رضا رحمتی: مانور سیاسی - نظامی هفته گذشته چین به یکی از مهمترین صحنههای نمایش قدرت در ژئوپلیتیک جهانی در سالهای اخیر تبدیل شد. چنین مانورهایی، بویژه وقتی با حضور رهبران کشورهای شرق - از اعضای سازمان همکاری شانگهای گرفته تا بریکس - برگزار میشود، صرفاً یک اقدام نظامی نیست، بلکه کارکردی سیاسی، نمادین و حتی روانی دارد. آمریکا که همچنان قدرت مسلط در عرصه نظامی جهانی به شمار میرود، بیش از همه مخاطب چنین رزمایشهایی است اما پیامدها به اینجا محدود نمیشود و کشورهایی مانند هند و ایران نیز در معرض اثرات مستقیم و غیرمستقیم آن قرار میگیرند.
۱- پیام مستقیم به آمریکا: بازدارندگی و نمایش قدرت
ایالات متحده طی دهههای گذشته ستون اصلی نظم امنیتی در شرق آسیا بوده است. واشنگتن ۲۶۰ پایگاه نظامی در منطقه آسیا - پاسیفیک دارد و نزدیک ۶۰ هزار نیروی نظامی تنها در ژاپن و کرهجنوبی مستقر کرده است. این حضور پررنگ، در عمل به آمریکا امکان داده بر روندهای امنیتی در دریای چین جنوبی، تایوان و شبهجزیره کره تسلط داشته باشد. رزمایش چین در چنین شرایطی در واقع پیامی بازدارنده است. پکن میخواهد به آمریکا نشان دهد دیگر با یک بازیگر منفعل روبهرو نیست. نمایش توان موشکی، قدرت دریایی و شبیهسازی سناریوهای جنگی در اطراف تایوان عملاً نوعی هشدار است. از منظر راهبردی، چین میکوشد این پیام را منتقل کند: هرگونه مداخله مستقیم آمریکا در مناقشات منطقهای، به بهای سنگینی تمام خواهد شد.
۲- تثبیت رهبری چین در شرق
چین تنها به بازدارندگی در برابر واشنگتن بسنده نمیکند. بخش مهمی از رزمایشها با هدف مشروعیتبخشی به رهبری منطقهای چین طراحی شده است. وقتی رهبران کشورهای آسیایی و حتی برخی کشورهای آفریقایی یا آمریکای لاتین در مانورهای نظامی حضور مییابند، عملاً تصویری از «رهبر نوظهور شرق» ساخته میشود. این پیام نمادین اهمیت زیادی دارد. چین میخواهد نشان دهد برخلاف تصویر غرب، یک قدرت صرفاً اقتصادی نیست، بلکه توانسته نقش امنیتی و نظامی خود را هم تثبیت کند. برای ایالات متحده که تاکنون ضامن اصلی امنیت در شرق آسیا شناخته میشد، این یک زنگ خطر واقعی است.
۳- نشانههای جابهجایی قدرت جهانی
پرسش کلیدی این است: آیا این رزمایشها به معنای جابهجایی قدرت است؟
پاسخ را باید در ۲ سطح دید:
نخست سطح نمادین است. هر بار که چین مانوری مشترک با روسیه یا کشورهای آسیایی برگزار میکند، جهان بیشتر به سمت تصویر یک نظام چندقطبی متمایل میشود. دادههای اقتصادی نیز این روند را تأیید میکند؛ چین هماکنون با تولید ناخالص داخلی ۱۸ تریلیون دلاری دومین اقتصاد بزرگ جهان است و در تجارت خارجی بیش از ۱۳۰ کشور شریک نخست یا دوم به شمار میرود.
دوم سطح واقعی و مادی که پاسخ به آن بهرغم همه پیشرفتهای چین، مثبت نیست. آمریکا با هزینه نظامی سالانه بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار (۳ برابر چین) همچنان از نظر توان نظامی جلوتر است. شبکه گسترده پایگاهها و اتحادهای رسمیاش (مانند ناتو، ژاپن و کرهجنوبی) هم جایگزینناپذیر است. بنابراین میتوان گفت رزمایشها نشانه آغاز روند جابهجایی قدرت است، نه پایان آن و چین برای رسیدن به وضعیت جایگزینی قدرت، نیازمند متحدان استراتژیک است. به همین دلیل است که در جریان مانور اخیر، تلاش رئیسجمهور چین آقای شی برای نمایش نزدیکی استراتژیک بین رهبر کرهشمالی و روسیه بسیار چشمگیر بود.
۴- هند؛ میان جذب یا خنثیسازی
یکی از اهداف پنهان رزمایشهای چین، تحت فشار قرار دادن هند است. دهلینو در موقعیت ژئوپلیتیک حساسی قرار دارد؛ از یک سو عضو بریکس و سازمان همکاری شانگهای است و از سوی دیگر در قالب کواد (QUAD) با آمریکا، ژاپن و استرالیا همکاری امنیتی دارد. برای آمریکا، هند ابزار اصلی موازنه در برابر چین است و برای چین، هند رقیبی استراتژیک با اختلافات مرزی و رقابت دیرینه.
