23/اسفند/1403
|
09:47
۲۳:۱۱
۱۴۰۳/۱۲/۲۲

پا تو کفش شاعرها

 به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم 
دوتا نارنجک دستی هم آنجا نوش جان کردم

عروس ملک چون می‌بست پیمان وفا با تو
نگفتت نامه بفرستی رود در زیر باسن‌ها

در کوی نیک‌نامی ما را گذر ندادند
گفتند توی جیبت دیدیم یک ترقه

یارب آن شاه‌وَشِ ماه‌رخِ زهره‌جبین
کِی می‌آید که خودم خانه‌تکانی نکنم!

 دوستان مژده که از موهبت سبحانی
رمضان آمده مالیده شده مهمانی

  گفته بودم که بیایی غم دل با تو بگویم
نه ترقه بزنی من بپرم از سر جایم

روزها فکر من اینست و همه ‌شب سخنم
چه کسی گفته که من خانه‌تکانی بکنم

«خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت»
چون پراندند ترقه وسط میخانه

ارسال نظر
پربیننده