برای من وطن اصل است
میلاد جلیلزاده: یکی از جوایز جشنواره فجر که در آخرین بخشهای مراسم اعلام میشود سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران است. در ۳ دوره گذشته این جایزه به طور کلی از جشنواره حذف شده بود. بار اول به دلیل شائبه تقلب و در ۲ دوره بعد که دبیر هر دوی آنها یک نفر بود، بنا به این دلیل اعلامی که دبیرخانه فجر هنوز نتوانسته سازوکار مناسبی برای جلوگیری از تقلب و برگزاری بدون حاشیه رایگیریهای مربوط به این جایزه پیدا کند. بالاخره در فجر چهلوسوم که دبیر جشنواره تغییر کرد و یکی از مدیران سابق خانه سینما در این جایگاه قرار گرفت، یعنی مدیر سابق نهادی که مسؤول برگزاری این بخش از فجر است، دوباره سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران به سبد جوایز فجر برگشت اما نام فیلمی که در این بخش برنده سیمرغ شد، برای خیلیها شوکهکننده بود. در جشنوارهای که کلی فیلم پرسر و صدا وجود داشت و حتی چند کمدی بفروش به بخش مسابقه آمده بودند، یکی از فیلمهای حوزه مقاومت و دفاعمقدس بالاترین عناوین رضایتبخش را از مخاطبان دریافت کرده بود؛ فیلمی که داوران در تمام بخشها آن را نادیده گرفته بودند. «پیشمرگ» بلیت کمتری در فجر فروخته بود چون اساسا امکان کمتری برای تبلیغات داشت و حاشیهای هم از قبل حول و حوش آن شکل نگرفته بود، با این حال در میان همان تعداد افرادی که فیلم را دیده بودند، درصد رضایت بالاتری نسبت به مخاطبان فیلمهای دیگر وجود داشت. پیشمرگ که درباره مقطعی از زندگی شهید سعید قهاریسعید و یک عملیات متهورانه و هیجانانگیز از این شخصیت است، همراه با ۷ فیلم دیگر که ۳ مورد آنها کمدی بودند، وارد ماراتن اکران نوروزی شد و از ۸ اسفندماه روی پرده رفت و همچنان که میشد توقع داشت، در تنگنای اکران و تبلیغات ناکافی قرار گرفت. چند سالی است که در سینمای ایران هیچ فیلمسازی به جز کسی که کمدی ساخته باشد، از وضعیت اکران اثرش راضی نیست. ممکن است بعضی از این فیلمها با شرایط بهتر اکران هم فروش چندان بالاتری نداشته باشند اما قطعا این قاعده شامل همه آثار غیرکمدی نمیشود و اگر کارگردان فیلمی که ۳ هفته قبل از اکرانش برگزیده تماشاگران جشنواره شده، بگوید در اکران در حق ما ناعدالتی شده و این وضع روی فروش فیلممان تاثیر گذاشته است، طبیعتا باید حرفش را جدی گرفت. با علی غفاری، کارگردان تنها فیلم دفاع مقدسی که در اکران نوروز ۱۴۰۴ حضور داشت و به عبارتی با کارگردان بهترین فیلم جشنواره فجر از نگاه تماشاگران گفتوگوی نسبتا مبسوطی درباره شرایط این روزهای تولید و اکران در سینمای ایران، عناصر ارزشبخش به یک فیلم برای تماشایی شدن روی پرده بزرگ، معنی قهرمان و خود شهید سعید قهاریسعید که فیلم پیشمرگ پرترهای از اوست کردهایم که در ادامه میخوانید.
***
* آقای غفاری! سابقه نسبتا طولانی شما در سینما را وقتی بررسی میکنیم، وزن کارهای اکشن، جنایی و هیجانانگیز بینشان بیشتر است. اگر موافق هستید همین ابتدای کار کمی از شیوه ورود شما به سینما که از همان ابتدا شما را با فضای اکشن آشنا کرد و همینطور سابقه کارهایتان صحبت کنیم تا برسیم به خود فیلم «پیشمرگ» که عصاره این کارنامه را میتوان در آن دید.
