بارسا بدون رحم
بهراد رشوند: کارتوخا، شبی از جنس افسانه. شبی که ستارگان بارسلونا با دستهای برهنه آسمان را شکافتند و جام نقرهای را از میان انگشتان سرد مادریدیها قاپیدند. شبی که بارسا به رئال فهماند حتی وقتی تا مرز شکست هم عقب مینشیند، باز بلد است چگونه با تیغی پنهان در آستین، ضربه آخر را بزند.
مادرید آمده بود تا زخمهای قبلی را مرهم بگذارد. زخمهایی که در سوپرجام و لالیگا از بارسا خورده بود، هنوز تازه بود. کارلتو اما از همان دقایق اول دید نقشههایش مثل برف در آفتاب آب میشود. تیمش زیر پرس سرکش بارسا خفه شده بود. هر توپی به نیمه زمین بارسلونا میرفت، با موجی برمیگشت. مثل ملوانی که کشتی شکستهاش را در میان توفان تنها مییابد.
دقیقه ۲۸، طلسم شکست. پدری، با ضربهای که حکم نیش عقرب داشت، پاس یامال را تبدیل به گل کرد. کورتوا فقط ایستاد و تماشا کرد، مثل درختی که ریشه در خاک دارد و راهی برای فرار نمیبیند.
بارسا میتوانست کار را همان نیمه اول تمام کند اما تیر دروازه به داد مادرید رسید. نیمه اول با همان یک گل تمام شد اما صدای گامهای بارسا در گوش رئال میپیچید.
کارلتو نیمه دوم را با شطرنجباز تازهای شروع کرد: امباپه. تعویضی که بوی تغییر میداد. حالا مادرید چشم در چشم بارسا داشت. دقیقه ۷۰، روی یک ضربه آزاد، امباپه تور دروازه بارسا را شکافت، بازی مساوی و روح در کالبد سفیدها دمیده شد.
چند دقیقه بعد، ضربه سر شوامنی، پس از سانتر آردا گولر، دومین گل رئال را به ارمغان آورد. به نظر میرسید همه چیز به سود رئال برگشته، تاجی که آماده بود بر سرشان بنشیند. اما در شب کارتوخا، قصهها همیشه همانطور که فکر میکنی پیش نمیرود.
دقیقه ۸۳، اشتباه خام و کودکانه کورتوا و رودیگر در دفع توپ، باعث شد فران تورس با کمینی که شایسته شکارچیان است، بازی را مساوی کند. آبیاناریها که با یک زخم عمیق تا لبه پرتگاه کشیده شده بودند، دوباره جان گرفتند.
دقیقه ۹۶، داور برای بارسا پنالتی گرفت اما دستهای نامرئی VAR همه چیز را برگرداند. بازی به وقتهای اضافه کشید. در آن ۳۰ دقیقه، نفسها به شماره افتاد، بدنها خیس از عرق و چشمها منتظر یک لحظه مرگبار.
این لحظه دقیقه ۱۱۶ رسید. مودریچ، کاپیتان کهنهکار رئال، با یک پاس اشتباه همه چیز را به باد داد. ژول کنده، با قدمهایی سبک و شمشیری تیز، گل سوم را زد. پایانی بر رویاهای مادرید و آغاز ضیافت بارسا.
بارسا سومین بار پیاپی، آنچلوتی را شکست داد. در لیگ، سوپرجام و حالا در کوپا. امید به سهگانه زنده ماند. در مقابل، مادرید با کارلتوی خسته، زخمیتر از همیشه زمین را ترک کرد؛ در حالی که سایه افسون بارسا بر سرشان سنگینی میکرد.
در کارتوخا، شب به رنگ آبیاناری درآمد. شب فتح. شب انتقامهای آرام. شب دستهای رو به آسمان.