19/ارديبهشت/1404
|
08:22
۲۳:۰۲
۱۴۰۴/۰۲/۱۷

آغوش باز چین برای متحدان آمریکا

حسین مهدی‌تبار: «ترامپ نظم جهانی را دگرگون می‌کند»؛ این گزاره، پیش‌بینی مشترک تحلیلگران سیاست بین‌الملل درباره دوره دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ بود. با گذشت بیش از ۱۰۰ روز از «ترامپ 2»، این پیش‌بینی به واقعیت نزدیک شده و آنچه بیش از همه جلب توجه کرده، شکاف در ناتو است. کشورهای اروپایی که برای ۷ دهه امنیت خود را به ایالات متحده سپرده بودند، اکنون در تحولی بی‌سابقه به دنبال استقلال دفاعی هستند. اندیشکده‌های اروپایی از جدایی از آمریکا سخن می‌گویند و تحلیلگران غربی درباره فروپاشی اتحاد ۲ سوی آتلانتیک هشدار می‌دهند. فرانسه از چتر اتمی خود برای اروپا می‌گوید و آلمان بر ضرورت مقابله مستقل اروپا با تهدیدات روسیه تأکید دارد. این تحولات نشان می‌دهد رابطه آمریکا و اروپا دیگر به روال سابق بازنمی‌گردد. برای اروپا، آمریکا دیگر متحدی غیرقابل ‌اعتماد و همیشه قابل‌اتکا نیست اما جهان مدت‌هاست به اروپا محدود نمی‌شود. به عقیده بسیاری از تحلیلگران، قرن بیست‌ویکم، قرن آسیاست و تحولات این قاره بیش از هر چیز بر نظم جهانی اثر خواهد گذاشت. در این راستا، فارن‌پالسی در مقاله اخیر خود هشدار داده است «فشار ایالات متحده به آسیایی‌ها، آنها را به سمت همکاری‌های گسترده‌تر با چین سوق می‌دهد». این گرایش به همکاری با چین در آسیا، نتیجه مستقیم سیاست‌های تهاجمی و غیرقابل ‌پیش‌بینی دونالد ترامپ است که با هدف بازپس‌گیری نفوذ آمریکا در منطقه هند-پاسیفیک طراحی شده‌ اما در عمل نتیجه‌ای معکوس به بار آورده است. رویکرد «اول آمریکا»ی ترامپ که با اعمال تعرفه‌های سنگین، تهدید به قطع حمایت‌های نظامی و فشار برای انتخاب بین واشنگتن و پکن همراه بوده، کشورهای آسیایی را در موقعیت دشواری قرار داده است. این کشورها که سال‌ها با حفظ تعادل بین ۲ قدرت بزرگ از مزایای اقتصادی و امنیتی هر دو بهره‌مند شده بودند، اکنون با الزامات سختگیرانه آمریکا مواجهند که استقلال استراتژیک و روابط اقتصادی حیاتی‌شان را به چالش می‌کشد. ایالات متحده حتی تهدید کرده است از ابزارهای نظامی، مانند کنترل کانال پاناما، برای پیشبرد منافع خود استفاده کند، اقدامی که نگرانی‌های گسترده‌ای در میان کشورهای آسیایی ایجاد کرده است. این سیاست‌ها بویژه در آسیا که کشورها به دلیل نزدیکی جغرافیایی و پیوندهای عمیق اقتصادی با چین، گزینه‌های محدودی برای قطع کامل روابط با پکن دارند، چالش‌برانگیز بوده است. در آسیای جنوب شرقی، کشورهای عضو آسه‌آن (ASEAN) به دلیل تاریخچه استعمار و تجربه جنگ سرد، از انتخاب یک طرف در منازعات جهانی پرهیز می‌کنند. این کشورها که سال‌ها با حفظ بی‌طرفی از مزایای همکاری با هر ۲ قدرت بهره‌مند شده‌اند، اکنون تحت فشار آمریکا برای فاصله گرفتن از چین قرار دارند. با این حال، نظرسنجی‌های اخیر نشان‌دهنده تردید این کشورها نسبت به تعهدات بلندمدت آمریکاست، بویژه به دلیل سیاست‌های خارجی واشنگتن، مانند حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل که در منطقه حساسیت‌برانگیز است. برای نمونه ویتنام که به طور سنتی بین همکاری با چین و آمریکا تعادل برقرار کرده بود، پس از مواجهه با تعرفه ۴۶ درصدی آمریکا بر کالاهای خود، رویکردی عمل‌گرایانه در پیش گرفت. استقبال گرم این کشور از شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین و ارتقای