من از سال ۶۶ در سازمان تبلیغات اسلامی وارد سینما شدم. در سمتهای مختلف هم کار کردهام ولی از همان اوایل بیشتر جذب گروه کارگردانی بودم. در پروژههای مختلف مثل سریالهای بزرگ «در چشم باد»، «یوسف پیامبر»، «نردبان آسمان»، «شهرآشوب» و خیلیهای دیگر به عنوان مجری طرح و تهیهکننده کار کردم. ۶ فیلم سینمایی ساختهام و بیش از ۵۰۰۰ دقیقه سریال و انواع و اقسام تلهفیلمها را کار کردهام.
* وقتی به کارهایی که شما بویژه از سال ۷۱ به این طرف کار کردید نگاه میکنیم، بیشتر فیلمهای اکشن یا دفاعمقدس دیده میشود. شاید این اتفاقی بوده و شاید هم انتخاب خود شماست؛ شما علاقه ویژهای به این فضا دارید؟
ببینید! در وهله اول به نظر من سینما باید برای تماشاگر یک سری عناصر جذاب داشته باشد. آن هیجانی که تماشاگر روی پرده سینما منتظرش است، احتمالا در فیلمهای پلیسی، معمایی، حماسه و دفاعمقدس بیشتر پیدا میشود. یعنی پتانسیل اینچنینی در اینگونه فیلمها وجود دارد. من خیلی اهل فیلم آپارتمانی و فیلمهای لوباجت نیستم، چون آنها قالب خودشان را دارند. اینها میتوانند از تلویزیون پخش شوند یا به پلتفرمها بروند ولی وقتی برای پرده بزرگ فیلم میسازید، بالاخره باید یک چارچوبی را برای خودتان به لحاظ اجرا و جذابیت و آن چیزی که تماشاگر به خاطرش بلیت خریده و آمده به سالن سینما در نظر بگیرید. ما باید به تماشاگری که برای دیدن فیلم روی پرده آمده پاسخگو باشیم. به این دلیل است که دنبال سوژههایی میگردم که ارزش و آن قدرت اصلی را در هسته مرکزیشان داشته باشند و بتوانیم به فیلم تبدیلش کنیم. برای این بوده که تا حالا مسیرم مشخصا تا آنجا که توانستهایم و شرایط اجازه داده، اینگونه بوده و بیشتر درگیر چنین موضوعاتی شدهام.
* قبلا در کشور ما از یکسری فیلمهای اکشن استقبال بالایی میشد اما حالا به نظر میرسد اجازه داده نمیشود آن مخاطبی که این نوع فیلمها را دوست دارد با آن سینما مواجه شود. یعنی اکران مهندسی میشود؛ این میشود که در جشنواره چهلوسوم فجر، بین کسانی که فیلم «پیشمرگ» را دیدند، بالاترین میزان رضایت وجود داشته باشد اما در گیشه وضع فرق میکند، چون سهم بالاتر سانسها به برخی فیلمهای دیگر میرسد.
سالهاست که رفتهرفته سینمای ما در واقع ذائقه تماشاگر را تغییر داده، در حالی که همین حالا هم سینمای دنیا روی موضوعاتی کار میکند که ارزش دیدن روی پرده را داشته باشد. این آسیبی است که در طول این 8-7 یا ۱۰ سال اخیر دچارش شدهایم. مخاطبان امروز صرفا فقط میروند یک سرگرمی ببینند و هیچکدام از این فیلمها ماندگار نیستند. فیلم باید حرف داشته باشد و در کنار آن ساختار داشته باشد. بخشی از این وضعیت هم به خاطر این بدنه شکننده سینماست. سینما یک صنعت گران است و موضوعاتی که قهرمانمحور باشد و ارزش کار کردن روی پرده سینما را داشته باشد، پروژههای نسبتا هزینهبری هستند و تهیهکنندهها و سرمایهگذاران ترجیح میدهند با هزینههای کمتر و در زمان کمتر، یعنی مثلا یکماهه فیلم تمام شود. به همین خاطر است که رفتهرفته همه اینها دست به دست هم داده و آن نوع سینمای مخاطبپسندی که شما اشاره کردید در دهه ۶۰ و حتی دهه ۷۰ ما داشتیم، به فراموشی سپرده شده و اصلا خود ما دیگر در سالن سینما شاهد شور و هیجان نیستیم؛ صدای سوت و کف نمیشنویم، صدای تشویق شخصیت اصلی داستان را نمیشنویم که اینها باعث تأسف است. به نظر من سینمای ما نیاز دارد قهرمانانمان را معرفی کند. ۲ ساعتی که شما میروید و در سالن سینما مینشینید، باید میخکوب پرده باشید. این وضعیت اندکی به دلیل این است که تولیدات هم به سمت ارزان ساختن رفته و هم کمی متمایل شده به موضوعات صرفا اجتماعی. البته سینمای اجتماعی هم حالا مهجور واقع شده و دارد لطمه میخورد. به هر حال مشکلات کم نیست. در این عرصه دیگر ساخت فیلمهای جنگی خوب واقعا جز دردسر برای فیلمساز و تهیهکننده و سرمایهگذار هیچ چیزی ندارد، در حالی که انواع فیلمهای پرشور و هیجان نیاز سینمای ما است و باید کار شود. این نوع سینما به نظر من قابلیت این را دارد که مخاطب را به سالن سینما بکشد و برایش جذاب باشد.
