11/تير/1404
|
05:10
۲۲:۲۷
۱۴۰۴/۰۴/۱۰
تحلیل قابل تأمل اندیشکده کارنگی درباره حمله آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران

عملیات نابخردانه!

سیدامیر انتظاری‌فر: اقدام آمریکا در اجرای عملیات چکش نیمه‌شب که تلاشی برای آسیب به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران بود؛ اقدامی است که در میان اندیشکده‌ها و رسانه‌های بین‌المللی، به عنوان یک عملیات بی‌حاصل و نابخردانه سرزنش می‌شود. متن‌ها و تحلیل‌های متعددی درباره بی‌فایده بودن این اقدام منتشر شده است. یکی از این متن‎‌های مهم و قابل توجه، متنی است که در اندیشکده مهم و اثرگذار کارنگی منتشر شد و نویسنده آن نیز «نیکول گراجوفسکی» یکی از مهم‌ترین افراد برنامه ایران این اندیشکده بود. این متن تصریح می‌کند به رغم آنکه این عملیات، از نظر نظامی مهم و پیچیده بود: «با این حال، ارزیابی‌های اولیه اطلاعاتی نشان می‌دهد میزان تخریب ممکن است کمتر از آن چیزی بوده باشد که کاخ سفید تحت عنوان «نابودی کامل» اعلام کرده است» بنابراین پرسش مهم این است: چرا نباید این عملیات را از نظر دستیابی به اهداف، موفق اعلام کرد؟
گراجوفسکی تصریح می‌کند میان آسیب به زیرساخت و از بین بردن برنامه، تفاوت چشمگیری وجود دارد: «محدودیت [و اشکال] بنیادین این حملات در تفاوت میان تخریب زیرساخت و از بین بردن قابلیت نهفته است. اقدام نظامی می‌تواند تجهیزات و تأسیسات را نابود کند اما نمی‌تواند دانش، مواد پخش‌شده در مکان‌های مختلف یا انگیزه‌های راهبردی توسعه برنامه هسته‌ای را حذف کند. گزارش‌ها حاکی از آن است ایران پیش از حملات، بخشی از حساس‌ترین مواد خود را منتقل کرده بود؛ امری که نشان می‌دهد هسته اصلی برنامه غنی‌سازی احتمالا از آسیب جدی در امان مانده است. همچنین پناهگاه‌های سالم‌مانده می‌تواند بستری را برای بازسازی مجدد برنامه فراهم آورد». به باور او، در حالی که ایران اراده سیاسی برای پایان دادن به برنامه هسته‌ای خود ندارد و از سوی دیگر، ظرفیت دیپلماسی برای بازگرداندن محدودیت‌ها بر برنامه هسته‌ای ایران عملا در حال از بین رفتن است، «اثرگذاری تاکتیکی این حمله صرفاً به یک توقف موقت منتهی خواهد شد». گزارش به بررسی عکس‌های ماهواره‌ای از تخریب‌ها می‌پردازد و ضمن بررسی برخی آسیب‌ها تلاش می‌کند به این پرسش پاسخ دهد: چرا تخریب فیزیکی زیرساخت‌ها، مانع مهمی برای توسعه برنامه هسته‌ای ایران نیست: «تخریب فیزیکی زیرساخت‌های هسته‌ای ایران ممکن است مانعی فوری [برای ایران] ایجاد کند اما خطر را به ‌طور کامل از بین نمی‌برد. نکته مهم این است که بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تنها چند روز پیش از آغاز حملات اسرائیل در ۲۳ خرداد موجودی مواد هسته‌ای ایران را تأیید کرده بودند؛ مساله‌ای که احتمال انتقال پیش‌دستانه ذخایر کلیدی اورانیوم با غنای بالا از سایت‌های اعلام‌شده به مکان‌های نامعلوم را تقویت می‌کند. تصاویر ماهواره‌ای مربوط به ۲۹ و ۳۰ خرداد نشان‌دهنده حضور کامیون‌های حمل نخاله و بولدوزرها در نزدیکی ورودی تونل‌های سایت فردو است». بنابراین یکی از نخستین عوامل بی‌اثر بودن این عملیات، جابه‌جایی مواد غنی‌شده ایران از تاسیسات فعلی به مکانی نامعلوم برآورد می‌شود. بخش مهم دیگر این گزارش، تمرکز بر وجه بازسازی ایران است. گزارش بر آن است ایران با وجود مواد غنی‌شده، به آسانی می‌تواند مسیر توسعه برنامه هسته‌ای‌اش را از سر بگیرد: «زیرساخت هسته‌ای ایران، با وجود خسارات واردشده، در ابعاد مختلف همچنان پتانسیل بالایی برای بازسازی دارد. اگر ایران واقعا موفق به انتقال ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد خود شده باشد، این مواد همچنان قابلیت بالقوه در مسیر توسعه برنامه هسته‌ای را دارد». 
