13/آبان/1404
|
12:11
رهبر انقلاب در دیدار هزاران تن از دانش‌آموزان و دانشجویان، چندین دهه تقابل ایالات متحده با ایران را تشریح کردند

روایت ملی از دشمنی آمریکا

در آستانه ۱۳ آبان «روز دانش‌آموز و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی»، رهبر حکیم انقلاب اسلامی صبح دیروز در دیدار هزاران نفر از دانش‌آموزان و دانشجویان و جمعی از خانواده‌های شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، سالروز تسخیر سفارت آمریکا به عنوان مرکز توطئه و نقشه‌پردازی ضد انقلاب اسلامی در ۱۳ آبان  سال ۵۸ را روز «افتخار و پیروزی» و روز «روشن شدن هویت حقیقی دولت  استکباری آمریکا» خواندند و با تأکید بر ضرورت ثبت این روز در حافظه ملی، با تبیین سابقه دشمنی آمریکا با ملت ایران که از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ آغاز شد و همچنان ادامه دارد، تأکید کردند: اختلاف جمهوری اسلامی و آمریکا، اختلافی ذاتی و تقابل منافع ۲ جریان آمریکا و جمهوری اسلامی است و تنها در صورتی که آمریکا پشتیبانی خود را از رژیم ملعون صهیونیستی به ‌طور کامل قطع و پایگاه‌های نظامی خود را از منطقه جمع‌آوری کند و در امور آن نیز دخالت نکند، درخواست آمریکایی‌ها برای همکاری با ایران نه در آینده نزدیک، بلکه برای بعدها قابل بررسی خواهد بود.
به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای همچنین تأکید کردند: بسیاری از مشکلات و مصونیت‌بخشی به کشور، فقط از راه قوی شدن و قوت مدیریتی، علمی، نظامی و انگیزه علاج می‌شود و دولت در بخش‌های مربوط به خود باید کارها را با قوت انجام دهد.
رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار، با تبیین سابقه دشمنی آمریکا با ملت ایران و همچنین ابعاد قضیه تاریخ‌ساز تسخیر لانه جاسوسی در ۱۳ آبان ۵۸، گفتند: تسخیر سفارت آمریکا به دست جوانان از ۲ زاویه «تاریخی» و «هویتی» قابل بررسی است.
ایشان از زاویه تاریخی، ۱۳ آبان و اقدام شجاعانه دانشجویان در تسخیر سفارت آمریکا را روز افتخار و پیروزی ملت ایران دانستند و خاطرنشان کردند: در تاریخ ایران، هم روزهای پیروزی و هم روزهای ضعف و اضمحلال وجود دارد که هر ۲ باید در حافظه ملی محفوظ بماند. رهبر انقلاب اسلامی از ماجرای لغو قرارداد استعماری تنباکو به وسیله مرحوم میرزای شیرازی و یا ابطال قرارداد وثوق‌الدوله و فائق آمدن بر انگلیس با تلاش شهید مدرس و یاران ایشان را به‌ عنوان مصادیقی از روزهای اوج و حوادث شیرین معاصر یاد کردند و با توصیه مؤکد به دانشجویان و دانش‌آموزان و اهل کتاب برای مطالعه و بحث درباره این حوادث، گفتند: در کنار ضبط و نگهداشت وقایع شیرین، باید مراقب باشیم وقایع تلخی همچون کودتای سال ۱۲۹۹ انگلیسی‌ها به وسیله رضاخان و سپس رسیدن او به پادشاهی و شکل‌گیری آن فجایع، سختی‌ها، استبداد و دیکتاتوری بی‌نظیر و تسلط خارجی بر کشور نیز فراموش نشود. ایشان ثبت ۱۳ آبان ۵۸ و تسخیر سفارت آمریکا در تاریخ و حافظه ملی و اطلاع‌یابی مردم از آن را ضروری برشمردند و در بیان جنبه هویتی این حادثه بزرگ گفتند: تسخیر سفارت، هویت حقیقی دولت ایالات متحده آمریکا و همچنین هویت واقعی و ذات انقلاب اسلامی را روشن کرد. رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به ریشه قرآنی کلمه «استکبار» آن را به معنای خودبرتربینی خواندند و گفتند: گاهی فرد یا دولتی خود را برتر می‌داند اما به منافع دیگران دست‌اندازی نمی‌کند که در این صورت باعث برانگیختن دشمنی نمی‌شود اما گاهی همچون دولت انگلیس در دوره‌ای و امروز آمریکا، به خود حق می‌دهد با دست‌درازی به منافع حیاتی ملت‌ها برای آنها تعیین‌تکلیف کند یا در کشوری که دولت قوی و مردم هوشیاری ندارد برای خود پایگاه‌های نظامی ایجاد کند و یا نفت و منابع ملت‌ها را غارت کند که این همان استکباری است که ما با آن خصومت داریم و علیه آن شعار می‌دهیم.
