16/تير/1404
|
01:56
۲۲:۲۹
۱۴۰۴/۰۴/۱۵
لحظه تاریخی پیوند 2 مفهوم میهن و دین در شب عاشورای سال ۱۴۰۴

این ایران خدایی

میلاد جلیل‌زاده: ۱۴ قرن پیش مردی که به حاکم زمان و خلیفه خودخوانده پیامبر اعتراض داشت و به قدرت رسیدن او را نه‌تنها خلاف شرع، بلکه خلاف تعهدات می‌دانست، به دعوت مردم شهر کوفه به سمت آن دیار رفت تا بیعت‌شان را بگیرد و پایگاهی مستقل بر پایه شریعت پیامبر تشکیل بدهد. او البته می‌دانست که کوفیان وفادار نیستند و وقتی سپاه آن حاکم جابر سر برسد، اکثرشان جا می‌زنند. این چیزی بود که در طول مسیر کوفه، از حج نیمه‌تمامش تا سرزمین عراق، خیلی از خیرخواهان به این مرد گفتند اما چنین حرکتی به قصد حکومت انجام نمی‌شد، بلکه برای ابلاغ یک پیام بود و روی همین حساب چنین توصیه‌هایی اگرچه مبنای عقلانی داشت و صحیح بود اما نمی‌توانست جلوی این حرکت را بگیرد. او نهایتاً در مسیر کوفه، در سرزمینی نیمه‌بیابانی کنار رود فرات که اسامی مختلفی بر آن نهاده بودند، به سد سپاه دشمن خورد و نبرد سنگینی درگرفت. این مرد به همراه یارانش که نهایتاً حدود ۱۰۰ نفر بودند، در یک نیمه‌روز به خاک و خون افتادند و اهل بیت آنها به اسارت دشمن درآمد. کل ماجرا از نظر تاریخ عرفی همین است. برای بشری که در طول تاریخ ده‌ها جنگ نسل‌افکن را با صدها هزار و گاهی ده‌ها میلیون کشته دیده است، چرا باید یک نیمه‌روز خونین در بیابانی واقع در بین‌النهرین با حدود ۱۰۰ کشته و ۱۰۰ اسیر، اهمیت چندانی پیدا کند؟ چه چیز باعث شد این حرکت آزادی‌خواهانه تا ابد تبدیل شود به ستاره‌ای قطبی که راهنمای تمام آزادی‌خواهان دنیاست و مظهر و الگوی انقلاب و استقامت و مقاومت در بین ملت‌های مختلف تاریخ شود. در طول تاریخ برای سرکوب هیچ مرام و عقیده و آیینی به اندازه عزاداری عاشورا تلاش نشده و هیچ گروهی از دینداران یا مومنان به هر عقیده‌ای، به اندازه شیعیان زیر یوغ ستم نبودند و برای عقیده‌شان قتل‌عام نشده‌اند و هیچ زیارتگاه یا مکان مذهبی دیگری را نمی‌شود سراغ گرفت که به اندازه حرم حضرت امام حسین(ع) مورد تعدی و تخریب یا ممنوعیت ورود قرار گرفته باشد. اینکه عزاداری برای امام حسین فراتر از یک آیین مذهبی دارای بعد و پیام سیاسی اجتماعی خاصی است، دلیل مخالفت حکومت‌های مختلف با آن در طول تاریخ بوده؛ از امویان و عباسیان که خود را خلفای پیامبر و حاکمان دینی می‌خواندند تا کشورهایی که به رغم اکثریت داشتن جمعیت شیعه در آنها، به بهانه‌هایی تحت عنوان حکومتداری عرفی و سکولار، مانع این رویداد می‌شوند. شیعیان اما دیدگاه‌شان درباره تمام این تلاش‌های مذبوحانه روشن است. 
