گروه سیاسی: از سال ۱۳۶۸، زمانی که دود و آتش ۸ سال جنگ تحمیلی یک سال بود فروکش کرده بود و ایران برای بازسازی آماده شد، صحنه سیاست کشور وارد فصل تازهای شد. در این دوره، ایران شاهد شکلگیری ۱۰ دولت بوده است. این ۱۰ دولت میان ۶ رئیسجمهور پس از جنگ تقسیم شده: ۲ دولت در دوران اکبر هاشمیرفسنجانی، ۲ دولت به نام محمد خاتمی، ۲ دولت در دوره محمود احمدینژاد و ۲ دولت دیگر زیر نظر حسن روحانی. پس از آن، یک دولت به شهید سیدابراهیم رئیسی تعلق گرفت و تازهترین دولت نیز متعلق به مسعود پزشکیان است.
اما اگر به این دولتها تنها از نگاه سیاست نگاه نکنیم و سن وزرا و ترکیب نسلی آنها را نیز بسنجیم، تصویری دگرگون از تحولات پس از جنگ در برابر ما قرار میگیرد؛ تصویری که نشان میدهد چگونه تجربه و نوآوری در کنار هم مسیر کشور را شکل داده است.
* دولتی که برای سازندگی آمد
با رحلت امام خمینی(ره) در خرداد ۱۳۶۸، صحنه سیاسی ایران دگرگون شد. انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری جمهوری اسلامی، پیش از پایان دوره ریاستجمهوری ایشان نشان از آغاز دورهای تازه داشت. ۳ ماه پس از این جابهجایی، سیدعلیاکبر محتشمیپور، وزیر وقت کشور، اطلاعیه آغاز ثبتنام داوطلبان ریاست جمهوری را صادر کرد. سال ۱۳۶۸، یعنی زمانی که ایران هنوز از سایه سنگین جنگ فاصله نگرفته بود، فضای آرام و کمتنش تازهای شروع شد؛ فصل تازهای که با سکانداری دولت توسط مرحومرفسنجانی 55 ساله - سیاستمداری که مأموریتش هدایت کشور از سالهای جنگ به دوران سازندگی بود- شروع شد. رفسنجانی در دوره اول کابینه خود را به مجلس سوم معرفی کرد و تمام وزرای پیشنهادیاش رأی اعتماد گرفتند. دولتی که شکل گرفت، نویدبخش بازسازی زیرساختها و ترمیم زخمهای ۸ سال جنگ بود؛ دولتی که آغازگر فصل تازهای از تاریخ ایران در دوره پس از جنگ فرساینده به شمار میرفت.
پسِ پرده فضای پس از جنگ، هنگامی که خاکهای سوخته هنوز بوی آتش را در خود داشت و ایران به دنبال بازسازی و سازندگی بود، ترکیب وزرای دولت رفسنجانی بازتابی زنده از این ضرورتها بود. بیشتر وزرا در دامنه سنی ۳۶ تا ۴۶ سال قرار داشتند؛ موضوعی که به واسطه وقوع انقلاب و ضرورت تربیت مدیران جدید رخ داد.
در میان این گروه، حضور چهرههایی مانند حسین کمالی (۳۶ سال)، بیژن زنگنه (۳۷ سال)، اکبر ترکان (۳۷ سال) و محمد خاتمی با ۴۶ سال سن قابل توجه بود.
تابستان ۱۳۷۲، هاشمیرفسنجانی که هنوز به 60 سالگی نرسیده بود، برای دومینبار سکان هدایت دولت را بر عهده گرفت. او ترکیب دولت پیشین را با چند تغییر به مجلس چهارم شورای اسلامی معرفی کرد اما مسیر تصویب دولت چندان هموار نبود. محسن نوربخش، وزیر پیشنهادی اقتصاد موفق به کسب رأی اعتماد نشد و در نهایت مرتضی محمدخان جایگزین او شد. علاوه بر این، آرای محمدرضا نعمتزاده و غلامرضا آقازاده نیز به شکل محسوسی کاهش یافت و هر دو با اختلافی اندک توانستند اعتماد نمایندگان را جلب کنند.
