آموزش و پرورش نیازمند تلاش بیشتر
نیکو مفید: در حالی که یک سال است زمزمههای نیاز به یک انقلاب فرهنگی تمامعیار در آموزشوپرورش کشور در میان صاحبنظران و اندیشمندان به گوش میرسد، دولت آمریکا اول فروردین، مقدمات تغییر دائمی ساختار آموزشی این کشور را با دستور انحلال آموزشوپرورش صادر کرد. این تصمیم ترکیبی از ایدئولوژی سیاسی و ادعاهای دیگر است که به بهانه کاهش هزینههای بدون بازده آموزش در آمریکا انجام شده و به دنبال این است با افزایش اختیار ایالتها در امر آموزش به کارایی بیشتر سیستم آموزشی کمک کند. برخی کارشناسان پیشرو در عرصه تعلیم و تربیت بر این باورند که در سالهای آینده نهچندان دور ما هم ناگزیر به عبور انقلابی از آموزشوپرورش پهنپیکر میشویم. تجربه سال تحصیلی جاری در افزایش تعطیلیهای مدارس و برگزاری کلاسهای آنلاین به دلیل ناترازی انرژی از طرفی و تمایل خانوادهها برای تحصیل فرزندانشان خارج از چارچوب و برنامههای جاری مدرسه به این طرز نگاه دامن زده است. بر این اساس در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین دکتر علی ذوعلم دست به واکاوی نظام تعلیم و تربیت و فرصتها و چالشهای آن زدیم و در بضاعت یک گفتوگو زمینههای ایجاد انقلاب فرهنگی مزبور را بررسی کردیم. اگرچه وی هماکنون رئیس اندیشگاه بیانیه گام دوم است، با این وجود سالها فعالیتهای نظری، مطالعاتی و اجرایی، حجتالاسلام ذوعلم را به بخشی از شناسنامه آموزشوپرورش تبدیل کرده است. گفتههای این کارشناس درباره افزایش اختیارات استانها فصل مشترک زیادی با دیدگاههای جهانی آموزشوپرورش دارد، در عین حال که منطبق با مبانی نظری تربیتی کشور ما است. در ادامه شرح گفتوگوی «وطن امروز» با او از نظر میگذرد.
***
* ارزیابیتان را از شرایط فعلی آموزشوپرورش بیان کنید.
در حال حاضر همزمان میتوان از ۲ زاویه به آموزشوپرورش نگاه کرد. یکی تلاش مجاهدانه، بسیار سخت، گسترده و موثری که در مجموعه آموزشوپرورش بویژه در مدارس در جریان است. بر این اساس آموزشوپرورش در پرتو گفتمانسازی برای تحول و دلالتهای اسناد تحولی از نظر کیفی نسبت به ۲۰ - 15 سال قبل ارتقای قابل توجهی پیدا کرده است. نگاه دیگر این است که نسبت به افق تحولی که بیش از 15 سال مساله تعلیم و تربیت است فاصله و حتی جاهایی زاویه داریم. بنابراین از نگاه دوم میتوانیم بگوییم حال آموزشوپرورش خیلی مناسب نیست و نسبت به آرمانهایی که برای جامعهمان ترسیم کردیم و نسبت به اقتضائاتی که نگاههای انقلابی و دینی ما درباره اهمیت تربیت، انسان و جوانان دارد، بسیار عقب هستیم و باید تلاشهای متفاوتی صورت بگیرد و مسیرهای متفاوتی ترسیم شود.