آنها دیده‌اند که در طول تاریخ صدها بار در جاهای مختلف توسط صاحبان قدرت تلاش‌هایی برای محو کامل نام سیدالشهدا یا حرم مطهر او شد اما نهایتاً آن قدرت‌ها زوال یافتند و این باور و آیین زنده ماند و با قدرت بیشتر به راه خودش ادامه داد. این باور اگر زوال‌یافتنی بود، طی این ۱۴ قرن با این همه تلاشی که علیه آن شد زوال می‌یافت و اگر تا به حال تحت این شرایط باقی مانده، یعنی دیگر باید نتیجه قطعی گرفت فناناپذیر است. عده‌ای ابله به ظاهر نوگرا هم در قرن اخیر پیدا شدند و با تحقیر مردم مومن به عاشورا گفتند چرا باید بابت اتفاقی که ۱۴ قرن پیش رخ داده، امروز ناراحت باشیم یا گفتند این اتفاق در سرزمین عراق رخ داده و ربطی به ایرانی‌ها ندارد. البته این دست سفسطه‌های ضعیف و ابلهانه فقط روی اراذل و اوباش و فقرای ذهنی ممکن است تاثیر بگذارد؛ چه اینکه پیام سیدالشهدا تاریخ مصرف ندارد و زنده نگه داشتن نام و یاد او یعنی زنده نگه داشتن آن پیام رهایی‌بخشی که مرز نمی‌شناسد. علاوه بر آن وقتی صحبت از یک پیام لازمان و لامکان است، دیگر چه تفاوتی می‌کند که ابلاغ‌کننده اصلی‌اش اهل کجا باشد؟ مگر بحث بر سر حقانیت این قوم نسبت به قومی دیگر بوده که  به ما ربطی نداشته باشد؟ وقتی می‌بینیم گاندی هم در انقلاب استقلال‌طلبانه‌اش برای رهایی هندوستان، از امام حسین الهام می‌گیرد، یا موارد متعدد دیگری مثل آن را در اقصی نقاط دنیا مرور می‌کنیم، به وضوح درمی‌یابیم که بحث بر سر چیست و این افراد که چنین سفسطه‌های ابلهانه‌ای می‌کنند، در حقیقت می‌خواهند ملت‌ها را در برابر استعمار و استثمار خلع سلاح کنند. ببینیم چه کسانی در ۱۰۰ سال گذشته بین خود ایرانی‌ها از این صحبت‌ها کرده‌اند و آنها چه گرایشاتی به لحاظ سیاسی داشتند. مثلاً در دوره رضاخان که عزاداری ممنوع شده بود، مردم به صورت مخفیانه و در تمردی آشکار از اوامر ملوکانه، مراسم عزای سالار شهیدان را برگزار می‌کردند. در همان ایام آخوندف مى‌نویسد: «هر جا مى‌روی تعزیه برپاست، مگر مصیبت و درد خود آدم کم است که با نقل گزارش هزار ساله، اوقات خود را دائما تلخ کند و به جهت‌ عمل بی‌فایده از کسب و کار باز بماند؟» یا میرزا آقاخان کرمانى هم مى‌نویسد: «آیین‌ عزادارى و ماتم‌گرى روح شادى و کامرانى را از میان این ملت برانداخته، روزشان را چون‌ شب تار ساخته است، ایرانیان با حبیب‌بن‌مظاهر هیچ قرابت و خویشى ندارند، روز سوگوارى هزار سال پیش را برپا مى‌کنند و بر مظلومان آن زمان مى‌گریند». حالا اینها کیستند؟
آخوندف همان مزدور روس‌هاست که تغییر رسم‌الخط فارسی را تبلیغ می‌کرد تا از رسم‌الخط مشترک با مسلمانان خارج شویم؛ کاری که اگر به سرانجام می‌رسید ما را با مردم تاجیکستان و باقی مناطق قفقاز هم‌سرنوشت می‌کرد و ارتباط‌مان با آثار کهن ادبیات فارسی هم قطع می‌شد. میرزا آقاخان کرمانی هم یکی از تکاپوگران شناخته‌شده‌ بابی (ازلی) در عصر قاجار است که مزدور انگلستان بود.
