علیرضا ابوترابی: بتازگی پخش برنامه مسابقهمحور ۱۰۰ که در زمینه اطلاعات عمومی است، با اجرای هادی حجازیفر، بازیگر معروف سینما و نمایش خانگی روی آنتن شبکه ۳ سیما آغاز شده است. معمولا وقتی قرار میشود یک چهره مطرح و محبوب به تلویزیون برگردد و کار کند، همه جا این قضیه را یک خبر خوب عنوان میکنند. شاید این چهرهها در سینما و نمایش خانگی هم در معرض مخاطبان قرار داشته باشند اما هنوز که هنوز است، هیچ چیز به اندازه تلویزیون اینقدر متعلق به همه تلقی نمیشود که حضور یک چهره مطرح در آن، یک خبر خوش عمومی به حساب آید. با این حال پس از حضور چهرهای مثل حجازیفر در این برنامه مسابقهمحور، یک سوال جدی در برابر بسیاری از مخاطبان قرار میگیرد: آیا استفاده از حجازیفر در چنین برنامهای، بهترین استفادهای بود که از او میشد در قاب عمومی تلویزیون کرد؟
این سوال را به نحو دیگری هم میتوان پرسید و میتوان به این موضوع پرداخت که مطرح شدن و محبوبیت یک برنامه، پیرو چه موضوعی است: آیا شهرت و بازخورد مثبت در گروی ایدههای معمولی و گاه کهنه با استفاده از چهرههای معروف و سلبریتیهاست یا ایدههای نو و جدید، بدون استفاده از افراد مشهور هم رونق گرفتن یک برنامه را تضمین میکند؟
همانطور که یک فیلم یا سریال با داستان و گرهافکنی خود باید مخاطب را به دام بیندازد و او را برای ادامه تماشا مجاب کند، برنامههای تلویزیونی نیز از این قاعده مستثنا نیستند. با توجه به فرم واقعگرایانه این نوع برنامهها، ما به جای یک داستان تخیلی یا اقتباسی، مطلقا با ایده طراحان و برنامهسازان روبهرو هستیم. ایدههای کهن به دلیل موفق بودن فرمول و الگویشان است که قدیمی هستند، بنابراین لزوما به مخاطب محصول بدی را ارائه نمیدهند اما ایدههای جدید با بخشیدن فضا و حسی نو به ذهن مخاطبان معمولا مجذوبکننده ظاهر میشوند. استفاده از سلبریتیها بعضا نقابی پرزرق و برق است که بر مضامین قدیمی گذاشته میشود و جلوی دیده شدن گرد و غبارها را میگیرد. صداوسیما نیز در مدت اخیر برای جلب مخاطبان سعی در استفاده از چنین چهرههایی در برنامههایی با رویکرد کهنه دارد. در بعضی موارد هم اینگونه نیست و یک چهره مطرح به اضافه ایدهای جدید، دست به دست هم اثری موفق را به مخاطب عرضه میکنند. هادی حجازیفر قبلتر با سریالهایی چون «کرکره»، «نفس» و «دوپینگ» در صداوسیما ظاهر شده بود. بنابراین او شخصیتی جدید و به دور از این عرصه به شمار نمیرود اما شهرت و موفقیتهای اخیر این بازیگر و کارگردان در سینما و نمایش خانگی باعث شده او به چهرهای از پیش پرآوازهتر تبدیل شود. او این بار به عنوان مجری در برنامهای ظاهر شده که مضمونش بارها در برنامههای مختلف دیگر به نمایش درآمده بود.
خوب است بدانیم در دهه اخیر، برنامههای قابل توجه و غیر تخصصیای که در صداوسیما به ظهور رسیدهاند تا چه حد مدیون چهرههای معروف بودهاند و تا چه حد ایدهها بر جذابیتشان تاثیر گذار بوده است. در این بین آثاری همچون «خندوانه» با به کارگیری فضاهایی نو برای بینندگان مورد توجه قرار گرفتند و از سویی، برنامههایی چون «عصر جدید» با تقلید از نمونههای موفق خارجی جزو آثار پربیننده صداوسیما به شمار میروند. برنامههایی هم هستند که بعضا ادامهدهنده نمونههای موفق داخلی اما با اسامی دیگرند. «هزار و یک» با تاثیرپذیری بسیار از «خندوانه» جزو این برنامههای تلویزیونی قلمداد میشود. در ادامه مروری کلی داریم بر تعدادی از مشهورترین برنامههای تلویزیون ایران داریم. در این مرور تلاش شده سهم حضور چهرههای مشهور یا ایدههای نو در موفقیت یا ناکامی این برنامهها ارزیابی شود.