* کاهش گرایشات مذهبی در بین دانشآموزان، افزایش بیحجابی، تمایل به ارتباط با جنس مخالف، بینیازی به آموزشوپرورش و عدم تمایل به تحصیل در مدرسه در میان دانشآموزان و خانوادهها باعث شده نیاز به انقلاب فرهنگی در آموزشوپرورش بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد. نیاز به این انقلاب که فراتر از تحول و اهداف اسناد تحولی است را تا اندازه فوری و اورژانسی ارزیابی میکنید؟
من این گزارهها را رد نمیکنم اما توجه به 3-2 نکته ضروری است. یکی اینکه سهم و نقش آموزشوپرورش در بروز این وضعیت چقدر و سهم سایر بخشهای فرهنگی و رسانهای چقدر است. نکته دوم اینکه این مسائل را باید در یک اشل جهانی نیز بررسی کرد. ما در جهانی با اقتضائات مشترک زندگی میکنیم. بنابراین بعضی از روندهای از نظر ما نامطلوب، جهانی هستند و خاص کشور ما نیست. از سوی دیگر به فرآیندها و راهکارهای کاملا متفاوت برای تحول در آموزشوپرورش نیاز داریم. یعنی ممکن است اهداف، رویکردها و مضامین مطلوب و معتبری در اسناد تحولی باشد ولی برای چگونگی رسیدن به آنها حتما باید فکر کنیم. من هم با این تعبیر مخالف نیستم و واقعا به یک انقلاب فرهنگی و تربیتی در آموزشوپرورش نیاز داریم که البته بدون یک انقلاب مدیریتی و ساختاری ممکن نیست. در حال حاضر ساختار موجود بسیار کماثر، تمرکزگرا و به معنایی متحجرانه است. این روزها عدالت آموزشی خیلی مطرح است و رئیسجمهور دائما آن را مطرح میکنند. یکی از مولفههای عدالت آموزشی برخورداری دانشآموزان از فضای مناسب است که کارهایی هم برای آن در حال انجام است ولی بخش عمده تحقق عدالت آموزشی نیاز به زیرساختهایی دارد که در طول ۱۰ یا 15 سال فراهم میشود. امروز کمبود معلم حرفهای توانمند در بعضی از مناطق، موجب یک نوع تبعیض میشود. بنابراین نیاز به بازطراحیهایی در روند جذب و نگهداشت نیرو در آموزشوپرورش احساس میشود که اگر آن اصلاح نشود این بعد از عدالت تامین نخواهد شد. الان فرصت خیلی خوبی است که نقشه جامعی برای چگونگی تحول در آموزشوپرورش طراحی شود و آن هم نه پشت درهای بسته وزارتخانه یا سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، بلکه در پیش چشم جامعه. باید از ظرفیت جوانهایی که در این زمینه کار کردهاند و تشکلهایی کهایدههای نو دارند استفاده شود. در آن صورت میتوانیم شاهد یک نوع انقلاب فرهنگی و تربیتی باشیم.
* عدالت آموزشی و گسترش فعالیت مدارس غیردولتی در تعارض با هم هستند. آیا امکان دارد اینها در راستای اهداف آموزشی و تربیتی کشور با هم آشتی کنند؟ اگر بله چطور؟
در یک نگاه کلان، مدارس غیردولتی ۲ دستهاند. یک دسته مدارسی که موسسان آنها صرفا برای کسب درآمد این کار را انجام میدهند و شهریههای گزاف میگیرند و به کاری که انجام میدهند نه از نظر فردی و نه از نظر اجتماعی نگاه تربیتی ندارند که البته از نظر تعداد در کل کشور کم هستند. با این حال ادامه فعالیت آنها هم ناشی از ضعف نظارتی آموزشوپرورش است. آموزش و پرورش باید نظارت قاطع و دقیق داشته باشد تا از عنوان مدرسه غیردولتی سوءاستفاده نشود ولی بخش زیادی از مدارس غیردولتی با نگاه خیرخواهانه و کمک به تعلیم و تربیت وارد میدان شدند و اتفاقا پر و بال دادن به اینها و تشویق، کمک و توانمندسازیشان حتما به عدالت آموزشی کمک خواهد کرد. مثلا کمک مجموعهای که ۳۰ سال است در مناطق محروم مدرسه ایجاد میکند و کار تربیتی انجام میدهد و معلمان و مربیان زحمتکشی دارد را نمیتوان نادیده گرفت. آنها جایی که آموزشوپرورش مدرسه نداشته و نمیتوانسته معلم بفرستد این کارها را انجام دادهاند، آن هم با پشتوانههای منابع مالی خیران. بنابراین درباره عملکرد غیرانتفاعیها این ۲ دسته را باید کاملا از هم جدا کرد. معتقدم بخشی از مدارس غیردولتی که هم در انتخاب دانشآموز گزینش میکنند و هم شهریههای گزاف میگیرند و هم بعضا بچهها را برای ادامه تحصیل در خارج از کشور آموزش میدهند و تربیت میکنند، به حال آموزشوپرورش ما مضر هستند و باید نظارت توام با اقتدار تربیتی و هوشمندانه روی آنها انجام شود که متاسفانه نمیشود. علاوه بر این در برخی موارد، آموزشوپرورش در برخورد با مدارس غیردولتی و اعمال ضوابط مصوب دچار تعارض منافع است، به این صورت که درصدی از شهریههایی که این مدارس میگیرند باید به صندوقی در آموزشوپرورش واریز شود که خرج کیفیتبخشی آموزشی و... میشود. در نتیجه خود به خود متولیان امر دوست دارند پول بیشتری به این صندوق واریز شود. این مساله به این معناست که ممکن است در مواردی با شهریههای کلانی که گرفته میشود برخورد نشود، البته نمیخواهم بگویم عمومیت دارد. با این حال مساله مدارس غیردولتی نیاز به کالبدشکافی ریز و کارشناسانه و جزئی دارد که در یک گفتوگو نمیشود به آن پرداخت.