* البته من در سالن جشنواره، بویژه زمانی که شهید قهاری هلیکوپتر را روی تریلی گذاشته بود، دیدم تشویق جانانهای شد. از اسفندماه تا حالا که اکران عمومی داشتید، شما چنین موردی از تشویقها را در سالنها از مردم عادی ندیدید؟
خیلی بیشتر دیدم. وقتی با مردم فیلم میبینید فضای خیلی گرمتری وجود دارد. جشنواره مخاطب خاص خود را دارد ولی با این حال در همین نمایش سالن رسانهها در برج میلاد که شما هم تشریف داشتید، دیدید که علاوه بر آن صحنه، در چند سکانس دیگر هم بود که صدای سوت و کف تماشاگر را ما شنیدیم. وقتی با مردم فیلم را دیدم، حس و حال بیشتری وجود داشت. من حتی در شهرستانهای مختلف فیلم را دیدم و در سطح شهر هم دیدم. این حس بین آنها بشدت قویتر بود.
* پس یعنی فارغ از اینکه چند نفر فیلم را دیدهاند، اکثر کسانی که آن را میبینند از دیدنش راضی هستند. این از آنجا که فیلم شما در جشنواره فجر هم منتخب تماشاگران شد، مشخص میشود. وقتی فیلمهای خارجی را بررسی میکنیم، میبینیم یک شاخصی دارند غیر از فروش که میزان رضایت است. یعنی اینکه کسی که رفته و فیلمی را دیده چقدر آن را به بقیه برای تماشا توصیه میکند و از فیلم چقدر راضی بوده است. وقتی شاخصی درباره یک فیلم اینطور بالا میرود، یعنی این فیلم قابلیت فروش بهتری دارد، منتها ممکن است سیستم اکران در سهمدهی به آن اشتباه کرده باشد. این خطا در سیستمهای نرمال توزیع فیلمها به طور سهوی رخ میدهد اما در سینمای ما به یک رویه تبدیل شده و به نظر میرسد «پیشمرگ» هم دچار همین وضعیت است.
