25/اسفند/1403
|
02:11
۲۲:۵۶
۱۴۰۳/۱۲/۲۴
بررسی همه تحولات استقلال در سال ۱۴۰۳ که به امید فتح جام شروع شد

سال سقوط

عبدالله دارابی: استقلال مدل ۱۴۰۳ تحت نظر هلدینگ خلیج‌ فارس، مالک این باشگاه بسته شد و تا اینجای کار نیز تغییرات بسیاری را در مدیریت و کادر فنی داشته است. به لحاظ مالی، باشگاه استقلال از زمان تصدی‌گری هلدینگ بر این باشگاه، پس از سال‌های متمادی مشکل چندانی نداشته است اما آیا در بحث فنی و تیمداری نیز چنین بوده است؟
انگار کار این باشگاه بدجور گره خورده است یا بد گرهش زده‌اند که حل شدن یکی برابر با خرابی دیگری است (منظور ۲ مبحث مالی و فنی است) و فعلا حل شدن توامانی در کار نیست! خوشحالی استقلالی‌ها از برطرف شدن مشکلات مالی باشگاه محبوب‌شان پس از سال‌ها، با توفیق در زمین فوتبال همراه نشده و همین داد آنها را درآورده است: چرا الان که اوضاع مالی باشگاه رو به راه است و آن دغدغه‌های چند ساله برطرف شده است، در مقوله فنی حتی با افت نسبت به سالیان قبل مواجه شده‌ایم؟
* برکناری نکونام کار درستی بود؟
الان شاید طرفداران برکناری نکونام نیز تا حدودی از موضع قبلی خویش برگشته باشند. اوضاع فنی تیم با رفتن وی نه‌تنها تغییر چندانی نکرد بلکه در بر همان پاشنه چرخید! این همه رفت و آمدهای سرمربیان، به «بهبود پایدار شرایط استقلال» منتج نشد و جز چند نتیجه خوب مقطعی و هدررفت پول مردم عایدی خاصی در پی نداشت. مدیران وقت استقلال که گویا قبل از آغاز فصل، تمایلی به همکاری مجدد با نکونام نداشتند و نظر به عملکرد خوب او در فصل گذشته در عین انبوهی از مشکلات پیش روی وی و سردرگمی خود در انتخاب سرمربی‌ای واجد شرایط، مجبور به ادامه همکاری با وی شدند ولی همکاری لازم را با او نکردند، از جمله عدم عقد قرارداد با بدنساز مورد نظر وی. این سرمربی در کار خود نیز اشکالاتی داشت که منجر به چنین اوضاعی شد ولی وقتی شرایط تیمش را پس از چند هفته نامساعد دید و صدای اعتراض هواداران را شنید، قصد اصلاح برخی کمبودها و ضعف‌ها را کرد، از جمله درخواست مجدد برای عقد قرارداد با بدنساز فصل قبل تا حضور فیزیکی در تمرینات داشته باشد و استخدام یک تمرین‌دهنده خارجی و این ۲ موضوع را حتی علنی ساخت اما مدیران وقت استقلال همکاری لازم را با وی نکردند و در عمل اراده‌ای بر همکاری با وی دیده نشد! استخدام بدنساز و تمرین‌دهنده خارجی، می‌توانست بسیاری از ایرادات تیم نکونام را برطرف کند، بر وزن نیمکتش بیفزاید و چه بسا تیمش را از بحران به در کند اما شهریاری و سمیعی که مرد این میدان نبودند و یکی استقلال را با صباباتری اشتباه گرفته بود و دیگری اشتباهی و بدون تجربه قبلی و توسط اولی، صندلی مدیریت این باشگاه بزرگ را به دست آورده بود با اتکا به منابع مالی هلدینگ تفکرات غلط یا بی‌تفکری خود را دنبال می‌کردند. این 2 همانگونه که در بحث یارگیری، خودسرانه 2 بازیکن بنجل خارجی استخدام کردند، زیرپوستی هم به دنبال تعویض نکونام بودند، چنان که قبل از داربی رفت در سفر به دوبی، به مذاکره با مجیدی پرداختند که با جواب منفی او مواجه شدند، زیرا مجیدی با توجه به تجربه‌ای که از وی داریم فردی نبود که در آن شرایط مربیگری استقلال را بپذیرد. حمایت‌های آنان از نکونام هم فقط لفاظی بود و بس. شهریاری که همه‌کاره استقلال بود و سمیعی نیز برای از دست ندادن موقعیتی که در خواب هم برای خودش متصور نبود، ناچار از بله‌قربان‌گویی به مافوق همه‌کاره خود و هیات مدیره وقت نیز که از ابتدای روی کار آمدن، به دلیل عدم آگاهی و تخصص و ناآشنایی با وظایف خود، جمعی منفعل و فاقد اثر بودند! به هر روی، روندی که می‌شد و حتی بهتر و نیز کم‌هزینه‌تر بود تا با عنایت به پی بردن سرمربی وقت به ضعف‌های خود و تیمش، با بکارگیری سسما (مربی بدنساز) و یک دستیار خارجی در مسیر بهبود قرار گیرد به خاطر افکار و نقشه مدیران مذکور مورد بی‌توجهی عامدانه قرار گرفت تا نکونام رفتنی شود! اکنون با گذشت زمان و دیدن این شرایط، می‌توان گفت حفظ نکونام و استخدام ۲ مربی موردنظرش کاری عاقلانه‌تر و کم‌هزینه‌تر بود و اگر بهبود اوضاع را به دنبال نداشت، می‌شد برای نیم‌فصل با مطالعه دست به تغییر کادر فنی زد، آن هم با یک انتخاب آگاهانه که تغییر پیاپی و بی‌سابقه سرمربی در این باشگاه را نیاز نداشته باشد! البته این تحلیل، نافی ایرادات و خطاهای نکونام که برای استقلال و خودش مشکلاتی نیز ساخته بود، نیست، بلکه مراد این است که با مشاهده وضعیت کنونی استقلال که برآیند آمد و شد چندین سرمربی است، فرصت دادن به وی همراه با تقویت و ترمیم کادرش، تصمیمی درست‌تر بود.