ایشان در بیان سابقه خصومت آمریکا با ملت ایران گفتند: پس از مشروطه برای حدود ۴۰ سال، ایران یا درگیر هرج و مرج و آشفتگی بود یا با دست‌اندازی دولت‌های بیگانه و یا استبداد خشن و دیکتاتوری بی‌رحم رضاخان مواجه بود تا اینکه در حدود سال ۱۳۲۹ به لطف خدا، دولت ملی مصدق در کشور روی کار آمد که در مقابل انگلیسی‌ها ایستاد و توانست نفت کشور را که تقریباً مفت در اختیار آنها بود، ملی کند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به توطئه‌های انگلیس و همراهان آن برای از کار انداختن دولت مصدق، ساده‌اندیشی و غفلت او در کمک خواستن از آمریکا برای رهایی از شر انگلیس را یادآور شدند و افزودند: آمریکایی‌ها به مصدق لبخند زدند اما از پشت با همدستی انگلیسی‌ها کودتا راه انداختند و با ساقط کردن دولت ملی، شاه فراری را به ایران بازگرداندند.
ایشان سرنگونی دولت ملی را ضربه‌ای سخت به ملت ایران خواندند و افزودند: ملت ما، آمریکا و خوی استکباری و خطر آن را با کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ شناخت و پس از کودتا و بازگشت شاه نیز ۲۵ سال دیکتاتوری سخت و خشن محمدرضا با پشتیبانی و کمک آمریکا تداوم یافت. رهبر انقلاب اسلامی نخستین مواجهه آمریکا با انقلاب اسلامی را مصوبه خصمانه مجلس سنای آمریکا خواندند و با اشاره به برانگیخته شدن خشم عمومی از راه دادن محمدرضا به آمریکا، افزودند: ملت ایران احساس کرد آمریکایی‌ها با ساکن کردن محمدرضا در آنجا، در پی تکرار کودتای ۲۸ مرداد و زمینه‌سازی برای بازگرداندن او به ایران هستند؛ بنابراین خشمگین به خیابان‌ها آمدند که بخشی از تظاهرات و حرکت مردمی با حضور دانشجویان منجر به تسخیر سفارت آمریکا شد.