سینمای ما متأسفانه در مرحله اکران و ارائه فیلم به مخاطب مشکلات بنیادین و ساختاری دارد. ما در واقع مشکل عدم تبلیغات و بسترسازی برای نمایش یک فیلم را داریم. فیلمی که به تازگی از آخرین مراحل تولید گذشته، همینطور میخواهد بدون هیچ سر و صدایی اکران شود و تمام. انگار وظیفهشان فقط این است که بگویند اکرانش کردیم. شما حتی به لحاظ عدالت در تعداد سالنها و سانسها این را میبینید و اینجا یکسری فریب بزرگ هم وجود دارد. مثلا میگویند «پیشمرگ» صد تا سینما دارد، ولی من در آن سهشنبهای که چهارشنبهسوری بود، داشتم نگاه میکردم که کلا در ۱۴ سانس نمایش داشتیم. آن هم مثلا ساعت ۲ بعدازظهر و ۴ بعدازظهر در ماه رمضان. این منصفانه نیست. فیلم «پیشمرگ» اما حالا فروشش رو به اوج است و دارد بالا میرود که دلیلش تبلیغات خود مردم است. یعنی دهان به دهان تبلیغ میکنند و در سایتهای فروش بلیت کامنت میگذارند. در همین سایتهای فروش بخشی برای نظرسنجی وجود دارد و بیش از ۹۰ درصد مخاطبان راضی از سالن بیرون آمدهاند. خب این رضایت مخاطب خیلی مهم است و اینکه مخاطب احساس کند وقتش به بطالت نگذشته و هم سرگرم شده، هم با یک موضوعی آشنا شده و هم به قهرمانان کشورش افتخار کرده، باعث میشود با حال خوب از سالن بیرون بیاید. ممکن است از خیلی فیلمها در وهله اول یک استقبالی شود ولی تماشاگر با حال خوب بیرون نیاید. این نکته خیلی مهمی است که شما اشاره کردید و اتفاقا منجر به دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نظر تماشاگران برای «پیشمرگ» شد. همین نکته بود که باعث شد موقع اکران عمومی هم در نظرسنجیها بیش از ۹۰ درصد کسانی که فیلمها را دیده بودند، راضی باشند. رضایت مخاطب خوب، یک اصل است. ما اصلا فیلم میسازیم که مردم راضی باشند و ببینند و خوششان بیاید. به نظر من اگر ماجرای اکران، منصفانه و بر اساس عدالت اتفاق بیفتد، اینگونه فیلمها بشدت مورد پسند مخاطب هستند. فکر میکنم ما باید در شیوه اکران، شیوه تبلیغات و شیوه برنامهریزی یک بازنگری کنیم. شما همین الان که ما با هم صحبت میکنیم، آیا میدانید بعد از این گروه سینمایی، فیلمهای بعدی چه فیلمهایی هستند؟
* منظورتان اکران دوم نوروز است؟
بله، بله!
* صحبتهایی شده ولی قطعی نیست.
چرا باید اینطور باشد؟ در تمام کشورهای صاحب سینما از اول تا آخر سال تقویم سینماییشان روشن است و میدانند چه فیلمهایی از چه کشورهایی با چه موضوعاتی قرار است اکران شود و برایش برنامهریزی میکنند. اصلا وقتی ایده تولید یک فیلم شکل میگیرد، به فکر زمان نمایش و شیوه نمایش آن هستند اما اینجا اصلا اینطور نیست. یکدفعه وقتی جشنواره تمام میشود، میگویند آقا این فیلم باید اکران شود و فرصتی نیست برای برنامهریزی و سیاستگذاریهایی که فیلم را بخوبی معرفی کند. بالاخره هزینههای تبلیغاتی هم بالاست و خیلی از سرمایهگذاران حاضر نیستند که آن سرمایهگذاری مناسب در بخش اکران را داشته باشند، بویژه پروژههایی که حالا به نوعی در واقع گزارش دولتی هستند. آقایان مدیران فکر میکنند همین که فیلم را ساختیم، رسالت ما تمام شد، در حالی که اصل مطلب زمان اکران و نمایش فیلم است که در آن بخش متأسفانه در طول این سالها نه فقط فیلم «پیشمرگ»، بلکه موارد متعددی از هدر رفتن سرمایهها به دلیل عدم تبلیغات مناسب را دیدهایم. در سالهای گذشته تولیدات اینچنینی داشتهایم و در آینده هم شما شاهد خواهید بود که همین وضع تکرار میشود. در مرحله اکران اینگونه فیلمها رها میشوند و حالا هم کلی از آنها پشت صف اکران ماندهاند و به نوعی فقط یکجوری از سر تکلیف در چند سینمای محدود اکران میشوند و پروندهشان بسته میشود. این مساله نیاز به آسیبشناسی دارد و باید راهحل درستی برای دیده شدن اینگونه فیلمها طراحی شود.
* حالا که بحث به اینجا کشید، قبل از اینکه برویم سراغ خود فیلم، اجازه بدهید بپرسم با شیوه اکران سیار آشنا هستید؟
بله! من متوجه شدم الان در شهرهای فاقد سالن سینما، چنین روشی برای نمایش فیلمها دارند که در واقع سینمای سیار یا اکران سیار برایشان پیشبینی میشود. البته متأسفانه این بخش قضیه دست کارگردان نیست. یعنی وقتی فیلم به مرحله اکران میرود، دیگر آن مکانیزم پخش که میتواند این کارها را سازماندهی کند و فیلم را به شهرهای مختلف برساند و نمایش دهد، دست کسان دیگری است.
