ابعاد نقشه شکستخورده علیه ایران
محمد رستمپور: جفری ساکس، اقتصاددان برجسته آمریکایی و استاد دانشگاه کلمبیا در یک گفتوگوی تصویری گفته است: «آمریکا به اسرائیل اطمینان داد ظرف 24 ساعت کار تمام است. سران ایران را میکشیم و دولت جدیدی جایگزین میشود. همه چیز طبق برنامه پیش خواهد رفت». شگفتی و بهت ساعات اول و نوع حملات و انتشار رگباری اخبار ترور و شهادت فرماندهان و دانشمندان هستهای که شوک و ترس بیسابقهای ایجاد کرد و در ادامه هدفگیری فرودگاههای مهم کشور از جمله فرودگاه تبریز، واقعی شدن چیزی بود که بارها و بارها در تحلیلها آمده بود: «حمله اسرائیل به ایران». اندکاندک اهداف جنگ از انهدام برنامه هستهای ایران فراتر رفت و ظهر روز دوم به تغییر نظام سیاسی ایران توسعه یافت. انتشار تصویر حلقه فرماندهان نظامی ایران در همان قالب و فرم تصویر حلقه فرماندهان حزبالله لبنان و هدفگیری نقاطی از تهران بر اساس اعلام قبلی نشان داد جمهوری اسلامی ایران با سختترین و پیچیدهترین چالش امنیتی - نظامی تاریخ خود روبهرو است. پرسش از فردا با پاسخ موشکی ایران به تلآویو کمتر از ۲۰ ساعت از آغاز حمله به ایران به یک ابهام چندلایه تبدیل شد. واقعیت چه بود؟ چرا هدفگیری شهرهای مختلف ایران از جمله رادارها و سامانههای دفاعی و بمبگذاریهای نقطهای همچنان ادامه داشت؟ خبر سرعت گرفته بود و ترس و تردید بر افکار عمومی سایه انداخته بود. چیزی از جنس نااطمینانی داشت رنگ مییافت و نفوذ میکرد به بافت تصورات. یک هفته پس از توقف جنگ و ۳ هفته پس از بامداد 23 خرداد، اندکاندک دریافتهایم آن حس ساعات اول از «خلأ» سراغ میگرفته. دشمن به دنبال آن بوده ایران را گیج و منگ کند، در یک سراشیبی ابهام بیندازد و به تصمیم تحمیلی یا سیاست انفعالی برساند. چیزهایی که اکنون میدانیم، خط و رسم یک طرح بزرگ است که همچنان یک تصویر واضح پیدا نکرده است. اینکه ساختمان محل استقرار فرماندهان نظامی ایران چگونه شناسایی شده، نقش ریزپرندهها در ترور دانشمندان چه بوده یا ساختمان شیشهای صداوسیما با چه تسلیحاتی منهدم شده یا اینکه محل حمله به جلسه سران قوا - ۲۶ خرداد - کجا بوده. آنچه روی نقشه یا به قول نظامیها کالک عملیاتی این جنگ مدرن دیده میشود، ترکیبی از چند اقدام است. ارزیابیها نشان میدهد ارتش صهیونیستی مبتنی بر نقطه تمایز ویژه خود یعنی برتری در نیروی هوایی - مبتنی بر فناوریهای عملیاتی دانش روز آمریکا - در پی آن بود دفاع و مقابله را از جمهوری اسلامی ایران بگیرد.