ایشان قصد اولیه دانشجویان را حضور ۳-۲ روزه در سفارت و صرفاً انعکاس خشم مردم ایران به دنیا خواندند و خاطرنشان کردند: اما دانشجویان اسنادی در سفارت یافتند که نشان داد عمق قضیه فراتر از تصورات و سفارت آمریکا مرکز توطئه و نقشه‌کشی برای نابودی انقلاب است. رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به کار معمول سفارتخانه‌ها در دنیا یعنی جمع‌آوری اطلاعات و انتقال آن به کشورهای خود، گفتند: مساله سفارت آمریکا جمع‌آوری اطلاعات نبود، بلکه با تشکیل اتاق توطئه، در پی سازماندهی بازماندگان رژیم قبل، برخی افراد ارتش و دیگران برای اقدام علیه انقلاب بود که دانشجویان با فهم این مساله، سفارت را در تصرف خود باقی نگه داشتند. ایشان تفسیر حادثه تسخیر سفارت به عنوان مبدأ مشکلات آمریکا و ایران را دقیق ندانستند و خاطرنشان کردند: مشکل ما با آمریکا از ۲۸ مرداد ۳۲ آغاز شد، نه ۱۳ آبان ۵۸. به علاوه، تسخیر سفارت موجب کشف توطئه و خطری بزرگ علیه انقلاب شد که دانشجویان با انجام این کار مهم و کنار هم گذاشتن اسناد توانستند ماهیت آن توطئه را فاش کنند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای علت اصلی دشمنی‌ها و توطئه‌های گوناگون علیه انقلاب را خارج شدن طعمه‌ای شیرین از گلوی آمریکا و قطع تسلط آمریکا بر منابع ایران خواندند و گفتند: آنها حاضر نبودند به آسانی از ایران دست بکشند؛ بنابراین از همان ابتدا تحریکات خود را نه فقط علیه جمهوری اسلامی، بلکه علیه ملت ایران آغاز کردند. ایشان خصومت‌ورزی مستمر آمریکا علیه ملت ایران را در طول سال‌های پس از انقلاب نشانه حقانیت فرمایش امام بزرگوار مبنی بر اینکه «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید» دانستند و افزودند: دشمنی آنها صرفاً زبانی نبود و هر چه توانستند از تحریم، توطئه، کمک به دشمنان ذاتی جمهوری اسلامی، تحریک صدام برای حمله  به ایران و کمک همه‌جانبه به او، ساقط کردن هواپیمای مسافری ایران با ۳۰۰ سرنشین، جنگ تبلیغاتی و حمله مستقیم نظامی برای ضربه زدن به منافع ملت ایران انجام دادند، چرا که ذات استکباری آمریکا با ذات استقلال‌طلبانه انقلاب اسلامی سازگار نبود و اختلاف آمریکا و جمهوری اسلامی، نه یک اختلاف تاکتیکی و موردی، بلکه اختلاف ذاتی است.
رهبر انقلاب اسلامی اظهارات افرادی که سر دادن شعار «مرگ بر آمریکا» را علت خصومت آمریکا با ملت ایران می‌دانند، وارونه‌نویسی تاریخ خواندند و افزودند: این شعار مساله‌ای نیست که آمریکا به‌خاطر آن اینگونه با ملت ما معارضه کند. مساله آمریکا با جمهوری اسلامی، ناسازگاری ذاتی و تقابل منافع است.
ایشان با اشاره به سوال برخی افراد مبنی بر اینکه «ما در برابر آمریکا تسلیم نشدیم اما آیا تا ابد هم با آن رابطه نخواهیم داشت؟»، گفتند: اولاً ذات استکباری آمریکا چیزی جز تسلیم را قبول نمی‌کند که این را همه رؤسای جمهوری آمریکا می‌خواستند اما به زبان نمی‌آوردند ولی رئیس‌جمهور فعلی آنها آن را به زبان آورد و در واقع باطن آمریکا را لو داد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای توقع تسلیم ملت ایران با این سطح از توانایی، ثروت، سابقه فکری و معرفتی و جوانان هوشیار و پرانگیزه را امری بی‌معنا خواندند و گفتند: درباره آینده دور نمی‌توان حدس زد اما در حال حاضر همه بدانند علاج بسیاری از مشکلات در قوی شدن است. ایشان با تأکید مجدد بر اینکه کشور را باید قوی کرد، افزودند: دولت در بخش‌های مختلف مربوط به خود، نیروهای مسلح در امور نظامی و جوانان در امر تحصیل و کار علمی کار را با قوت انجام دهند، چرا که اگر کشور قوی شود و دشمن احساس کند نه تنها سودی از برخورد با این ملت قوی نخواهد برد، بلکه ضرر خواهد کرد، قطعاً کشور مصونیت خواهد یافت؛ بنابراین قوت نظامی، علمی، مدیریتی و انگیزه بخصوص قوت روحیه جوانان لازم است.
