27/مهر/1404
|
01:47
چرا سایر رشته‌ها موفق هستند اما فوتبال درجا می‌زند؟

پولی که فوتبال را فقیر کرد

مهدی طاهرخانی: در ماه‌هایی که اغلب خبرهای ورزشی بوی افتخار می‌داد، فوتبال ایران باز هم در مرداب خودش دست و پا زد. در همین ۲ ماه اخیر، تیم‌ملی والیبال جوانان قهرمان جهان شد، کشتی فرنگی و آزاد بار دیگر با اقتداری فراموش‌نشدنی بر قله جهان ایستاد، وزنه‌برداری ایران پس از سال‌ها به طلای تیمی و قهرمانی جهان رسید و حتی تیم نجوم و اخترفیزیک کشورمان در میان بیش از ۲۰۰ کشور، عنوان نخست را از آن خود کرد. از سوی دیگر، هادی چوپان، نماد اراده و انضباط، در رقابت با غول‌های بدنسازی جهان نایب‌قهرمان شد و بار دیگر نام ایران را فریاد زد.
اما در میان این طنین غرور، تنها یک رشته است که همچنان آوای ضعفش در گوش می‌پیچد: فوتبال. ورزشی که روزگاری برای مردم ایران نه فقط بازی که رؤیا بود؛ حالا به صحنه‌ای از ناامیدی، دلالی و بی‌اعتمادی بدل شده است.
فوتبال ایران نه از کمبود استعداد رنج می‌برد، نه از فقدان علاقه‌مندان. مشکل، سیلی از پول است که بی‌هدف به رگ‌های این پیکر تزریق شده و آن را بیمار کرده است. سرمایه‌ای که باید برای ساخت زمین تمرین در شهرهای کوچک یا آموزش مربیان پایه خرج شود، حالا در جیب واسطه‌هایی می‌رود که فوتبال را با بازار خرید و فروش ملک اشتباه گرفته‌اند.
گسیل بی‌محابای پول به سفره‌ فوتبال، نه‌تنها سایر رشته‌ها را فقیرتر کرده، بلکه خود فوتبال را نیز از درون پوسانده است. فساد، در این زمین دیگر پنهان نیست؛ پیدا و آشکار نفس می‌کشد.
زمانی از کوچه‌های خاکی جنوب شهر، پسرهایی می‌آمدند که با پای برهنه رؤیای قله را در سر داشتند؛ از ناصر محمدخانی تا فرشاد پیوس و قلعه‌نویی، از شاهین و شاهرخ بیانی تا مجید نامجومطلق اما امروز آن کوچه‌ها خالی‌اند. گذرگاه رسیدن به تیم‌های بزرگ، زیر چکمه‌ دلالانی له شده که بر سر هر پیچ نشسته‌اند و با لبخندهای مصنوعی، استعدادها را می‌بلعند. در نگاه آنان، بازیکن نه انسان که کالاست. نه کیفیت، بلکه قیمت است که آینده را تعیین می‌کند.
این مسیر معیوب، استعدادها را پیش از شکوفایی می‌سوزاند. جوانانی که می‌توانستند ستاره شوند، در آکادمی‌هایی که بوی تجارت می‌دهد خاک می‌خورند. مثال‌ها فراوان است: وحید امیری تا ۲۸ سالگی در حاشیه فوتبال بود، دایی در ۲۴ سالگی تازه کشف شد و امروز شاید صدها استعداد در روستاها و شهرهای کوچک چشم ‌به ‌راه فرصتی‌اند که هرگز نمی‌رسد.
در کشوری با ۹۰ میلیون نفر جمعیت، چرا لیگ برترش هر سال فقط یکی دو پدیده تحویل می‌دهد؟ اصلا این عدد شاید صفر هم باشد. پاسخ ساده است: پول، استعداد را خفه کرده است.
پول که باید زیرساخت بسازد، حالا دیواری بین استعداد و فرصت کشیده است. مدیران، مربیان و حتی بازیکنان در چرخه‌ای از نتیجه‌گرایی اسیر شده‌اند که همه‌ چیز را در کوتاه‌مدت می‌خواهد. هیچ‌کس صبر ندارد تا بازیکنی رشد کند یا مربی‌ای تجربه بیندوزد. در چنین فضایی، تنها معدود مربیانی چون سیدمجتبی حسینی جرأت می‌کنند به نسل تازه اعتماد کنند؛ هرچند همین جسارت هم بهای سنگینی دارد و معمولاً با عدم اعتماد تیم‌های بزرگ پاسخ داده می‌شود.
سؤال این است: چرا مدیران فوتبال ایران حاضر نیستند نیمکت استقلال و پرسپولیس را به امثال سیدمجتبی حسینی یا پیروز قربانی بسپارند؟ چرا هر فصل، همان نام‌های تکراری با قراردادهای نجومی روی نیمکت می‌نشینند و همان نتایج تکراری را تحویل می‌دهند؟
پاسخ در ساختار پوسیده‌ای است که نه به شایستگی، بلکه به رابطه و مصلحت پاداش می‌دهد. مدیری که بر مسند می‌نشیند، دغدغه اصلاح ندارد؛ فقط می‌خواهد دوره‌اش بی‌حاشیه تمام شود و نامش با ناکامی عجین نشود. 
در حالی‌ که قهرمانان رشته‌های دیگر با کمترین امکانات، پرچم ایران را بالا می‌برند، فوتبال ما با بیشترین بودجه، فقط زمین‌خورده تحویل می‌دهد. تفاوت چیست؟ در صداقت، در ایمان به کار و در پاکی نیت. ورزش‌هایی چون کشتی، وزنه‌برداری، تکواندو، کاراته یا والیبال هنوز بوی مردم می‌دهند اما فوتبال مدت‌هاست از مردم جدا شده است.
فوتبال ایران بیمار است، نه از فقر، بلکه از وفور! ثروتی که باید برکت بیاورد، به لعنت بدل شده است. تا زمانی‌ که ساختار اقتصادی این ورزش بازنگردد و پول جای اخلاق را پر کند، هر قهرمانی دیگر رشته‌ها طعنه‌ای به قامت فوتبال خواهد بود.
شاید وقت آن رسیده که مردم دیگر از این فوتبال دل بکنند و به قهرمانان واقعی نگاه کنند؛ کسانی که بی‌ادعا می‌جنگند، بی‌پشتوانه می‌درخشند و در سکوت، برای این سرزمین افتخار می‌آفرینند.

ارسال نظر
پربیننده