تیمی از جنس رؤیا
در شبی که بارسلونا دوباره ثابت کرد فوتبال نه یک بازی ساده، که تئاتری عظیم از امید و ناامیدی است، رئال مادرید نقش سیاهبختی را بازی کرد که نمیدانست چگونه از تقدیر محتومش بگریزد. در دل الکلاسیکوی سراسر دیوانگی، بارسا تیمی بود از جنس طلا؛ تیمی که از دل تاریکیها، از زیر سایه ۲ گل عقبافتاده، چون ققنوسی شعلهور برخاست و در نهایت، صحنه را با پیروزی ۴-۳ ترک کرد.
* آغاز کابوس؛ امباپه، نابغهای که خیال خام قهرمانی داشت
هیچکس انتظار نداشت ضربه نخست این نمایش را امباپه بزند. آن هم در دقیقه ۳، از دل اشتباهی کودکانه. بارسا گیج بود، شزنی مردد و کیلیان مثل یک شکارچی کمین کرده، نخستین گل را وارد تور کرد. ۱۰ دقیقه بعد، وینیسیوس با نگاهی از جنس افسانهها، پاسی درجه یک را به امباپه تقدیم کرد تا او ضربه دوم را بزند؛ ضربهای که خیال خام مادرید را نسبت به قهرمانی بیدار کرد. آنها در همان دقیقههای ابتدایی فکر کردند فاتح میدانند. چه خیال باطلی!
* بازگشت پادشاه؛ بارسا با قلبی سرخ و آتشی در جان
بارسا دیگر چیزی برای از دست دادن نداشت. آنها تیمی بودند زخمی و تیمهای زخمی خطرناکترین تیمها هستند. گارسیا با ضربه سری سنگین، نخستین چکش را بر پیکره امید مادرید فرود آورد. چند دقیقه بعد، یامال با شوتی کاتدار، کورتوا را مغلوب کرد؛ ۲-۲. حالا تیم فلیک شبیه لشکری بود که سر از خواب برداشته بود. پدری، با آن نگاه تیزش، اشتباه سبایوس و امباپه را بلعید و توپ را به رافینیا سپرد. گل سوم، انفجاری بود که نوید آخرین ضربه را میداد. نیمه اول تمام نشد؛ ضربه رافینیا، سقوط لوکاس واسکز. در حالی که مادریدیها منتظر سوت پایان نیمه بودند، لوکاس واسکز ناگهان نقش کمدین تراژدی را بازی کرد. اشتباهی بچگانه و رافینیا با دقتی از جنس قاتلان حرفهای، تیر خلاص را زد. نیمه اول با نتیجه ۴-۲ تمام شد. مونتجوئیک در شعلههای آبی و اناری میسوخت. مادریدیها در شوک فرو رفته بودند.
* نیمه دوم؛ رئال به دنبال فرار، بارسا در پی تحقیر
آنچلوتی مثل یک جراح پیر، مجبور شد چاقوی تعویض را بیرون بکشد. وی دیاز و مودریچ را به میدان فرستاد. رافینیا و یامال میخواستند گل پنجم را هم به سبد مادرید بریزند اما این بار غرور جوانیشان کار دستشان داد. امباپه مثل شبحی که هنوز در شب زنده بود، از اشتباه عجیب مارتینز و بالده استفاده کرد و گل سوم خود را زد. حالا همه چیز در خطر بود.
* پایان یک کابوس؛ بارسا در آستانه قهرمانی، مادرید در پیچ تردید
در نهایت، یامال و رافینیا، با همان شوق کودکانهشان آخرین حملهها را انجام دادند ولی داور سوت پایان را به صدا درآورد. بارسا ۴-۳ پیروز شد. فلیک با این پیروزی نهتنها یک بازی، که شاید یک فصل را فتح کرد. هواداران در مونتجوئیک فریاد زدند: این تیم طلاست؛ این تیم رؤیاست. بارسلونا حالا یک قدم با قهرمانی فاصله دارد. یک قدم تا تثبیت قدرت جدید در لالیگا؛ قدرتی که نه از غرور که از صبر، دیوانگی، جوانی و رویا ساخته شده است.