در طول تاریخ معاصر خود ما یک نفر از این مدعیان ایران‌گرایی را که دشمن عزاداری امام حسین هستند نمی‌توان پیدا کرد که حاضر شده باشند جان‌شان را برای ایران بدهند، اما از میان پیروان آن حضرت هزاران و بلکه میلیون‌ها میهن‌دوست واقعی در عمل چنین کاری کردند و برای میهن‌شان جان دادند. این مقایسه را باید دقیق‌تر کرد و گفت به واقع آن دشمنان عاشورا نه‌تنها برای وطن جان نمی‌دادند، بلکه همگی سرسپرده بیگانه و وطن‌فروش بودند و هرچند ریاکارانه و به دروغ از ایران‌گرایی باستانی دم می‌زدند، در عمل به گواه تاریخ بزرگ‌ترین خیانت‌ها را در حق سرزمین مادری‌شان کردند. آنها چنین مطالبی را حتی صرفاً از روی کج‌فهمی و کج‌فکری خودشان نمی‌گفتند، بلکه بیان این چیزها منافع‌شان را در سفارتخانه‌های بریتانیا و روسیه تزاری تامین می‌کرد. یعنی سفارتخانه کشورهایی که وجود فرهنگ عاشورا را مانع دستیابی خودشان به منافع‌شان در این سرزمین می‌دیدند. در جاهای دیگر دنیا هم بارها دیده شده که موانعی برای عزاداری عاشورا یا زیارت امام حسین ایجاد شده یا می‌شود و در تک‌تک این موارد منافع قدرت‌های بزرگ و ایادی آنها در میان بوده است. همانطور که در عاشورای سال ۴۲ دسته‌های عزاداری تبدیل شد به تظاهراتی علیه نخستین حرکت جدی محمدرضاشاه در جهت هدم آزادی‌های مشروطه و همان‌طور که در آبان ۴۳ به نام نامی امام حسین، ملت مسلمان ایران غوغایی علیه کاپیتولاسیون آمریکایی به راه انداختند و همان‌طور که در پاییز سال ۵۷ مراسم عزاداری عاشورا بزرگ‌ترین پیچ هولناک را در مسیر تاریخی حکومت پهلوی قرار داد و کار را نهایتاً به فرار شاه و پس از آن سقوط سلسله پهلوی کشاند و همان‌طور که در پاییز سال ۵۹ پیام و مرام عاشورا مردم ایران را به مقاومت در برابر رژیم بعث صدام حسین واداشت، در بهار و تابستان ۱۴۰۴ هم پیام عاشورا مردم را آماده نبرد با آمریکا و ایادی خونخوارش مثل رژیم صهیونیستی می‌کند.
در خارج از مرزهای ایران هم می‌توان رویدادهای تاریخی متعددی را مرور کرد که همگی نشان می‌دهند برپا ماندن مراسم عزاداری محرم و برقرار ماندن سنت زیارت حرم سیدالشهدا و به طور کل زنده ماندن نام و یاد سالار شهیدان، در پیچ‌های مهم سیاسی و تاریخی توانسته نیروی در اختیار ملت‌های مظلوم بگذارد تا حق‌شان را از ستمگران و زیاده‌خواهان بگیرند. پیام عاشورا این است که ما برای حق و در مسیر حق می‌ایستیم و حتی از بذل جان دریغ نداریم. این ایستادگی بر اساس محاسبات مادی و سنجش قوای خودی و قوای دشمن انجام نمی‌شود و اساساً به همین دلیل است که عاشورا می‌تواند اسم رمز ملت‌های مستضعف برای نه گفتن به قدرت‌های بزرگ باشد؛ جایی که محاسبات مادی و زمینی می‌گوید اگرچه حق با ما است اما قدرت طرف مقابل بیشتر است و باید تسلیم شد یا باید تحمل کرد و وضع موجود را پذیرفت. فرهنگ عاشورایی می‌گوید بی‌اینکه به برنده و بازنده نهایی داستان بیندیشیم، باید بایستیم و مبارزه کنیم چون حق این است و باطل در مقابل. اساساً طومار بسیاری از قدرت‌های زیاده‌خواه توسط همین فرهنگ برچیده شده چون ملت‌های به ظاهر ضعیف را بر آن داشته که حتی به بهای مرگ هم شده مقاومت کنند و «نه» بگویند و نهایتاً همین مقاومت‌ها به لحاظ محاسبات مادی و زمینی هم جواب داده است. تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران، یک روز مانده به عید غدیر خم رخ داد و طی ۱۲ روز که تبادل آتش بین طرفین ادامه داشت، مرتب زمزمه‌های نزدیکی به ایام عزاداری محرم شنیده می‌شد. خیلی‌ها می‌گفتند این دشمن دیوانه، بدترین زمان را برای حمله به ایران انتخاب کرده چون فرا رسیدن ماه محرم و بالا گرفتن تب شور حسینی در بین مردم ایران، آنها را برای نبرد روز قیامت آماده می‌کند. تبادل آتش در این جنگ موقتا متوقف شد و عزاداری‌ها در فضای نسبتاً امن‌تری برگزار شدند اما زمزمه‌های مربوط به این جنگ ناجوانمردانه به هیأت‌های مذهبی سراسر کشور کشیده شد و تقریبا در نوحه‌خوانی‌ها و دودمه‌ها و دعای آخر تمام مجالس، نام ایران و نام قدس وارد اشعار و اقوال ذاکران و منبری‌ها شد. یکی از نخستین مواردی که در این زمینه بسیار چشمگیر شد و فضا را تحت تاثیر خود قرار داد، نوحه‌ای بود از حاج محمود کریمی که اقتباسی از یک ترانه وطنی از محمد نوری به‌حساب می‌آمد؛ در روح و جان من، می‌مانی ‌ای وطن... . 
