند.
الف- سرمایه اجتماعی برآمده از تجربه کرونا: جامعه ایرانی طی بحران کرونا اثبات کرد توانایی گسترده‌ای در «همیار شدن» دارد. تجربه پیشین از همدلی، مسجدمحوری، کمپین‌های کمک مؤمنانه و نقش‌آفرینی فعال گروه‌های جهادی، بلافاصله در این بحران هم بازتولید شد. ب- پیوندهای قومی، دینی و محلی: انسجام هویتی مردم ایران – برخاسته از مؤلفه‌هایی مانند دین، وطن‌دوستی، حافظه تاریخی دفاع مقدس و غیرت اجتماعی – همچنان بزرگ‌ترین سرمایه مقابله با فروپاشی اجتماعی است. این انسجام، محور اصلی شکل‌گیری شبکه‌های خودجوش حمایتی در میدان بوده است. پ- آمادگی ساختارهای مردمی مانند بسیج و هیات‌ها: پایگاه‌های مقاومت بسیج، مساجد، گروه‌های جهادی، کانون‌های خیریه و حلقه‌های داوطلبانه فرهنگی، ظرفیت‌های بی‌بدیل هستند که در نبود دولت متمرکز در میدان، می‌توانند توزیع منابع، خدمات‌رسانی و امنیت محلی را به ‌صورت غیردولتی پیش ببرند.
* بازیگران کلیدی جنگ
مردم عادی: ستون اصلی امنیت و معیشت در میدان، شهروندانی بودند که بدون انتظار از دولت، مسؤولیت اجتماعی را پذیرفتند. رسانه‌های کوچک محلی و فعالان شبکه‌های اجتماعی: بازتاب‌دهندگان اصلی همدلی‌های مردمی، خبرنگاران و کنشگران کوچک اما مؤثر رسانه‌ای بودند که فضای مجازی را با سوژه‌های مثبت پر کردند. نهادهای انقلابی و مردمی: از بسیج گرفته تا کمیته امداد، هلال احمر و حتی شبکه‌های خیریه و مساجد، همه به بازیگرانی در میدان بدل شدند. برخی نخبگان فرهنگی و چهره‌های مرجع: سلبریتی‌هایی که در کنار مردم ایستادند یا نخبگانی که به تثبیت آرامش روانی کمک کردند، از جمله نیروهای مؤثر میدان بودند.
* روایت یک ظرفیت بنیادین
هفته نخست جنگ، آزمونی سرنوشت‌ساز برای سنجش «ظرفیت اجتماعی ایران» بود. از پمپ‌بنزین‌های شلوغ و نانوایی‌های پرصف گرفته تا جابه‌جایی رایگان مسافران، اسکان داوطلبانه مسافران در ویلاها، بازگشت پزشکان مهاجر، تا پویش‌های میدانی از سوی رانندگان، تعمیرکاران، پزشکان و سلبریتی‌ها، همگی نشانه‌هایی از نوعی توان ذاتی جامعه ایرانی در «بازسازی وضعیت عادی در دل بحران» است. مردمی‌سازی امنیت و معیشت، نه یک سیاست تحمیلی، بلکه یک پاسخ طبیعی جامعه به شرایط بحرانی بود؛ پاسخی که نشان می‌دهد ایران، همچنان دارای شبکه‌های تاب‌آور اجتماعی ریشه‌دار است. در برابر جنگی که ابعاد نظامی، روانی، اقتصادی و رسانه‌ای را همزمان فعال کرده است، مهم‌ترین مزیت ایران نه صرفا قدرت موشکی یا استحکام اداری، بلکه توانایی ملت برای ایستادن کنار یکدیگر است. این هم‌افزایی بی‌صدا، اگرچه در قاب رسانه‌های رسمی به ‌ندرت دیده شد اما در میدان واقعیت، سازوکار اصلی عبور از شوک اولیه جنگ بود. از سوی دیگر، رفتار هماهنگ نهادهای رسمی در حفظ چرخه توزیع کالا، حمل‌ونقل، تأمین سوخت و مدیریت روانی جامعه نشان داد در شرایط اضطراری نیز می‌توان با اعتماد عمومی، انسجام درونی و شفافیت رفتاری از تلاطم عبور کرد. آنچه این تجربه را ممتاز می‌کند، این است که در نبود تبلیغات بزرگ، مردم خود روایت‌ساز شدند و روایت مقاومت را به درون زیست روزمره کشاندند. از منظر راهبردی، اگر قرار باشد تجربه ایران در این جنگ، مدلی برای مواجهه با تهدیدهای آتی باشد، باید آن را نه صرفا به عنوان یک واکنش اضطراری، بلکه به مثابه یک الگوی پایدار برای حکمرانی مقاومتی فهم کرد؛ الگویی که سرمایه اصلی آن نه در منابع نفتی، بلکه در اعتماد اجتماعی، شبکه‌های خُرد محلی و وجدان فعال مردم ایران قرار دارد. این، همان نقطه امیدی است که می‌توان آینده را بر آن بنا کرد.

ارسال نظر
پربیننده