06/اسفند/1403
|
01:47
۲۲:۴۱
۱۴۰۳/۱۲/۰۵

راز نصرالله

کد خبر: ۴۰۲۰۰۶

رها عبداللهی: تا بوده سنت مردان خدا این بوده که با شهادت افشا می‌شوند. به قول سیدمرتضی آوینی، در عالم رازی ا‌ست که جز به بهای خون فاش نمی‌شود. حالا که قصه شهادت سیدحسن نصرالله پس از ۴ ماه به نقطه تشییع و خاکسپاری رسیده، چند خطی روایت‌های زندگی پرفراز و نشیبش را مرور کنیم، بلکه اندکی در افشای راز نصرالله شریک باشیم.
* برای لبنان
سیدحسن نصرالله جوان آنقدر به تحصیل علوم دینی علاقه دارد که در ۱۶ سالگی به نجف و حوزه شهید صدر می‌رود. آنجا درس ۵ ساله را در ۲ سال می‌خواند. در حال اوج گرفتن در حوزه است که صدام، طلاب لبنانی را به خاطر سابقه مبارزه با اسرائیل مورد تعقیب قرار می‌دهد و مجبور می‌شوند به لبنان برگردند. این بار در حوزه‌‌ بعلبک به تحصیل ادامه می‌دهد. چیزی نمی‌گذرد که اسرائیل لبنان را اشغال می‌کند و سیدحسن باز مجبور می‌شود درس را رها کرده، مشغول مبارزه شود. بعد از شکل‌گیری حزب‌الله و چند سال ادای مسؤولیت در بخش‌های مختلف آن، با دیدن سامان گرفتن شرایط، تصمیم می‌گیرد به قم برود تا تحصیل را ادامه دهد. هنوز چند ماه نگذشته، خبر درگیری‌های مسلحانه در بقاع (منطقه‌ای در شرق لبنان) باعث می‌شود دوباره به لبنان بازگردد و ۳ سال بعد هم با شهادت سیدعباس موسوی، دبیرکل حزب‌الله و برای همیشه از ادامه تحصیل محروم شود.
* چشم در برابر چشم
دهه آخر قرن بیستم است. اسرائیل جنوب لبنان را اشغال کرده و مدام روستاها و حتی بیروت را بمباران می‌کند.
سیدحسن نصرالله در سخنرانی خود به اسرائیل هشدار می‌دهد اگر به بمباران مردم لبنان ادامه دهی، مجاهدان با کاتیوشا شهرک‌های اشغالی را هدف قرار خواهند داد. رژیم صهیونیستی این تهدید را جدی نمی‌گیرد. وقتی جنوب لبنان در اشغال است، مجاهدان حزب‌الله چطور می‌توانند خود را به جنوب برسانند و با کاتیوشا که برد کمی دارد، شهرک‌های شمال اسرائیل را مورد حمله قرار دهند؟
در این میان انفجارهای متعدد در شهرک‌های صهیونیستی آنان را به خود می‌آورد. حتی نمی‌دانند از کجا ضربه خورده‌اند.
مجاهدان حزب‌الله از میان دره‌ها و کوه‌ها و در استتار جنگل‌های جنوب، تجهیزات نظامی را با سختی به بلندی‌ها رسانده و شهرک‌ها را هدف قرار می‌دهند. این نخستین «وعده صادق» سیدحسن نصرالله، رهبر جوان حزب‌الله است اما آخرینش نیست!
تهدید مکرر شهرک‌های صهیونیستی، مقدمات اخراج اشغالگران را فراهم می‌کند. 
* بشارت پیروزی
چند ماه قبل از پیروزی مه ۲۰۰۰، سیدحسن و چند تن از یارانش به دیدار امام خامنه‌ای می‌روند. با پیشفرض طولانی بودن جنگ، دیدگاه‌ها و انتظارات‌شان را در جلسه با ایشان مطرح می‌کنند اما مقام معظم رهبری با ایشان مخالفت کرده، می‌گویند پیروزی شما در لبنان بسیار نزدیک است و این پیروزی را با چشم خواهید دید. این سخن مخالف اسناد و مدارک و تحلیل‌هاست و هیچ نشانه‌ای مبنی بر تدارک اسرائیل برای خروج از لبنان وجود ندارد اما رهبری از آنان می‌خواهند خود را برای پیروزی و اقدامات پس از آن آماده کنند؛ حتی سخنرانی‌های سیاسی‌شان! اینقدر نزدیک. 