کریمی بعضی از واژه‌ها یا تعابیر مذهبی را به این ترانه اضافه کرد و آن را در سینه‌زنی شب اول محرم خواند. پس از او هم در سراسر کشور بازخوانی بعضی از ترانه‌های مشهور وطنی توسط مداحان دیگر دیده شد و البته از قبل شروع ماه محرم، بسیاری از مداحان اشعاری را مشتمل بر واژه‌هایی مثل ایران و غیرت و جنگ آماده داشتند. وقتی اعلام شد که مراسم عزاداری حسینیه امام خمینی قرار است امسال هم برگزار شود، خیلی‌ها تصور کردند رهبر انقلاب در این مراسم حضور خواهند داشت و حتی بعضی‌ها بابت تهدیدات دشمنان نگران بودند اما ایشان در این ایام در حسینیه امام خمینی حضور نداشتند و شب عاشورا در حالی که کسی از تصمیم به حضورشان مطلع نبود، ناگهان وارد حسینیه شدند. همین حضور شوری عجیب در فضا ایجاد کرد اما نقطه اوج جایی فرا رسید که ایشان از حاج محمود کریمی، مداح مراسم درخواست کردند که اگر خسته نیستید «ای ایران» را بخوانید. دست‌ها در حسینیه امام خمینی بالا رفت و به سینه‌ها خورد و این در حالی بود که غالب مردم ایران در اقصی نقاط کشور از حضور رهبر انقلاب در حسینیه عزاداری، وسط مجالس عزاداری خودشان و توسط مداحان یا واعظان مطلع شدند. یک نمایش میهن‌دوستانه و عاشورایی بی‌نظیر یا یک جمله تاریخی که پیوست آن شد و هیچ‌وقت از یادها نخواهد رفت؛ «ای ایران را بخوانید». این لحظه، یعنی شب عاشورا؛ و این مکان، یعنی حسینیه، جایی که محل برگزاری مجلس عزای سالار شهیدان است، در ۱۴ تیرماه ۱۴۰۴ همزمان با سالگرد ربایش حاج احمد متوسلیان توسط رژیم صهیونیستی و در میانه جنگ آخرالزمانی ایرانیان با این رژیم، تبدیل شد به نمادین‌ترین لحظه تاریخی برای پیوند 2 مفهوم دین و وطن، عاشورا و ایران و امت و ملت و اتفاقاً عبارت «ایران عاشورایی» که در نوحه حاج محمود کریمی وجود داشت، دلالتی ساده و صریح اما دقیق و بی‌کم و کاست از همین یگانگی ظهور یافته و مشعشع بود. عاشورا به ما آموخت که از کثرت و قدرت لشکر دشمن نترسیم و بایستیم و از میهن‌مان دفاع کنیم. پیوند خوردن نام عاشورا با نام ایران، حس بقای ابدی را به مردم ایران می‌بخشد؛ پیام و نام و مرامی که ۱۴ قرن است تمام قدرتمندان و ستمگران جهان خواسته‌اند آن را از میان بردارند اما موفق نشده‌اند، وقتی با نام میهن پیوند بخورد، حس ماندگاری این سرزمین را هم تبادر خواهد کرد. ما حتی اگر تا آخرین قطره خون و تا شهادت یکایک سلحشوران ایرانی بجنگیم، پیروزی‌مان حتمی است و ایران باقی خواهد ماند، چنانکه نام و مرام سیدالشهدا باقی مانده است و ما این صدا را در اقطار تاریخ، در گوش بشر زمزمه کردیم.

ارسال نظر