کلاه قرمزی و مهمونی
ایرج طهماسب، پدر و رفیق همیشگی عروسکها، کسی است که داستانهای خیالی عروسکی را روی امواج آنتن تلویزیون به خانههای مردم آورد. او نخ و اسفنجها را پیش مخاطبان در حد گوشت و پوست و استخوان واقعی کرد. از تاثیرات وی در زمینه ساخت برنامههای عروسکی میشود گفت اگر بدعتهای ایرج طهماسب نبود، ما در برنامههای مختلفی مانند «خندوانه» که رنگ و بوی کودکانه هم ندارند، با عروسکی چون «جنابخان» روبهرو نمیبودیم.
بعد از ساخت چندین اثر عروسکی، در آخر، مجموعه نمایشی «کلاه قرمزی» در نوروز ۸۸ بود که باعث راه یافتن عروسکها به عمق کانون خانوادههای ایرانی شد. این برنامه از شبکه ۲ سیما پخش میشد، «کلاهقرمزی» که خیلی پیشتر از آن به قاب تلویزیون راه یافته بود، آنقدر نزد کودکان دهه ۶۰ و ۷۰ محبوب شد که پس از ادامه آن تا دهه ۹۰، غیر از نسلهای جدید، همان کودکانی که اکنون دیگر خودشان صاحب فرزند بودند هم به تماشای این برنامه مینشستند.
عمده محبوبیت مجموعه «کلاه قرمزی» به دلیل ایجاد موقعیت کمدیای بود که حتی بزرگسالان را هم به سمت خود جذب میکرد و این استمرار و جذب مخاطب تنها به خاطر نوستالژی بودن اثر نبود. ایده و شاکله اصلی «کلاه قرمزی» بر نمایان کردن ارتباط دنیای بیرون و دنیای به ظاهر کودکانه عروسکی استوار است که با روایتی طنز و بعضا جدی آمیخته میشود. این ایده پرکشش با اجرای درست، در کنار میهمانان چهره و مطرحی شکل گرفت که در بعضی قسمتها حضور داشتند. میهمانان برنامه نیز از فضای عروسکی و کمیک اثر تفکیک نمیشدند و در ساختار نمایشی با حفظ شخصیت واقعی خود حضور مییافتند.
پس از تقریبا یک دهه حضور در صداوسیما ایرج طهماسب با عروسکهای دیگر و دنیایی جدید وارد نمایش خانگی شد. برنامه نمایشی «مهمونی» که فصل اول آن از پلتفرم نماوا و فصل بعدیاش مشترکا از نماوا و فیلیمو پخش شد، با رویکرد سابق اما فضایی نو، دیگر عنواندار و صاحب کلاه قرمزی نبود. این برنامه چون «کلاه قرمزی» سعی در روایتی کمدی داشت اما برنامهساز گویی با علم به اینکه مخاطب هدف، جزو افراد بزرگسال است، بعضی موقعیتهای طنز را با فرم و مضمونی که زیاد مناسب کودکان نبود به نمایش رساند. «مهمونی» نیز دارای میهمانان سرشناسی بود که در بافت نمایشی اثر جذب میشدند. در نهایت این برنامه با کلاه قرمزی ترکیب شد و پس از 2 فصل، با نام «مهمانی» به آنتن شبکه نسیم رسید اما در فصل سوم دیگر خبری از میهمانان نبود و ما با ترکیبی از جهان «کلاه قرمزی» (بدون حضور کلاه قرمزی و بعضی از عروسکهای قدیمیتر) و «مهمونی» بودیم. با وجود ترکیب این 2 برنامه، شوخیها در فصول آخر همچون «کلاه قرمزی» نبود و این برنامه نتواست مانند برنامه قبلی ایرج طهماسب یعنی «کلاه قرمزی» به دل بینندگان بنشیند.
خندوانه و هزار و یک
رامبد جوان قبل از ساخت و اجرای «خندوانه» به عنوان کارگردان و بازیگری که بیشتر در فضاهای طنز کار کرده بود شناخته میشد اما از سال ۱۳۹۳ کارگردانی و اجرای برنامه «خندوانه» را در شبکه نسیم بر عهده گرفت. به طور کلی رسالت برنامه «خندوانه» و شبکه نسیم به هم نزدیک بود. در واقع شبکه نسیم به خاطر رویکرد سرگرمیسازی خود در حوزه طنز وجود دارد که این نوع برنامههای کمدی ساخته شود و «خندوانه» هم نقش بسزایی در مورد توجه قرار گرفتن شبکه نسیم داشت.