* در مساله مدارس غیردولتی و مشارکتهای مردمی، آموزشوپرورش عملا مدارس را واگذار کرده و با صرفهجویی از سهم آموزشوپرورش از بودجه عمومی دولت، به بودجههای مردمی متکی شده که خود این آفت دیگری در دلش دارد و آن اعمال سلیقه افرادی است که در تعلیم و تربیت پول پرداخت و سرمایهگذاری میکنند. مثلا مواردی در همین منطقه 6 تهران داریم که آموزش قرآن و نماز به دانشآموزان ابتدایی را متوقف کردند، چون هیات امنا تشخیص دادند دانشآموز ابتدایی نیازی به قرآن و نماز ندارد.
متاسفانه همینطور است. دهه 80 که در دفتر تالیف بودم یا دهه 90 که در سازمان پژوهش بودم، در جمعهای مختلف مدیران و شورای معاونان مطرح میکردیم که این موارد نیاز به برخورد عملی دارند. زمانی یکی از معاونان سازمان مدارس غیردولتی پیش من واقعیاتی را مطرح کرد که بسیار متاسفکننده بود و نشان میداد جربزه و شجاعت لازم برای برخوردی که باید باشد نیست و گاهی هم اعمال نفوذهایی از سوی این مدارس میشود که مانع برخورد جدی است. به نظر من نیاز به شفافسازی و قاطعیت و آگاه کردن جامعه در این مورد هست و حتی اینها باید در فضاهای رسانهای کشور مورد بحث قرار بگیرد. یعنی منتقدان و مدیران این مجموعهها در رسانههای عمومی و پیش چشم مردم بر سر این موارد بحث کنند. در این گفتوگوهاست که کمی حقایق روشن و جامعه آگاه میشود و بعد هم مطالبه اجتماعی در این رابطه شکل میگیرد. در عین حال که نظارت حاکمیتی باید قویتر باشد؛ در حالی که در این بخش دچار اشکالات جدی هستیم و دستگاههایی که باید نظارت کنند این کار را درست انجام نمیدهند. یکی از این دستگاهها سازمان بازرسی کل کشور و دیگری مجموعههای نظارتی خود آموزشوپرورش است. اینها ضعفهای موجود است و من هم کاملا با شما همصدا هستم که باید برخورد و مطالبه شود و ما هم هر کاری از دستمان بر بیاید باید انجام دهیم. از طرفی معتقدم یک مدیر قوی میتواند یک مدرسه دولتی را نیز حتی از نظر مالی به استقلال از بودجه آموزشوپرورش برساند. خانوادهها اگر ببینند مدرسه محیط فعال و اثرگذاری است رغبت میکنند کمک کنند. در کل جامعه ما جامعه فقیری نیست و ما کشور بسیار ثروتمندی هستیم. درست است که در توزیع ثروت عدالت رعایت نشده و در جاهایی شکاف داریم ولی در کل خیلی کشور ثروتمندی هستیم. ایجاد رغبت در میان خانوادهها برای کمک به مدرسه نیاز به ارتقای نگاه تربیتی به مدرسه و مدرسهمحوری دارد و خود این هم به ایجاد سازوکارهای مناسب نیاز دارد.