فارن پالیسی در گزارشی ضمن اشاره به این خصیصه نوشته است: «با این همه نباید از یاد برد حملات هوایی مرگبار نمیتواند حکومت تغییر دهد. یک لشکرکشی هوایی نمیتواند کسی را مجبور به انجام کاری کند؛ هدف میتواند تصمیم بگیرد تا چه زمانی درد را تحمل کند یا با خواستههای مهاجم موافقت کند. ایران میتواند مقاومت را تا هر زمان که بخواهد، بدون انجام هیچ کاری، تمدید کند و هیچ کاری از دست اسرائیل یا ایالات متحده برای وادار کردن تهران به پذیرش این خواسته برنمیآید». در نتیجه تنها یک ضلع از مثلث ترسیمی دشمن در تجاوز خرداد 1404 کارساز بود، یعنی برتری هوایی و تسلط اطلاعاتی بر هر هدف در داخل حریم ایران. اما فارن پالیسی لابهلای سطور از چه چیزی حرف زده؟ از روز ششم جنگ، تردیدها درباره کارایی جنگ تحمیلی برای رساندن رژیم به اهداف جنگ جدیتر شد. خلأ قدرتی که اسرائیل به دنبال آن بود، باید با چه چیزی پر میشد؟ اندیشکده استراتفور در همان روز ششم، سناریوهای ممکن را برای آنچه مقامات اسرائیلی ادعا کرده بودند روی خروجی برد. استراتفور به نگاه واقعبینانه در تحلیلهای بینالمللی مشهور است. از نظر نویسندگان، در هیچیک از سناریوهای ممکن و حتی ترور رهبر عالیقدر انقلاب اسلامی، چیزی برای اسرائیل به دست نمیآمد. ضلع دوم مثلث عملیات، یعنی اتکا به هستههای شورش و آشوب در ۲ سناریوی استراتفور نقشی جدی داشت. این شورش چنانکه ردخای کیدار، افسر سابق سازمان جاسوسی موساد تصریح کرده است، به دلیل تنوع قومی بالا در ایران که در برخی جغرافیاها در استانهای مرزی سکونت دارند، با هدف القای اختلافات مذهبی و نژادی، قابلیت تحریکپذیری بالایی دارد. هدفگیری پلیس فتا، ساختمان اداری زندان اوین، پایگاههای بسیج و نهادهای مرتبط با وزارت اطلاعات نیز با هدف دمیدن در آتش نارضایتی علیه جمهوری اسلامی ایران انجام شد. همان دستورالعملی که ۲ تن از اعضای بنیاد دفاع از دموکراسی (افدیدی) در پرونده «بحران ایران» در فارن افرز به آن اشاره کردند.
هر دوی این اضلاع یعنی اولاً ترور فرماندهان نظامی و تلاش برای انهدام توانایی نظامی ایران در حمله به تلآویو و ثانیاً فعالسازی مهرههای تجزیهطلب نشان میداد دشمن اتفاقا از همان نقطه قوت ایران یعنی امنیت که سالیان متمادی ایرانیان را از هر گزند و تعرضی مصون داشته بود، وارد شده است. در ضلع سوم، تحمیل از همان نقطهای آغاز میشود که هم امکان اختلافافکنی و دوگانهسازی سراسری میان ایرانیان محتمل است و هم پیش از این در ماجرای برجام آزمون شده است؛ یعنی مذاکرات هستهای.
یک روز پس از توقف حملات که در پی درخواست رسمی ایالات متحده و وساطت امیر قطر انجام شد، آسیبشناسی وضعیت میان چهرههای سیاسی، فعالان رسانهای و کاربران شبکههای اجتماعی آغاز شد. نخستین دوگانه یعنی «مذاکره/ جنگ» از این پرسش آغاز شد که آیا مذاکرات تله فریب بود یا اینکه مذاکرات، حقانیت ایران را در بهرهمندی از حق غنیسازی هستهای اثبات کرد. بدون آنکه در پی پاسخگویی به این پرسش باشیم، رقیب برای از پا درآوردن ایران اسلامی به این ۳ تاکتیک دست زد و البته دست خواهد زد: ۱- عملیات نظامی ۲- آشوب داخلی ۳- مذاکره سیاسی.
آنچه نقشه دشمن را خط زد و طراحی او را کور کرد، همدلی بیمانند ایرانیان در دفاع از کشور بویژه همراهی با هر گونه فعالیت تجزیهطلبانه و آشوبخواهانه بود. بدون تردید، هستههای مردمی مقاومت محلی و میدانی که در روزهای نخست دفاع، منجر به تماسهای پرشمار ایرانیان با نهادهای امنیتی شد و در قالب گشتهای بسیج، تجمعات خودجوش خشمآلود در میدانهای شهرهای مختلف ایران، مواجهه متنی و محتوایی با تجاوزگر در شبکههای اجتماعی، تسهیم زندگی و امکانات با دیگران و مقابله با هر گونه سوءاستفاده خود را نشان داد، مثلث اهداف دشمن را خراب کرد. پیشنیاز آشوب و تجزیه و خرابکاری، تحریف هنجارهای فکری و تعلقات ذهنی است. وطن پیش از آنکه مفهومی جغرافیایی باشد، یک تلقی ذهنی است که باید از آن حراست و صیانت کرد. تلقی و ترسیم کنونی، سبب شد کار برای اسرائیل و آمریکا واژگون شود.