شمایل کلی «خندوانه» ایده عجیب و غریب و دور از ذهنی نداشت. در هر قسمت تعدادی از مردم به عنوان تماشاچی حضور داشتند و در هر قسمت آیتمهای مختلفی از جمله گفتوگو با میهمانان سرشناس، عروسک جنابخان، استندآپ کمدی، لیگهای مختلفی چون پانتومیم، کشف استعداد در زمینه استندآپ کمدی (خنداننده شو) و... وجود داشت. نکته قابل توجهی که این برنامه را به یکی پرمخاطبترین و پرطرفدارترین برنامههای صداوسیما مبدل کرد، همین آیتمهای سرگرمکننده و گاه نوآورانه بود. سوای مجری و میهمانان، ما افراد معروف و سلبریتیها را به عنوان شرکتکنندگان لیگهای مختلف برنامه، استندآپ کمدینها و داوران مسابقات خندانندهشو میدیدیم. در چنین نمونههایی، استفاده از سلبریتیها کارساز است. یعنی اینگونه نیست که اگر برای مثال یک شخص معمولی داوری مسابقهای چون «خنداننده شو» را بر عهده بگیرد، لطمهای به ساختار برنامه نخورد. استفاده از سلبریتیها در بیشتر مواقع به دلیل تواناییهای آنهاست و شکلی عبث ندارد. از تاثیرات مهم این برنامه میتوان به عمومی کردن حرفه استندآپ کمدی و گسترش بازیهایی چون پانتومیم در کانونهای دوستانه و خانوادگی اشاره کرد.
اهتمام ورزیدن به استندآپ کمدی به اجرای افراد سرشناس در این حوزه ختم نشد و ما شاهد کشف استعدادها در «لیگ خنداننده شو» بودیم. مثلا افرادی چون امیرحسین قیاسی و ابوطالب حسینی که از دل این مسابقه استعدادیابی بیرون آمدند و اکنون برای خود در زمینه کمدی جایگاهی پیدا کردهاند و به عنوان طنزپرداز در فضای رسانهای کنونی نقش مهمی ایفا میکنند.
بعد از اتمام «خندوانه» ما از سال ۱۴۰۳ شاهد برنامه گفتوگومحور دیگری بودیم که تقریبا تمام ویژگیهای «خندوانه» را در سطحی ابتداییتر دارد. برنامه «هزار و یک» با اجرای محسن کیایی گویی میخواهد خندوانهای باشد که در آن تلاشهایی برای جلوگیری از شدت یافتن شباهتها هم شده است. استفاده از اعداد که به اسپانسر برنامه هم مرتبط است، راهحل ضعیفی بوده که قرار بوده این برنامه را از نام «خندوانه» جدا کند. نکته حائز اهمیت «هزار و یک» استفاده از محسن کیایی به عنوان یک چهره معروف نمایش خانگی و سینمایی برای اجرای برنامه است؛ هرچند فرقی نمیکرد او یا هر شخص دیگری که توانایی اجرا را داشت به عنوان مجری در برنامه حضور داشته باشد. نکته قابل توجه برنامه وجود «جنابخان» است که به قوت خود باقی مانده و طنز برنامه را به دوش میکشد.
دورهمی
مهران مدیری که عنواندار عرصه طنز ایرانی است، اواخر سال ۱۳۹۴ با برنامه «دورهمی» همچون «خندوانه» به شبکه نسیم رونق بخشید. «دورهمی» در ابتدا شامل آیتمهای مختلف نمایشی، گفتوگو با میهمانان سرشناس، استندآپ کمدیای که توسط خود مهران مدیری اجرا میشد و مصاحبه با تماشاچیان بود. بتدریج بخشهای نمایشی برنامه کمرنگ و کمرنگتر شد تا جایی که از میان چندین کاراکتر نمایشی برنامه تنها شخصیت «قیمت» با بازی سروش جمشیدی باقی ماند و گفتوگوهای کمیک او و مهران مدیری به عنوان مجری، سناریوی برنامه را پیش میبرد.
