30/فروردين/1404
|
13:29
۲۲:۴۰
۱۴۰۴/۰۱/۲۷
گفت‌وگو با حسین دوماری، کارگردان کمدی پرفروش «کوکتل‌ مولوتف»

باید برای این فیلم به من مدال بدهند

میلاد جلیل‌زاده: نام حسین دوماری را با اینکه هنوز کاملا جوان است، خیلی از علاقه‌مندان سینمای ایران شنیده‌اند. این نام البته تا پیش از این عموما در کنار نام پدرام پورامیری شنیده می‌شد. آنها ۲ فیلمساز کرمانی متولد سال ۷۳ هستند که از زمان تولید فیلم کوتاه و نگارش فیلمنامه برای دیگران تا زمان ساخت فیلم‌های بلند، همیشه در کنار هم و به طور مشترک کار می‌کردند. فیلم کوتاه «نسبت خونی»، فیلمنامه «شنای پروانه» به کارگردانی محمد کارت و فیلم‌های «جاندار» و «یادگار جنوب» چند نمونه مشهور از همکاری‌های مشترک این ۲ نفر بودند. فیلم کوتاه «نسبت خونی» برنده جایزه بهترین فیلمنامه و نامزد بهترین کارگردانی در جشنواره فیلم کوتاه تهران شد. «شنای پروانه» نامزد سیمرغ فیلمنامه در فجر سی‌وهشتم بود و «یادگار جنوب» هم برای ۱۱ رشته در فجر چهل‌ویکم نامزد بود. حالا اما این ۲ نفر هر کدام جداگانه فیلم ساخته‌اند و هر ۲ فیلم هم کمدی است.
پدرام پورامیری با کمدی‌اش به جشنواره فجر آمد اما فیلم حسین دوماری یکسره راهی اکران شد و در فهرست فیلم‌های نوروزی قرار گرفت. چرخش ناگهانی این ۲ نفر به سمت سینمای کمدی تجاری، چالش پیچیده‌ای را هم در مقابل خود آنها و هم دنبال‌کنندگان جدی سینما قرار می‌دهد. این اتفاقی است که طی سال‌های اخیر بارها در سینمای ایران افتاده و هر بار چالش‌برانگیز شده. ابتدا در دهه ۸۰ وقتی کارگردان یکی از کالت‌های سینمای روشنفکری، یعنی فرزاد موتمن که «شب‌های روشن» را ساخته بود سراغ « پوپک و مش‌ماشالا» رفت، یا سازندگان آثار شاخص دفاع مقدسی مثل «چشم شیشه‌ای» و «مردی شبیه باران» به ساخت «پیتزا مخلوط» و «چهارچنگولی» روی آوردند، این شوک بزرگ خیلی‌ها را سردرگم کرد و همچنان هر از چند گاهی دیده می‌شود فیلمسازانی آبرومند به سمت کمدی‌های تجاری می‌روند که با شناخت کلی مخاطبان از سینمای‌شان همخوانی ندارد. حتی یک مورد هم در این میان پیدا نمی‌شود که یکی از چنین فیلمسازانی اعتراف کند بنا به ضرورت‌های مالی و مسائلی از این دست ناچار شده چنین انتخابی بکند و همگی با قاطعیت می‌گویند همین فیلم‌های‌شان هم انتخاب و علاقه و تجربه جدید خودشان بوده است. فضای گفت‌وگو با حسین امیری دوماری که از «جاندار» و «یادگار جنوب» به سمت ساخت یک کمدی اصطلاحا بفروش به نام «کوکتل‌ مولوتف» رفته هم از این قاعده مستثنا نیست و همین قضیه چنین گفت‌وگویی را بشدت چالشی و هیجان‌انگیز کرد. او از این می‌گوید که چطور شد دیگر با پدرام، دوست همیشگی‌اش مشترکا کار نکردند و از ورود به سینمای کمدی حرف می‌زند. تمسخر جامعه مذهبی و جو انقلابی سال ۵۷، شوخی‌های جنسی و کلیشه‌پردازی کمدی، انتقاداتی بودند که ممکن بود از جانب بعضی مخاطبان و منتقدان درباره فیلم اخیر دوماری مطرح شوند و او در این گفت‌وگو به تک‌تک آنها پاسخ داد. این گفت‌وگوی صریح و سرزنده را در ادامه بخوانید.

