25/اسفند/1403
|
08:50
۲۳:۲۶
۱۴۰۳/۱۲/۲۴
حاشیه‌نگاری بر دیدار دانشجویان با رهبرانقلاب

۲ دیدار در فاصله ۱۰ سال

سجاد طباطباییان: نخستین‌بار، دانشجوی دوره کارشناسی بودم که به دیدار رمضانی دانشجویان با رهبر انقلاب دعوت شدم و چهارشنبه پس از 10سال، باز هم در قامت دانشجو، این بار در مقطع و رشته دیگر مجددا توفیق درک یکی از مهم‌ترین دیدارهای رهبری در طول سال را پیدا کردم.
از همان بدو ورود به حسینیه امام خمینی(ره) تفاوت فضای جلسه با دیدار قبل برایم محسوس بود. آقاپسرهای شلوار جین‌پوش و دخترخانم‌های با روسری رنگی در میان جمعیت بیشتر شده بودند؛ در ساعاتی که منتظر شروع برنامه بودیم، شعارهای ترند فضای مجازی مثل «صل علی سترکه چشم ترامپ بترکه» و «تا قدس رو پس نگیریم آروم نمی‌گیگیریم» با همکاری خانم‌ها و آقایان سر داده شد. تایید و تشویق‌ها، ترکیب سوت و کف با صلوات یا تکبیر بود. صدای خنده‌های ناگهانی و بلند چند نفره یا گریه نوزاد هر از گاهی از گوشه و کنار بلند می‌شد؛ حتی یک مرتبه بی‌مقدمه از سمت خانم‌هایی که پشت سر من بودند صدای سوت و کل کشیدن بلند شد که بعدا در پخش تلویزیونی متوجه شدم به افتخار زوج تازه مزدوج دانشجویی بوده که با هم در جلسه شرکت کرده بودند. یکی از مسؤولان حفاظت مراسم با خنده خطاب به دانشجوها می‌گفت «شیطون‌ترین دیدار، شمایید! * به خاطر شما ما نیروهای‌مان را ۶ برابر 
کردیم». خلاصه اینکه همه چیز حکایت از تغییر نسل‌ داشت و این داستان‌های نسل زد و ویژگی‌های شخصیتی نسل برآمده از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی کاملا مشهود بود. آن طرف ماجرا هم تغییرات کم نبود، از مسؤولان اجرایی مراسم که آثار گذر ایام بر چهره‌های‌شان مشهود بود، تا میزبان جلسه که نور ایمان در چهره آرام و مهذبش نشان از عروج معنوی بی‌وقفه در این سال‌ها داشت. علی‌ای‌حال بعضی چیزها هم تغییر نکرده بود؛ روی همان زیلوهای آبی رنگ 10 سال قبل حدود ۳ ساعت نشستیم و منتظر شروع برنامه شدیم و در بین سرک کشیدن‌های مشتاقانه دانشجوها برای دیدن جلوی جایگاه، تعدادی مشغول قرآن خواندن یا ذکر گفتن بودند. با آمدن آقا شعار یکی بود: حیدر.. حیدر..، از چند جهت صدای گریه‌هایی که لابد اشک شوق بود شنیده می‌شد؛ دانشجویانی که پشت تریبون رفتند همان روحیه انقلابی گذشته را داشتند، البته این بار با مطالباتی عمیق‌تر و بیانی استوارتر که به گمانم برآمده از آبدیدگی و رشد جنبش دانشجویی در پی ابتلائات یک دهه اخیر بویژه یک سال گذشته بود.  اتفاقا آقا هم که با همان انرژی و نگاه پدرانه گذشته تک تک سخنرانی‌ها را می‌شنیدند و بعضاً نکات مهمش را یادداشت می‌کردند، به رشد محسوس مطالب ارائه شده نسبت به سال‌های قبل اشاره کردند و علاج مسائل کشور را هم حفظ همین شور و بیان انقلابی دانشجویان دانستند. امید استاد دنیادیده کماکان به جوانان است و اگر در هیاهوی پرهیجان جلسه درست شنیده باشم، این بار بیان شد که امید من «فقط» به شما جوانان است!
آقای ما بخشی از این کلاس درس را به کارگاه عملی آموزش «جهاد تبیین» تبدیل کردند و دلایل بی‌فایده - بلکه مضر - بودن مذاکره با مستکبران و زخم‌هایی را که از جانب اجانب در 100 سال اخیر بر پیکره ایران نشسته است برشمردند. بخش دیگر را هم  در بین تکبیرهای پرشور و مکرر دانشجویان که گاهی به اشکال دیگر تشویق ختم می‌شد، به بیان پاسخ‌های حساب شده خطاب به بدخواهان خارجی اختصاص دادند که البته به نظر من همین که جمع جوانان انقلابی - حتی انقلابی‌تر از سال۵۷ - برای رجزخوانی و پاسخ به یاوه‌های ترامپ و اذنابش انتخاب شد هم حکمت خودش را داشت. پایان مراسم با نمازی به امامت پیشوای امت، گوارای وجودمان شد و افطاری که در کشاکش تلاش‌های بی‌وقفه دانشجویان برای صحبت یا گرفتن هدیه متبرک از آقا صرف شد. دیشب وقتی از حسینیه امام خمینی(ره) بیرون آمدم همان حس امید و انگیزه‌ای را داشتم که 10 سال قبل در چنین روزهایی تجربه کرده بودم؛ امید به آینده ایران و انگیزه برای ماندن در پای آرمان‌های انقلاب اسلامی.

ارسال نظر
پربیننده