* پرمخاطبترین فیلمهای تاریخ سینمای ما برای دفاعمقدس بودهاند؛ از «عقابها» تا «اخراجیها». سینمایی که در سالهای اخیر به نظر مهجور میآید، هرچند فیلمهای خوبی در این فضا ساختهاند...
ولی همه در مرحله اکران و تبلیغات آسیب دیدهاند.
* بله! شما حتما به گوشتان خورده که یکی از داورهای جشنواره فجر میگفت «چه خبر است؟ چرا اینقدر فیلم جنگی و دفاع مقدسی میسازید؟» اجازه بدهید بپرسم آیا «پیشمرگ» را یک فیلم دفاع مقدسی میدانید؟
ببینید، برای من وطن اصل است؛ وطن و ریشه و خاک. حالا با هر موضوعی. چه فیلم «استرداد» باشد با ماجرایی مربوط به سال ۱۳۳۲، چه «تکتیرانداز» باشد در سالهای دفاعمقدس و چه «پیشمرگ» بعد از سالهای دفاع مقدس. همه اینها عرق به وطن و پرچم و هویت دارند و اینکه قصه باید قهرمان داشته باشد و شما به عنوان یک ایرانی لذت ببرید و افتخار کنید که چنین شخصیتهایی در طول تاریخ معاصر شما وجود داشتهاند. حتی در طول زمان هم اگر عقبتر برویم و شخصیتهایی باشند که قابلیت اینچنینی داشته باشند، من حتما کار میکنم و هیچ پرهیزی ندارم که بگویم فقط در حوزه دفاعمقدس کار انجام میدهم. نه، ممکن است درباره قهرمانی کار کنم که در حوزه علمی کشور فعالیت داشته یا قهرمانی در حوزه ورزش. حتی قهرمان میتواند یک پدر واقعی باشد، قهرمان خانواده باشد. اینکه در فیلمتان آرتیست داشته باشید و تماشاگر به خاطرش حالش خوب باشد و با غصههایش غمگین شود و با شادیهایش شاد شود و خودش را لحظاتی جای او ببیند، چیزی است که الان سالهاست در سینمای ما جای آن خالی است. یعنی شما میتوانید حتی یک قصه جوانمردی را روایت کنید ولی باز هم قهرمان داشته باشید.
* به نظر شما آیا دوره اینگونه فیلمها گذشته است؟
چه کسی میگوید دوره دفاعمقدس به پایان رسیده است؟ ما کلی شهدای گمنام داریم که کارهای بزرگی کردند و هیچ کس روحش خبر ندارد که اینها چه آدمهای بزرگی بودند. به نظر من این منتقدی که حالا داور فجر هم بود و احتمالا منظورتان ایشان باشد که چنین حرفی زده و گفته «چه خبرتان است؟ چقدر فیلم جنگی میسازید»، نشان میدهد که نگاه به این موضوع در آن بالا چیست. به هر حال ما در این دوره در نهایت ۸ فیلم دفاع مقدسی داشتیم و همان نگاه وجود داشت و قرار بود اینها اصلا توسط داوران دیده نشوند. همین سیمرغ مردمی را هم مردم به فیلم «پیشمرگ» دادند و داورها توجهی به این فیلم نکردند. این نشان میدهد سلیقه آن داوران با مردم زمین تا آسمان متفاوت است و اصلا سینما در انحصار آن سیاستگذاران نیست. برای مردم است. مردم باید تشخیص بدهند چه فیلمی را دوست دارند که نشان دادند میزان رضایتشان چقدر است. به هر حال به نظر من فیلم دارد کار خودش را میکند، به دل مردم نشسته و مردم این نوع سینما را دوست دارند؛ به شرط اینکه نمایش و اکران خوبی داشته باشیم.
* چه شد سراغ شهید قهاریسعید رفتید؟ خود من قبل از فیلم شما ایشان را نمیشناختم.