این وقایع نهتنها نشاندهنده حساسیت فضای سیاسی آن دوره بود، بلکه بیانگر چالشهای مدیریتی و رقابتهای داخلی برای حفظ توازن میان تجربه، تخصص و اعتماد سیاسی در دولت دوم رفسنجانی به شمار میرفت. این دوره تصویری زنده از تلاش برای بازسازی کشور و مهار پیامدهای ۸ سال جنگ را پیش چشم میگذاشت؛ دورهای که هر تصمیم و تغییر کوچک میتوانست مسیر سیاست و توسعه ایران را شکل دهد.
چون آفتاب دولت دوم هاشمی برآمد، سایه تغییر بر ارکان کابینه افتاد و شمایلی دگرگونه از هیات وزرا رخ نمود. آن تحولات نهتنها در چینش نامها که در کسوت و سالهای عمر مردان سیاست نیز آشکارا هویدا بود. وزارتخانههایی چون مسکن و شهرسازی و فرهنگ و ارشاد اسلامی که دل و دیده مردم بود و امور اقتصادی و دارایی که رگ حیاتی کشور به شمار میرفت، همچنین راه و ترابری، کشور و فرهنگ و آموزش عالی، همگی ردای مدیریت را بر تن کسان دیگری دیدند. میانگین سن وزرا که در دولت نخست، شور جوانی در آن موج میزد و بیشتر مردان بین ۳۶ تا ۴۶ سال بودند و میانگین سنی حدود ۴۰ سال بود، اکنون ۵ سالی بر آن افزوده شده و به ۴۵ سال رسیده بود.
این افزایش سن و تجربه، با ورود وزارتخانههایی نوین چون پست و تلگراف و تلفن و بهداشت و درمان، بیش از پیش نمایان شد. در رأس این وزارتخانههای جدید مردانی قرار گرفتند که پختگی روزگار بر چهرهشان نقش بسته بود؛ همچون علیرضا مرندی که ۵۴ بهار را پشت سر گذاشته بود و محمد غرضی که با ۵۲ سال سن، کولهباری از تجربه را به همراه داشت؛ افرادی که به نظر میآمد ستونهای محکمتری برای دوران سازندگی هستند.
در میان این افراد، عباس آخوندی با ۳۶ سال، سکان وزارتخانه مسکن و شهرسازی و بیژن زنگنه با ۴۱ سال، سکان وزارتخانه نیرو را برعهده گرفتند.
* دولتی که مدعی اصلاحات بود
در آن روزهای بهاری سال ۱۳۷۶، گویی نبض ایران تندتر میزد. دوم خرداد، خیابانها و کوچهها پر بود از مردمی که برای تعیین سرنوشت خویش، دل به صندوقهای رأی سپرده بودند. هنوز آفتاب سوم خرداد به نیمه نرسیده بود که خبر رسید: «محمد خاتمی منتخب ملت شد». پیش از اعلام رسمی، رقیب دیرین یعنی علیاکبر ناطق نوری با پیامی، رسم جوانمردی را به جا آورد و پیروزی خاتمی را تبریک گفت. به این ترتیب خاتمی کلید پاستور را به دست گرفت. مجلسیان نیز با اعطای رأی اعتماد راه را برای این تحول هموار کردند. دورانی که امید، گفتوگو و تغییری نویدبخش در دلهای ایرانیان جوانه زد.
در دولت اصلاحات میانگین سنی کابینه نزدیک 46 سال بود؛ اندکی بیش از دولت سازندگی. محمد شریعتمداری جوان با سیمایی مصمم و عزمی راسخ در قامت وزیر سکان امور را به دست گرفت، در کنار نامهایی چون حسین نمازی و کمال خرازی که تجارب گرانسنگ خویش را در طبق اخلاص نهاده بودند. نگاهی به فهرست وزرا نکتهای دیگر را آشکار میکرد: دولت خاتمی بیش از دولت هاشمی میزبان چهرههایی بود که از مرز 50 گذشته بودند؛ بویژه در وزارتخانههایی که با اقتصاد، آموزش، بهداشت و سیاست خارجی گره خورده بودند.