***

* آقای دوماری! شما از ابتدای کارتان، چه وقتی که برای کارگردان‌های دیگر فیلمنامه می‌نوشتید و چه زمانی که به عنوان کارگردان پشت دوربین قرار گرفتید و حتی در زمان کارگردانی فیلم کوتاه، با پدرام پورامیری به طور مشترک کار می‌کردید. حالا اما شما و پدرام هر کدام فیلم جداگانه‌ای ساخته‌اید که هر دو کمدی هستند؛ چه شد تصمیم گرفتید تنهایی فیلم بسازید و این ‌بار با پدرام پورامیری کار نکردید؟
ما همیشه با هم کار کرده‌ایم و هنوز هم مثل برادر هستیم و به همدیگر کمک می‌کنیم اما طبیعی است از یک جایی به بعد ممکن است یک مقدار تفاوت‌هایی در نگاه‌مان یا سلیقه‌مان به وجود بیاید. یا ممکن است مسائل مالی خیلی مهم شوند و در واقع اینها دست به دست هم می‌دهد که آدم برخلاف میلش کار ۲ نفره را ادامه ندهد. همین دست مسائل با اینکه ما در اوج همکاری‌های خوب‌مان بودیم، باعث شد تصمیم مشترک و ۲ نفره‌ای بگیریم که دیگر جداگانه کار کنیم و قبل از ساخت فیلم «یادگار جنوب» به آن رسیدیم. با وجود این، آن فیلم را دونفره ساختیم.
* یعنی حالا هر چند رفیق هستید، دوران فیلم ساختن ۲ نفره‌تان تمام شده؟
فعلا که بله! مگر اینکه اتفاق خاصی بیفتد و دوباره چند سال دیگر کنار هم قرار بگیریم.
* غیر از رفاقت شخصی از نظر هنری هنوز با هم ارتباط دارید؟
بله بله!
* با اینکه از هم جدا شده‌اید ولی هر ۲ از یک جهت شبیه هم فیلم ساختید. یعنی ایشان سراغ «صددام» و شما سراغ «کوکتل مولوتف» رفتید و هر دوی شما کمدی کار کردید؛ چه شد هم شما و هم ایشان رفتید سراغ کار کمدی؟
اجازه بدهید ایشان خودش درباره کار خودش توضیح بدهد ولی من خودم از قبل دغدغه سینمای کمدی داشتم و حتی زمانی هم که فیلم کوتاه می‌ساختم، برای دیگران فیلمنامه کمدی می‌نوشتم و دوست داشتم خودم را در کمدی هم محک بزنم و حتما باز هم این تجربه را تکرار می‌کنم. به نظر من سینماگر و کارگردان خیلی خوب، نباید خودشان را ذیل چارچوب یک تک‌ژانر ببرند. وقتی شما کارنامه من از «جاندار» تا «یادگار جنوب» و از آن فیلم تا «کوکتل‌ مولوتف» را نگاه کنید، شاید فیلم‌ها در عمق نگاه‌شان یک شباهت‌هایی داشته باشند اما در فرم و محتوا، سینماهای مختلفی را تجربه می‌کنم. من دوست دارم در هر فیلم خودم را به چالش بکشم و اصراری برای ماندن در جاهایی که از آنها مطمئن بودم و جواب گرفتن ندارم.
* کوکتل مولوتف برای شما چه چالشی داشت؟
فیلم تاریخی - کمدی برای کسی مثل من که نه فیلم تاریخی کار کرده بودم و نه مال آن دوره بودم و تا حالا کمدی هم کارگردانی نکرده بودم، آن هم با این فرم نامتعارف، بسیار چالشی، پیچیده و سخت بود.
* به هر حال خیلی چیزهای «کوکتل ‌مولوتف» شبیه فیلم‌های دیگری بود که در سینمای ایران طی سال‌های اخیر ساخته شده‌اند.
من راستش اصلا به این حرف شما اعتقاد ندارم و فکر می‌کنم «کوکتل‌ مولوتف» چه به لحاظ فرم و چه محتوا، یکی از متفاوت‌ترین کمدی‌هایی است که در سال‌های اخیر کار شده است. اصلا اعتقاد ندارم یک فیلم ساخته‌ام شبیه بقیه فیلم‌ها و اصلا بنا نداشتم که شبیه بقیه فیلم‌های کمدی کار کنم.