روابط با پکن، پیامی روشن به واشنگتن بود: سیاست‌های تنبیهی آمریکا می‌تواند شرکای بالقوه را به سمت گسترش همکاری با چین سوق دهد. شی جین‌پینگ در سفرهای خود به مالزی و کامبوج نیز با دعوت به تقویت روابط اقتصادی و تأکید بر همکاری‌های متقابل، از این فرصت برای تعمیق پیوندهای چین با منطقه استفاده کرد. این اقدامات نشان‌دهنده توانایی چین در پر کردن خلأهای ناشی از سیاست‌های غیرمنسجم آمریکا، مانند حذف برنامه‌های کمک USAID است. در آسیای شمال شرقی، ژاپن، کره‌جنوبی و تایوان که به دلیل ملاحظات امنیتی به چتر دفاعی آمریکا وابسته‌اند نیز به سمت تنوع‌بخشی به روابط خود حرکت کرده‌اند. وابستگی اقتصادی عمیق این کشورها به چین که بزرگ‌ترین شریک تجاری آنها محسوب می‌شود، همراه با بی‌اعتمادی فزاینده به تعهدات بلندمدت آمریکا، آنها را به سوی مذاکرات برای همکاری اقتصادی با پکن سوق داده است. این کشورها، با وجود احساسات ضدچینی در افکار عمومی دریافته‌اند نمی‌توانند روابط اقتصادی خود را با چین به طور کامل کنار بگذارند. به عنوان مثال، ژاپن و کره‌جنوبی که همچنان به استراتژی آمریکا برای مقابله با تهدیدات منطقه‌ای وابسته‌اند، مذاکراتی را برای تقویت همکاری‌های اقتصادی با چین آغاز کرده‌اند تا ریسک‌های ناشی از سیاست‌های غیرقابل ‌پیش‌بینی ترامپ را کاهش دهند. تایوان نیز با وجود نزدیکی امنیتی به آمریکا، به دلیل وابستگی اقتصادی به بازار چین، در حال بررسی گزینه‌های همکاری با پکن است. این تحرکات نشان‌دهنده درک این واقعیت است که چین، به عنوان یک قدرت اقتصادی و جغرافیایی نزدیک، نقشی غیرقابل ‌چشم‌پوشی در آینده منطقه دارد. در آسیای جنوبی، هند نمونه‌ای دیگر از این تحولات است. این کشور که سال‌ها به دلیل رقابت‌های منطقه‌ای به آمریکا نزدیک شده بود، پس از توافق مرزی اخیر با چین، روابط خود را با پکن گسترش داده است. این اقدام که بخشی از آن به نگرانی هند از احتمال بهبود روابط آمریکا و چین در آینده مرتبط است، نشان‌دهنده تلاش دهلی‌نو برای حفظ انعطاف‌پذیری استراتژیک در برابر تحولات جهانی است. هند دریافته همکاری با چین می‌تواند به حفظ منافعش در جهانی غیرقابل‌پیش‌بینی کمک کند، بویژه در شرایطی که سیاست‌های تجاری آمریکا، مانند تعرفه‌های سنگین، اقتصادهای منطقه را تحت فشار قرار داده است. این رویکرد عمل‌گرایانه هند نشان‌دهنده تغییر در دیدگاه کشورهای آسیایی است که دیگر نمی‌خواهند به طور کامل به یک قدرت وابسته باشند. در اقیانوسیه، کشورهای جزیره‌ای اقیانوس آرام که با چالش‌های ناشی از تغییرات اقلیمی مواجهند، از کاهش کمک‌های خارجی آمریکا و عدم توجه واشنگتن به مسائل زیست‌محیطی ناامید شده‌اند. در مقابل، چین با ارائه کمک‌های مالی و زیرساختی از طریق ابتکاراتی مانند کمربند و جاده، به سرعت به شریکی قابل‌ اعتماد برای این کشورها تبدیل شده است. این کمک‌ها که شامل ساخت بنادر، جاده‌ها و دیگر زیرساخت‌های حیاتی است، نه‌تنها نیازهای فوری این کشورها را برآورده کرده، بلکه جایگاه چین را در این منطقه حساس تقویت کرده است. کاهش حضور آمریکا در اقیانوسیه، بویژه پس از تصمیمات بحث‌برانگیز دولت ترامپ در زمینه تغییرات اقلیمی، خلأیی ایجاد کرده که چین بخوبی از آن بهره برده است. چین با بهره‌گیری از این فرصت‌ها، جایگاه خود را به عنوان یک شریک اقتصادی و سیاسی در آسیا تثبیت کرده است. ابتکار کمربند و جاده که سرمایه‌گذاری‌های عظیمی در زیرساخت‌های منطقه‌ای به