* انتخاب موسیمانه کار درستی بود؟
پیتسو موسیمانه از آفریقای جنوبی جانشین نکونامی شد که پس از هفته پنجم از جمع آبی‌پوشان جدا شد. موسیمانه طی ۹۴ روز حضورش در ایران، در ۱۴ بازی سرمربی تیم استقلال بود؛ ۱۰ بازی در لیگ برتر، ۳ بازی در لیگ نخبگان و یک بازی در جام حذفی. او با ۳ برد، ۷ تساوی و ۴ باخت در ۹ بهمن قراردادش را با این باشگاه فسخ کرد. اگر بخواهیم او را کارنابلد بدانیم باید به یاد آوریم که با احیای بدنی و فنی تیم و نیز احیای چندین بازیکن ضعیف از جمله سیلوا، برابر الاهلی عربستان و فولاد خوزستان (۲ حریف قدر) بازی‌های دلپذیر و نتایج خوبی کسب کرد. نتایج بعد تیم همراه با بازی‌های ضعیف و تعطیلی ۸ روزه تمرینات در نیم‌فصل اما علامت سوال و جای درنگی درباره میزان کاربلدی و به عبارت بهتر تعهد کاری‌اش ایجاد می‌کند! چه شد که استقلال از آن تیم احیاشده و امیدوارکننده برابر الاهلی و فولاد به تیمی بدل شد که در برخی بازی‌هایش از ایجاد موقعیت نیز عاجز بود؟ آیا به قول خودش (در مصاحبه با رسانه‌های کشورش پس از فسخ قرارداد)، نبود ابزار مورد نظرش او را در کارش دلسرد و سپس مهمل کرد؟ آیا توانش فقط منحصر به همان ۲ بازی بود و بس؟ آیا رفتارهایی دید که هدفش را معطوف کاسب‌کاری مالی کرد؟ و آیاهای دیگر...! نمی‌توان گفت او توانایی نداشت اما وجه کاسب‌گری‌اش مقدم بر تعهد کاری‌اش بود و طمع ایجنت و در کلام صحیح‌تر «دلال ایرانی‌اش» برای کسب سود بیشتر، مدد کرد تا هر دو منفعت موردنظرشان را در کوتاه‌مدت به دست آورند و در این مسیر، احتمالا برخی رفتارهای مدیران استقلال و شائبه بی‌تمایل نبودن‌شان به قطع همکاری با وی نیز این سرمربی و ایجنتش را در رسیدن به کسب پول گزاف در مدت اندک کاری یاری کرد! وقتی استخدام او از طریق دلالان صورت می‌گیرد چنین عواقبی هم دارد اما اگر موسیمانه با همان روحیه ابتدایی ادامه می‌داد بهبود اوضاع را می‌شد تصور کرد. البته درباره پیتسو، توانایی‌اش و دگرگونی رفتارش، کسانی که از نزدیک در ارتباط با باشگاه و او بودند، بهتر می‌توانند نظر دهند و شاید گذر زمان ابهامات موضوع را رفع کند.