در این میان، نکتهای جالبتر به چشم میخورد: زنگنه، شافعی، شوشتری، کمالی، کلانتری و سعیدیکیا؛ اینان چهرههایی بودند که از دولت هاشمی به دولت خاتمی پل زده بودند؛ نشانهای از همریشه بودن برخی گرایشات و جناحها درون ۲ دولت کاملا متفاوت. فراتر از تغییر دولتها بود و ایشان را به مهرههایی ارزشمند در پیشبرد اهداف ملی بدل ساخته بود.
خاتمی با فراز و نشیبهایی دوره اول را پشت سر گذاشت و در دور دوم ریاست جمهوری، مجلس ششم به تمام اعضای کابینهاش رای اعتماد داد. حتی بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت که بحثهای زیادی حول او وجود داشت، توانست از سد مجلس عبور کند.
در دولت دوم خاتمی نسبت به دوره اول تغییرات قابل توجهی در ترکیب کابینه رخ داد و برخی وزرای کلیدی جای خود را به چهرههای جدید دادند. میانگین سنی وزرا از 45.9 سال در دولت نخست به 48.5 سال در دولت دوم رسید؛ رقمی که حکایت از اعتماد بیشتر به تجربه و ثبات مدیریتی داشت. اکثر اعضای کابینه در دهه چهارم و پنجم زندگی خود بودند؛ چیزی که با دولت اول خاتمی نسبت نداشت. اگرچه هنوز جوانان پرشور نیز در این میان حضور داشتند اما وزن سنگین کهنسالگی برجستگی بیشتری یافته بود. وزارتخانههایی کلیدی چون امور خارجه، آموزشوپرورش، راه و ترابری و فرهنگ و ارشاد اسلامی به مردانی سپرده شد که سالهای عمرشان از نیم قرن گذشته بود.
* دولتی که برای عدالت آمد
آغاز تابستان ۱۳۸۴، فضای سیاسی ایران در تبوتاب یک رقابت بیسابقه بود. رقابتی نفسگیر میان اکبر هاشمیرفسنجانی و محمود احمدینژاد که حتی به دور دوم کشیده شد. پس از سالها تجربه دولتهای پیشین، چشمها به صندلی ریاستجمهوری دوخته شده بود و مردم با شور و هیجان سرنوشت کشور را رقم میزدند. در این فضای پرتنش و پرامید، محمود احمدینژاد توانست اعتماد بخش بزرگی از مردم را جلب کند. پیروزی او، آغاز دورهای نو در تاریخ سیاسی ایران بود؛ دورهای که با تغییرات محسوس در ترکیب کابینه و حضور نسلی تازهنفس همراه شد. احمدینژاد کابینه پیشنهادی خود را به مجلس ارائه داد اما برخلاف انتظار، مجلس با بررسی بسیار به ۴ وزیر پیشنهادی رأی اعتماد نداد. این رویداد آغازگر دورهای متفاوت با رویکردهای جدید مدیریتی در ایران بود.
در دوران آغازین کابینه نهم، ترکیبی چشمگیر از مدیران پا به عرصه گذاشتند؛ صفآراییای که در آن طراوت جوانی با پختگی تجربه در هم آمیخته بود. سن اعضا دایرهای وسیع از 40 تا ۶۰ سال را در بر میگرفت و این خود حکایت از ارادهای برای برقراری تعادل میان انرژی نسل نو و دانش مدیران کهنهکار داشت. میانگین سنی این کابینه که 50 سال بود، اندکی از دوران پیشین - یعنی دولتهای هاشمی و خاتمی- فراتر رفته بود و این گویای وزن بیشتر تجربه مدیریتی در چینش نهایی بود. در میان این جمع، نام کامران باقریلنکرانی، وزیر بهداشت چون نگینی میدرخشید؛ تنها40 سال داشت و نماد ورود نسل دوم انقلاب به اریکه قدرت و مدیریت کلان کشور بود. در سوی دیگر، سیدکاظم وزیریهامانه (۶۰ سال) و محمد سعیدیکیا (۵۹ سال)، وزرای نفت و مسکن و شهرسازی با کولهباری از تجربه اقتدار کابینه را به نمایش میگذاشتند. دیگر اعضا نیز در این طیف سنی جا گرفته بودند. این ترکیب سنی، بازتابی از اولویتهای دولت احمدینژاد بود؛ تلاشی برای همافزایی شادابی و توان اجرایی جوانان با دانش و مهارت مدیران باتجربه تا به این وسیله چالشهای پیچیده دوران حساس آن روزگار را با اقتدار پشت سر گذارند.
