18/آبان/1404
|
02:30
پلتفرم‌های نشر آنلاین با وعده دسترسی آسان عملاً بازار ناسالم و انحصاری تازه‌ای ساخته‌اند

هیچ‌چیز کاغذ نمی‌شود

مهرداد احمدی: در سال‌های اخیر با گسترش فناوری‌های دیجیتال در حوزه فرهنگ، کتاب نیز از گزند این تحول در امان نمانده است. آنچه روزگاری کالایی مادی بود و بوی کاغذ و صدای ورق ‌زدنش جزئی از لذت خواندن به ‌حساب می‌آمد، امروز در قالب فایل‌های صوتی و نسخه‌های دیجیتال در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد. این تغییر ظاهراً نشانه‌ای از پیشرفت و مدرن‌ شدن به ‌نظر می‌رسد اما واقعیت فرهنگی و اقتصادی ماجرا، بویژه در ایران، بسیار پیچیده‌تر و نگران‌کننده‌تر از آن است که با واژگانی چون «نوآوری»، «سهولت دسترسی» یا «همگامی با جهان دیجیتال» بتوان آن را توصیف کرد. در حقیقت، تحولات اخیر در بازار نشر و رواج فناوری‌های کتاب دیجیتال و صوتی در ایران، نه‌تنها نشانی از رشد و توسعه نیست، بلکه در بسیاری موارد به فروپاشی تدریجی صنعت نشر کاغذی، انحراف ذائقه فرهنگی جامعه و شکل‌گیری مناسبات اقتصادی ناسالم در حوزه فرهنگ انجامیده است. در نگاه نخست، باید میان ۲ واقعیت تمایز گذاشت: یکی وضعیت جهانیِ کتاب دیجیتال و دیگری وضعیت خاص ایران. در کشورهای توسعه‌یافته، کتاب دیجیتال و کتاب صوتی به عنوان مکمل‌های بازار کتاب عمل می‌کنند، نه جایگزین آن. آمارها نشان می‌دهد در اروپا و آمریکا هنوز هم بخش عمده‌ای از درآمد ناشران از فروش نسخه‌های چاپی مکتوب  تأمین می‌شود. مخاطبان کتاب در این کشورها، اگرچه سراغ نسخه‌های الکترونیک می‌روند اما این گرایش به معنای مرگ کتاب کاغذی نیست، بلکه این نسخه‌ها معمولاً برای اهداف خاص مانند مطالعه دانشگاهی، حمل آسان یا صرفه‌جویی در فضا مورد استفاده قرار می‌گیرند. در واقع کتاب الکترونیک در غرب بیشتر به‌منزله «امکانی افزوده» است، نه جایگزین بنیادین. این در حالی است که در ایران، جریان ترویج کتاب دیجیتال و صوتی اغلب با نوعی مرعوب ‌شدن در برابر فناوری‌های نو همراه بوده و ماهیتی شبه‌ایدئولوژیک به خود گرفته است؛ گویی هرچه دیجیتال باشد، لزوماً پیشرفته‌تر، مدرن‌تر و آینده‌نگرتر است، بی‌آنکه به زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ما توجهی شود.
این نگاه مرعوبانه، نه‌تنها از سوی برخی ناشران بلکه حتی از سوی نهادهای رسمی فرهنگی نیز تقویت شده است. سیاست‌هایی که باید در جهت تقویت زیرساخت‌های نشر سنتی، حمایت از چاپخانه‌ها و توزیع‌کنندگان و کاهش هزینه‌های تولید کتاب کاغذی باشد، در سال‌های اخیر به ‌سوی تشویق بی‌ضابطه به دیجیتالی‌شدن سوق یافته است. نتیجه آن، شکل‌گیری نوعی بازار موازی است که نه شفاف است و نه مبتنی بر منطق حرفه‌ای نشر. بسیاری از پلتفرم‌های فروش کتاب الکترونیک و صوتی با تبلیغاتی فریبنده خود را جایگزین آینده‌نگر نشر معرفی می‌کنند اما در عمل، با ایجاد انحصار و کنترل بازار، هم به زیان نویسندگان و مترجمان و هم به ضرر ناشران سنتی عمل می‌کنند. در ظاهر، کتاب دیجیتال و صوتی قرار بود هزینه‌ها را کاهش دهد؛ چون نه کاغذ می‌خواهد، نه چاپخانه و نه انبار اما واقعیت بازار ایران خلاف این وعده‌ها را نشان می‌دهد.