با توجه به حضور قابل توجه و پررنگ مهران مدیری در عرصه کمدی، زیاد دور از ذهن نبود که نام او به عنوان مجری در چنین برنامهای باشد. بنابراین اسم مهران مدیری و کارنامه درخشانی که پشت نام او است، در راستای ایده ساده و البته تقلیدی برنامه بود. چهرههای دیگری نیز در بخشهای مختلف برنامه وجود داشتند که شهرتشان به سبب همان حرفهای بود که به وسیلهاش در برنامه حضور داشتند، یعنی بازیگرانی که اغلب سلبریتی بودند، در بخش نمایشی حضور داشتند. مهران مدیری نیز با توجه به ید طولایی که در کمدی دارد، مسؤولیت اجرا، استندآپ کمدی و میزبانی را عهدهدار بود و هر یک از میهمانان مطرح هم به خاطر سابقه حرفهای خود در برنامه حضور داشتند. البته برنامه «دورهمی» در ابتدا بیحاشیه و کم سر و صدا نبود. کنشهای تند و عجیبی که مهران مدیری در قسمتهای آغازین برنامه بر میهمانان اعمال میکرد، این برنامه را جنجالی و پرآوازه کرد. پس از گذشت زمان کمی، بتدریج این کنشها از سوی مردم و مدیران بازخوردهایی منفی دریافت کرد و در آخر از برنامه حذف شد.
ایده «دورهمی» کمی بحثش با دیگر مواردی که تاکنون در موردشان سخن به میان آمد فرق میکند. ساختمان و طراحی برنامه همانطور که خیلی قبلتر خبرش در رسانهها آمده بود، از برنامه «شبهای کمدی با کاپل» تقلید شده بود. «دورهمی» در ابتدا حالتی تقلیدی از نسخه هندی داشت اما با گذشت قسمتهای متمادی، این برنامه شکلی دیگر به خود گرفت، تا آنجا که دیگر شباهتی به نسخه خارجی نداشت و ما کاملا با استندآپ کمدی مهران مدیری و گفتوگو با میهمانان مواجه بودیم.
در کنار گفتوگو و استندآب کمدی، مسابقات و گفتوگوهای کوچکی هم با تماشاچیان انجام میشد. این گفتوگوها که دیگر حالت مسابقات اطلاعات عمومی داشت، زمینه تبدیل کردن این برنامه را به یک برنامه دیگر با همین عنوان «دورهمی» اما با فضایی مطلقا متفاوتتر فراهم آورد. فصل پنجم «دورهمی» دیگر شکلی گفتوگومحور و طنز نداشت و ما با نسخهای ایرانی از برنامهای آمریکایی تحت عنوان Mental samurai (سامورایی ذهنی) روبهرو بودیم. از آنجایی که این برنامه دیگر فرمی طنز نداشت، لزومی به اجرای مهران مدیری نبود اما با توجه به دستهبندی سوالات این برنامه که بیشتر حال و هوای فرهنگی و تاریخی داشت و مدیری قبلتر ادعای دغدغهمندی در زمینه ناآشنایی مردم با این گونه اطلاعات را میکرد و با توجه به اینکه سکاندار این برنامه تا اینجای کار خود مهران مدیری بود، حضور او به عنوان مجری قابل فهم بود. با توجه به تقلیدی بودن همه برنامههای مدیری میتوان متوجه شد وی علاقه چندانی به مولف بودن در زمینه برنامهسازی را ندارد اما در اقتباس چندان ضعیف عمل نمیکند.
ماه عسل و عصر جدید
احسان علیخانی، از برنامهسازان پیشتاز صداوسیما، با برنامه «ماه عسل» که حالتی گفتوگومحور داشت درخشید. این برنامه که از شبکه ۳ سیما پخش میشد، با دیگر برنامههای گفتوگو محور تفاوت حائز اهمیتی داشت. در این برنامه اغلب میهمانان سلبریتی و افراد سرشناس عرصههای فرهنگی، ورزشی و هنری نبودند و ما شاهد میهمانانی از جنس توده جامعه بودیم و با فراز و نشیب زندگی آنان و موقعیتهای تراژیک دنیایشان مواجه میشدیم. «ماه عسل» تاثیر شایانی بر برنامههای دیگر صداوسیما گذاشت، تا آنجا که تعداد زیادی برنامه با این جنس و کانسپت روی آنتن صداوسیما رفت.
سیاست عدم محوریت سلبریتیها در «ماه عسل» دقیقا شاکله اصلی برنامه بود. یعنی ایده این برنامه برای مردم به دلیل عمومی بودنش جذاب واقع شد و اساسا با این عمومیت ریشه دواند.