رهبر انقلاب اسلامی درباره برخی اظهارات آمریکایی‌ها مبنی بر تمایل به همکاری با ایران، تأکید کردند: همکاری با ایران با همکاری و کمک آمریکا به رژیم ملعون صهیونی سازگار نیست.
ایشان استمرار کمک و پشتیبانی و حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی با وجود مفتضح و محکوم شدن این رژیم در افکار عمومی دنیا را با درخواست همکاری از ایران بی‌معنا و غیرقابل قبول خواندند و افزودند: اگر آمریکا به کلی پشتیبانی از رژیم صهیونیستی را کنار بگذارد، پایگاه‌های نظامی خود را از منطقه جمع کند و دخالت‌هایش را کنار بگذارد، این مساله قابل بررسی است که البته این مربوط به اکنون و آینده نزدیک نیست. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای جوانان را به معرفت‌افزایی و اطلاع‌یابی از مسائل اساسی سیاسی امروز، دیروز و فردای کشور با تشکیل حلقه‌های معرفتی و بررسی حوادث تلخ و شیرین توصیه کردند و گفتند: علم باید در کشور پیشرفت کند. چند سال قبل، حرکت و پیشرفت علمی ما خیلی خوب بود اما قدری افت کرده است که مسؤولان دانشگاه‌ها، محققان و دانشجویان نباید بگذارند سرعت علمی کشور افت کند.
ایشان با تأکید بر پیشرفت قدرت نظامی کشور گفتند: بخش نظامی، به توفیق الهی شب و روز در حال کار و پیشرفت است و از این هم جلوتر خواهد رفت تا نشان دهد ملت ایران ملتی قوی است که هیچ قدرتی نمی‌تواند آن را تسلیم کند و به زانو درآورد.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین در این دیدار به مناسبت ذکر نام حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س)، جوانان را به پیروی عملی از این قله‌های درخشان توصیه کردند و گفتند: اطرافیان خود را به توجه و درس‌آموزی از سلوک این بزرگواران تشویق کنید. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نمازِ مطلوبِ بندگان صالح خدا، در نظر گرفتن حجاب به عنوان مساله‌ای دینی و زهرایی و زینبی، انس با قرآن و قرائت روزانه آن و حفظ ارتباط با معنویات را برای جوانان ضروری دانستند و افزودند: در این روزگار پرمساله، جوان ما در صورتی می‌تواند به معنای واقعی کلمه «مرگ بر آمریکا» بگوید و در برابر قدرت و تشر فرعون‌های زمان بایستد که از لحاظ درونی و دینی و اعتقاد و اتکا به قدرت الهی، قوی باشد.
رهبر انقلاب اسلامی در پایان استمرار ارتباط قلبی جوانان با پروردگار را موجب تداوم پیشرفت‌های کشور و افزایش توان مقابله با دشمنان خواندند.

چرا اختلاف ایران و آمریکا ذاتی است؟

ایلیا داودی: نگاه اولیه بخشی از نخبگان ایرانی به ایالات متحده به عنوان یک نیروی سوم و موازنه‎‌گر در برابر استعمار روسیه و انگلیس مبتنی بر شناخت دقیق از ماهیت سیاست خارجی آمریکا نبود، بلکه از استیصال و ضعف ایران در آن دوره نشأت می‌گرفت. در واقع، حضور آمریکا در صحنه ایران در قرن نوزدهم هم از سر حسن نیت نبود، بلکه در چارچوب گسترش تدریجی حوزه نفوذ سیاسی و اقتصادی این قدرت نوظهور قابل تحلیل است. خوش‌بینی اولیه که بعد‌ها حتی در چهره‌هایی مانند مصدق نیز دیده می‌شد، ناشی از درک‌ نشدن این واقعیت بود که سیاست خارجی آمریکا، مانند هر قدرت دیگری، بر اساس منافع ملی خود تعریف می‌شود، نه حمایت از استقلال دیگر ملت‌ها.
