07/تير/1404
|
04:09
۲۲:۱۵
۱۴۰۴/۰۴/۰۶
از اشک سوگواران تا لبخند رضایت نسل جوان با نوای «ای ایران ایران»

ابتکار محمود

هیأت؛ پایگاه وحدت ملی و حافظه تاریخی ایرانیان

مهرداد احمدی: در شب نخست محرم ۱۴۴۷، در میان شور و سوگواری هیات‌های مذهبی، لحظه‌ای شکل گرفت که می‌توان آن را نه فقط یک واقعه احساسی، بلکه تجلی یک امکان تاریخی دانست؛ لحظه‌ای که مداحی حاج‌محمود کریمی با نوحه «ای ایران ایران» در برابر چشمان مردمی از لایه‌ها و خاستگاه‌های گوناگون اجتماعی، به مظهری بی‌سابقه از ظهور هنر دینی – ملی بدل شد. این واقعه نه صرفاً از آن جهت مهم است که نوحه‌ای تازه خوانده شد، بلکه به این سبب واجد اهمیت است که در آن، چیزی به صحنه آمد که سال‌ها در ذهن و ضمیر ایرانیان، آگاهانه یا ناآگاهانه، در انتظار تولد مجدد بود: وحدت دین و میهن، به‌مثابه یک تجربه زیسته و جاری در حیات جمعی. آنچه شنیده شد، فقط یک نوحه نبود؛ بازآفرینی مفهومی کهن بود که گویی در سال‌های اخیر زیر خاکستر تناقضات مصنوعی به محاق رفته بود. این مفهوم، چیزی نیست جز «هنر دینی-ملی». این تعبیر ممکن است در نگاه نخست، پارادوکسیکال یا ابهام‌آمیز به نظر برسد. آیا دین و ملیت، در ذات خود یکدیگر را طرد نمی‌کنند؟ مگر نه آنکه تاریخ معاصر ما مملو از تلاش‌هایی بوده که یا بر سر میهن شمشیر دین کشیده‌اند یا زیر بیرق دین، ملت را به عنصری فرعی تقلیل داده‌اند؟ پاسخ این پرسش‌ها در نوعی فهم تاریخی-فلسفی از نسبت دین و ملت نهفته است که آن شب، بی‌واسطه و بی‌تئوری‌بافی، در یک قطعه نوحه‌ ظاهر شد. آنجا که حاج‌محمود کریمی با صدایی آکنده از سوگ و شوق، نام ایران را در کنار خون امام حسین(ع) نشاند، مرزی را درنوردید که سال‌ها ذهنیت رسمی و روشنفکری به ‌طور موازی ترسیم کرده بودند: مرز میان «حماسه‌ دینی» و «عاطفه‌ ملی».
در این قطعه، ایران نه فقط به ‌مثابه یک جغرافیا، بلکه به‌ مثابه یک محتوا ظاهر شد؛ محتوایی که در خون شهیدان، در عزاداری محرم، در تربت کربلا و در نفس گرم هیات‌ها حلول کرده است. از همین رو، این مداحی را نباید در سطح فرم یا لحن سنجید. مساله، قدرت بازنمایی و تجسم‌بخشی آن به یک تجربه تاریخی است؛ تجربه دینی ‌بودن ملت ایران و در عین حال، ملی‌ بودن ایمان ایرانیان. این نسبت دوگانه که در زبان سیاست رسمی غالباً به صورت شعار درمی‌آید، در آن لحظه خاص، بی‌واسطه و بی‌میانجی از راه صوت و احساس، به حقیقتی زیسته بدل شد. در این لحظه، مردمی از اقشار و طیف‌های مختلف، از دینداران سنتی گرفته تا طبقات متوسط شهری، از مذهبی‌های محافظه‌کار تا جوانان به ‌ظاهر سکولار، با یک صدا گریستند و زمزمه کردند: «ای ایران ایران».
این انس گرفتن همگانی با یک نوحه، نشانه‌ای است از یک «وحدت حسی» که در بزنگاه‌های تاریخی، ملت‌ها را از نو متولد می‌کند. آنچه رخ داد، تولد یک زبان جدید بود؛ زبانی که در آن هیات، نه فقط پایگاه عزاداری شیعیان، بلکه ساحت تبلور حیات ملی نیز هست. «هیات ملی» به این معنا، صرفاً یک تعبیر تبلیغاتی یا فرم تازه‌ای از برندسازی مذهبی نیست، بلکه صورت‌بندی نظری و حسیِ یک واقعیت نوظهور است. هیات ملی، جایی است که تباین دین و میهن از میان برداشته می‌شود، نه از راه حذف یکی به سود دیگری، بلکه از طریق پیوند ارگانیک آن ‌دو در دل سوگ، حماسه و اشتیاق جمعی. در این ساختار تازه، «ملی بودن» به معنای تقلید از ناسیونالیسم‌های سکولار غربی نیست ، همان‌طور که «دینی بودن» در آن به معنای فروکاستن امر ایمان به تعبد خشک و طرد عاطفه جمعی نخواهد بود.