سطحی‌سازی مصرف فرهنگی
نسخه‌های دیجیتال کتاب گاه قیمتی برابر یا حتی بالاتر از نسخه چاپی دارند و این امر به هیچ وجه با منطق اقتصادی وعده شده سازگار نیست. علت این تناقض در چند عامل نهفته است: اول؛ نبود نظام قیمت‌گذاری شفاف در حوزه نشر دیجیتال؛ دوم، تبدیل کتاب صوتی به کالایی نمایشی و تجملی و سوم، شکل‌گیری شبکه‌ای از تولیدکنندگان و واسطه‌هایی که ارزش افزوده واقعی ایجاد نمی‌کنند اما بخش عمده سود را می‌برند. در حوزه کتاب صوتی، مساله ابعاد فرهنگی‌تری نیز دارد. بسیاری از پلتفرم‌های ایرانی به‌ جای ترویج مطالعه، در واقع نوعی «مصرف فرهنگی سطحی» را جا انداخته‌اند. کتاب صوتی به ‌جای آنکه دریچه‌ای تازه برای آنان که فرصت یا توان مطالعه ندارند باشد، به کالایی بدل شده که با تبلیغاتی پرزرق ‌و برق، نوعی «خواندن بدون فکر» را ترویج می‌کند. مخاطب، نه با متن، بلکه با صدای خوشایند گوینده مواجه است و فرآیند تفکر و تأمل جای خود را به شنیدنی‌های گذرا و سرگرم‌کننده می‌دهد. این وضعیت، در بلندمدت، ذائقه فرهنگی جامعه را از عمق و تمرکز به سطح و سرعت منتقل می‌کند.
از منظر جامعه‌شناسی فرهنگی، این پدیده را می‌توان بخشی از روند گسترده‌تر «سطحی‌سازی مصرف فرهنگی» دانست. همان‌گونه که شبکه‌های اجتماعی با کوتاه ‌کردن فرمت‌ها، ذهن انسان را به محتواهای سریع و بی‌تأمل عادت داده‌اند، کتاب صوتی نیز در بسیاری از موارد از همین منطق پیروی می‌کند: تقلیل تفکر به تجربه شنیداری خوشایند. بدیهی است در این میان، آثار جدی و فلسفی و علمی جای خود را به رمان‌های عامه‌پسند و متون انگیزشی می‌دهند. نتیجه آنکه، برخلاف ادعای ترویج مطالعه، در عمل ما با نوعی «غیراخلاقی ‌شدن مطالعه» روبه‌رو هستیم؛ یعنی مصرف کتاب بدون مواجهه با متن، بدون مکث، بدون درگیری ذهنی. از سوی دیگر، نشر دیجیتال در ایران عملاً به بستری برای سوداگری جدید تبدیل شده است. بسیاری از ناشران و پلتفرم‌ها با قراردادهای مبهم، درصدهای سنگین از فروش را به خود اختصاص می‌دهند، در حالی که نویسنده یا مترجم سهم اندکی می‌برد. نبود نهادهای نظارتی مؤثر و خلأ قانونی در حوزه مالکیت فکری دیجیتال، موجب شده حقوق مؤلفان و مترجمان در فضای مجازی به ‌آسانی نقض شود. حتی گاه نسخه‌های غیرقانونی از کتاب‌ها در فضای آنلاین منتشر می‌شوند، بی‌آنکه امکان پیگیری مؤثر وجود داشته باشد. این وضعیت نه‌تنها عدالت فرهنگی را از میان می‌برد، بلکه انگیزه تولید محتوای اصیل را نیز تضعیف می‌کند. باید اذعان کرد فناوری در ذات خود نه خوب است و نه بد؛ مساله در نحوه استفاده و نسبت ما با آن است. ما در ایران به ‌جای آنکه فناوری را در خدمت فرهنگ قرار دهیم، فرهنگ را در خدمت فناوری گرفته‌ایم. یعنی به جای آنکه دیجیتال را وسیله‌ای برای گسترش خوانش کتاب و تسهیل دسترسی بدانیم، آن را به بت جدیدی در عرصه فرهنگی تبدیل کرده‌ایم. در نتیجه، هر نوآوری‌ای در این حوزه، پیش از آنکه به سنجش و نقد درآید، با تحسین بی‌چون ‌و چرا روبه‌رو می‌شود.