بخش بسیار مهم‌تر این گزارش آن است که گراجوفسکی تصریح می‌کند به‌رغم آنکه این حملات، صرف‌نظر از هزینه‌های مادی، بر زمان‌بندی توسعه برنامه هسته‌ای ایران اثر گذاشت اما به دلیل اراده سیاسی بر ادامه برنامه هسته‌ای، دانش بومی و زنجیره تامین پایدار، عملا نابودی برنامه هسته‌ای ایران بی‌معنی است: «ظرفیت بلندمدت ایران برای بازسازی برنامه هسته‌ای‌اش، با وجود آسیب‌های سنگین واردشده اساساً دست‌نخورده باقی مانده است. حملات اخیر نتوانست عناصر اصلی و ریشه‌ای را که طی بیش از ۲ دهه مسیر هسته‌ای ایران را ممکن کرده، از میان بردارد. این عناصر شامل یک زیرساخت گسترده و پراکنده، نیروی انسانی فنی و آموزش‌دیده، زنجیره تأمین داخلی نسبتا کامل و از همه مهم‌تر، اراده سیاسی پایدار و انعطاف‌ناپذیر نظام برای تداوم این مسیر است. همین مجموعه عوامل موجب شده‌ با وجود محدودیت‌های فنی و عملیاتی کنونی، چشم‌انداز بازسازی برنامه هسته‌ای ایران همچنان کاملا محتمل و از نظر راهبردی قابل دستیابی باقی بماند». بخش مهم دیگر در فرآیند بازسازی هسته‌ای ایران، اشاره به اراده سیاسی ایران برای ادامه توسعه برنامه هسته‌ای است. 
نویسنده گزارش، این امر را دلیلی بر عدم نابودی می‌گیرد و می‌نویسد: «عزم ایران برای ادامه برنامه هسته‌ای‌اش، بار دیگر از سوی مقامات فعلی و سابق مورد تأکید قرار گرفت. این اظهارات نشان‌دهنده یک اجماع راهبردی گسترده‌تر است که اگرچه زیرساخت‌های فیزیکی ممکن است آسیب‌پذیر باشد اما نیت ایران برای حفظ و در صورت لزوم بازسازی برنامه هسته‌ای، دچار تزلزل نشده است».
بخش بسیار مهم تمام گزارش‌هایی که از تبعات حمله آمریکا به برنامه هسته‌ای ایران نوشته می‌شود، اشتراک در نگرانی از قطع دسترسی جاسوسی آژانس است. تمام متن‌هایی که این روزها به ارزیابی تبعات حمله آمریکا به برنامه هسته‌ای ایران می‌پردازد، از کور شدن ابزار جاسوسی غرب در ایران یعنی آژانس دل‌نگرانند. این گزارش می‌نویسد: «فروپاشی نظارت آژانس، شاید مهم‌ترین پیامد بلندمدت عملیات‌های مشترک آمریکا و اسرائیل باشد. ایران پیش از این نیز نشانه‌هایی از کاهش همکاری با آژانس نشان داده و آژانس را متهم کرده بود با ارائه اطلاعات به طرف‌های خارجی، زمینه‌ساز حملات اخیر شده است. به ‌عنوان نمونه، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران هشدار داد اگر آژانس حملات آمریکا و اسرائیل را محکوم نکند، خود آژانس و مدیرکل آن «با تبعات مستقیم تصمیمات ما روبه‌رو خواهند شد». در واقع، آژانس این حملات را محکوم کرده بود اما نه به شکلی که مورد رضایت مقامات ایرانی قرار گیرد. نتیجه آن شد ایران، این نهاد بی‌طرف سازمان ملل را به ‌مثابه بازیگری همدست در حملات به تأسیسات هسته‌ای خود معرفی کرد. در نبود نظارت آژانس، ایران فضای عملیاتی بیشتری برای بازسازی پنهان به‌ دست می‌آورد، در حالی که جامعه جهانی امکان نظارت مؤثر بر فعالیت‌های هسته‌ای تهران را از دست می‌دهد. در شرایطی که مواد هسته‌ای ایران در مکان‌های متفرق نگهداری می‌شود و بسیاری از تأسیسات آسیب دیده و پیچیدگی‌های راستی‌آزمایی بیش از هر زمان دیگری افزایش یافته است، دسترسی آژانس نه‌تنها گسترش نیافته، بلکه عملا قطع شده است».

ارسال نظر
پربیننده