مهدی طاهرخانی: بهانه نوشتن این سطور شاید تساوی پرسپولیس برابر چادرملو باشد اما چکیده و مغز مطلب به آینده مربوط است؛ نگاهی ۲۶ هفتهای به جلو. پرسش اصلی این است: آیا پرسپولیس با «پتانسیل» فعلی و «تفکر» حاکم بر کادر فنی میتواند قهرمان لیگ بیستوپنجم شود؟ پرسشی که پاسخ آن بسیاری از هواداران را نگران کرده است.
آنهایی که در آخرین جمعه تابستان ۱۴۰۴ به ورزشگاه تختی تهران آمدند، شاهد چیزی جز بیراهه نبودند. زمینی که توپ در ۵ متر، ۱۰ بار بالا و پایین میپرید، برای تیمی که میخواست روی زمین بازی کند، همانند ترمز دستی عمل میکرد. در چنین شرایطی پرسپولیس باید سادهترین راه را انتخاب میکرد: تکیه بر ضربات ایستگاهی، رسیدن به گل و سپس مدیریت هوشمندانه بازی اما چه شد؟ دقیقا برعکس آنچه باید میشد.
* بیتجربگی روی نیمکت
این نقطه همان جایی است که تجربه عملی سرمربی معنا پیدا میکند. وحید هاشمیان هرچند نام بزرگی در فوتبال ملی ایران است اما روی نیمکت پرسپولیس بیتجربگیاش فریاد میزند. او باید میدانست در چمن تختی چه چیزی انتظارش را میکشد. او باید تیمش را برای جنگهای هوایی و استفاده از کنارهها آماده میکرد، نه اینکه در میانه میدان ۲ هافبک تدافعی و بیتکنیک چون باکیج و سرلک را بچیند.
چنین ترکیبی شاید در برابر سپاهان، تراکتور یا حتی استقلال جواب دهد اما نه مقابل تیمهایی که «اتوبوسی» دفاع میکنند. نتیجه؟ نیمه نخست عملاً سوخت. بدون فرار وینگرهای سرعتی، بدون خلق موقعیت، بدون کورسویی از امید برای هواداران.
* وینگرهای بیاثر
ارونوف نخستین بار فیکس شد اما نه فراری کرد، نه توپی به او رسید، نه بود و نبودش تفاوتی ایجاد کرد. در جناح مقابل، محمدامین کاظمیان هم در چنین زمینی اصلاً قادر به برتری در دوئلهای یکبهیک نبود. حتی در زمین صاف نیز او تواناییهای عمری را ندارد اما اصرار هاشمیان به فیکس کردن او یکی از عجیبترین تصمیماتش است.
پرسپولیس در سمت راست چه برنامهای داشت؟ یک تیم بزرگ نمیتواند ۹۰ دقیقه بازی کند و حتی یک موقعیت نصفهونیمه از جناح راست نسازد. چرا کاظمیان حتی یک حرکت ترکیبی با صحرایی نکرد؟ جز چند سانتر اشتباه چه داشت؟ این پرسشها هنوز پاسخ ندارند.
* ورود دیرهنگام رفیعی
با ورود سروش رفیعی در نیمه دوم، پرسپولیس کمی در میانه میدان نفس کشید و توانست توپ پخش کند اما زمان کم بود. از دقیقه ۸۵ به بعد حملات پرسپولیس جدی شد. پرسش این است: چرا دیر؟ چرا تیمی که میتواند در ۱۰ دقیقه پایانی فشار بیاورد، باید ۸۰ دقیقه دست روی دست بگذارد و کار غلط را تکرار کند؟
پاسخ روشن است: ترس از ریسک. هراس از جلو کشیدن تیم و ضربه خوردن در ضدحملات. این اندیشه هرگز در پرسپولیس برانکو یا یحیی وجود نداشت. حتی کالدرون نیز با تمام محافظهکاریاش حاضر بود برای پیروزی ریسک کند اما هاشمیان از شکست آنچنان میترسد که مساوی را در آغوش میکشد، تا جایی که هیچ میل و ریسکی برای بردن باقی نمیماند.