احسان علیخانی که حالا با ساخت و اجرای چندین برنامه مطرح تلویزیونی به چهرهای سرشناس در تلویزیون تبدیل شده بود، سال ۱۳۹۷ با برنامه «عصر جدید» دوباره به آنتن شبکه ۳ آمد. این برنامه نسخهای ایرانی از آن دسته برنامههای استعدادیابی بود که در اقصی نقاط جهان ساخته میشود. ایده برنامه در ابعاد جهانی چیز جدید و تازهای نبود اما برای نخستینبار بود در ایران به طور جدی یک برنامه استعدادیابی با داورانی صاحبنام ساخته میشد. احسان علیخانی که با برنامهسازی، چهرهای بنام شده بود و یک سلبریتی به شمار میرفت، با حضور 4 داور به کشف افراد مستعد پرداخت. ایده این نوع برنامهها به طور کلی استفاده از سلبریتیها را ایجاب میکند. یعنی مخاطب در کنار یکسری شرکتکننده گمنام، شاهد داورانی است که به واسطه حرفهشان شهرت دارند و اکنون برای همان شهرت و حرفه است که در برنامه حضور پیدا کردهاند.
ایده این برنامه در اجرا بدرستی شکل گرفت و در حد نسخههای خارجی از کار درآمد اما بتدریج انتقاداتی مطرح شد مبنی بر اینکه نگاههای ترحمآمیز به زنان و دختران باعث سوگیری نظر داوران شده و در بسیاری موارد در حق شرکتکنندگان اجحافاتی میشود.
برنده باش و پانتولیگ
همانگونه که قبلتر ذکر شد، مسابقاتی با محوریت اطلاعات عمومی، موضوع جدیدی نیست و در کشورهای مختلف از همان آغاز رواج تلویزیون این نوع برنامهها وجود داشتهاند. در وضعیت کنونی صداوسیما هم بخش قابل توجهی از بودجههای برنامهسازی صرف ساخت این نوع مسابقات میشود. خوب است نخست بدانیم دلیل پرطرفداری این نوع برنامهها در عرضه و تماشا چیست.
به طور کلی رسالت این نوع برنامهها ترویج کتاب و کتابخوانی و افزایش اطلاعات بعضا غیرسودمند و بیاستفاده نزد مخاطب است اما در وهله نخست، مسابقهمحور بودن این برنامههاست که برای مخاطبان جذاب واقع میشود. این برنامهها برای جلوگیری از افتادن در ورطه تکرار و کلیشه با فضاهای متفاوتی به نمایش میرسند. در یک برنامه افراد معروف شرکتکننده هستند، در یک برنامه دستهبندی سوالات منحصر به موضوعی خاص است، در یک برنامه شرکتکنندگان بسیار زیادی وجود دارند و... اما با وجود استفاده از جزئیات متفاوت، در هر حال این برنامهها عهدهدار یک مضمون هستند که این مساله باعث میشود تا حدودی حس کلیشه و تکرار را برای مخاطبان به وجود
آورند.
یکی از پرآوازهترین این برنامهها مسابقه «برنده باش» بود. این مسابقه از سال ۹۷ با اجرای یکی از معروفترین هنرپیشگان سینما یعنی محمدرضا گلزار از شبکه ۳ سیما پخش شد. مضمون این مسابقه هم چیز جدیدی نداشت و همان ایده مسابقه اطلاعات عمومی اما با جزئیاتی متفاوت که بیشتر در زمینه جایزه برنامه بود به نمایش رسید. جایزه برنامه مبلغ قابل توجهی بود اما به شرکتکنندهای میرسید که هم اطلاعات خوبی داشت و هم دارای قدرت ریسک بالایی بود. این موضوع به اضافه استفاده از یک سلبریتی مطرح به عنوان مجری سبب شد «برنده باش» مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد اما در نهایت به دلیل نحوه اعطای جایزه مورد نقد مراجع تقلید قرار گرفت و متوقف شد.
بعد از «برنده باش» که رویکرد جدیدی نداشت و تنها به خاطر استفاده از یک سلبریتی به عنوان مجری مورد بازخورد گسترده مردم قرار گرفت، محمدرضا گلزار از سال ۱۴۰۲ با برنامه «پانتولیگ» بار دیگر به عنوان مجری یک برنامه مسابقهمحور به شبکه ۳ بازگشت. «پانتولیگ» همچون «هزار و یک» در ادامه روند سلبریتیمحوری صداوسیما بود که به قصد جذب دوباره مخاطبان و گرایش مردم به سمت تلویزیون، ساخت آن در دستور کار قرار گرفت. ایده برنامه همانطور که از نامش پیداست حول موضوع بازی پانتومیم است. این نوع مسابقه را مخاطبان قبلتر در برنامه «خندوانه» دیده بودند اما بازی پانتومیم اینجا فرمی خاص به خود گرفته است. در کل ایده برنامه چیز جدیدی برای ارائه و نمایش و جلب مخاطبان انبوهتر ندارد و برنامه تنها به وسیله محمدرضا گلزار سعی در جذب بینندگان دارد.