* ما در بعضی کارهای دیگر شما که البته با آقای پورامیری همکاری داشتید، بعضی قسمت‌هایی را دیده‌ایم که کاملا جدید بود ولی در «کوکتل‌ مولوتف» مولفه‌هایی را که در فیلم‌های دیگر زیاد می‌بینیم باز هم دیدیم.
به لحاظ فرم کارگردانی اگر یک مثال بزنید که این فیلم در سینمای ما چنین نمونه‌ای داشته، من حرفم را پس می‌گیرم.
* نمی‌خواهم وارد بحث درباره آن قسمتی شوم که اگر کسی فیلم را ندیده باشد و دارد مطلب ما را می‌خواند، نتواند قضاوت کند اما کلیاتی هست که می‌شود درباره‌اش بحث کرد. مثلا زن‌پوشی و یکسری اتفاقات اینچنینی دیگر که در بعضی فیلم‌های دیگر هم بارها دیده بودیم.
وجود خیلی از این چیزها برای اینکه درام پیش برود طبیعی است ولی اینکه در این ایام، یعنی بین ۲۶ دی تا ۲۲ بهمن ۵۷ یک قصه‌ای روایت شود، اتفاق تازه‌ای است. هیچ فیلمی نیست که کل قصه‌اش در این برهه ساخته شده باشد و اگر بوده همه‌شان گذرا بوده یا عموم فیلم‌ها دهه شصتی بوده‌اند.
* خب، ظاهرا زود رفتیم سراغ قسمت چالشی بحث. پس اجازه بدهید عرض کنم این سبک کمدی‌هایی که به همان دوره می‌پردازند و خیلی‌های‌ آنها را هم کسانی می‌سازند که مثل من و شما خودشان در آن دوره به دنیا نیامده بودند یا کودک بودند، کم نیست. حالا شما مقطعی را انتخاب کرده‌اید که کسی عینا سراغ همان چند روز ویژه نرفته ولی به آن دوره زیاد پرداخته‌اند. البته فیلم «تاکسیدرمی» را هم اگر دیده باشید، به همان مقطع می‌پردازد...
این فیلم بعد از کار ما ساخته شده است. ما فیلم‌مان را سال ۱۴۰۲ ساختیم و تاکسیدرمی برای ۱۴۰۳ است.
* بله! درست می‌فرمایید. منظورم از بیان چنین مقدماتی این است که به طور کلی آن فضا که بین سال ۵۵ تا اواخر دهه ۶۰ است، خیلی سوژه فیلم‌های کمدی این سال‌های اخیر قرار می‌گیرد. انگار حتما باید با آن فضای بشدت آرمانی، شوخی و با آن آدم‌ها و فضاهای جدی‌شان سربه‌سر گذاشته شود تا طیف بخصوصی از مخاطبان سینما که این فیلم‌ها را می‌بینند، راضی باشند و لذت ببرند.
ببینید! من این حرف را در شورای پروانه ساخت هم گفتم. داستان فیلم ما درباره ۳ نفر است که در یک کشور سراسر انقلابی، فقط این ۳ نفر مخالف انقلاب هستند. این خود به نظرتان قابل تحسین نیست که یک فیلم نشان می‌دهد در یک دوره‌ای فقط ۳ نفر مخالف انقلاب هستند که هر ۳ نفرشان هم منافع شخــصی‌شان در میان است؟ اتفاقا برخلاف اینکه مثلا حوزه هنری به این فیلم توجه نمی‌کند و ظاهر ماجرا را می‌بیند که فقط شوخی با انقلاب است، اگر جور دیگر نگاه می‌کردند، به نظر من حتی باید مدال هم به گردن من بیندازند.
* خب، شما اینطور فضای فیلم را تعبیر کردید اما من خودم بدون اینکه موضع خیلی سختی در قبال فیلم داشته باشم، احساس کردم حتی یک آدمی که مثبت باشد و نقش محوری پیدا کند در فیلم نمی‌بینیم. طبیعتا در چنین شرایطی انگار جهان آن دوره در همین ۳ نفر خلاصه شده است.
باید زیرلایه‌های فیلم را درک کنیم. در فرم فیلم، شما یک پلان اورشولدر (over shoulder shot) نمی‌بینید. استفاده از اورشولدر یعنی شما یک نفر دیگری را با شخصیتی که نشان می‌دهید شریک کردید. من به خاطر اینکه پس‌زمینه روایت فیلمم اتفاقا منفعت شخصی بوده و این ۳ نفر به خاطر منفعت شخصی، منفعت جمعی را نادیده می‌گیرند، اورشولدر را در فرم فیلم حذف کردم.