نسبت میان فرهنگ و بازار
رواج پلتفرم‌های کتاب صوتی در سال‌های اخیر نمونه بارزی از وضعیتی است که در آن شرکت‌هایی که خود را مروج فرهنگ کتاب‌خوانی معرفی می‌کنند، در عمل بر پایه الگوریتم‌های بازاریابی و جذب سرمایه فعالیت دارند و دغدغه فرهنگی واقعی ندارند. بسیاری از آنها حتی محتوای تولیدشده را از روی نسخه‌های چاپی بدون اجازه مؤلف بازخوانی کرده و از آن درآمدزایی می‌کنند. از سوی دیگر، کیفیت بسیاری از تولیدات صوتی نیز پایین است؛ نه از نظر گویندگی، نه از نظر ویرایش صدا و نه از منظر وفاداری به متن، استانداردی جدی رعایت نمی‌شود. در چنین فضایی مخاطب ایرانی نه‌تنها با «کتاب خوب» مواجه نمی‌شود، بلکه اعتمادش به کل نظام تولید فرهنگی نیز سست می‌شود.
از زاویه دیگر، باید به پیامدهای فرهنگی افول کتاب چاپی نیز توجه کرد. کتاب کاغذی تنها رسانه‌ای برای انتقال محتوا نیست، بلکه خود به‌مثابه شیء فرهنگی واجد معنای نمادین است. حضور کتاب در خانه، در قفسه، در کتابفروشی و حتی دست رهگذران، بخشی از زیست فرهنگی جامعه را شکل می‌دهد. وقتی کتاب از این ساحت عینی حذف می‌شود، امر فرهنگی از فضاهای عمومی و جمعی به حیطه خصوصی و دیجیتال رانده می‌شود. کتاب‌فروشی‌ای که روزی محل گفت‌وگو، آشنایی و کشف اثر تازه بود، به صفحه‌ای در گوشی تبدیل می‌شود. به این‌ ترتیب، جامعه نه فقط از منظر اقتصادی، بلکه از منظر فرهنگی نیز فقیرتر می‌شود. از این رو، دفاع از کتاب کاغذی در شرایط کنونی نوعی نوستالژی نیست، بلکه موضعی فرهنگی و حتی سیاسی است. مقاومت در برابر حذف مادیت کتاب، دفاع از حق اندیشیدن در برابر شتاب‌زدگی است. نباید فراموش کرد تمدن ایرانی - اسلامی همواره در پیوند با نوشتار و مادیت آن شکل گرفته است. ما در سنت خود با کتاب به‌ مثابه شیء مقدس و حامل معنا روبه‌رو بوده‌ایم؛ از مصحف قرآن تا دیوان حافظ و شاهنامه فردوسی. جدا کردن فرهنگ از مادیت کتاب، به معنای گسست از تاریخی است که ما را ساخته است. با این همه، سخن بر سر بازگشت به گذشته نیست. کتاب دیجیتال، اگر در مسیر درست به ‌کار رود، می‌تواند در خدمت توسعه فرهنگی قرار گیرد اما این امر مستلزم چند شرط اساسی است: نخست، شفاف‌سازی قیمت‌ها و رعایت حقوق مؤلفان و ناشران؛ دوم، تفکیک روشن میان پلتفرم‌های فرهنگی و بنگاه‌های صرفاً تجاری؛ سوم، آموزش عمومی برای ارتقای سواد رسانه‌ای و تفکیک میان «مطالعه واقعی» و «مصرف شنیداری» و چهارم، حمایت هدفمند دولت از کتاب‌فروشی‌ها و ناشران مستقل در برابر سلطه بازار دیجیتال. در نهایت باید گفت مساله ما نه «دیجیتال» است و نه «کاغذ»، بلکه نسبت میان فرهنگ و بازار است. اگر فرهنگ به ‌مثابه کالا دیده شود، فناوری نیز در خدمت سودآوری صرف قرار می‌گیرد و کتاب، چه صوتی باشد چه چاپی، از شأن فرهنگی خود ساقط می‌شود. در مقابل، اگر سیاست‌گذاران و نهادهای فرهنگی، همچنان‌که از سینما و موسیقی ملی حمایت می‌کنند، به نشر به‌عنوان رکن هویت فرهنگی بنگرند، می‌توان از فناوری نیز در جهت تعمیق فرهنگ بهره گرفت.