* سرباز
مه ۲۰۰۰، با فشارها و مقاومت رزمندگان حزب‌الله و مردم جنوب لبنان، بالاخره اسرائیل مجبور می‌شود بعد از ۲۲ سال اشغالگری و شرارت، جنوب این کشور را ترک کند. با این پیروزی نه تنها مردم لبنان که تمام مردم عرب و مسلمان غرق شور و شعف و غرور می‌شوند. سیدحسن نصرالله در آن سال تبدیل به محبوب‌ترین چهره جهان عرب می‌شود اما در همان سال وقتی برای شرکت در همایش بین‌المللی حمایت از فلسطین به تهران می‌آید، در وسط سالن همایش و جلوی چشم همه سران و شخصیت‌های کشورها و صدها دوربین پخش زنده در سراسر دنیا، جلو می‌آید و بر دستان امام خامنه‌ای بوسه می‌زند تا نشان دهد سربازِ چه کسی است. 
* وعده صادق
در طول دوران اشغال لبنان و‌ پس از آن، رژیم صهیونیستی بسیاری از مردم لبنان و مجاهدان را ربوده و اسیر کرده. اسرا شرایط سختی را در زندان‌های رژیم می‌گذرانند. سیدحسن در روز شهادت امام علي(ع) به مردم می‌گوید همان‌طور كه سرزمين‌مان را بدون منت كسي از دشمن اشغالگر بازپس گرفتيم، اسراي خود را نيز بدون منت كسي باز خواهيم گرداند.
سال بعد حزب‌الله موفق می‌شود بدون کمک سازمان ملل و با مبادله یک اسیر و ۳ جنازه اسرائیلی در بزرگ‌ترین عملیات مبادله اسیر تاریخ، ۴۰۰ اسیر لبنانی و فلسطینی را آزاد کند. 
سیدحسن در مراسم جشن آزادی خطاب به کسانی که توقع داشتند حزب‌الله پس از این دست از مقاومت و سلاحش بردارد و به یک حزب سیاسی تبدیل شود گفت: «معادله هيچ تفاوتي نكرده است؛ ما هنوز هم برادراني در بند داريم، هنوز هم تماميت ارضي لبنان از زمين و آسمان نقض مي‌شود، پس راه مقاومت و خون و هيچ چيزي تغيير نكرده است». او سپس به اسرائیلی‌ها گفت: شما بزودی اسرای ما را با دست خودتان تحویل خواهید داد. نیروهای حزب‌الله در عملیاتی به نام «وعده صادق»، ۲ سرباز اسرائیلی را که به خاک لبنان تجاوز کرده بودند، اسیر و اعلام کردند تنها در صورت آزادی اسرای لبنانی این دو آزاد خواهند شد. اسرائیل با کمک آمریکا، به بهانه‌ عملیات اسیرگیری حزب‌الله، در نقشه‌ای از قبل تعیین‌شده حمله‌ای همه‌جانبه به شهرها، روستاها و زیرساخت‌های لبنان را آغاز کرد. هدف اعلامی حمله این بود: نابودی کامل حزب‌الله.
* غافلگیری
ناوچه «ساعر ۵» مجهز به آخرین فناوری‌های جنگی دنیا، از لحظات اولیه شروع حملات اسرائیل، از روی دریای مدیترانه، اماکن، ابنیه و زیرساخت‌های شهرها و روستاهای لبنان را بمباران می‌کند. وقتی اسرائیل می‌خواست حمله را شروع کند، سید در سخنرانی‌ای اعلام کرد اگر اسرائیل راه جنگ را در پیش بگیرد، باید منتظر مفاجأه (غافلگیری) باشد. روز سوم جنگ است و دشمن شایعه کرده سید زخمی یا شهید شده. در همین شرایط پخش زنده المنار ارتباط تلفنی با سیدحسن نصرالله برقرار می‌کند و او می‌گوید: اتفاقات غیرمنتظره‌ای که قولش را به اسرائیلی‌ها داده بودم، الان آغاز می‌شود. سید ادامه می‌دهد: «الان می‌بینید در جلوی خودتان، ناوچه اسرائیلی که زیرساخت‌ها و خانه‌های مردم را ویران کرد...»