حضور مستشاران مالی آمریکایی مانند مورگان شوستر و آرتور میلسپو، نمونه بارز دیگری از این رابطه نامتوازن بود. این افراد با هدف اصلاح و نوسازی ساختار اقتصادی و اداری ایران وارد کشور شدند اما اقدامات آنها در عمل، ایران را به سمت ادغام در نظم اقتصادی جهانی به رهبری غرب سوق می‌داد. این اصلاحات، هر چند ممکن بود در کوتاه‌مدت به ثبات مالی کمک کند اما در بلندمدت پایه‌های یک وابستگی ساختاری را بنا می‌نهاد، بویژه که تقابل شوستر با روس و انگلیس نیز جلوه‌ای از رقابت قدرت‌های جهانی بر سر منافع‌شان در خاک ایران بود. سیاست آمریکا همواره مبتنی بر این اصل بوده که تا زمانی از یک دولت محلی حمایت می‌کند که در راستای منافع استراتژیک واشنگتن حرکت کند.
نقطه عطف اساسی در آشکار شدن ماهیت واقعی سیاست آمریکا، دوران پس از جنگ دوم جهانی بویژه نهضت ملی شدن صنعت نفت بود. حمایت آمریکا از ایران در بحران آذربایجان، اقدامی کاملاً تاکتیکی در چارچوب دکترین سد نفوذ برای مقابله با کمونیسم و شوروی بود. با اوج‌گیری نهضت ملی شدن نفت به رهبری مصدق، آمریکا ابتدا ژست میانجی بی‌طرف به خود گرفت اما هنگامی که منافع حیاتی غرب، یعنی کنترل بر منابع انرژی جهانی و ثبات شرکت‌های نفتی به خطر افتاد، واشنگتن به سرعت تغییر موضع داد و در کنار انگلیس قرار گرفت. این تغییر رویکرد ثابت کرد برای آمریکا، حفظ نظم استعماری موجود و منافع اقتصادی متحدانش بر احترام به حق حاکمیت ملت ایران اولویت دارد. این تجربه تلخ، تمام تصورات خوش‌بینانه را از بین برد و این ذهنیت را در میان ایرانیان تثبیت کرد که آمریکا در بزنگاه‌های تاریخی، همواره منافع استکباری خود را بر حقوق ملت‌ها ترجیح می‌دهد و این بی‌اعتمادی عمیق، زمینه را برای مداخله مستقیم آن در کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ فراهم کرد.
منازعه از چه زمانی شروع شد؟ 
برخلاف تصور رایج در غرب که نقطه آغاز تخاصم را تسخیر سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۵۸ می‌داند، برای ملت ایران، این منازعه ریشه‌ای بسیار قدیمی‌تر دارد. نقطه عطف این بی‌اعتمادی تاریخی، کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ است. در آن مقطع، دولت ملی محمد مصدق که با حمایت نیروهای مذهبی و ملی، صنعت نفت ایران را از سلطه استعماری انگلیس خارج کرده بود، با توطئه مشترک سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس سرنگون شد. این رویداد تلخ، یک درس تاریخی فراموش‌نشدنی در ذهنیت ایرانیان حک کرد: آمریکا، برخلاف ظاهر دموکراتیک و صلح‌دوستانه‌اش، در بزنگاه‌های حساس، منافع استعماری خود را بر حق حاکمیت و استقلال ملت‌ها ترجیح می‌دهد. خیانت به دولت مصدق، تنها به سرنگونی یک دولت ملی محدود نشد؛ این کودتا به بازگشت محمدرضا پهلوی و تثبیت یک دیکتاتوری وابسته به آمریکا به مدتی طولانی - ۲۵ سال- منجر شد. 
