اولین قربانی
باربد بهراد: در فوتبال ایران، همیشه صدای سکوها از صدای پیروزیها بلندتر است. رضا درویش، مدیری که با کارنامهای پر از جام و افتخار، در دفتر شیک باشگاه پرسپولیس در خیابان شیخ بهایی جا خوش کرده بود، بالاخره زیر آوار شعارهای «حیا کن، رها کن» تاب نیاورد و استعفای خود را روی میز هیأتمدیره گذاشت؛ شاید با دلی که دیگر توان «جنگیدن با همه» را نداشت.
او آمده بود تا باشگاه را از تلاطم نجات دهد، آمده بود تا بگوید میشود بدون هیاهو قهرمان شد اما خودش خوب میدانست پرسپولیس جای آدمهای بیهیاهو نیست.
* فصل آخر؛ با رنگی از اندوه
۴ شکست در یک فصل مقابل سپاهان، مثل ۴ ضربه پتک بود بر پیکره مدیری که سعی داشت قهرمانی را بدون ستارهها، بدون بیرانوند و ترابی، با قدرت ساختار به دست بیاورد اما انگار این فوتبال لعنتی هنوز با اسم ستارهها کار دارد.
بازی آخر، وقتی توپ گئورگی گولسیانی تور پرسپولیس را لرزاند و دروازهبان الجزایری تیم حتی نتوانست لمسش کند، جرقه خشم در آزادی زده شد. همه یکصدا خواستند درویش برود. همان مردی که روزگاری با افتخار از در ورودی زرشکی باشگاه بالا میرفت، حالا باید از همان مسیر پایین میآمد؛ شاید کمی آرامتر، شاید با بغض در گلو.
* خودِ فوتبال، درویش را پس زد
درویش اهل حساب و کتاب بود، اهل قرارداد و ساختار. زمین تمرین گرفت، نظم مالی آورد، با اسپانسرها تعامل کرد، تیم پایه را سازمان داد اما فوتبال، فقط حسابداری نیست. فوتبال، مثل اسب سرکشی است که فقط مربی و مدیر خاکخورده و خاکبلعیده میتواند رامش کند.
او در جدال بزرگ نقلوانتقالاتی، جایی که ۳ ستاره ملیپوشش راهی تراکتور شدند و به قلب هوادار چنگ انداختند، به بدترین شکل ممکن شکست خورد. حتی اگر حق با او بود، حتی اگر بیپولی مقصر بود، باز هم در چشم هوادار، کسی که بازیکن را نگه نداشت، بازنده است.
* شکست در انتخابها
در تمام دوران مدیریت، شاید یکی از نقاط ضعف بزرگ درویش، انتخابهای فنیاش بود. تغییرات پیدرپی نیمکت، آمدن و رفتن مربیانی که یا سازگار نبودند یا پتانسیل لازم را نداشتند، در نهایت تیم را از مسیر خارج کرد. آخرین قمار او، اسماعیل کارتال، هنوز نیامده زیر سوال رفته است.
* زمان، قاضی نهایی
درویش حالا رفته است اما رفتن او آغاز سؤالات تازه است. آیا مدیر بعدی میتواند ساختار بهجا مانده را نگه دارد؟ آیا قهرمانی بازمیگردد؟ اگر نه، شاید تاریخ حق را به درویش بدهد، حتی اگر سکوها به او رحم نکردند.
او که جانشین مجید صدری شد و با اشتیاق بر صندلی داغ پرسپولیس نشست، حالا باید مدتی از فوتبال فاصله بگیرد؛ شاید از دور به دفتر پرسپولیس نگاه کند، به اتاقی که روزی شیشهاش ترک خورد و بفهمد در این باشگاه، نه جامها، بلکه سکوها تعیین میکنند که «بمانی یا بروی».
***
معمای نوروز پرسپولیس هنوز بیپاسخ است
راز افول سرخها
پرسپولیس که با نتایجی امیدوارکننده در اسفند، به استقبال سال نو رفت، حالا پس از تعطیلات نوروز با افتی چشمگیر مواجه شده و در آستانه خروج کامل از کورس قهرمانی قرار دارد. استعفای شبانه رضا درویش، مدیرعامل باشگاه، تنها یکی از نشانههای بحرانی است که در این تیم شکل گرفته است.
اسماعیل کارتال، سرمربی ترکیهای سرخپوشان، در واپسین روزهای دی به پرسپولیس پیوست و پس از دیدار با تراکتور به طور رسمی هدایت تیم را بر عهده گرفت. او در شرایطی کار را آغاز کرد که پرسپولیس ماهی پرفشار را پشت سر گذاشته بود و در رقابتهای لیگ برتر، آسیا و جام حذفی عملکرد پرفراز و نشیبی داشت.
با این حال، تیم در اسفندماه بارقههایی از امید را به هواداران خود نشان داد؛ از جمله پیروزی در داربی پایتخت و بردهای متوالی مقابل چادرملو و ملوان. همه چیز برای یک صعود دوباره مهیا بود؛ تمرینات بدون وقفه در تعطیلات نوروز، برنامهای مناسب در ادامه لیگ و بازی با تیمهای پایین جدول اما ناگهان همه چیزتغییر کرد.
پرسپولیس در نخستین دیدار سال جدید برابر شمسآذر قزوین شکست خورد، در بازی دوم مقابل استقلال خوزستان متوقف شد و اگرچه نساجی را شکست داد اما عملکرد ضعیف تیم همچنان ادامه داشت. شکست ۲ بر صفر مقابل سپاهان تیر خلاصی بود بر امیدهای قهرمانی.
اظهارات تند کارتال درباره کیفیت بازیکنان و استعفای مدیرعامل، پرسشهایی را در ذهن هواداران ایجاد کرده: چه اتفاقی در تعطیلات نوروز رخ داد که تیمی امیدوار به قهرمانی تا این حد دچار فروپاشی شد؟
برخی منابع از بیماری ویروسی در اردوی تیم خبر میدهند که توان جسمی بازیکنان را تحلیل برده است اما نمایش ضعیف مقابل سپاهان فراتر از خستگی یا بیماری به نظر میرسد. فضای ناآرام تمرینات، نبود اتحاد و اسکوادی که از ابتدا هم پرستاره نبود، ممکن است دلایل پنهان این افت باشند.
معمای نوروز پرسپولیس هنوز بیپاسخ مانده است؛ معمایی که شاید تا مدتها ذهن هواداران را درگیر کند و آینده این تیم را تحتالشعاع قراردهد.