* به هر حال ما فیلم را از زاویه این ۳ نفر می‌بینیم.
انگار مشکل اساسی‌ ما در بین منتقدان سینما یا دوستان دیگر، تأویلی است که خود آدم‌ها می‌کنند. برای اینکه لایه‌های کاشته شده در اثر توسط فیلمساز فهمیده شود، نیاز است آن اثر با دقت بیشتری دیده شود. با یک بار دیدن فیلم نمی‌توانید بگویید ضدانقلاب است یا در راستای انقلاب. متاسفانه در سینمای ایران وقتی اسم کمدی برچسب می‌شود به یک فیلمی، فقط می‌روند که مثلا ببینند آیا با فیلم می‌خندند یا نمی‌خندند. وظیفه کمدی بودن را فراموش می‌کنند. مثلا شما گفته بودید که در فیلم ما کاراکتر مثبتی نیست. به عنوان نمونه، کاراکتری را که علیرضا استادی بازیگرش بود ببینید. عمده شوخی ما با کسی است که حتی در نریشن هم درباره او می‌گوییم این آدم را دیگر پول هم ارضا نمی‌کرد و دنبال قدرت بود و می‌خواست به هر قیمتی هست خودش را به انقلابیون بچسباند. وقتی درباره یک کاراکتر این حرف را می‌زنیم، دیگر باید از او انتظار داشته باشیم هر کاری انجام بدهد ولی آدم‌هایی که سر میز نشسته‌اند، اگر شما دقت کرده باشید حتی اجازه ورود این آدم را به مسائل نمی‌دهند. به او می‌گویند شما خیلی دارید تند می‌روید. خواهشم این است دوستان حوزه هنری هم در سانس دادن و مسائل دیگری که برای فروش فیلم اهمیت دارد، فیلم را یک جور دیگر نگاه کنند. «کوکتل‌ مولوتف» فیلم شریفی است؛ فیلمی است که می‌توانست در شوخی‌های خیلی مبتذل فرو برود. می‌توانست یک راهی باز کند که بتواند مسائل سیاسی را آبشخور خودش کند و از آن برداشت‌های متفاوتی بشود اما ما هیچ‌کدام از این کارها را نکردیم و سعی کردیم قصه بگوییم؛ یک قصه شریف. حتی ایکنا که یک رسانه قرآنی است، «کوکتل‌ مولوتف» را فیلمی شریف می‌خواند ولی ممکن است عده‌ای برداشت دیگری بکنند و ذهن‌شان به سمت و سویی برود که آن فیلمساز اصلا قصد و غرضش را نداشته است.
* اتفاقا چالشی که در این گفت‌وگو با شما می‌کنیم، فرصتی است که شما این حرف‌ها را بزنید. یعنی اگر نکته‌ای دارید، در مقابل آن دیدگاه‌های انتقادی بیان کنید. ما بالاخره الان در این فیلم با چه کسی همراهیم و همزاد‌پنداری می‌کنیم؟ یعنی اینها ضدقهرمان هستند؟
ما با کسی در فیلم همراهی می‌کنیم که خودش در انتهای قصه متوجه می‌شود اشتباه کرده است. مشکل ما این است که می‌گوییم چرا فیلم قهرمانش این‌طور بود؟ معلوم است وقتی ‌داری کمدی ارائه می‌دهی، باید توجه کنی که کمدی یعنی ضدجریان بودن. یکی از ویژگی‌های کاراکتر اصلی باید همین باشد که خلاف جریان عمل کند. چه کسی دارد در طول فیلمنامه خلاف جریان می‌رود؟ همان قهرمان اصلی. قهرمان باید طی روند قصه یک چیزی بیاموزد. این کاراکتر چه چیزی می‌آموزد؟ آنچه او می‌آموزد همان چیزی است که فیلمساز می‌گوید و حرف اصلی فیلم است.
* خواه‌ناخواه، خوانش فیلم شما می‌رود در بافت کمدی‌هایی که بویژه طی ۱۰ سال اخیر زیاد دیده‌ایم و اکثرشان همین‌طوری بودند. یعنی از این جهت شبیه هستند که اکثرا ۲ آدم یک مقدار رند یا لمپن دارند که می‌خواهند به پول و پله‌ای برسند و یک راه شاذ پیدا می‌کنند...