* با در نظر گرفتن فرمایش شما اینکه آموزشوپرورشیها اصرار دارند مدیران آن در همه سطوح از داخل مجموعه باشند میتواند آسیبزا باشد؟
در حال حاضر یک معلم با سابقه را مدیر مدرسه میکنند. خب! این کافی نیست. یک معلم خوب الزاما یک مدیر خوب نیست و یک معلم خوب الزاما یک وزیر یا یک معاون وزیر خوب نیست. در حالی که الان تعصبی وجود دارد مبنی بر اینکه مدیران حتما از درون آموزشوپرورش انتخاب و منصوب شوند. این بسته بودن فضا، دست و پای همه دولتها را در همه دورانها بسته است. البته معتقدم معلم بودن و داشتن سابقه معلمی شرط لازم هست ولی کافی نیست. برای اینکه کسی معاون وزیر بهداشت باشد اینکه پزشک خوبی باشد کافی نیست ولی حتما نمیتواند غیرپزشک باشد، چون بالاخره باید مساله را بشناسد. بنابراین درباره آموزشوپرورش هم حداقل سابقه تربیتی حتما لازم است ولی کافی نیست. از طرفی اینکه کسانی از بیرون آموزشوپرورش بیایند کمک کنند حتما مفید است اما عمومیت ندارد. ما در آموزشوپرورش استانها و شهرستانهای مختلف، آدمهای تحصیلکرده در حد دکترا داریم که تجربه 15-10 ساله دارند و جوان و شاداب و بانشاط و خلاقند. اینها را باید شناسایی کنیم و به کار بگیریم. متاسفانه اغلب دیوارکشیهای جناحی و سیاسی و گاهی منطقهای و قومی مانع میشود و الا از این جهت آموزشوپرورش بسیار غنی است. از بین یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر نیروی انسانی در آموزشوپرورش و کسانی که در مدارس غیردولتی کار میکنند حتما میشود انتخابهای خوبی کرد ولی مهمتر از انتخاب، باید بتوانیم افراد را توانمند کنیم. نباید توقع داشته باشیم طرف از اول همه چیز را بداند. باید کارگاههای آموزشی و مهارتافزایی برگزار کنیم و به خلاقیت خود افراد و تفاوتهای منطقهای و اجتماعی کشور توجه داشته باشیم. اداره یک مدرسه در چابهار با اداره یک مدرسه در خلخال حتما متفاوت است. این تفاوتها را باید در نظر بگیریم. در این زمینه راهکارهای بسیار شفاف وجود دارد که دشوار ولی شدنی هستند. باید مدیریت کلان آموزشوپرورش به آنها تن بدهد و حاضر شود آنها را اعمال کند.
* در گفتههایتان به سهم آموزشوپرورش از بودجه عمومی کشور اشارهای نکردید. آیا از نظر شما موضوع بیاهمیتی است؟
موضوع بسیار مهمی است. ما در زمینه اقتصاد آموزشوپرورش به یک کار جدی و تامین منابع پایدار نیاز داریم. بودجه سالانه تعلیم و تربیت هرقدر هم افزایش پیدا کند با تورم ۴0- ۳0 درصد، کسری مزمن این وزارتخانه را جبران نمیکند. در این زمینه باید به گونهای روی مردمیسازی آموزشوپرورش حساب کنیم که همراه با افزایش سهم دولت به توان مالی دستگاه تعلیم و تربیت اضافه کند. در حال حاضر وقتی صحبت از افزایش مشارکتهای مالی مردم میشود اینطور برداشت میشود که میتواند در ازای افزایش این مشارکتها از تخصیص سهم خود برای آموزشوپرورش صرفهجویی کند. در حالی که اینطور نیست. من معتقد به صرفهجویی در آموزشوپرورش نیستم و باور دارم هر ریالی که بیشتر در آموزشوپرورش خرج کنیم به شرطی که هوشمندانه و درست هزینه شود، کیفیت را بالا میبرد. مثلا ما به توسعه ساعات تربیتی بویژه در دبستان نیاز داریم. بنابراین هر کلاس ما باید بتواند از یک تیم ۲ نفره معلم - مربی بهرهمند شود و این حتما نیاز به هزینه بیشتری دارد. این کار علاوه بر نتایج تربیتی و آموزشی، به ارتقای کیفیت نیروی انسانی و پیشگیری از فرسودگی آنها کمک میکند. بنابراین ضروری است مردمیسازی را به معنی استفاده از ظرفیتهای مردمی در پیش بگیریم. اختیار دادن به مدرسه برای تامین منابع مالی را دنبال کنیم و به افزایش سهم آموزشوپرورش از بودجه عمومی حتما فکر کنیم. الان رتبه آموزشوپرورش ما در مقایسه با سایر کشورها از لحاظ سهمش از بودجه عمومی کشور خیلی پایین است بهطوری که حتی جوامعی داریم که تا 20 درصد بودجه عمومی دولت صرف آموزشوپرورش میشود، در کشور ما در بهترین شرایط بین 6 تا 7 درصد بودجه عمومی را به آموزشوپرورش اختصاص میدهند. البته از آنجا که در کشور ما آمار و ارقام خیلی متفاوت است و از یک طرف ملاحظاتی در انتشار رقم دقیق بودجههاست و گاهی با آمار و ارقام بازی میکنند، نمیتوان قضاوت درستی داشت اما اگر بخواهیم رقم تخصیصی را در نظر بگیریم سهم آموزشوپرورش از بودجه عمومی کشور قابل قبول نیست.