در لحظه‌ای که این جمله از دهان سید خارج می‌شود، با دستور عماد مغنیه از اتاق عملیات، موشکی به سمت ناوچه شلیک می‌شود.  و وقتی سید می‌گوید «...در حال سوختن است»، ناوچه در آتش است. سپس ادامه می‌دهد: «این تازه اول کار است و غافلگیری‌های بعدی در راه است». با انهدام ساعر، نیروی دریایی رژیم توانایی تهدید بیروت را از دست می‌دهد. سید با توکل بر خدا این کار را انجام داد و جبروت و هیبت اسرائیل را در چشم دنیا در هم شکست. مردم لبنان که در آن ۳ روز به خاطر بمباران شدید و شایعه شهادت سید بشدت مأیوس و تضعیف شده بودند، از شادی به پشت بام‌ها دویدند و با شلیک هوایی شعف و شادی خود را نشان دادند.
* آزادی
جنگ ۳۳ روزه با پیروزی حزب‌الله تمام می‌شود. حالا وقت آزادی اسراست؛ یعنی تحقق هدف نصرالله از عملیات «وعده صادق».  پس از مدتی، چندصد اسیر لبنانی و فلسطینی و اردنی و مصری در ازای ۲ اسیر اسرائیلی که بعد از معامله معلوم شد ۲ جنازه هستند نه چیزی بیشتر(!) آزاد شدند. از جمله «سمیر قنطار» مجاهد بزرگ لبنانی که 30 سال اسیر رژیم صهیونیستی بود. سیدحسن در جشن پیروزی آزادی اسرا می‌گوید: «ما سال 2004 در مراسم استقبال از اسرای آزاد شده به آنها گفتیم شما سمیر قنطار را آزاد نکردید به همین سبب در آینده پشیمان خواهید شد و همین‌گونه هم شد. آنها می‌دانند اگر مذاکرات به این نتیجه منتهی نمی‌شد، اوضاع به نقطه‌ای بر می‌گشت که گمان نمی‌کنم اسرائیل آمادگی آن را داشته باشد».
* محبوب دل‌ها
مردم یکی از کشورهای اهل سنت آفریقایی برای سیدحسن نصرالله مبالغی را جمع کرده و روی اسکناس‌ها نوشته بودند «فدا نعال سید»؛ فدای کفش‌های سید. نماینده‌ای که کمک‌های مردم آن کشور را آورده، از سیدحسن می‌خواهد نعلین‌هایش را بدهد تا جهت تبرک برای مردمش ببرد. سید وقتی این را می‌شنود به‌هم می‌ریزد. از جایش بلند شده و سر کشوی میزش می‌رود و چیزی برمی‌دارد و نزد نماینده بازمی‌گردد. به او می‌گوید «به آنان بگو پیروزی‌های مقاومت نه کار نعلین‌های من است، نه کار عمامه‌ام، بلکه به خاطر چیزی ا‌ست که در این دستمال است». دستمال را باز می‌کند و جلوی نماینده می‌گیرد؛ تربت کربلاست. می‌گوید: «اگر می‌خواهید این را برای تبرک ببرید. ما هرچه داریم از این تربت و عشق و اعتقاد به اباعبدالله است. ما از سیدالشهدا عشق به شهادت، پرهیز از ذلت و پیروی از ولایت را گرفتیم».
* جهت اسلحه مهم است
بعد از پیروزی حزب‌الله در جنگ ۳۳ روزه و ناامیدی آمریکا و اسرائیل در نابودی حزب‌الله از طریق نظامی، فشار حداکثری به لبنان با انواع و اقسام تحریم‌ها با هدف فروپاشی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا آغاز می‌شود اما سیاست حزب‌الله همچنان مقاومت در عین تعامل و مدارا با گروه‌های دیگر سیاسی و خدمات‌رسانی به مردم است. 
یک بار نماینده آمریکا در پوشش خبرنگار نزد سید می‌آید و به او پیشنهاد رفع تحریم‌ها، خارج شدن از لیست سازمان‌های تروریستی، عادی شدن روابط بین‌المللی، به رسمیت شناخته شدن در جهان، آزادی اسرا و ماندن سلاح حزب‌الله را می‌دهد؛ به شرط اینکه دیگر حزب‌الله کاری به قضیه فلسطین و اسرائیل نداشته باشد.
