13/خرداد/1404
|
11:09
۲۲:۱۱
۱۴۰۴/۰۳/۱۱
نگاهی جامع به حواشی پیش‌آمده برای سریال سووشون

قانون از خودش دفاع کند

قانون از خودش دفاع کند

میلاد جلیل‌زاده: بالاخره بعد از مدت‌ها جنجال و هیاهو، سریال «سووشون» به کارگردانی نرگس آبیار و تهیه‌کنندگی همسرش محمدحسین قاسمی، ساعت ۸ صبح روز جمعه ۹ خردادماه سال 1404 در خروجی پلتفرم نماوا قرار گرفت؛ سریالی که مردم محلی شیراز کارزاری را برای توقف ساخت آن به علت آسیبی که به مکان‌های تاریخی و میراث فرهنگی می‌زد به راه انداختند، سریالی که با هزینه ۸ میلیارد تومان برای هر قسمت، گران‌ترین مجموعه در تاریخ سریال‌سازی ایران بود؛ حتی به ‌طور متوسط چند برابر گران‌تر از «مختارنامه» و «در چشم باد» و «یوسف پیامبر» و همین پول‌پاشی‌های یک تیم کارنابلد کلی حاشیه ایجاد کرده بود، سریالی که خانم کارگردان و بازیگر نقش اول آن، در نمایشگاه کتاب تهران، کتاب سیمین دانشور - یعنی کتابی که یک نفر دیگر نوشته بود - را با اعتماد به‌نفس تمام برای مخاطبان امضا کردند و در واکنش به خودشان موجی به راه انداختند که معجونی از دلخوری، خشم، تمسخر و افسوس بود. بعد از تمام این حاشیه‌ها و پخش قسمت اول آن حاشیه‌های جدیدی ایجاد کرد؛ حاشیه‌ای که این‌ بار تقریبا همه اعتقاد دارند به طور عمدی ایجاد شده است و سازندگان و سرمایه‌گذاران و حامیان سووشون از به وجود آوردن آن، انگیزه‌های تبلیغاتی داشتند. با وجود اینکه زمان انتشار قسمت اول سووشون صبحگاه یک روز تعطیل بود اما دبیرخانه کارگروه تهیه مصادیق محتوای مجرمانه به نماوا ابلاغیه‌ای داد که عنوان می‌کرد نماوا با قید فوریت و حداکثر تا ساعت ۱۴:۳۰ دقیقه همان روز، باید نسبت به حذف این سریال از خروجی خود اقدام کند. اما چرا؟ در این ابلاغیه خطاب به مدیرعامل نماوا آمده بود: «با توجه به محتوای منتشر شده در قسمت اول مجموعه‌ نمایشی سووشون و عدم اصلاح موارد مجرمانه به‌رغم تذکرات مکرر نماینده دادستانی کل کشور و دستگاه‌های متولی به جنابعالی، این محتوا به استناد مواد مندرج در فهرست مصادیق مجرمانه (موضوع مواد ۷۴۹ تا ۷۵۱ قانون مجازات اسلامی)، بخش جرائم رایانه‌ای، مجرمانه تشخیص داده شده است».
چنانکه همه می‌دانند در پی بی‌توجهی نماوا به این ابلاغیه، ساعت ۱۷ عصر روز جمعه، نه‌تنها این سریال، بلکه به طور کل پلتفرم نماوا از دسترس مخاطبان خارج شد. همان روز نماوا بیانیه‌ای داد که در آن ادعا می‌شد این سریال از ابتدا مجوزهای قانونی داشته و اصلاحات متعددی را پذیرفته؛ چنانکه ۲۰ دقیقه از قسمت اول آن حذف شده و اختلافات تنها بر سر ۶۲ ثانیه بوده است. این بیانیه روز بعد با پاسخی از ساترا روبه‌رو شد که در بند دوم آن آمده بود: «ساترا با هدف همکاری با نماوا (به‌رغم نداشتن مجوزهای لازم برای تولید)، طی ماه گذشته اثر تولید شده را در شورای انتشار بازبینی و نکات اصلاحی را در جلسات مختلف به مدیران نماوا و کارگردان و تهیه‌کننده اعلام کرد. غیر از اشکالات متعدد قسمت نخست، ساترا درباره‌ 5 قسمت بعدی تحویل شده سریال، با توجه به رعایت نسبی حدود اخلاقی، عرفی و شرعی، حداقل موارد را برای اصلاح به صاحبان اثر اعلام کرده است».