* برآوردها نشان میدهد در حال حاضر بالغ بر 90 درصد بودجه آموزشوپرورش صرف حقوق و مزایا میشود. بنابراین به نظر میرسد این وزارتخانه کارکرد خود را از دست داده و به یک اداره نیروی انسانی زیر نظر سازمان برنامه و بودجه تبدیل شده است. چطور میشود این معادله را برعکس کرد و بودجه را به نفع تعلیم و تربیت ارتقا داد؟
این موضوع خیلی طبیعی است. چون همین نیروی انسانی باید مدرسه را اداره کند. این ما هستیم که باید بودجه را به گونهای افزایش دهیم که این 90 درصد، 70 درصد بودجه بشود. این ارقام به نظر نامتناسب ناشی از این است که جمع بودجه بسیار ناکافی است. بنابراین نخستین، مهمترین و ضروریترین هزینه آموزشوپرورش که پرداخت حقوق و مزایای معلمان و مربیان است، مجالی نمیگذارد که بقیه کارها هم سهمی داشته باشند. مثلا برای ارتقای معلمان و مربیان و بازآموزی مستمر آنها باید فرآیند مستقلی مثل سازمان رشد و پرورش معلمان و مربیان داشته باشیم که بودجه کلان، فضا، محتوا، نیروی انسانی و... میخواهد. بودجه این سازمان 10 تا 15 درصد بودجه آموزشوپرورش میشود که به همین منابع ضعیف دیدهشده بازمیگردد. این جدا از طرحهای ناقصالخلقه و ابتری مانند رتبهبندی معلمان است. در حال حاضر سازمان برنامه و بودجه در کشور یک نوع آمریت و نه عاملیت برای خود احساس میکند و به جای اینکه سازمانی باشد که بر اساس اولویتهای کشور، سیاستهای ابلاغی رهبری و توصیههای رئیسجمهور عمل کند، میخواهد آمر و دستوردهنده باشد. این مشکل در فرهنگ سازمانی آن سازمان هست که امیدواریم در دوره جدید اصلاح شود.
* به نظر شما انقلاب فرهنگی در مدارس چطور اجرا خواهد شد؟
چند اقدام کلان همزمان باید طراحی و اجرایی شود. یکی اینکه هر استان متناسب با تفاوتهای خود، یک سند تحول و توسعه آموزشوپرورش داشته باشد. در تدوین این اسناد، نهادها و منابع استانی و معتمدان استان حضور داشته باشند و دستکم تا ۲۰ درصد برنامههای درسی و تربیتی آنها منحصر به تامین نیازهای آن استان باشد. بعد مشخص شود هر استان در یک بازه زمانی مثلا ۱۰ ساله از نظر سختافزاری و نرمافزاری در آموزشوپرورش به کدام نقطه خواهد رسید. همزمان با این باید شورای آموزشوپرورش استان تقویت، ترکیبش اصلاح و به اقتدارش در سطح استان اضافه شود. بحث بودجه استانی هم که مطرح کردیم در همین راستا است. کار بعدی تحول و بازسازی در ساختار اداری ستاد وزارتخانه است، زیرا به دنبال کاهش تمرکز، خود به خود به این همه اداره و نیروی انسانی و تشکیلات نیاز نداریم. فقط باید یک سازمان تقویتکننده و حمایتگر استانها داشته باشیم که به سطح مدرسه هم ورود پیدا نکند و این کار را به استانها، ادارات کل مناطق و نواحیشان بسپارد. مدرسهمحوری نمیتواند پرشی باشد به طوری که از اداره کل و شهرستان به مدرسه بپریم. در این صورت طرح حتما شکست خواهد خورد. آموزشوپرورش باید استانمحور اداره شود و مسائل 32 مدیرکل استانی در وزارتخانه حل شود.
