29/مهر/1404
|
03:14
بحران نیمکت سرخ و تردید درباره هاشمیان

سلام به بی‌ثباتی

علی دارایی: هوای قرمز پایتخت، این روزها بوی تغییر می‌دهد. پرسپولیس، تیمی که سال‌ها نماد ثبات بود، حالا میان تصمیم و دودلی گرفتار است. شهری که روزگاری از صدای شادی سکوها می‌لرزید، اینک در زمزمه‌ای از پرسش و اعتراض گم شده: آیا عصر وحید هاشمیان به این زودی به پایان رسیده؟
شکست در خرم‌آباد تنها یک بازی از دست رفته نبود؛ ضربه‌ای بود به شیشه‌ اعتماد. با هر گل خورده، انگار تکه‌ای از آرامش کادر فنی فرومی‌ریخت و حالا باشگاه در میانه‌ گردبادی از حرف و حدیث‌ها ایستاده است. مدیرعامل استعفا کرد، نیمکت لرزان شده و هوادار خشمگین میان امید و بی‌اعتمادی سرگردان است.
* سکوتی که فریاد شد
در دفتر پرسپولیس سکوتی سرد جریان دارد. سکوتی که از دور شبیه آرامش است اما در دل خود غوغایی از تصمیم‌های ناتمام پنهان کرده. در اتاقی که هر روز صدها تماس و پیام از شبکه‌های اجتماعی به آن می‌رسد، مدیران تازه‌وارد باید میان ۲ مسیر یکی را برگزینند: حفظ مردی که هنوز باور دارد می‌تواند تیمش را زنده کند یا بریدن شاخه‌ای که میوه نداد.
هواداران ۲ دسته شده‌اند. گروهی هنوز با یاد روزهای تلاش و نظم هاشمیان، امید به بازسازی دارند اما اکثریت، خسته از تکرار توجیه‌ها، می‌گویند: زمان شوک فرارسیده. در خیابان‌های مجازی، نام‌های تازه یکی‌یکی بالا می‌آید، از مربیان آشنا تا چهره‌های فراموش‌شده‌ای که حالا دوباره در مدار شایعات می‌چرخند.
* سایه‌های روی نیمکت
در میان گردوغبار اسامی، چند چهره بیش از بقیه برق می‌زنند. نخست مردی از شرق آسیا؛ همان که روزی با نیم‌فصل حضورش در دل قرمزها جای گرفت و بعد ناگهان رفت. او در تایلند خداحافظی کرد اما در تهران هنوز نامش در گوش‌هاست. می‌گویند آگاه به خلق‌وخوی ایرانی‌هاست و فوت‌وفن لیگ برتر را از حفظ می‌داند. برای بعضی‌ها بازگشتش یعنی بازگشت روزهای روشن.
در سوی دیگر، پیرمردی کروات ایستاده؛ معمار دوران طلایی سرخ‌ها. مردی که هنوز با نامش ورزشگاه‌ها می‌لرزند و هر بار تصویرش روی صفحه می‌آید، هوادار حسرت لبخند او را می‌کشد. او بعد از جدایی از تیم‌ ملی چین در خانه‌اش مانده و گفته می‌شود چند تماس دوستانه با مدیران جدید داشته. بازگشتش شاید رویایی باشد اما هزینه‌اش کم نیست؛ نه مالی، نه مدیریتی.
گزینه‌ سوم فرانسوی است؛ چهره‌ای جدی با سابقه‌ای نیمه‌تمام در سپاهان. او تابستانی که گذشت، به بهانه‌ شرایط ناامن کشور، ایران را ترک کرد اما حالا زمزمه‌ بازگشتش شنیده می‌شود. کسی که اهل شعار نیست و نظم را بر هیجان ترجیح می‌دهد. برای تیمی مثل پرسپولیس که در هیاهوی احساس گرفتار است، شاید همین ویژگی نعمت باشد.
* نام‌هایی در سایه
در لایه‌ دوم شایعات، چند اسم دیگر هم دست ‌به ‌دست می‌شود. مرد آرژانتینی که نیم‌فصل در تهران دوام آورد و با چمدانی از دلخوری رفت. او هنوز مأموریتش را ناتمام می‌داند و بعضی از نزدیکانش گفته‌اند اگر باشگاه بدهی قدیم را صاف کند، گفت‌وگو ممکن است.