این یعنی مجوز نداشتید اما ما با شما مماشات کردیم و اگر اصلاحیه‌ها را اعمال می‌کردید، کار به اینجا نمی‌کشید. اینکه سووشون مجوز داشته یا نداشته و اگر مجوزی در کار بوده، طرح فیلمنامه مجوز داشته یا خود آن و مسائل دیگری از این دست، در حال حاضر اهمیت اصلی را ندارند، چرا که مشخص است اختلافات بر سر آن ۶۲ ثانیه بوده که اگر حذف می‌شدند، نه لطمه‌ای به روند روایت وارد می‌شد و نه فضاسازی کلی سریال‌. ساترا هم عملا می‌گوید اگر این اصلاحات را اعمال می‌کردید، ما هم عملا بحث مجوز را پیش نمی‌کشیدیم و کسی کاری به کار این قضیه نداشت.
اتفاقی که با پخش قسمت اول سریال سوووشون افتاد، بلافاصله خیلی‌ها را به یاد سریال دیگری از شبکه نمایش خانگی انداخت که در پلتفرم رقیب نماوا، یعنی فیلیمو منتشر شده بود و مسیری شبیه همین را طی کرد. «تاسیان» هم قسمت‌های اولش را بدون اعمال اصلاحیه‌های ابلاغی منتشر کرد و همین باعث توقیف آن شد و مدتی بعد در حالی نسخه اصلاح شده را منتشر کرد و پخش قسمت‌های بعد ادامه پیدا کرد که فضای مجازی پر بود از بریده‌های شاذ و ساختارشکنانه این سریال که شمایل تابوشکنی داشتند و قرار بود برای خیلی‌ها کنجکاوبرانگیز شوند. در آن مقطع عنوان شد این رفتار فیلیمو عملاً یک روش برای دیده شدن سریالش بوده و حالا سووشون در شرایطی همین فرمول تکراری را مجدداً پیاده کرد که هم افکار عمومی با توجه به تجربه قبلی در برابر آن گارد داشت و هم دستگاه‌های نظارتی و قضایی بابت مواردی که قبلا رخ داده بود، حساسیت‌شان بالا رفته بود و هوشیارتر بودند. به همین دلیل، با حکم قضایی این بار نه فقط خود سریالی که محل اختلاف بود، بلکه  پلتفرم خاطی از دسترس خارج شد تا هزینه چنین رفتارهایی به حدی بالا برود که کسی دیگر آنها را به‌مثابه یک روش تبلیغاتی، به‌صرفه نبیند. نماوا اما از تک و تا نیفتاد و ضمن وعده به مخاطبانش مبنی بر اینکه این مرحله را هم مثل مراحل سخت قبلی پشت سر خواهد گذاشت، اقدام به پخش مجموعه در بستری دیگر کرد. ۲ روز بعد از مسدود شدن نماوا با حکم قضایی هم همچنان کسانی که از اینترنت شاتل استفاده می‌کردند، یعنی شرکتی که مالک اصلی آن نماوا است، می‌توانستند به آرشیو این پلتفرم از جمله نسخه مورد مناقشه سریال سووشون دسترسی داشته باشند. بعد از مرور تمام این اتفاقات پرتنش و خبرساز، کسانی که قسمت اول سریال را دیده‌اند احتمالا این سوال برای‌شان مطرح خواهد شد که چه چیزی باعث شده مدیران نماوا تا این اندازه روی موضع خودشان اصرار کنند و کوتاه نیایند؛ آن هم در حالی که با حذف تنها یک دقیقه از آن یک ساعت و ۲۰ دقیقه، همه چیز حل می‌شد و نه صدمه‌ای به روند روایت وارد می‌شد، نه به فضاسازی کار صدمه‌ای می‌خورد و نه اینکه حتی همان بخش‌های باقی‌مانده هم خالی از صحنه‌هایی بودند که تابوشکنی به نظر برسند؟ ظاهرا آنها برای تبلیغ محصول‌شان به خود توقیف نیاز داشتند نه حتی اجازه تابوشکنی؛ و این همان فرمولی است که تاسیان هم پیش از این مورد استفاده قرار داده بود. از آن سو دستگاه‌های نظارتی و قضایی هم تلاش کردند اعمال قانون، این بار به نحوی انجام شود که هزینه بی‌قانونی را تا حد بازدارندگی مناسب بالا ببرد. واضح است که آنها هم اگر کوتاه بیایند و به راحتی از تنبیه این پلتفرم خاطی چشم‌پوشی کنند، خاطیان را به هدف تبلیغاتی‌شان رسانده‌اند و از همین رو باید در ادامه منتظر کشمکش‌های حقوقی و قضایی بیشتری در این زمینه باشیم. با این حال سوالی که چند سطر بالاتر مطرح شد، همچنان بر جای خود باقی است؛ چرا سازندگان مجموعه‌هایی مثل تاسیان و سووشون تا این حد اصرار دارند از این روش پرهزینه و پرریسک برای تبلیغ اثرشان استفاده کنند؟ برای پاسخ به این سوال باید به ساختار تولید و توزیع سریال در شبکه نمایش خانگی ایران توجه کرد و موقعیت کارگردان‌های خاصی که این ۲ سریال را در این بستر ساخته‌اند مورد توجه قرار داد.
* چرا توقیف شدن را دوست دارند؟
چرا چنین به نظر می‌رسد که مدیران بعضی پلتفرم‌ها برای تبلیغ تعدادی از سریال‌های‌شان هیچ روش دیگری جز کشاندن آن اثر به دام توقیف و خبری شدن این قضیه نمی‌بینند؟ این قضیه به فرمولی از قصه‌گویی در شبکه نمایش خانگی ایران برمی‌گردد که متناسب با توزیع آثار در این بستر است. ابتدایی‌ترین فرمول معرفی و به شهرت رساندن آثار نمایشی در شبکه نمایش خانگی ایران در حال حاضر این است که قسمت اول هر سریال باید بشدت کوبنده و هیجان‌انگیز باشد و مخاطبان را برای تماشای قسمت‌های بعدی کنجکاو کند. اگر این اتفاق نیفتد، به احتمال قوی آن سریال حتی اگر پختگی‌های لازم فنی و جذابیت‌های متعارف نمایشی را داشته باشد، در ادامه برای جذب مخاطبان به مشکل بخورد و دچار شکست شود. در آثار جنایی این اتفاق طبیعتاً راحت‌تر رخ می‌دهد چون جنایت در همان قسمت اول رخ داده و هیجان لازم را ایجاد کرده و در ضمن، مخاطب کنجکاو است که بداند این جنایت، کار چه کسی است یا قهرمان چطور انتقام می‌گیرد. مجموعه‌هایی مثل «پوست شیر» و «افعی تهران» یا «بازنده» از همین خصوصیت ژانر جنایی برای هیجان‌بخشی به قسمت اول‌شان استفاده کردند. بعضی سریال‌های دیگر که طیف متنوعی از «یاغی» تا «آکتور» را شامل می‌شدند هم به شیوه‌ای دیگر توانستند برای قسمت اول‌شان آن هیجان لازم را ایجاد کنند. حتی مجموعه «در انتهای شب» که درونمایه‌ای اجتماعی داشت و به مسائل روانشناختی و اختلالات ارتباطی بین زوجین می‌پرداخت هم توانست با به کار بردن یک‌سری تدابیر روایی، از جمله ماجرایی که در خود سریال تحت عنوان «اتوبوس جهانگردی» به آن اشاره شد، قسمت اول را جذاب کند. در مقابل فیلمسازانی هستند که نشان داده‌اند به لحاظ فنی و زیبایی‌شناختی توان لازم برای ایجاد چنین جذابیت‌هایی در قسمت اول سریال‌شان را ندارند. باید توجه داشت کسانی که متخصص ویژه جذب بودجه‌های کلان هستند، لزوماً بهترین و باکیفیت‌ترین فیلمسازها نخواهند بود و اگرچه با صرف هزینه‌های چند برابری و استفاده از عوامل فنی حرفه‌ای و برداشت‌های مکرر و زرق و برق دادن صحنه، می‌توان بعضی ضعف‌های ظاهری را در کارگردانی کار پوشش داد اما کلیت ساختار یک اثر را با پول، هرچند زیاد، نمی‌توان عوض کرد. این کار به‌مثابه روکش طلا برای یک مجسمه بدفرم است که بسیار ناشیانه تراشیده شده باشد. برای چنین فیلمسازانی هیچ راهی باقی نخواهد ماند جز اینکه باز هم به همان مزیت نسبی خودشان، یعنی پول پناه ببرند. فرمول ایجاد کنجکاوی برای تماشای قسمت اول چنین سریال‌هایی گنجاندن عمدی چند صحنه از رقص بانوان و نمایش مصرف الکل و چیزهایی از این دست است تا نهادهای نظارتی وارد شوند و با همان قسمت اول برخورد کنند و خبر توقیف سریال همه جا بپیچد، بریده‌هایی از صحنه‌های ساختارشکن آن در فضای مجازی منتشر شود و پس از آنکه کنجکاوی‌ها درباره مجموعه برانگیخته شد، قسمت‌های بعدی سریال هم دنبال‌کنندگانی پیدا کند. اجرای چنین فرمولی نیازمند این است که آن فیلمساز از لحاظ مالی پشتوانه مطمئنی داشته باشد؛ یعنی همان مزیت نسبی که بعضی فیلمسازان دارند؛ اگرنه هر کسی نمی‌تواند چنین ریسکی را بپذیرد و سرمایه‌ای را که در اختیارش قرار گرفته معطل توقیف و سپس انتشار مجدد کار کند.
* همه بهترین‌ها برای کسی که پول داشت
اولین بار در دهه 60 زمزمه‌هایی مبنی بر اقتباس سینمایی از «سووشون» به راه افتاد و حتی محمد متوسلانی در گفت‌وگو با ماهنامه سینمایی فیلم اعلام کرد اجازه ساخت فیلم بر اساس رمان «سووشون» را از خود خانم دانشور گرفته است. متوسلانی به ‌علت هزینه‌های بالای تولید و پیدا نکردن تهیه‌کننده، نهایتا نتوانست «سووشون» را به فیلم برگرداند. در سال‌های بعد داوود ملاپور، کارگردان «شوهر آهوخانم»، ابراز تمایل کرد اقتباسی سینمایی از این رمان انجام دهد. متوسلانی ۳ ‌سال پیش در گفت‌وگویی با ایسنا از بسته شدن قراردادی میان نماینده داوود ملاپور با خانم دانشور خبر داد؛ قراردادی که مطابق آن امتیاز سینمایی «سووشون» به داوود ملاپور واگذار شد‌.  در نهایت تلاش‌های ملاپور هم راه به جایی نبرد تا اینکه بهمن فرمان‌آرا تصمیم به ساخت اثری بر اساس این رمان گرفت ولی این بار هم طلسم اقتباس سینمایی از رمان دانشور شکسته نشد‌.
در تمام این موارد، با اینکه فیلمسازانی کاربلد با کارنامه‌های فنی قابل قبول برای ساخت سووشون پیشقدم شده بودند، همگی به دلیل ناتوانی در جذب بودجه‌های لازم برای چنین پروژه‌ای ناکام ماندند و قرعه انجام این کار نهایتا به کسی خورد که به رغم ضعف‌های فنی مشهود در کارنامه‌اش، یک مهارت غیرسینمایی ویژه در جذب بودجه‌های کلان داشت.
او برخلاف تمام داوطلبان مشتاق قبلی که می‌خواستند سووشون را بسازند و حتی از خود نویسنده رمان اجازه‌اش را گرفته بودند، اجازه داشت فیلمبرداری اثرش را در مکان‌هایی انجام بدهد که شائبه جدی آسیب به میراث فرهنگی ایجاد می‌کرد، اجازه داشت به همراه بازیگر سریالش در نمایشگاه کتاب تهران کتاب سووشون را که اساساً کس دیگری نوشته، برای مخاطبان امضا کند(!) و امکان این هم برایش فراهم بود که با گنجاندن صحنه‌هایی از رقص بانوان و مسائلی از این دست در قسمت اول سریال، ممیزی را به بازی بگیرد و نگران توقیف و خواب سرمایه نباشد تا به این شکل جنجال و غوغایی به پا شود و توجهات به سمت سریال جلب شوند.
رمان سووشون یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات معاصر داستانی ایران است؛ کتابی که در دوران فعلی، یعنی دوره افول داستان‌نویسی ایرانی، یکی از بازماندگان عصر طلایی ادبیات مدرن ایران است و وقتی برای نخستین بار و احتمالا آخرین بار قرار است از آن اقتباس شود، همه مترصد این هستند که ببینند نسخه تصویری کار چطور از آب درآمده. آبیار اما کسی نبود که مهارت زیبایی‌شناختی کافی برای استفاده از این فرصت طلایی را داشته باشد. نرگس آبیار با فیلم دومش یعنی «شیار ۱۴۳» به شهرت رسید و اعتباری پیدا کرد که راه فیلمسازی را در ادامه مسیر برایش هموار کرد اما همان فیلم هم غیر از بازی قابل قبول مریلا زارعی، ویژگی فرمی منحصر به فردی نداشت و بیشتر به دلیل محتوایش مورد توجه قرار گرفت. در همین سال‌های اخیر بسیاری از فیلم‌های دیگری که واجد محتوای همراستا با «شیار ۱۴۳» بودند و اثر اول کارگردان‌شان به ‌حساب می‌آمدند، مثلاً «ایستاده در غبار» یا «موقعیت مهدی»، به لحاظ فرمی هم حرف‌های تازه‌ای برای گفتن داشتند اما «شیار ۱۴۳» به واقع این‌طور نبود و شاید باید دفاع تمام‌قد از آن در فجر سال ۹۲ را تجربه‌ای برای کسانی دانست که آن روزها در فضای دوقطبی فرهنگی، این فیلم و سازنده‌اش را همسو با دیدگاه‌های خودشان پنداشتند و عمداً چشم بر ضعف‌های تکنیکی و فنی کار بستند و به این ترتیب مسیری برای یک کارگردان فراهم شد تا تخصص اصلی‌اش که جذب بودجه‌های کلان بود را به جریان بیندازد و اتفاقاً به همان قطب فرهنگی بپیوندد که مخالف حامیان «شیار ۱۴۳» بود.
* کاش این فرمول رندانه بهم بخورد
به هر حال امروز حضور بعضی فیلمسازان در شبکه نمایش خانگی مثل کارگردان‌های ۲ سریال «تاسیان» و «سووشون»، نشان از غلبه «زرنگی» بر «زیبایی‌شناسی» و برتری «پول» بر «نبوغ و خلاقیت» در روزگار فعلی سینما و نمایش خانگی ما دارد. فقط کافی است به یاد بیاوریم که تاسیان در ابتدا چه غوغایی به پا کرده بود و چند قسمت ابتدایی آن که در گردونه جنجال‌های توقیف و ممیزی افتاد، چقدر مخاطب داشتند. در ادامه اما چه شد و قسمت‌های بعدی تاسیان چقدر دیده شدند؟ مخاطبانی که با این همه ترفند پای تماشای چند قسمت اول مجموعه کشیده شدند و دیدن صحنه‌هایی از رقصیدن یک خانم بازیگر شناخته شده در اینستاگرام‌شان آنها را کنجکاو کرده بود، خیلی‌های‌شان حالا نمی‌دانند چند قسمت از تاسیان پخش شده و ادامه داستان به کجا کشیده؛ چون خود روایت جذابیتی نداشت و همه چیز فقط حاشیه بود.
وضعیت فاجعه‌بارتر اما جایی است که اثر ادبی سترگی مثل سووشون را به فیلمسازی بدهند که مطابق همان فرمول تاسیان کار می‌سازد و منتشر می‌کند. این بار آنچه در چند قسمت ابتدایی به دلیل کنجکاوی‌ها دنبال می‌شود و در ادامه رها خواهد شد، صرفاً روایتی از یک فیلمساز نیست، بلکه آنچه هدر رفته، رمان سیمین دانشور است. خیلی چیزها در رسیدن وضع به این نقطه موثر بوده‌اند؛ از عدم کنترل مبادی ورود سرمایه به حوزه فعالیت‌های فرهنگی که فیلمسازان و تهیه‌کنندگانی از این قبیل را میدان‌دار صحنه کرده تا عدم برخورد جدی جامعه نخبه کشور با به بازی گرفته شدن یک اثر ادبی سترگ؛ چیزی که جزو میراث و مفاخر ملی ما است. حالا اما کاری که می‌توان کرد، لااقل بر هم زدن کارکرد این فرمول رندانه است؛ این فرمول که آگاهانه چند صحنه رقص خانم‌ها و چند صحنه اروتیک را با علم قطعی به ممیزی خوردنش در قسمت اول یک سریال بگنجانند تا توقیف اثر برای‌شان برد تبلیغاتی پیدا کند. اگر برخورد با چنین آثاری به نحوی باشد که هزینه را برای عاملانش بالاتر از منفعت‌هایش ببرد، دیگر بی‌هنرانی که به پشتوانه پول‌های بی‌حساب روی اجرای چنین فرمولی برای دیده شدن حساب کرده‌اند، امکان استفاده از آن را نخواهند داشت.

ارسال نظر