* یعنی به اداره فدرالی آموزشوپرورش اعتقاد دارید؟
نه تعریف فدرالی را قبول ندارم، زیرا معنای مورد نظر را افاده نمیکند، بلکه موجب یک بدفهمی هم خواهد شد. من به اداره مردمی آموزشوپرورش و مشارکت جدی کمی و کیفی هر منطقه در آموزشوپرورش خودش اعتقاد دارم. باید به مدیران اعتماد کنیم. مدیران کل آموزشوپرورش در یک استان، باید وزیر آموزشوپرورش در آن استان تلقی شوند، نهاینکه ابلاغکننده بخشنامه باشند. الان ادارات کل استانی ما نقش طراحی، برنامهریزی و اندیشهورزی در استان ندارند و بیشتر نقششان واسطهگری است. یعنی فقط بخشنامهها را ابلاغ میکنند و گزارش میدهند، در صورتی که باید اختیارات تفویض شود و منطقه به عنوان پشتیبان مدارس خود را تعریف کند. بخواهم نمونه عینی بیان کنم این است که اگر مدرسه مشکل تربیتی پیدا کرد یا دانشآموزی نیاز به مشاوره قویتری داشت به منطقه مراجعه کند و خود منطقه اگر در جایی مشکلی داشت اداره کل باید مشکلش را حل کند. این توصیف عملیاتی کاهش تمرکز و افزایش اختیارات ادارات کل است. در این صورت وزارت آموزشوپرورش از سنگینی این ساختمانهای متعدد و 4 هزار نیروی انسانی به یک جمع فکری و اندیشهای تبدیل میشود که به جای حل و فصل مسائل روزمره استانها، روی آینده تعلیم و تربیت و توانمندسازی خود متمرکز میشود. البته این مساله به همین راحتی که بیان میشود اجرا نمیشود اما راهی هم جز این نداریم. با توجه به گستردگی کشور، پهناور بودن سرزمین، تنوع قومی و فرهنگی و جمعیت عظیم دانشآموزی، اگر به دنبال ارتقای کیفیت آموزشوپرورش هستیم، راهی جز این نداریم که اول در خود آموزشوپرورش مشارکت و کنشگری واقعی و جدی آحاد اعضای آن را ایجاد کنیم و البته جامعه هم به ما کمک خواهد کرد. امروز نهادهایی داریم که در این زمینهها فعال و توانمند هستند و میتوانند کمک کنند. وقتی یک نوع تصلب، تحجر و بستگی در ساختار شکل میگیرد، انحراف و اشکال هم در بستر محافظهکاری به وجود میآید. اگر در تحول دچار محافظهکاری شویم هیچ وقت تحول ایجاد نمیشود. تحول نیاز به روحیه انقلابی تحولگرا دارد. روحیه محافظهکاری دائما میخواهد وضع موجود را حفظ کند. به اعتقاد من بعضا کسانی درون دستگاه تعلیم و تربیت هستند که اساسا انگیزه و علاقهای برای تحول ندارند. شاید شعار بدهند ولی وقتی کار به صورت جدی به تحول میرسد، میگویند این کار مال کشورهای پیشرفته است و مال ما نیست. یکی از دلایل این امر هم به خاطر دورههای کوتاه مدیریتی است به طوری که مدیران حاضر نمیشوند در دورههای کوتاه فعالیت خود ریسک کنند و تمایل دارند وضع موجود را حفظ کنند. در این میان با حاکمیتی شدن آموزشوپرورش مخالفم و این مشکلی را رفع نمیکند و فقط هزینه را اضافه میکند. قانون اساسی هم این را نمیگوید و قانون تاکید دارد قوه مجریه در این زمینه مسؤولیت دارد. در این زمینه اگر عزمی برای پذیرفتن ایدهها باشد، حتما ایدههای جدیدی به میدان میآیند اما چون حاضر نیستیم ایدههای جدید و تحولی را بشنویم، به روزمرگی دچاریم که آفت آموزشوپرورش است. در حال حاضر تصلب، تمرکز و تحجر و ساختار بروکراتیک آفاتی هستند که آموزشوپرورش به آن دچار است.