تا به حال فیلمی درباره بلیت بخت‌آزمایی در سینمای ایران ساخته شده بود که کمدی باشد؟
* نه! این بخش از قصه با بقیه کمدی‌ها فرق می‌کند. در هر کدام از چنین فیلم‌هایی، قسمتی از روایت که با باقی فیلم‌ها فرق می‌کند، آن روشی است که آن ۲ نفر آدم رند، برای پول درآوردن سراغش می‌روند. این بخش متفاوت فیلم شماست اما ما درباره شباهت‌هایش با نمونه‌های این ۱۰ سال اخیر صحبت می‌کنیم.
در کدام فیلم غیر از آدم‌برفی این‌قدر جامع و ظریف به مساله زن‌پوشی پرداخته شده؟ اگر هم چیزی بوده، در نهایت در حد سکانس‌هایی کوتاه است؟
* حسین یاری در فیلم «معادله» همین نقش را بازی کرده است.
آن فیلم را ندیده‌ام.
* رضا عطاران هم در «خوابم میاد» زن‌پوشی سرتاسری اکبر عبدی را نشان داده بود.
آن فیلم یک کار دیگری می‌کند. آن کاراکتر شوخی با زن‌پوشی است نه خود این کار.
* درست است. اکبر عبدی در آنجا از اول زن است، نه مردی که لباس زن می‌پوشد.
بله. این در واقع هوشمندی عطاران برای ایجاد جذابیت در فیلم بوده است.
* این سبک از زن‌پوشی یک چیز کاملاً ایرانی است و در تئاتر روحوضی ما هم از قبل بوده.
زن‌پوشی نخستین بار برای آقای بیلی وایلدر است در فیلم بسیار بسیار عالی «بعضی‌ها داغ‌شو دوست دارن» و بعد در فیلم «توتسی». ما مشکل‌مان این است که همیشه دوست داریم غربی‌ها را به‌به و چه‌چه کنیم اما اگر کارگردان ایرانی که یک رزومه جدی دارد، یک کمدی دغدغه‌مند ساخته باشد که در آن زن‌پوشی هم هست، می‌گویید شبیه تئاتر روحوضی بوده.
* مساله این است که من مثل شما با تئاتر روحوضی بد نیستم و بد نمی‌دانم. یکی از فاخرترین فیلمسازهای ما داوود میرباقری است که بشدت به تئاتر روحوضی علاقه دارد.
بله! ولی چرا درباره همان عنصر سینما حرف نزنیم که در آن نخستین زن‌پوشی برای بیلی وایلدر است؟
* من اساسا این سوال‌ها را می‌پرسیدم برای رسیدن به اینجا که شما وقتی مثلا فیلم اجتماعی بسازید، یک طیف خاصی از مخاطبان مدنظرتان هستند که اینها احتمالا چنین اثری را می‌بینند و در موردش حرف می‌زنند. فیلم دفاع‌مقدس هم بسازید، فیلم تاریخی هم بسازید، هر کدام یک طیفی را هدف می‌گیرند. وقتی این سبک کمدی‌ها را می‌سازید هم طبعا یک طیف ویژه‌ای خواهند آمد و فیلم را می‌بینند که با همان شخصیت رند آنچنانی و شخصیت‌هایی  مثل آن پدرزن که پژمان جمشیدی نقشش را بازی می‌کند، همذات‌پنداری می‌کنند. همین مخاطبان یک مقدار ممکن است این فیلم‌ها را شبیه هم کند.
وقتی فیلمی می‌سازید باید این را بپذیرید که ممکن است بعضی‌ها تأویل شخصی خودشان را داشته باشند. مگر الان همین خود شخص شما و دیگران تأویل‌هایی قبل از صحبت‌های من نداشتید؟ مطمئنم شما موضع‌تان نسبت به فیلم چیز دیگری بوده و الان که صحبت‌های من را شنیدید، متوجه نشانه‌های دیگری شدید. ممکن است از یک فیلم کاملا اخلاقی و دفاع مقدسی هم یک نفر برداشت بکند که ضدجنگ است. این دیگر تاویل آن آدم است. من به عنوان فیلمساز نمی‌توانم همه تحلیل‌ها را مدیریت کنم. اصلا هیچ فیلمسازی نمی‌تواند. مگر کم پیش آمده که در همین فیلم‌های ارگانی، یک‌سری ارگان‌های دیگر آمده‌اند و گفته‌اند این فیلم غیردینی است؟
* ولی این چیزی که من مطرح می‌کنم خیلی شخصی نیست. یعنی به هر حال پاسخ شما ممکن است پاسخ به خیلی‌ها باشد. این نکاتی که من عرض کردم را خیلی اشخاص دیگر که اصلا همدیگر را نمی‌شناسیم هم گفته‌اند.