تابستان داغ ۱۳۸۸، ایران در تبوتاب یکی از پرشورترین و حساسترین انتخابات ریاست جمهوری تاریخ خود میسوخت. نتیجه اما بار دیگر مهر اعتماد مردم را بر کارنامه محمود احمدینژاد زد و سکان هدایت کشور را برای دومینبار به دستان او سپرد. با این حال، طلوع دولت دوم، بیدردسر و آرام نبود؛ معرفی وزرای پیشنهادی به مجلس شورای اسلامی همچون رودی پرخروش، مسیری پرحاشیه و پرتنش را طی کرد. نمایندگان مجلس، لب به انتقاد گشودند و دولت را به کمتوجهی به تعامل و مشورت در فرآیند معرفی وزرا متهم کردند. در نهایت، تقدیر چنین رقم خورد که ۳ وزیر پیشنهادی نتوانند اعتماد نمایندگان را جلب کنند.
دولتی که با میانگین سنی ۵۰ سال و ۵ صدم، کوشید نبض ثبات مدیریتی را در کنار نبض تپنده نوآوری و تحرک حفظ کند. علیاکبر محرابیان با تنها 40 سال سن در رأس وزارت صنایع و معادن قرار گرفت و در آن سوی طیف تجربه، حمیدرضا بهبهانی، وزیر راه و ترابری با 69 سال، نماد منحصر به فردی بود. نیمی از اعضای کابینه، در دهه پنجم زندگی خود بودند؛ وزرای باتجربهای که با سابقهای درخشان در وزارتخانههای کلیدی، ریسک ناشی از کمتجربگی را کاهش داده و ثبات را در تصمیمگیریهای حیاتی تضمین میکردند. این چینش وزرا، نهتنها تصویری از رویکرد مدیریتی دولت را ترسیم میکرد، بلکه آیینهای بود در برابر حال و هوای آن سالها؛ سالهایی که ایران گام در مسیر تثبیت سیاستها و مدیریت چالشهای داخلی و منطقهای نهاده بود.
* دولتی که مدعی تدبیر بود
حسن روحانی 24 خرداد 1392 اعتماد اکثر مردم را جلب کرد و رئیسجمهور ایران شد. پس از معرفی وزرا، در فضایی مملو از انتظار و دقت، نمایندگان مجلس با بررسیهایی فشرده و کارشناسانه رأی اعتماد خود را به اکثر وزرای پیشنهادی تقدیم کردند و به این ترتیب مسیر اجرایی برنامههای دولت یازدهم هموار شد.
ترکیب وزرا تابلویی از تجربه و سالها حضور در عرصه مدیریت کشور را به نمایش میگذاشت. در این میان، محمدرضا نعمتزاده با 68 سال سن، رکورددار سن و سال بود و چه بسا برای وزارت واقعا کهنسال محسوب میشد. نقطه مقابل، علی طیبنیا با 53 سال، جوانترین عضو کابینه به شمار میرفت. به این ترتیب، دامنه سنی وزرا عمدتاً بین اوایل دهه ۵۰ تا اواخر دهه ۶۰ زندگیشان بود و میانگین سنی حدوداً 57 سال، به نوعی، گواهی بر گرایش دولت به محافظهکاری بود. کابینه روحانی تقریباً فاقد وزرای بسیار جوان بود و این تأکید ویژه بر تجربه و توان مدیریتی بلندمدت پیامی روشن در خود داشت: این دولت میخواست کمتر ریسک کند و برنامههای پیچیده اقتصادی، اجتماعی و دیپلماتیک را با رویکردی محافظهکارانه و مبتنی بر مهارتهای اثباتشده، به پیش ببرد. هرچه که بود و هرچه که شد، برای بار دوم نیز رئیسجمهور مستقر شد و کابینهاش بار دیگر رای اعتماد کسب کرد.