همراه داشته، در مقایسه با طرح‌های آمریکا مانند ابتکارهای اقتصادی که اغلب به نتایج ملموس منجر نشده‌اند، به ابزاری کلیدی برای جلب حمایت کشورهای آسیایی تبدیل شده است. چین با ارائه وام‌های کم‌بهره، ساخت پروژه‌های زیرساختی و ایجاد فرصت‌های تجاری، توانسته روابط مستحکمی با کشورهای منطقه برقرار کند. در حالی که آمریکا با سیاست‌های تنبیهی، مانند تعرفه‌های سنگین و تهدید به قطع حمایت‌های نظامی، کشورهای منطقه را تحت فشار قرار داده، چین با تأکید بر همکاری‌های برابر و احترام به استقلال این کشورها، تصویری مثبت از خود ارائه داده است. نزدیکی جغرافیایی و پیوندهای اقتصادی عمیق نیز چین را به گزینه‌ای طبیعی برای بسیاری از کشورهای منطقه تبدیل کرده است.  با این حال، این گرایش به همکاری با چین به معنای قطع کامل روابط با آمریکا نیست. نظرسنجی‌های اخیر نشان می‌دهد حسن‌نیت نسبت به آمریکا در بسیاری از کشورهای آسیایی همچنان وجود دارد و واشنگتن در برخی حوزه‌ها، مانند فناوری و آموزش، جذابیت خود را حفظ کرده است اما این برتری شکننده است و بشدت تحت تأثیر سیاست‌های خارجی آمریکا مانند حمایت بی‌قیدوشرط از اسرائیل یا ضعف در تعاملات اقتصادی قرار دارد. کشورهای آسیایی که از تاریخچه مداخلات خارجی و جنگ سرد درس گرفته‌اند، ترجیح می‌دهند استقلال استراتژیک خود را حفظ و از وابستگی کامل به یک قدرت اجتناب کنند. با این حال، سیاست‌های کنونی ترامپ که بر اجبار و یکجانبه‌گرایی متمرکز است، این کشورها را به سمت تعمیق همکاری با چین هدایت کرده است. احتمال ترک منطقه توسط آمریکا یا حتی توافق با چین بر سر تقسیم نفوذ، نگرانی‌های کشورهای آسیایی را تشدید کرده و آنها را به سمت اتخاذ سیاست‌های عمل‌گرایانه‌تر در قبال پکن سوق داده است. این تحولات، پیامدهای عمیقی برای نظم جهانی دارند. آسیا به عنوان موتور رشد اقتصادی جهان و صحنه تعاملات اصلی بین قدرت‌های بزرگ، نقشی تعیین‌کننده در شکل‌گیری آینده روابط بین‌الملل ایفا می‌کند. سیاست‌های ترامپ که به جای تقویت اتحادها و ایجاد ائتلاف‌های پایدار، بر فشار و تهدید متکی است، نه‌تنها جایگاه آمریکا را در این قاره تضعیف کرده، بلکه به چین این فرصت را داده تا روابط خود را با کشورهای منطقه گسترش دهد. کشورهای آسیایی که از ضعف طرح‌های اقتصادی آمریکا و عدم پایبندی واشنگتن به تعهداتش ناامید شده‌اند، چین را به عنوان شریکی قابل‌اعتمادتر می‌بینند که می‌تواند نیازهای توسعه‌ای و اقتصادی آنها را برآورده کند. برای حفظ نفوذ، آمریکا باید به تعهدات خود پایبند باشد، تجارت و سرمایه‌گذاری را تقویت کند و به استقلال کشورهای منطقه احترام بگذارد اما رویکرد کنونی ترامپ این احتمال را کاهش داده است. در نهایت، آنچه در آسیا در حال رخ دادن است، نشانه‌ای از یک تغییر بزرگ‌تر در نظم جهانی است. قرن بیست‌ویکم که بسیاری آن را قرن آسیا می‌نامند، شاهد افزایش نقش چین به عنوان یک قدرت اقتصادی و سیاسی است. سیاست‌های غیرمنسجم و تهاجمی دونالد ترامپ که به جای تقویت جایگاه آمریکا، شرکای آن را به سمت گزینه‌های دیگر هدایت کرده، این روند را تسریع کرده است. اگر این مسیر ادامه یابد، چین جایگاه خود را به عنوان یک شریک کلیدی در آسیا و فراتر از آن تثبیت خواهد کرد. نظم جهانی، همان‌طور که تحلیلگران پیش‌بینی کرده بودند، در حال دگرگونی است و این دگرگونی، به لطف اقدامات ترامپ، به نفع گسترش همکاری‌های چین در حال حرکت است.

ارسال نظر
پربیننده