رزمایشهای چین در واقع میخواهد این پیام را منتقل کند: حتی اگر هند در کواد هم حضور داشته باشد، «شرق در حال یکپارچه شدن» است و دهلینو در موقعیت دشواری برای انتخاب قرار خواهد گرفت اما آیا این به معنای خنثیسازی کامل هند است؟ احتمالاً نه! اختلافات مرزی در لداخ، رقابت در اقیانوس هند و بیاعتمادی تاریخی ۲ کشور مانع آن میشود که هند براحتی جذب چین شود. با این حال، هر بار که چین موفق میشود همگرایی شرقی را به نمایش بگذارد، بخشی از اثرگذاری سیاست موازنهگرانه هند کمرنگ میشود.
۵- پیامدهای غیرمستقیم برای ایران
برای ایران نیز این رزمایشها پیامدهایی دارد، هرچند نه در سطح نظامی مستقیم، بلکه بیشتر در سطح سیاسی و دیپلماتیک.
نخست- تقویت نظم چندقطبی: ایران همواره مخالف نظم تکقطبی آمریکا بوده است. نمایش قدرت چین، این روایت ایران را مشروعتر میکند.
دوم- کاهش فشار آمریکا: وقتی واشنگتن مجبور است میان شرق و غرب آسیا منابع خود را تقسیم کند، فشار بر ایران در خاورمیانه کاهش مییابد.
سوم- فرصت همکاری نظامی - فنی: بسترهای تازهای برای تعمیق روابط با چین و روسیه در حوزه فناوریهای دفاعی ایجاد میشود.
چهارم دیپلماسی مانور: ایران میتواند از این تحولات برای چانهزنی با غرب استفاده کند. ایران میتواند این پیام را با صراحت بیشتری مخابره کند که اگر فشارها ادامه یابد، ما بیشتر به شرق تمایل مییابیم. به عبارت دیگر، هرچند ایران به اندازه ظرفیتش از این مانور استفاده نکرد اما فضای سیاسی ناشی از آن به سود تهران عمل میکند.
۶- جنگ روایتها: قدرت سخت در خدمت قدرت نرم
رزمایشهای چین علاوه بر بعد نظامی، یک دیپلماسی نمادین نیز هست. چین میخواهد به جهان القا کند شرق میتواند امنیت جمعی خود را بدون نیاز به غرب تأمین کند. این در تضاد با روایت آمریکاست که همواره خود را «تأمینکننده کالای عمومی امنیت» معرفی کرده است.
جالب اینکه در بسیاری از رسانههای بینالمللی، پوشش خبری این رزمایشها نه به عنوان «تهدید»، بلکه به عنوان «قدرتنمایی یک بلوک نوظهور» مطرح میشود. همین امر نشاندهنده تغییر تدریجی افکار عمومی جهان است؛ تغییری که در نهایت میتواند هژمونی روایت آمریکا را نیز تضعیف کند.
در نهایت رزمایشهای چین در حضور رهبران شرق بیش از آنکه صرفاً یک اقدام نظامی باشد، نشانهای از تحولات ژرف در نظم بینالمللی است. این مانورها پیامهای متعددی دارد و به آمریکا هشدار میدهد مداخله در شرق آسیا هزینهزا خواهد بود. همچنین نشان میدهد چین در حال تثبیت موقعیت خود به عنوان رهبر امنیتی شرق است و بیانگر آغاز روند جابهجایی قدرت جهان از غرب به شرق است؛ هرچند این روند هنوز تکمیل نشده. علاوه بر این تلاش میکند نقش هند به عنوان موازنهگر واشنگتن را محدود کند. با این حال برای ایران فرصتی فراهم میآورد تا موقعیت خود را در نظم چندقطبی تقویت کرده و در برابر فشار آمریکا ابزارهای بیشتری برای مانور داشته باشد.
به بیان دیگر، این رزمایشها میدان نبرد اصلی نیست، بلکه صحنهای برای جنگ روایتها و رقابتهای نمادین میان شرق و غرب است. با این حال، پیامدهای واقعی آنها بتدریج در سیاست، اقتصاد و امنیت بینالمللی آشکار خواهد شد. شاید بتوان گفت همانطور که رزمایشهای ناتو در دوران جنگ سرد نشانه تثبیت بلوک غرب بود، رزمایشهای امروز چین نیز نشانه بلوغ تدریجی بلوک شرق است؛ بلوکی که میخواهد سهم بیشتری از قدرت جهانی را به دست آورد.
رزمایش در شرق، لرزش در غرب
جابهجایی تدریجی قدرت جهانی
ارسال نظر