نصرالله به او پاسخ می‌دهد: «این سلاح چه ارزشی دارد اگر در خدمت آزادی فلسطین و برای دفاع از لبنان در برابر اسرائیل نباشد؟» او ادامه می‌دهد: «آمریکا علاقه دارد همه کشورهای عربی مسلح شوند. آنها با اصل سلاح مشکلی ندارند، با جهت اسلحه مشکل دارند. اگر اسلحه به سمت خودی و برای جنگ داخلی باشد، آن را تقویت هم می‌کنند اما اگر به سمت اسرائیل و برای استقلال و آزادی باشد، باید خلع شود».
سیدحسن نصرالله در سخنرانی شب عاشورا به این امان‌نامه آمریکایی‌ها اینطور پاسخ می‌دهد: «ما به آنها گفته حضرت عباس در سرزمین کربلا را می‌گوییم: آیا به ما امان می‌دهید؛ در حالی که کودکان فلسطین، مجاهدانش، قدس و مسجدالاقصی امنیت ندارند؟ ‌ای مستکبر! گوش کن! خداوند تو و امنیتی که می‌دهی را لعنت کند!»
* جابه‌جا کردن رود
نهر لیتانی در هر بار تجاوز، برای اسرائیل مخمصه‌ شده. حتی یکی از عملیات‌های رژیم برای دور کردن حزب‌الله از این خط مرزی آبی، «عملیات لیتانی» نام می‌گیرد. آنها می‌خواهند با دستیابی به این رود پرآب، کم‌آبی شدیدشان در سرزمین غصبی را جبران کنند. تسلط حزب‌الله بر این رودخانه، تبدیل به خار چشم رژیم شده و بعد از سال ۲۰۰۰، هرگز نتوانسته حزب‌الله را از آن دور کند. سیدحسن با طعنه به صهیونیست‌ها می‌گوید: «منتقل کردن کل رودخانه به آن سوی خط مرزی، برای شما راحت‌تر از عقب راندن مقاومت از این رود است!»
سیدحسن اجازه نمی‌دهد منابع خدادادی مردم لبنان به دست اشغالگران بیفتد.
* توفان الاقصی
بعد از توفان الاقصی اسرائیل حملات شدیدی را به غزه آغاز می‌کند. فردای 7 اکتبر حزب‌الله دست به انجام عملیات‌های ایذایی در شمال سرزمین‌های اشغالی می‌زند. این حملات می‌تواند لبنان را درگیر جنگ جدیدی کند. سیدحسن در نخستین سخنرانی خود بعد از توفان الاقصی دلیل حملات حزب‌الله به شمال سرزمین‌های اشغالی را چنین توصیف می‌کند: «جبهه لبنان بخش بزرگی از نیروها[ی اسرائیلی] را که برای حمله به غزه مورد استفاده قرار می‌گرفتند، کاسته است. اگر موضع ما صرفا همبستگی و تظاهر کردن بود، اسرائیل خیالش از مرزهای شمالی راحت می‌بود و نیروهایش را به غزه می‌فرستاد».
او افزود: «عملیات‌های مقاومت در جنوب به دشمن می‌گوید بزرگ‌ترین حماقت تاریخت را مرتکب شده‌ای».
سیدحسن و حزب‌الله بر عهدشان برای تنها نگذاشتن مردم فلسطین پایدار هستند.
* در میان مردم
سیدحسن نصرالله طی 33 سال رهبری حزب‌الله همواره سوژه ترور است و همین موجب عدم استقرار او و پنهان بودن محل اقامتش شده، تا جایی که مردم لبنان هم نمی‌دانند سیدحسن کجا زندگی می‌کند. همین عدم آگاهی زمینه را برای شایعه‌پراکنی‌ها درباره او فراهم کرده. سال‌ها خناسان وسوسه می‌کردند نصرالله در ایران و امنیت آنجا پناه گرفته و مردم لبنان را در خطر قرار داده... تا اینکه آن جمعه تلخ فرا می‌رسد و نصرالله در قتلگاه ضاحیه با بمب‌های ۸۰ تنی به شهادت می‌رسد و معمای محل زندگی‌اش برای همیشه افشا می‌شود. شهادت سید نشان می‌دهد او در میان مردمش بوده و هیچ‌گاه آنان را ترک نکرده و در هنگام ناامنی آنان، او نیز در ناامنی بوده و عاقبت همراه آنان به شهادت رسیده است.

ارسال نظر
پربیننده