23/آذر/1404
|
01:02
خط حمله استقلال؛ غوغا بدون مهاجم مؤثر

شیر بی‌دندان

محمد فرید: استقلال در هفته‌ای که باید زخم داربی را می‌بست، دوباره در قامت تیمی ظاهر شد که همه‌ چیز دارد جز یک تمام‌کننده قابل‌اعتماد. برابر ملوان، آبی‌ها همان تیم پرتحرک همیشگی بودند؛ تیمی که توپ را می‌چرخاند، می‌دوید، فشار می‌آورد اما وقتی به ضربه آخر می‌رسید، انگار خاطره تلخ ماه‌ها گل نزدنِ مهاجمان دوباره زنده می‌شد. استقلال نیمه نخست با ضربه آشورماتف جلو افتاد اما نیمه دوم آن برتری فنی با گل تساوی ملوان بی‌اثر شد تا بار دیگر سؤال سنگین بر پیشانی هواداران بنشیند: چرا این تیم با وجود این همه فرصت، هنوز بدون مهاجم واقعی می‌جنگد؟
با نگاهی به آمار بازی، استقلال از هر نظر برتر بود؛ مالکیت بیشتر، موقعیت‌های بهتر، تعداد پاس‌های موثر بالاتر اما فوتبال، ورزش عددهای بی‌روح نیست؛ ورزش ضربه آخر است و درست همین‌ جا، مثل همیشه، استقلال لنگید. پررنگ‌ترین نام این ضعف باز هم سعید سحرخیزان بود؛ مهاجمی که قرار بود سرمایه‌گذاری بزرگ باشگاه باشد اما عملاً به چهره‌ای تبدیل شده که هوادار با هر نزدیک‌ شدن او به محوطه جریمه مضطرب می‌شود.
نیمه اول، استقلال موقعیتی طلایی داشت تا ۲ بر صفر پیش بیفتد؛ فرصتی که اگر گل می‌شد، احتمالاً ملوان دیگر توان بازگشت به بازی را پیدا نمی‌کرد اما سحرخیزان در فاصله‌ای کمتر از آنچه یک مهاجم حرفه‌ای نیاز دارد، توپ را به آسمان سپرد. این صحنه نه نخستین بار بود و نه آخرین است. سحرخیزان که با قراردادی سنگین به استقلال آمد و امید می‌رفت ناجی خط حمله باشد، در ۱۹ حضورش تنها ۳ بار موفق به گلزنی شده و هر 3 گل نیز از ساده‌ترین موقعیت‌های ممکن به دست آمده‌اند. نه حرکت انفجاری، نه ضربه ناگهانی، نه هوش مهاجم شش‌دانگ؛ تنها استفاده از اشتباه مدافعان یا ضربه به توپ‌های مرده.
در کنار او، داستان داکنز نازون روایتی پیچیده‌تر است؛ مهاجمی که در سطح ملی می‌درخشد، تیمش را یک‌تنه به جام‌جهانی می‌برد اما در استقلال حتی یک گل هم نزده. ۵ بازی غیبت به‌خاطر مصدومیت و زمزمه‌هایی درباره جدایی، سایه‌ای از ابهام روی آینده او انداخته اما باشگاه با توجه به سود احتمالی حضورش در جام جهانی، بدش نمی‌آید این همکاری ادامه پیدا کند. با این حال نازون در ۳۹۴ دقیقه‌ای که برای استقلال بازی کرده، شبیه کسی بوده که هنوز با ریتم تیم آشنا نشده؛ بازیکنی که هر بار توپ به او می‌رسد، هوادار بیشتر از اینکه امیدوار شود، ناامید می‌شود.
اما شاید بزرگ‌ترین ناامیدی خط حمله، محمدرضا آزادی باشد. بازیکنی که ابتدای فصل با موضع‌گیری تند علیه جذب خارجی‌ها وارد حاشیه شد و حالا نه‌تنها نتوانسته خود را ثابت کند، بلکه آماری به جا گذاشته که او را در آستانه خروج از لیست قرار می‌دهد. ۴۷۲ دقیقه حضور، ۱۳ مسابقه، بدون گل و بدون پاس گل. هر مهاجمی ممکن است دوران افت داشته باشد اما آزادی از ابتدا در این فصل روشن نشد که اکنون خاموش شود.
استقلال اگرچه بهترین خط آتش لیگ را دارد اما پارادوکس این‌ است که این قدرت آتشین را نه از مهاجمان، بلکه از وینگرها می‌گیرد. یاسر آسانی و علیرضا کوشکی ستون‌های اصلی گل‌های استقلال بوده‌اند و همین موضوع شکاف عمیقی در ساختار تیم ایجاد می‌کند. وقتی تیمی مهاجم ندارد، بازی‌ها بیش از حد به حرکات کناری وابسته می‌شود و همین قابل پیش‌بینی بودن، امتیازهای مهم را می‌سوزاند؛ مثل همین بازی برابر ملوان.
مدیران استقلال حالا تنها یک راه دارند: باز شدن پنجره زمستانی. اگر این اتفاق بیفتد، جذب یک مهاجم تراز اول، اولویت شماره یک باشگاه خواهد بود. حتی نام‌های بزرگی مثل مامه تیام دوباره بر سر زبان‌ها افتاده‌اند اما اگر پنجره باز نشود، استقلال باید با همین مجموعه وارد نیم‌فصل دوم شود؛ مجموعه‌ای که از نظر فنی آماده است اما از نظر تکمیل‌کننده هجومی، در ضعیف‌ترین حالت ممکن قرار دارد.
کادر فنی امیدوار است با بازگشت نازون و بهبود شرایطش، بخش مهمی از این معادله تغییر کند اما حقیقت این است که استقلالی‌ها مدت‌هاست منتظر مهاجمی هستند که بتواند خیال‌شان را راحت کند؛ مهاجمی که موقعیت را خراب نمی‌کند، مهاجمی که در بازی‌های بزرگ تفاوت می‌سازد. فعلاً چنین چهره‌ای در ترکیب استقلال نیست و همین باعث شده آبی‌ها با وجود شایستگی‌های فنی فراوان، امتیازهایی را از دست بدهند که در کورس قهرمانی بسیار گران تمام می‌شود.
استقلال امروز روی شانه‌های وینگرهایش می‌جنگد اما بدون مهاجم واقعی، هیچ تیمی در مسیر طولانی قهرمانی نمی‌تواند دوام بیاورد. آبی‌ها به فورواردی نیاز دارند که گل بسازد، نه اینکه گل «اتفاقی» بزند. هواداران از این وضعیت خسته‌اند و حق هم دارند؛ تیم‌شان می‌درخشد و بازی چشم‌نوازی ارائه می‌کند اما خط حمله‌اش هنوز خاموش است و تا این چراغ روشن نشود، قهرمانی بیشتر شبیه رؤیاست تا واقعیت.

ارسال نظر
پربیننده