«کلانداده» لزوماً راست نمیگوید
جعفر حسنخانی: چرا آمریکا و نیروی نیابتیاش رژیم اشغالگر، تصمیم به جنگ با ایران گرفتند؟ پاسخ به این پرسش جوانب مختلفی دارد. یکی از مولفههای تصمیم به جنگ همهجانبه علیه ایران، بازمیگردد به درکی که دشمن از جامعه ایران پیدا کرد. حال سوال اینجاست: این درک خاص از جامعه ایران که دشمن را به جنگ علیه کشورمان ترغیب کرد چه بود و از کدام درگاه به ذهن تصمیمگیران دشمن صهیونیست رخنه کرد؟
ادراکی که دشمن را به تصمیم حمله به ایران ترغیب کرد، این فهم از جامعه ایران بود: «این جامعه، جامعهای شکننده و در حال فروپاشی است و اعضای جامعه وفاداری به ارزشهای جمعی را از خود سلب کردهاند و به هر قیمت علیه نظم سیاسی موجود هستند». در سالها و ماهها و روزهای پیش از جنگ، بودند افرادی که این ادراک از جامعه ایران را ترویج میکردند، اپوزیسیون وطنفروش نوپهلوی هم بسیار تلاش میکرد این درک را به دستگاه ادراکی دشمن منتقل کند تا او را به جنگ با ایران ترغیب کند اما این همه ماجرا نیست.
بخشی از ماجرای فهم ادراک دشمن در تصمیم به حمله به ایران را باید در پدیده جدید «کلانداده» (Big Data) یافت. با توسعه اینترنت و تعاملی شدن آن، بویژه با شکلگیری شبکههای اجتماعی، دادههای بسیاری از رفتار مخاطبان در اختیار صاحبان بسترهای تعاملی اینترنت قرار گرفت. شرکتهای بزرگ فروش کالا و کمپینهای انتخاباتی از مهمترین و اولینهایی بودند که تمایل خود را برای تصاحب و تحلیل کلاندادهها نشان دادند تا رفتار جامعه را تحلیل کنند و مطابق علایق و سلایق جامعه، سیاست تجاری یا انتخاباتی خود را مدیریت کنند. درباره توضیح بیشتر این پدیده جدید یعنی انباشت دادههای اینترنت در قالب «کلانداده» باید گفت کلانداده به مجموعهای از دادهها اطلاق میشود که به دلیل حجم عظیم، سرعت تولید بالا و تنوع گسترده، از قابلیتهای ابزارهای سنتی پردازش داده فراتر میرود. این پدیده با گسترش فناوریهای دیجیتال، اینترنت و دستگاههای متصل به شبکه مانند حسگرهای اینترنت اشیا و پلتفرمهای اجتماعی، شکل گرفته است. این دادهها از منابع متعددی تولید میشوند و امکان تحلیلهای عمیق و استخراج الگوهای پنهان را فراهم میکنند. کلانداده نه تنها به دلیل مقیاس خود، بلکه به دلیل پتانسیل آن در ایجاد ارزش، اهمیت دارد. از منظر اجتماعی و علمی، کلانداده ابزاری برای درک بهتر جوامع و حل مسائل پیچیده است. تحلیل دادههای کلان میتواند به شناسایی روندهای اجتماعی، پیشبینی تغییرات اقتصادی و حتی به شناخت کیفیت واکنش مردم در بحرانها بینجامد. با تحلیل کلاندادهها میتوان از نگرشسنجی آغاز کرد و به نگرشسازی رهنمون شد. احتمال قریب به یقین یکی از پایههای تصمیم درباره حمله به ایران، تحلیل کلاندادههای اینترنت فارسی بویژه بسترهای شبکههای اجتماعی فارسی بوده است. وجود رویکردهای رفتارگرایی به عنوان جریان اصلی علوم انسانی در مراکز علمی و سیاستگذاری آمریکا و به تبع آن در رژیم صهیونیستی این احتمال را بسیار تقویت میکند.
تحلیل کلاندادهها یک جمعبندی تحلیلی درباره چیستی «رفتار مردم ایران» به مخاطب تصمیمساز و تصمیمگیر غربی که در این ماجرا از قضا دشمن ایران نیز هست، میدهد. آنچه در این میان جای تامل دارد، این مهم است: در این ماجرا یعنی تحلیل جوامع بر اساس کلاندادهها پرسشهای مهمی بیپاسخ است. آیا شناسایی «تعلق فرهنگی» مخاطب از طریق تحلیل کلاندادهها، «تعلق هویتی و تمدنی» مخاطب را هم نشان میدهد؟ آیا انتقاد یا پرخاشگری علیه نظم سیاسی موجود را میتوان با مخالفت با «هویت ملی» اینهمانی کرد؟ اساسا آیا عین ذات جوامع را کلاندادهها میتوانند نشان دهند؟ و... اینها سوالات مهمی است که در تحلیل کلاندادهها همچنان پرسشبرانگیز و بیپاسخ ماندهاند. ماجرای نتایج تحلیل کلاندادهها پیش از حمله به ایران و واکنش جامعه ایرانی بر خلاف آنچه از کلاندادهها استنباط میشد، همهاش را نباید به «تبعیضهای الگوریتمی» این تحلیلها تقلیل داد و چنین گفت که الگوریتمهایی که دادهها را تحلیل میکنند ممکن است بر پایه سوگیریهای قبلی، استنباطهای غلط کنند. ماجرا این است که با این نوپدیده باید با احتیاط بسیار برخورد کرد و تصمیمات بزرگ را موکول به آن نکرد و به نتایج آن اطمینان نکرد. عین ذات یک ملت را با الگوریتمهای پیشنوشته و کاویدن کلاندادههای رفتاری اعضای یک ملت در فضای مجازی نمیتوان نشان داد؛ کما اینکه درباره ایران نیز نتوانست نشان دهد. ماجرای ایران نشان داد نمیتوان کلاندادهها را در ارکان اصلی تصمیم درباره ملتها قرار داد. شکست محاسباتی دشمن در جنگ اخیر درباره ایران نمونه تجربهشده این مدعاست اما واقعیت این است که این کلاندادهها دشمن را در تصمیم به حمله علیه ایران یاری کرد، لذا واضح است حکمرانی بر دادهها از ضرورتهای امروز جامعه ایران است.