در آن دوران، ایران به یک جزیره ثبات برای منافع آمریکا در منطقه تبدیل شد؛ منابع نفتی کشور در قالب کنسرسیومی جدید در اختیار شرکت‌های غربی قرار گرفت و مستشاران آمریکایی با برخورداری از مصونیت قضایی (کاپیتولاسیون)، عملاً بر ارکان نظامی و امنیتی کشور تسلط یافتند.
بنابراین هنگامی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، بدنه اجتماعی و رهبران آن، آمریکا را حامی اصلی رژیم سرکوبگر پهلوی و عامل اصلی تحقیر ملی در دهه‌های گذشته می‌دانستند. در چنین فضایی، پناه دادن آمریکا به شاه مخلوع پس از انقلاب، این نگرانی را در میان دانشجویان و توده‌های مردم تقویت کرد که سفارت آمریکا در تهران، در حال تبدیل شدن به یک اتاق توطئه برای تکرار سناریوی کودتای ۲۸ مرداد است. در واقع تسخیر سفارت، بیش از آنکه علت دشمنی باشد، معلول تاریخی طولانی از مداخله، تحقیر و بی‌اعتمادی بود.
* تعارض بنیادین هویت ایران با نظم هژمونیک آمریکا
ریشه دیگر این اختلاف ذاتی، در تعارض بنیادین هویت و ماهیت ۲ نظام سیاسی نهفته است. فلسفه وجودی جمهوری اسلامی بر پایه اصل «نه شرقی، نه غربی» و نفی هرگونه سلطه‌پذیری و سلطه‌گری استوار است. این اصل که برآمده از آموزه‌های اسلامی و تجربه تاریخی مبارزه با استعمار است، به معنای استقلال کامل در تصمیم‌گیری‌های داخلی و خارجی و مقاومت در برابر قدرت‌هایی است که به دنبال تحمیل اراده خود بر دیگران هستند.
در مقابل، سیاست خارجی ایالات متحده، دست‌کم از جنگ دوم جهانی به این سو، بر پایه حفظ و گسترش هژمونی جهانی خود تعریف شده است. این رویکرد که در ادبیات سیاسی انقلاب اسلامی از آن با عنوان «استکبار» یاد می‌شود، صرفاً به معنای قدرتمند بودن نیست. استکبار، یک خوی و منش سیاسی است که خود را برتر از دیگران می‌داند و به خود حق می‌دهد برای تأمین منافعش، در امور دیگر کشورها مداخله کند، منابع آنها را به غارت ببرد و برای سرنوشت ملت‌ها تعیین تکلیف کند.
از این منظر، ظهور یک قدرت منطقه‌ای مستقل، تأثیرگذار و ایدئولوژیک مانند جمهوری اسلامی ایران در یکی از حساس‌ترین نقاط جهان، ذاتاً با نظم هژمونیک مورد نظر آمریکا در تضاد است. ایران انقلابی، نه تنها خود را از مدار وابستگی به غرب خارج کرد، بلکه با الهام‌بخشی به دیگر ملت‌های مسلمان و مستضعف، الگوی مقاومت و استقلال را ترویج کرد. این امر، چالشی بنیادین برای ساختار قدرتی بود که آمریکا پس از دهه‌ها برای خود در غرب آسیا تعریف کرده بود. بنابراین تقابل میان این دو، نبرد میان ۲ اراده است؛ اراده‌ای برای سلطه و اراده‌ای برای استقلال. این تعارض ماهوی، فراتر از اختلافات بر سر تعداد سانتریفیوژها یا حمایت از گروه‌های مقاومت در منطقه است.
* نبرد اراده‌ها؛ تقابل ذاتی استقلال‌خواهی و سلطه‌طلبی 
این تقابل هویتی، به طور مستقیم به تضاد در منافع راهبردی ۲ کشور ترجمه می‌شود. منافع حیاتی آمریکا در منطقه به طور سنتی بر ۳ ستون استوار بوده است؛ تضمین جریان آزاد انرژی، تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و جلوگیری از ظهور یک قدرت منطقه‌ای که بتواند این ۲ اصل را به چالش بکشد.