این واقعا شعار نیست. من دنبال قهرمانهای گمنام میگردم. شهدای عزیز ما خیلیهایشان شناختهشده و خیلیهایشان گمنام هستند و اصلا هیچ اسمی از آنها نیست و بهشدت مظلومند ولی بهشدت هم قهرمان هستند، کاریزماتیک هستند و در زمان خودشان تأثیرگذار بودند. درباره «تکتیرانداز» هم همینطور بود. یعنی کسی اسم شهید عبدالرسول زرین را نشنیده بود و این من را قلقلک میدهد که دنبال اینجور آدمها بگردم. این را در هر حوزهای عرض میکنم، نه فقط دفاع مقدس. در هر حوزه آدمهایی را پیدا میکنم که قهرمان هستند اما گمنامند. در مطالعاتم و در تورقی که در تاریخ میکنم، بارها اتفاق افتاده که گوشهای از تاریخ این کشور یکدفعه خودش آلارم میدهد و میگوید خب این را میشود کار کرد یا این باید کار بشود؛ یعنی یک وظیفه است.
در مورد سعید قهاریسعید، ایشان یک زندگی پرفراز و نشیبی داشت که سراغ هر کدام از فرازهایش برویم واقعا قابلیت فیلم سینمایی را داشت. کما اینکه در فیلمنامه اولیه اصلا هیچ اشارهای به این موضوع هلیکوپتر و داستانی که در فیلم «پیشمرگ» میبینید نشده بود. ما وقتی وارد تحقیقات شدیم به این موضوع هم برخوردیم و دیدم که این خیلی جذاب است که یک آدمی برود و یک هلیکوپتر ربودهشده را بخواهد برگرداند. همین ایده یکخطی در هر جای دنیا بود ۱۰ تا فیلم در موردش میساختند. این است که وقتی وارد تحقیقات و پروسه گفتوگو با همرزمان شهید و خانوادهاش شدم و کتابهایی را که در موردش چاپ شده بود و از همه مهمتر یادداشتهای خود سعید قهاری را که باز آن هم تبدیل به یک کتاب شده به نام «یادداشتهای سعید» خواندم، به این نتیجه رسیدم که الان وقتش است چنین فیلمی ساخته شود. از اینجور شخصیتها من زیاد سراغ دارم. ما بهترین شکارچی تانک در تاریخ جنگهای معاصر جهان را داریم یا بهترین شکارچی جنگنده را داریم. بهترین تکتیرانداز هم همینطور. درباره سعید قهاری هم همین است. یعنی واقعا ایشان یک انسان بینظیری بود و عملیاتهایی که کار کرد، رفتاری که داشت، مدیریتی که داشت، فوقالعاده بود و حیف بود که در موردش فیلمی ساخته نشود.
* شما فیلمی ساختید درباره یکی از شهدا و در فیلمتان شهادت آن قهرمان را نشان ندادید. به نظر میرسد این سنت خاصی است که اخیراً پررنگتر شده و ما امسال فیلم «خدای جنگ» را هم دیدیم که همینطور بود و «صیاد» هم به همین شکل. آیا این یک سنت جدید است که دارد جا میافتد؟
اینکه دوستان ما هم چنین شیوهای را انتخاب کردند، به سلیقه و نگاه خودشان برمیگردد. ما برای کار خودمان وقتی قرار شد به این موضوع بپردازیم، برشی از یک مقطع زمانی را که مربوط به اوایل دهه ۷۰ میشد انتخاب کردیم و دربارهاش فیلم ساختیم. همهجا اینطور است. یعنی شما وقتی که کاری درباره یک شخصیت واقعی انجام میدهید، قرار نیست کل زندگی او را به تصویر بکشید. آن بخشی را که ما روی آن فوکوس کردیم، در واقع بخش مربوط به ربایش بود. البته گریزی هم به اوایل ناآرامیهای کردستان زدیم ولی اصلا مبنای کارمان این نبود که شکل شهادت ایشان را به تصویر بکشیم. البته با نوشتههای آخر فیلم سرنوشت شهید را توضیح دادیم ولی این روش خاصی نیست، بلکه این سوژه خاص در واقع میطلبید که ما متمرکز شویم به آن بخش از داستان زندگی ایشان. یعنی میخواستیم یک قهرمان نشان بدهیم نه اینکه زندگیاش را نشان بدهیم. اگر قرار بود زندگی قهرمان نشان داده شود، خب میرفتیم یک مجموعه مستند درباره این شهید کار میکردیم. به عبارتی ما با اینکه پرتره نشان دادیم، فیلم بیوگرافیک نساختیم.