* چرا بختیاری‌زاده نه؟
پس از موسیمانه و تا انتخاب سرمربی بزرگ خارجی، مجددا سهراب سکاندار استقلال شد. سهراب در وهله دوم مسؤولیتش، عملکرد بهتری نسبت به مرتبه اول داشت. در این برهه، سهراب از ۶ بازی، ۴ برد و ۲ تساوی کسب کرد. تیمش ۸ گل زد و ۲ گل خورد. سهراب ۲ برد در لیگ برتر، یک برد در جام حذفی و یک برد مهم در لیگ نخبگان آسیا و یک تساوی در لیگ برتر و یک تساوی هم در لیگ نخبگان داشت. بختیاری‌زاده از باشگاه درخواست کرد تا پایان فصل سرمربی بماند و ۲ دستیار ترکیه‌ای هم به کادرش اضافه شود اما باشگاه با خواسته‌اش مخالفت کرد و او هم استعفا کرد تا میودراگ بوژوویچ از پای هواپیما و در حال رفتن به خانه، به یکباره سر از نیمکت استقلال درآورد! عجیب است که مدیران استقلال، به بختیاری‌زاده‌ای که از جو تیم کاملا شناخت داشت، با چم و خم کار دیگر آشنا شده بود و عملکرد رو به رشدی هم داشت اعتماد نمی‌کند و سرمربی تیم یازدهم لیگ برتر که آشنایی کافی با جو تیم نداشت را صرفا به خاطر شکست دادن استقلال و پرسپولیس، ۲۴ ساعت قبل از داربی به عنوان سرمربی برمی‌گزیند و سکان هدایت آبی‌پوشان را در آستانه ۳ بازی حساس و مهم در لیگ برتر و آسیا به وی می‌سپارد تا فقط سرمربی خارجی انتخاب کرده باشد!
* چند نکته در باب انتصابات هلدینگی
با تغییرات مدیریتی در راس هرم هلدینگ خلیج‌‌فارس، شهریاری و سمیعی در حالی ‌که نمره مردودی گرفته بودند، برکنار شدند. پس از مدت‌ها صرف زمان، تاجرنیا به عنوان  نماینده تام‌الاختیار هلدینگ در استقلال برگزیده و هیات مدیره جدید هم منصوب شد. در حالی ‌که انتظار می‌رفت هیات مدیره جدید از افراد توانمندتر، صاحب ایده‌تر و خوش‌فکرتری تشکیل شود ولی گویا سلیقه تاجرنیا مهم‌تر بود! در باب عملکرد نماینده تام‌الاختیار نکاتی قابل ذکر است؛ نمایندگان تام‌الاختیار برای باشگاه استقلال، چه در اواسط دهه ۸۰ ( منوچهر صالحی از طرف وزارت رفاه)  و چه در این یک سال (شهریاری و تاجرنیا از طرف هلدینگ) خیری برای استقلال جز تداخل و تزاحم و تک‌محوری در تصمیم‌گیری نداشته‌اند. در بزنگاه تصمیمات، نماینده مذکور رای خود را ارجح بر رای هیات مدیره می‌داند و غالبا نظر خود را اعمال می‌کند و هیات مدیره و مدیرعامل نیز در مقابل وی منفعلانه عمل می‌کنند که مصادیقش را در این یک سال مشاهده کرده‌ایم؛ ۲ مرکز تصمیم‌گیری در یک مجموعه! اگر هیات مدیره انتخاب می‌شود پس نماینده تام‌الاختیار دیگر چه صیغه‌ای است و اگر وجود چنین نماینده‌ای الزامی است به جای هیات مدیره، گروهی تحت عنوان مشاور توسط خود نماینده انتخاب شود تا هم تداخل کاری پیش نیاید و هم مجموعه در تصمیمات هماهنگ‌تر باشد و هم اختلاف کمتری را شاهد باشیم.
الان تاجرنیا همپای مدیرعامل اظهارنظر می‌کند، در صحنه حاضر است و در تصمیمات پیش‌قدم‌تر است. استقلال با این اعضا هم کماکان با بحران دست و پنجه نرم می‌کند!
نظری‌جویباری اگر می‌خواهد در این پست برای استقلال مفید باشد باید بداند فضای کنونی با دهه ۸۰ بسیار متفاوت است و وظیفه مدیرعامل باشگاهی چون استقلال صرفا تیم خوب بستن نیست بلکه فراتر از آن است. او باید برای استقلال کاری خود احترام قائل باشد و برایش فقط مصلحت باشگاه مهم باشد، نه رضایت برخی افراد. نظری‌جوبیاری تا اینجای کار فقط در نقل‌وانتقالات نیم‌فصل تقریبا خوب عمل کرده است و در سایر امور به عنوان مدیریت قانونی باشگاه، متاسفانه نمره قبولی نمی‌گیرد. لازم است مدیرعامل استقلال، ذهن خود را از فضای مجازی معطوف به کار جدی در سکون کند. برآیند کاری کنونی این هیات مدیره نیز افق روشنی را ترسیم نمی‌سازد مگر اینکه تحول شایانی در شیوه کار خود اعمال کنند.

ارسال نظر
پربیننده