جمهوری اسلامی ایران، در هر ۳ حوزه، به عنوان مانع جدی تحقق اهداف آمریکا تلقی می‌شود. ایران با تأکید بر حق خود در توسعه فناوری بویژه برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای، از دیدگاه آمریکا به دنبال برهم زدن توازن استراتژیک منطقه است. با حمایت از جریان مقاومت، امنیت رژیم صهیونیستی را به عنوان اصلی‌ترین متحد واشنگتن به خطر می‌اندازد و با افزایش همکاری‌های سیاسی و فرهنگی خود با کشورهای همسایه، معماری امنیتی مطلوب آمریکا را به چالش می‌کشد. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی نیز منافع حیاتی خود را در کاهش نفوذ و حضور نظامی آمریکا در منطقه، ایجاد یک نظم امنیتی بومی با مشارکت همسایگان و مقابله با تهدیدات ناشی از رژیم صهیونیستی تعریف می‌کند. 
* «قوی شدن» تنها راهبرد مصونیت‌بخش
در چنین شرایطی که اختلاف، ذاتی و ریشه‌دار است، راهکار چیست؟ از منظر جمهوری اسلامی، راه‌حل، نه در مذاکره از موضع ضعف یا امید به تغییر رفتار طرف مقابل، بلکه در «قوی شدن» نهفته است. این راهبرد که بارها توسط رهبر انقلاب اسلامی مورد تأکید قرار گرفته، یک مفهوم جامع و چندبعدی است که صرفاً به قدرت نظامی محدود نمی‌شود.
قوی شدن به معنای دستیابی به بازدارندگی مؤثر نظامی از طریق توسعه توانمندی‌های بومی دفاعی است تا دشمن به این نتیجه برسد که هزینه هرگونه تهاجم، بسیار فراتر از دستاوردهای احتمالی آن خواهد بود. این به معنای استحکام اقتصادی از طریق سیاست‌های اقتصاد مقاومتی، کاهش وابستگی به نفت، حمایت از تولید داخل و خنثی‌سازی تحریم‌هاست؛ به معنای پیشرفت علمی و فناوری است تا کشور در مرزهای دانش حرکت کرده و از وابستگی به دیگران بی‌نیاز شود و سرانجام، به معنای تقویت انسجام ملی، حفظ روحیه انقلابی و اتکا به نیروی درونی و معنوی ملت است.
منطق این راهبرد آن است که وقتی یک کشور از موضع قدرت سخن بگوید و دشمن احساس کند از طریق فشار و تهدید نمی‌تواند به اهداف خود دست یابد، آنگاه معادله تغییر خواهد کرد. در آن صورت، هرگونه تعامل احتمالی در آینده، بر اساس تحمیل اراده یک طرف بر دیگری نیست، بلکه بر مبنای احترام متقابل و پذیرش واقعیت‌ها شکل خواهد گرفت.
نباید ماهیت رابطه ایران و آمریکا را با عینک اختلافات تاکتیکی تحلیل کرد، زیرا به درک نادرست از واقعیت منجر می‌شود. این تقابل، ریشه در حافظه تاریخی ملت ایران از مداخلات آمریکا، تضاد بنیادین میان هویت استقلال‌طلبانه انقلاب اسلامی و ماهیت سلطه‌جویانه ایالات متحده و تعارض عمیق در منافع حیاتی ۲ کشور دارد. از این رو، این اختلاف، ذاتی است، نه موردی. درک این واقعیت، کلید فهم سیاست خارجی ۴ دهه گذشته جمهوری اسلامی و تبیین راهبرد آن برای آینده است؛ راهبردی که نه بر پایه سازش، بلکه بر اساس قوی شدن و ایجاد مصونیت در برابر دشمنی‌ای که ذاتی و پایان‌ناپذیر تلقی می‌شود، بنا شده است.

ارسال نظر