پیش از این نیز در تاریخ معاصر ایران، نشانه‌هایی از این هم‌پیوندی دیده شده بود. انقلاب اسلامی، در خود حامل چنین پیوندی بود؛ حضرت امام خمینی از «حفظ اسلام و استقلال ایران» در کنار هم سخن می‌گفتند. در دفاع ‌مقدس، نام ایران و اسلام در هم تنیده شده بود و رزمنده‌ای که جان خود را فدای وطن می‌کرد، همزمان این فداکاری را در راه خدا می‌دانست اما با گذر زمان، شکاف‌های مصنوعی، چه در سطح گفتار رسمی و چه در حوزه گفتمان نخبگان، میان این 2 عنصر فاصله انداخت. یکی در لفافه «جهانی ‌شدن دین» کوشید امر ملی را غیرضروری یا حتی انحرافی جلوه دهد و دیگری در نقاب «ملی‌گرایی فرهنگی» سعی کرد دین را از عاطفه عمومی حذف و به عرصه فردی محدود کند. آنچه در شب اول محرم امسال روی داد، لحظه‌ای بود از گسست این دوگانه‌سازی‌ها؛ ظهور مجدد آن حقیقت تاریخی که دین و ملت، در ایران، 2 وجه از یک واقعیت واحد هستند.
اما این لحظه ظهور، اگرچه از دل یک نوحه و یک اجرا شکل گرفت، تنها به هنر فردی مداح یا قوت شعر وابسته نیست. قدرت این لحظه، در «اقبال عمومی» نهفته است. یعنی در میل و عطش عمیق و پنهانی که در جامعه ایرانی نسبت به یک هویت یکپارچه وجود دارد؛ هویتی که در آن دیگر لازم نباشد میان وطن‌دوستی و خداجویی، میان ریشه‌داری تاریخی و افق‌گشایی معنوی، یکی را بر دیگری ترجیح داد. مردم با نوحه «ای ایران ایران» همدل شدند، چون آن را پژواکی از زیست روزمره خود یافتند. این نوحه، به‌ شکل شگفت‌انگیزی، هم عطر خون شهدا را داشت، هم بوی خاک وطن، هم حس فاجعه عاشورا را، هم شوق پایداری در برابر دشمن.
در اینجا، ما با نوعی «زبان جمعی» مواجهیم؛ زبانی که از سنت دینی تغذیه می‌کند اما افق‌های ملی را به روی خود باز می‌گذارد. این زبان، برخلاف زبان رسمی و تصنعی بسیاری از گفتمان‌های فرهنگی، از دل هیات‌ها و تجربه زیسته مردم برمی‌خیزد. هیات، با همه ساختار ساده‌اش، به مثابه یک «نهاد زنده» عمل می‌کند؛ نهاد تولید معنا، نهاد یادآوری، نهاد همدلی. وقتی این نهاد، زبان ملی را نیز به خود جذب می‌کند، بدل به بستری برای «آینده‌سازی جمعی» می‌شود؛ آینده‌ای که در آن، باور به اهل‌ بیت و وفاداری به وطن، نه‌ فقط مانعه‌الجمع نیست، بلکه هم‌افزاست. با چنین رویکردی است که می‌توان از «هنر دینی-ملی» نه فقط به ‌مثابه یک سبک هنری یا ژانر موسیقایی، بلکه به ‌مثابه یک امکان تمدنی سخن گفت. تمدنی که در آن هنر، دیگر یا صرفاً در خدمت ایمان فردی نیست یا صرفاً در خدمت ایدئولوژی ملی. بلکه هنر، در بطن خود، حامل تجربه‌ای است که می‌کوشد وحدتی پدید آورد میان زیست تاریخی ما و افق‌های اخلاقی - الهی ما. هنر دینی - ملی، هنری است که با تارهای صوتی مداحان، با اشک‌های عزاداران، با ریتم سینه‌زنی و با کلمات ساده اما عمیق، ما را دوباره به خودمان متصل می‌کند. ما، به ‌مثابه یک ملت مسلمان، یک ملت شهیدداده، یک ملت مقاوم.
هیات ملی، نهادی است که از دل این هنر برمی‌خیزد؛ نهادی که صرفاً برای عزاداری نیست، بلکه برای بازسازی هویت، احیای وحدت و نوسازی حافظه جمعی کارکرد دارد. این هیات، در لحظات بحرانی، می‌تواند همچون قلب تپنده ملت عمل کند. همان‌طور که در جنگ تحمیلی چنین بود و همان‌طور که امروز، در جنگ پیچیده و چندلایه با رژیم صهیونیِ مستظهر به حمایت اقویای عالم، باید شامل نبرد ادراکی، جنگ روایت‌ها و جنگ نرم باشد. هیات ملی، پاسخ فرهنگی ما است به زیاده‌خواهی‌هایی که می‌خواهد ملت ایران را به ‌تکه‌های مجزا و متخاصم بدل کند؛ تکه‌ای مذهبی، تکه‌ای سکولار، تکه‌ای ایرانی، تکه‌ای جهانی، تکه‌ای سنتی، تکه‌ای مدرن. پاسخ ما این است: ما «یکپارچه‌ایم» اگر صدای‌مان را بیابیم؛ و آنگاه که صدای «ای ایران ایران» از سینه سوگواران بلند می‌شود، این یکپارچگی رخ می‌نماید.
مداحی حاج‌محمود در شب نخست محرم، بیش از یک اجرا بود؛ «ظهور» بود؛ ظهوری که از دل تاریکی‌ها و غبارهای ذهنی، حقیقتی روشن را عیان کرد؛ حقیقتی که هرچند سال‌هاست با ماست اما فقط گاه‌گاهی مجال سخن ‌گفتن می‌یابد. حالا وقت آن است این زبانِ تازه‌متولدشده، در هیات‌ها، در مدارس، در صداوسیما و در فضای عمومی بازتولید شود. زمان آن فرارسیده از هیات ملی به عنوان یک سنگر فرهنگی-اجتماعی سخن بگوییم؛ سنگری که در آن، ایمان و ایران، در کنار هم می‌جنگند، گریه می‌کنند و امیدوار می‌مانند.

ارسال نظر
پربیننده