دیگری اسپانیایی است، عاشق فوتبال تهاجمی که در تبریز نشانی از شور و تاکتیک بر جا گذاشت. او به صحنه‌ رسانه‌ها بازگشته و در گفت‌وگویی کوتاه گفته: «فوتبال ایران را فراموش نکرده‌ام».
اما میان تمام این نام‌های خارجی، صدای آشنایی هم از خانه شنیده می‌شود؛ مربی قدیمی رده‌های پایه‌ پرسپولیس، مردی آرام که سال‌ها دور از هیاهو برای پرورش نسل تازه تلاش کرده است. او برای برخی مدیران گزینه‌ای مطمئن‌تر است؛ کم‌هزینه، بی‌حاشیه و با ریشه‌ای سرخ در جانش.
* مدیران در تردید
مشکل این است که هر تصمیم در پرسپولیس هزار چشم دارد. هر انتخابی می‌تواند موجی تازه از انتقاد یا تحسین بسازد. مدیران تازه هنوز نمی‌دانند باید با عقل تصمیم بگیرند یا با صداهای بیرون. چون در این باشگاه همیشه احساس، منطق را در زمین خودش شکست داده است.
فصل تازه شروع شده و پرسپولیس فقط چند امتیاز از صدر دور است اما اضطراب در رگ‌های باشگاه می‌دود. گویی همه منتظرند یک نام اعلام شود تا آرامش موقت برگردد. هرچند در تاریخ این تیم بارها دیده‌ایم آرامش زودرس، پیش‌درآمد توفان بوده است.
* هاشمیان در میان سایه‌ها
خود وحید هاشمیان می‌داند روی لبه‌ تیغ قدم می‌زند. او مربی کم‌حرفی است، اهل جار و جنجال نیست. سال‌ها در آلمان نظم و انضباط آموخته و شاید همین تفاوت فرهنگی حالا به پاشنه‌ آشیلش بدل شده. بازیکنانش هنوز او را محترم می‌دانند اما احترام همیشه مساوی با تأثیر نیست.
در نشست‌های اخیر، او از پروژه‌ ناتمامش گفته؛ از اینکه هنوز همه‌ بازیکنانش در فرم نیستند و تیمش می‌تواند جهش کند اما این جملات برای هواداری که صبرش تمام شده، دلگرمی نمی‌آورد. طرفداران نتیجه می‌خواهند، نه توضیح.
* نیمکت سرخ در بزنگاه تاریخ
در میان فهرست بلند مربیان داخلی و خارجی، تنها چیزی که کم است «صبر» است. هیچ‌کس نمی‌خواهد دوباره منتظر شود. رسانه‌ها می‌نویسند، صفحات هواداری هشتگ می‌سازند و مدیران بین وعده و واقعیت سرگردان مانده‌اند. پرسپولیس مثل شهری است که چراغ‌هایش روشن است اما مسیرش را گم کرده.
این باشگاه در آستانه‌ تصمیمی ایستاده که شاید سرنوشت فصل را تعیین کند. هر چهره‌ای بیاید، باید با میراث سنگین نام پرسپولیس روبه‌رو شود؛ تیمی که فقط پیروزی راضی‌اش می‌کند و هر لغزش کوچکی را خیانت می‌پندارد.
* پایان باز
در روزهایی که هواداران خواب آرام ندارند، مدیران تازه باید بدانند انتخاب سرمربی برای پرسپولیس شبیه شطرنجی است که هر حرکت اشتباه، هزینه‌ای سنگین دارد. آینده تیم نه در نام‌ها که در شجاعت تصمیم‌گیری خلاصه می‌شود. و شاید همین روزها پرسپولیس، میان نام‌های بزرگ و حرف‌های پرشمار، راه خودش را پیدا کند؛ راهی که به زمین سبز ختم می‌شود، نه تیترهای زرد.

ارسال نظر
پربیننده