امین راستی: در سپهر متلاطم انرژی جهانی، دورانی نوین آغاز شده است که ریشههای اقتصاد و ژئوپلیتیک را عمیقا دستخوش تغییر و تحول میکند. برای کشوری چون ایران که نبض اقتصادش با عواید هیدروکربنی گره خورده، درک دقیق این تغییرات و اتخاذ رویکرد راهبردی ضروری است. پنجره فرصت برای ارزشآفرینی از منابع عظیم نفت و گاز، پیش از آنکه ارزش این سرمایهها کاهش یابد، به سرعت رو به بسته شدن است که ضرورت بازبینیهای بنیادین در رویکردهای جاری را دوچندان میکند.
* خط پایان هیدروکربنها؛ سایه فرصت یا زنگ خطر؟
یکی از محوریترین چالشها، پیشبینی نقطه اوج تقاضا برای سوختهای فسیلی است که عدم قطعیت عمیقی در آن وجود دارد. شرکتهای نفتی و دولتهای تولیدکننده معتقدند تقاضای جهانی نفت دستکم تا پایان دهه جاری ثبات خود را حفظ خواهد کرد و تقاضای گاز طبیعی نیز میتواند تا سال ۲۰۵۰ روند صعودی خود را ادامه دهد.
این دیدگاه بر لزوم سرمایهگذاری مستمر تاکید میکند. در مقابل، نهادهای نماینده کشورهای مصرفکننده اوج تقاضا برای تمام سوختهای فسیلی را پیش از سال ۲۰۳۰ پیشبینی کرده و به دنبال تسریع گذار به انرژیهای تجدیدپذیر هستند.
این اختلاف چشمانداز، به جدالی روایتگرانه بدل شده که مستقیما بر فضای سرمایهگذاری تاثیر گذاشته و هزینههای تامین مالی پروژههای فسیلی را تحت شعاع قرار میدهد. ایران در میانه این تقابل گرفتار است و عدم آمادگی برای سناریوهای پرشتابتر میتواند تبعات اقتصادی جبرانناپذیری به بار آورد.
* گذار بزرگ انرژی و ترسیم افقهای نو
در موازات بحثهای آینده سوختهای فسیلی، رشد انرژیهای تجدیدپذیر با سرعتی بیسابقه ادامه دارد. تنها در سال گذشته میلادی، افزون بر ۵۶۰ گیگاوات ظرفیت جدید تجدیدپذیر به شبکه جهانی اضافه شد و سرمایهگذاری در انرژیهای پاک ۲ برابر مجموع سرمایهگذاری در پروژههای جدید نفت، گاز و زغالسنگ بود. این تغییر بنیادین، دوران افزودن انرژیهای نو را به فاز «جایگزینی» آنها با منابع سنتی منتقل کرده است. این روند با موج جهانی برقیسازی تشدید میشود، به گونهای که انتظار میرود سهم برق در مجموع تقاضای نهایی انرژی تا سال ۲۰۵۰ به بیش از ۵۰ درصد افزایش یابد.
تلاقی این ۲ روند موازی، پیامی حیاتی برای بازار نفت و گاز دارد مبنی بر اینکه انتظار میرود مازاد عرضه چشمگیری از نفت و گاز مایع (LNG) در نیمه دوم دهه ۲۰۲۰ رخ دهد. این وضعیت بازاری اشباعشده و بشدت رقابتی را پدید میآورد که در آن قدرت چانهزنی از تولیدکنندگان به سمت مصرفکنندگان تغییر میکند.
برای ایران، به عنوان یک تولیدکننده نسبتاً پرهزینه، این تهدیدی جدی است که ناچار به ارائه تخفیفهای سنگینتر خواهد شد و درآمدهای ارزی کشور را تحت فشار قرار میدهد. بقا در این بازار در گرو تبدیل شدن به یک تولیدکننده کمهزینه و کارآمد است.
* بازآفرینی صنعت نفت و گاز به مثابه نقطه عطف انرژی ملی
تحلیل وضعیت صنعت نفت و گاز ایران نشان میدهد چالشهایی چون نیاز مبرم به جذب سرمایه کلان، سلطه شرکتهای «خصولتی» و ناکارآمدی مدلهای قراردادی، تداوم مسیر کنونی را به رکود میکشاند. راهبرد محوری باید بر توانمندسازی بخش خصوصی حقیقی و بازآرایی ساختار قراردادها برای افزایش کارایی متمرکز شود.
آینده این صنعت، مستلزم برخورداری از سبدی از مدلهای قراردادی منعطف است که متناسب با نوع میدان، ریسک و حجم سرمایهگذاری، گزینههای متفاوتی را ارائه کند.
برای خروج از چالشها، ۳ محور عملیاتی کلیدی پیشنهاد میشود؛ نخست، برای میادین بزرگ و مشترک، طراحی و اجرای مدل قراردادی جذابتری مانند «IPC اصلاحشده» یا «مشارکت در تولید» جهت جذب شرکتهای بینالمللی و فناوریهای پیشرفته. دوم، برای میادین فعلی، تعریف قراردادهای خدماتی تخصصی برای شرکتهای خبره در ازدیاد برداشت (EOR) با پاداشهای تشویقی مرتبط با موفقیت. سوم، واگذاری توسعه میادین کوچک به بخش خصوصی داخلی با چارچوب قراردادی نوین، ساده و جذاب با عنوان «قرارداد توسعه میادین کوچک». این مدل باید شامل فرآیند واگذاری سریع، اختیارات عملیاتی کامل، نرخ بازگشت سرمایه بالا، بازپرداخت سریع هزینهها (۲-۳ سال)، تضمین خرید محصول توسط شرکت ملی نفت و معافیتهای مالیاتی باشد. موفقیت این نقشه راه تنها در گرو ثبات مقررات، شفافیت قضایی و امنیت سرمایهگذاری است.
دولت باید از جایگاه رقیب به یک تنظیمکننده هوشمند و تسهیلگر تغییر کند. تحقق چنین چشماندازی مستلزم ارادهای قاطع سیاسی برای فراتر رفتن از منافع کوتاهمدت گروههای خاص و ترجیح دادن منافع ملی بلندمدت است. این اصلاحات نه صرفا تغییرات فنی، بلکه یک بازنگری استراتژیک عمیق برای حرکت به سمت اکوسیستمی پویا، رقابتی و فناوریمحور است.
نگاه
ایران در پیچ انرژیهای نو
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها