بازار اروپا و آمریکا سیاه میشود
گروه اقتصادی: در پی تجاوز آمریکا به سایت های هستهای ایران، تشدید درگیریهای نظامی با رژیم صهیونیستی بالا گرفته و بازار انرژی جهانی نیز وارد مرحلهای پرآشوب شده است. قیمت نفت که طی ماههای گذشته در بازهای نسبتاً باثبات قرار داشت، اکنون با عبور از مرز ۸۰ دلار در هر بشکه، علامتی هشداردهنده برای اقتصادهای غربی فرستاده است. این جهش قیمتی، نه فقط بازتابی از ریسکهای ژئوپلیتیکی خاورمیانه است، بلکه بهطور مستقیم در حال بازتعریف معادلات تورمی اروپا و ایالات متحده است.
در ایالات متحده، گزارشهای اقتصادی حاکی از آن است اگر روند افزایشی قیمت نفت ادامه یابد و نرخ آن به محدوده ۱۳۰ دلار برسد، نرخ تورم سالانه در اروپا و آمریکا میتواند از مرز ۶ درصد نیز عبور کند. در چنین شرایطی، کاهش نرخ بهره بهعنوان ابزار حمایتی برای رشد اقتصادی، عملاً از دستور کار فدرال رزرو خارج خواهد شد. از سوی دیگر، وابستگی بالای کشورهای اروپایی به واردات انرژی موجب شده تا آنان در برابر جهش قیمت نفت آسیبپذیرتر باشند.
تحلیلها نشان میدهد افزایش فعلی قیمت نفت میتواند دستکم یک درصد به نرخ تورم اروپا بیفزاید بهویژه در کشورهایی همچون آلمان و فرانسه که هماکنون نیز با رکود اقتصادی روبه رو هستند. افزایش بهای نفت، فشار مستقیمی بر هزینههای تولید و حملونقل نیز وارد کرده است. صنایع بزرگ و انرژیبر نظیر خودروسازی، پتروشیمی، هواپیمایی و کشاورزی با افزایش هزینههای عملیاتی مواجه شدهاند که بهطور طبیعی قیمت نهایی کالاها و خدمات را افزایش میدهد. این روند موجب شده شاخص قیمت مصرفکننده در هر دو سوی اقیانوس اطلس سیر صعودی به خود بگیرد. همزمان، بانکهای مرکزی آمریکا و اروپا در تنگنای تصمیمگیری قرار گرفتهاند. ادامه سیاستهای انقباضی از یک سو برای کنترل تورم ضروری است اما از سوی دیگر میتواند روند رشد اقتصادی را بیش از پیش مختل کند. در نتیجه اقتصادهای غربی در آستانه ورود به شرایط رکود تورمی قرار گرفتهاند؛ یعنی حالتی که رشد اقتصادی پایین و تورم بالا همزمان رخ میدهد و مدیریت آن نیازمند سیاستهایی پیچیده و چندلایه است. از منظر رفتاری نیز افزایش بهای نفت موجب بالا رفتن انتظارات تورمی در میان مصرفکنندگان و فعالان اقتصادی شده است. چنین انتظاراتی میتواند حتی در صورت ثبات قیمتها نیز باعث افزایش تقاضا برای دستمزدهای بالاتر و رشد هزینههای عمومی شود؛ پدیدهای که خود تورم را تثبیت و بازتولید میکند. موج نارضایتی اجتماعی که در پی این فشارهای معیشتی شکل گرفته، اکنون در اروپا بهوضوح قابل مشاهده است. در فرانسه، انگلیس، آلمان و چند کشور دیگر، اعتصابها، اعتراضات خیابانی و تحرکات صنفی در حال افزایش است. از کارگران راهآهن و پرستاران گرفته تا معلمان و بازنشستگان، گروههای مختلف اجتماعی خواستار افزایش دستمزد و مداخله دولتها در کنترل هزینههای زندگی شدهاند. در آمریکا نیز اگرچه هنوز سطح اعتراضات گسترده نیست اما فشار بر طبقات متوسط و پایین بهخوبی احساس میشود و شکاف میان درآمد - هزینه در حال گسترش است. در پایه چنین روندی، آینده اقتصادی و سیاسی غرب را میتوان در سه سناریوی کلان خلاصه کرد:
در نخستین سناریو، فشار تورمی ادامه مییابد، نرخ بیکاری افزایش مییابد و نارضایتی اجتماعی بهتدریج مشروعیت دولتها را تضعیف میکند. در دومین سناریو، دولتها با چرخش در سیاستها به سمت حمایتهای هدفمند از اقشار آسیبپذیر و کنترل قیمتها گام برمیدارند و با کاستن از التهاب اجتماعی، ثبات نسبی را بازیابی میکنند. در سومین و تندترین سناریو، گسترش اعتراضات، ناتوانی دولتها در مهار بحران و افزایش بیاعتمادی، به جنبشهای اجتماعی ساختارشکن منجر میشود و نظم سیاسی موجود در برخی کشورها را به چالش میکشد. وضعیت شرایط کنونی نشان میدهد روندهای اقتصادی در انزوا شکل نمیگیرند، بلکه با رویدادهای ژئوپلیتیکی، انتظارات روانی و تابآوری اجتماعی در هم تنیدهاند. در جهانی که بهای نفت میتواند پیامدهای سیاسی تولید کند، هر جهش قیمتی، تنها یک عدد در تابلوی معاملات نیست، بلکه نشانهای از یک توازن در حال واژگونی است. در چنین چشماندازی، تحولات اقتصادی دیگر محدود به نمودارهای آماری یا جلسات سیاستگذاری نیستند، بلکه بهطور ملموس در خیابانها، سبد خرید خانوارها و حتی صندوقهای رأی حضور دارند. استمرار افزایش بهای نفت، اگر در کنار تشدید نااطمینانیهای سیاسی و ضعف در واکنش دولتها به اقدامات رژیم صهیونیستی و آمریکا ادامه یابد، میتواند نوعی بازچینی در ساختارهای قدرت سیاسی و اقتصادی غرب را رقم بزند، نه از مسیر کودتا یا سقوط ناگهانی نظامها، بلکه از مسیر فرسایشی بیاعتمادی عمومی، افزایش مشارکت احزاب حاشیهای و تضعیف انسجام اجتماعی. از همین رو است که بحران کنونی را نمیتوان صرفاً یک شوک انرژی یا پدیدهای زودگذر تلقی کرد، بلکه باید آن را سیگنالی دانست از دگرگونی عمیقتری که در روابط میان دولت، مردم و بازار در حال شکلگیری است. بحران نفت، در این معنا، تنها آینهای است برای مشاهده شکافهایی که سالها در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی انباشته شدهاند و اکنون در پرتو یک تنش منطقهای، فرصت بروز یافتهاند. در این میان، آینده به جای آنکه در پیشبینیهای تکنوکراتیک صرف خلاصه شود، به میدان تعامل سیاست، اقتصاد و جامعه بدل شده است. آنچه اکنون در خاورمیانه رخ میدهد، ممکن است جرقهای باشد در انبار باروتی از نارضایتیهای دیرپا که از لندن تا واشنگتن و از بروکسل تا لسآنجلس در حال دمیدن است. و از همین جا، تحلیل تحولات نفتی دیگر صرفاً تحلیل قیمت نیست، بلکه تحلیل سرنوشت نظم جهانی آینده است.
***
نگرانی ترامپ از افزایش قیمت نفت
ترسیده!
رییسجمهور آمریکا روز گذشته در پیامی که در پیامرسان تروث منتشر کرده نسبت به افزایش قیمت نفت ابراز نگرانی کرده است. به گزارش وطن امروز، ترامپ در این پیام نوشته است: همه، قیمت نفت را پایین نگه دارید. من مراقب هستم! شما دارید درست به نفع دشمن بازی میکنید. این کار را نکنید.
این پیام ترامپ به وضوح نگرانی وی از افزایش قیمت نفت را نشان میدهد. روز یکشنبه و پس از حملات آمریکا به ایران، قیمت نفت به شکل ملموسی افزایش یافت و قیمت هر بشکه به بیشتر از ۸۰ دلار رسیده است. کارشناسان معتقدند اقدام آمریکا و مشارکت مستقیم در جنگ تحمیلی علیه ایران، باعث افزایش تنش در غرب آسیا شده است. از سوی دیگر، احتمال واکنش ایران به این اقدام، بخصوص جدی شدن موضوع بسته شدن آنکه هرمز و یا مختل شدن جریان انرژی در خلیج فارس، در افزایش قیمت نفت موثر بوده است. برخی کارشناسان حوزه انرژی معتقدند در صورت افزایش تنش و تصمیم ایران برای واکنش به تجاوز آمریکا بخصوص در خلیج فارس، افزایش جهشی قیمت جهانی نفت بسیار محتمل است. برخی رسانهها حتی گزارش دادهاند افزایش قیمت هر بشکه نفت به ۱۵۰ دلار نیز بسیار محتمل است. نگرانی شدید ترامپ از افزایش قیمت نفت نیز بر همین اساس است. البته قطعا در صورت تحقق این افزایش قیمت جهانی نفت، مقصر اصلی شخص ترامپ است که مسبب اصلی جنگ علیه ایران و سپس وارد کردن آمریکا در این جنگ به صورت مستقیم است.
ابراز نگرانی مشهود ترامپ نسبت به افزایش قیمت نفت، درحالی به وضوح میزان آسیبپذیر بودن آمریکا را نشان میدهد. با این حال، ترامپ همچنان به دنبال تحمیل خواستههای خود به ایران است. موضوعی که بدون تردید نه تنها باعث توقف جنگ و تنش نخواهد شد بلکه زمینه های تشدید جنگ و بوقوع پیوستن پیامدهای آن بخصوص در حوزه انرژی را فراهم میکند.