در دولت دوم روحانی، دامنه سنی وزرا کمی بازتر شد. محمدجواد آذری جهرمی با 36 سال سن جوانترین عضو کابینه بود، در حالی که نامدار زنگنه 65 سال پابهسنگذاشتهترین آنها به شمار میرفت؛ ترکیبی که میانگین سنی را پایین میآورد اما لزوما کارآمدی را خیر.
* دولتی مردمی آمد اما...
28 خرداد 1400 سیدابراهیم رئیسی با جلب اعتماد اکثریت مردم سکان هدایت دولت را به دست گرفت. نمایندگان مجلس اکثر وزرای او را مورد تأیید قرار دادند. این دوره، فصل تازهای در تاریخ اجرایی ایران گشود؛ فصلی که با تغییر نسل مدیران و تمرکز بر ترکیبی متعادل از تجربه مدیران پیشین و نیروی جوان و پویا نشاندهنده تلاش برای ایجاد تعادل میان ثبات مدیریتی و تحرک اجرایی در اداره امور کشور بود.
میانگین سنی اعضای این کابینه حدود ۵۳ سال تخمین بود. در یک سوی طیف، بهرام عیناللهی و احمد وحیدی با ۶۳ سال سن به عنوان مسنترین اعضا حضور داشتند، در حالی که در سوی دیگر حجتالله عبدالملکی با ۴۰ سال جوانترین چهره کابینه به شمار میرفت. اکثر وزرا در دههها ۵۰ و ۶۰ زندگی خود قرار داشتند و این تمرکز سنی تضمینی بود بر تجربه مدیریتی قوی بویژه در وزارتخانههای کلیدی مانند دفاع، کشور، بهداشت و راه. گویی ستونهای این وزارتخانهها بر پایه سالها تجربه استوار شده بود. این ترکیب سنی، تصویری از کابینهای را ترسیم میکرد که هم تجربه گرانبها و ثبات مدیریتی را حفظ میکرد و هم ظرفیت جوانگرایی و نوآوری را برای مواجهه با چالشهای پیش روی ایران فراهم میآورد اما عمر کوتاهی داشت و به سرانجام نرسید.
* دولتی که برای وفاق آمده است
در گرماگرم روزهای ابتدایی تابستان ۱۴۰۳، ایران شاهد برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری بود؛ دورانی که فضای سیاسی کشور آکنده از هیجان و انتظار بود. در نهایت در 15 تیر ماه مسعود پزشکیان توانست آرای لازم را کسب کرده و سکان هدایت دولت را به دست گیرد. نمایندگان مجلس نیز به تمام ۱۹ وزیر معرفیشده رأی اعتماد دادند و مسیر رسمی آغاز به کار کابینه جدید هموار شد.
در کابینه مسعود پزشکیان، آرایش نیروها به گونهای است که گویی یک تیم فوتبال با ترکیبی از بازیکنان باتجربه و جوان آماده مسابقه است. تمرکز بر چهرههای کارکشته و میانسال کاملاً خودنمایی میکند. میانگین سنی حدوداً ۶۰ سال، گواهی میدهد بسیاری از این وزیران، جادههای طولانی مدیریتی را در دولتها و نهادهای گوناگون پیمودهاند و با فراز و نشیبهای ساختاری و اجرایی کشور بخوبی آشنا هستند. با این حال، حضور ۲ وزیر جوانتر از ۵۰ سال نشان میدهد تیم پزشکیان، فقط به تجربه قدیمیها تکیه نکرده، بلکه میخواهد جوانگرایی و نوآوری را هم در صدر برنامهها قرار دهد؛ باید نشست و دید. به طور کلی، این کابینه نه آنقدر جوان و پرانرژی است که خود را با تغییرات سریع اجتماعی وفق دهد و نه آنقدر پیر و محافظهکار که از تغییرات واهمه داشته باشد. اگر بالا بودن سن در سالهای نخست انقلاب معنادار بود، حالا در عصر هوش مصنوعی باید به جوانها بیشتر اعتماد کرد و نیازهای نوآورانه و ایدههای مبتکرانه را جدیتر گرفت. ۴۷ سال پس از انقلاب، در نباید بر همان پاشنه پیرگزینی بچرخد.
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ بررسی جوانگرایی در دولتهای پس از جنگ تحمیلی
سایه سنگین سن بر کابینه
ارسال نظر