نقشه جهان هنوز کاغذی است
امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازاندیشی در مفهوم «کتاب» هستیم؛ اینکه کتاب صرفاً حامل اطلاعات نیست، بلکه لحظه‌ای از تفکر است. حذف کتاب کاغذی، حذف فاصله میان انسان و متن است؛ فاصله‌ای که امکان تأمل، یادداشت‌برداری، بازخوانی و زیستن با کلمه را فراهم می‌کند. در جهان دیجیتال، همه‌ چیز در معرض حذف است: صفحه، یادداشت، حتی خود متن. آنچه باقی می‌ماند، تجربه‌ای لحظه‌ای و بی‌ریشه از خواندن است. اگر نخواهیم در این ورطه فروغلتیم، باید میان «نوآوری» و «نابودی» تمایز بگذاریم؛ باید به ‌جای تقلید از الگوهای جهانی، سیاست فرهنگی خود را بر مبنای نیاز و وضعیت جامعه ایرانی بازتعریف کنیم. کتاب دیجیتال اگر از دل چنین سیاستی بیرون آید، می‌تواند مکملی مفید باشد اما اگر همچنان در فضای بی‌ضابطه و بازارزده امروز رها شود، بزودی نه‌تنها کتاب کاغذی که خود کتاب به ‌عنوان امر فرهنگی نیز از میان خواهد رفت. در این نقطه، شاید لازم باشد جمله‌ای هشدارآمیز گفته شود: هر جامعه‌ای که رابطه‌اش با کتاب را از دست دهد، در واقع رابطه‌اش با تفکر را از دست داده است. ما اگر کتاب را به کالا تقلیل دهیم، تفکر را به سرگرمی بدل کرده‌ایم. نشر دیجیتال زمانی ارزشمند است که در خدمت گسترش خواندن باشد، نه جایگزین آن. این تمایز ساده اما حیاتی است. آینده نشر ایران نه در فناوری، بلکه در بازسازی اعتماد فرهنگی میان نویسنده، ناشر و خواننده رقم خواهد خورد. تا زمانی که این ۳ ضلع از هم گسسته‌اند و هر یک در پی منافع کوتاه‌مدت خود است، نه نشر کاغذی دوام می‌آورد و نه نشر دیجیتال اصالت پیدا می‌کند. آینده‌ای فرهنگی فقط آنگاه ممکن است که فناوری به ابزار اندیشه بدل شود، نه اندیشه به تابع فناوری. این شرط بقاست، نه فقط برای صنعت نشر، بلکه برای خود فرهنگ. 
در حالی که بسیاری در داخل ایران تصور می‌کنند دوره کاغذ به سر آمده، توجه به این نکته به نظر لازم می‌رسد که در باقی نقاط دنیا، میل و اقبال به استفاده از کتاب‌های کاغذی در حال افزایش است. سال ۲۰۲۰ که به دلیل پاندمی کرونا مصرف محصولاتی مثل کتاب بالا رفت، مبدأ خوبی برای سنجش این موضوع قرار گرفت. در آن سال به طور مثال ۴۵ درصد مردم آلمان کتاب چاپی خریدند، در حالی که ۲۳ درصد کتاب الکترونیک خریدند. به طور کل می‌شود گفت از همان سال آمار خریداران کتاب دیجیتال هم در سراسر دنیا در حال بالا رفتن بود و همچنان هست اما آمار خریداران کتاب کاغذی با درصد بالاتری رشد می‌کند. با وجود روندهای دیجیتالی شدن، یک نظرسنجی در سال ۲۰۲۱ نشان داد ۶۸ درصد خوانندگان جوان (۱۸ تا ۲۹ ساله) در ایالات متحده، کتاب‌های چاپی را ترجیح می‌دهند. در همین سال گذشته ۷۵ درصد بزرگسالان در ایالات متحده حداقل یک کتاب در قالب‌های مختلف خوانده‌اند. ۳۲ درصد آنها ادعا می‌کنند که فقط کتاب‌های چاپی می‌خوانند. ۳۳ درصد می‌گویند هم کتاب‌های چاپی و هم کتاب‌های الکترونیک می‌خوانند و فقط ۹ درصد می‌گویند فقط کتاب‌های الکترونیک می‌خوانند. پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۲۹، بازار جهانی کتاب‌های فیزیکی تقریباً به 1.9 میلیارد خواننده خدمات ارائه دهد، در حالی که انتظار می‌رود کاربران کتابخوان‌های الکترونیک به 1.2 میلیارد نفر برسند. این آمارها و موارد مشابه این که از سایر کشورها دنیا به ‌دست آمده نشان می‌دهد برخلاف جو موجود در برخی بخش‌های ایران که نسبت به هر تکنولوژی تازه‌واردی یا ذوق‌زده است یا مرعوب، روندهای کلی جهان اینچنین نیست.

ارسال نظر
پربیننده