اگر فیلمساز باشی، نمی‌توانی مخاطب صددرصدی را نگه داری؛ چه از لحاظ محتوا و چه از لحاظ پیام.
* پیام فیلم شما هدفش تاثیرگذاری روی کدام طیف از مخاطبان است؟
من همه نوع مخاطبی را مدنظر داشتم و خواستم که فیلم برای قشر خاصی نباشد. هدفم این بوده یک آدم مثلا ۱۸ ساله بتواند فیلم را درک بکند و یک آدمی که در آن ایام انقلاب بوده و چیزهایی را که در فیلم می‌بیند درک می‌کند هم کار را دوست داشته باشد.
* حالا که بحث مخاطب ۱۸ ساله شد، این شوخی‌های جنسی که در فیلم‌تان وجود داشت، فیلم را مناسب تماشای همه طیف‌ها و همه سنین می‌کند؟
من هنوز نمی‌دانم شوخی جنسی چیست؟ شاید در تعریف شوخی جنسی باهم تفاهم نظر نداریم.
* مثلا در صحنه‌ای از فیلم که تظاهرات است، پژمان جمشیدی پشت امین حیایی ایستاده، اتفاقی می‌افتد که می‌شود از آن چنین برداشت‌هایی کرد. به هرحال در جامعه ما، خیلی‌ها از معمولی‌ترین و مودبانه‌ترین حرف‌ها و رفتارها برداشتی جنسی می‌کنند و به شوخی می‌گیرند و اساساً انگار چیز دیگری جز تأویل‌های جنسی از مسائل عادی برای‌شان خنده‌دار نیست. شاید فیلم، همان گروه از مخاطبان را هدف گرفته اما آیا چنین فیلمی مناسب تماشا توسط تمام اعضای خانواده و همه طیف‌های جامعه هست؟
من نظرات مختلفی از آدم‌ها شنیده‌ام. مثلا یکی می‌گفت فیلم اصلاً شوخی جنسی ندارد و خود شما چیز دیگری می‌گویید. ظاهرا سر تعریف شوخی جنسی بحث هست.
* من از بعضی کارگردان‌ها شنیده‌ام که علنا می‌گویند کمدی، بدون شوخی جنسی واقعا بی‌معناست. شما بچه‌ها را نگذارید پای فیلم بنشینند. این صداقت قابل تحسین است. الان طبق تعریف خود شما از شوخی جنسی، چنین چیزی در فیلم‌تان نداشتید؟
من در فیلمم شوخی کردم. اسمش را شوخی جنسی و غیرجنسی یا سیاسی نمی‌گذارم. باید هر کاری بکنم که مخاطب بخندد و آن علت خنده، زننده و موهن و ناسزا نباشد. 
* یعنی بیشتر از اینکه به تقسیم‌بندی شوخی جنسی و غیرجنسی قائل باشید، به حد نگه داشتن قائلید؟
بله بله!
* خود شما برداشت‌تان نسبت به آن دوره تاریخی چه بود که سراغش رفتید؟ اصلا چه شد رفتید سراغ آن دوره؟
اقتضای قصه بود. یک قصه‌ای به من پیشنهاد شد که به نظرم جذاب آمد و رفتیم کار کردیم. اقتضای قصه و این موضوع بود که در آن دوره رخ بدهد. بلیت بخت‌آزمایی و مصادف شدن رفتن شاه با اینکه کسی آن بلیت را برنده شود و مابقی قصه، فقط در آن برهه زمانی امکان رخ دادن داشت. اگر قصه را بیاوریمش به امروز، دیگر معنایی ندارد.
* خیلی از فیلمسازهای کمدی ما می‌روند در فاصله سال‌های ۵۵ تا اواخر دهه ۶۰ فیلم می‌سازند. چرا این اپیدمی به راه افتاده؟
چون شوخی کردن در آن ایام برای نویسنده راحت‌تر است. یعنی می‌شود گره‌های دراماتیک ایجاد کرد یا کلاً چیزهایی که می‌توان سر به سرش گذاشت، چه در درام و چه در کمدی فراون‌تر است.

ارسال نظر