* بیدندان در خط حمله
مشکل پرسپولیس فقط زمین ناهموار یا ضعف در دفاع چپ نیست؛ مشکل اصلی نداشتن مهاجم تراز اول است. تیم مدیریتی پرسپولیس با وجود تجربههای مکرر، باز هم در نقلوانتقالات اشتباه مرگباری مرتکب شد. سردار دورسون با چک ۴۰۰ هزار دلاری رفت؛ بازیکنی که همین حالا در ترکیه قراردادی کمتر از آن دارد.
حالا پرسپولیس فقط یک مهاجم واقعی (علیپور) دارد و همه باید دعا کنند او نه مصدوم شود، نه محروم. صحنه خراب کردن موقعیت طلایی میلاد محمدی در محوطه جریمه گواه همین درد است: بازیکنی با سابقه تقریبا بدون گل، نمیتواند ناجی تیم باشد. اگر دورسون یا حتی علیپور در آن لحظه حضور داشتند، نتیجه متفاوت میشد.
* استهلاک علیپور
علیپور تنها مانده و استهلاک او اجتنابناپذیر است. تیمی که برای چنین زمینهایی تمرین ویژه روی ضربات ایستگاهی نکرده، محکوم به از دست دادن امتیاز است. هوادار وقتی در ۱۰۰ دقیقه بازی فقط یکی دو موقعیت نصفهونیمه میبیند، حق دارد فریاد بزند.
پرسپولیس در این دیدار تاوان اشتباهات مدیریتی و بیتجربگی کادر فنی را داد. ادامه این مسیر قهرمانی را نه سخت، بلکه غیرممکن میکند.
* خشم هواداران
هواداران پرسپولیس در پایان هفته چهارم لیگ خیلی زود کلافه شدند. آنچه در شرق تهران دیدند، تیمی بود که فاصلهای معنادار با اصل و هویت چند فصل اخیر پرسپولیس داشت. شعارها علیه سرمربی ریشه در همین ناامیدی داشت.
باید دست از آدرس غلط دادن برداشت. آزادی فعلا در اختیار پرسپولیس نیست و باید با واقعیت تختی و قلعهحسنخان کنار آمد. غر زدن درباره کیفیت زمین دردی دوا نمیکند. کادر فنی باید تاکتیک پیروزی در چنین زمینهایی را تمرین کند.
این همان جایی است که مربیان ایرانی دیگر، با سالها تجربه در لیگ برتر، به تدریج آموختهاند اما هاشمیان که ۲ دهه زندگی فوتبالیاش را در آلمان گذرانده، تازه در حال یادگیری این درسهای ابتدایی است.
* نیاز به پلن B و C
تیم بزرگ زمانی بزرگ میماند که پلن B و C داشته باشد. پرسپولیس باید یاد بگیرد از بازیکنان جوان و دریبلزن برای گرفتن خطاهای مکرر در حوالی محوطه جریمه استفاده کند. سپس با برتری در توپهای هوایی، کیفیت زمین را بیاثر کند.
این همان چیزی است که برانکو بارها انجام داد: بکارگیری ابزارهای ساده اما کارآمد برای غلبه بر شرایط سخت اما پرسپولیس هاشمیان هنوز چنین نقشههایی ندارد.
* مقایسه با گذشته
اگر به سالهای اخیر نگاه کنیم، پرسپولیس همیشه با وجود محدودیتها توانسته راهی برای قهرمانی پیدا کند. تیم برانکو با وجود کمبودها، با جسارت و برنامه جلو رفت. یحیی پلنهای متنوعی داشت. حتی کالدرون در نیمفصل کوتاهش، با همه کمبودها، حاضر بود برای پیروزی ریسک کند.
اما پرسپولیس فعلی، نه از جسارت گذشته برخوردار است و نه از برنامه. این همان چیزی است که هواداران را ناامید کرده: تیمی که میترسد، تیمی که تساوی را به شکست ترجیح میدهد و تیمی که برای شرایط سخت آماده نیست.
* جمعبندی
پرسپولیس امروز قربانی ۲ عامل است: بیتجربگی سرمربی و اشتباهات مدیریتی در نقلوانتقالات. تیمی که فقط یک مهاجم واقعی دارد و تاکتیک مشخصی برای زمینهای دشوار ندارد، شانس چندانی هم برای قهرمانی ندارد. اگر در نگرش کادر فنی تغییر ایجاد نشود و اگر مدیریت همچنان اشتباهات قبل را تکرار کند، پرسپولیس نهتنها از قهرمانی دور میشود، بلکه ممکن است حتی سهمیه آسیایی را هم به دست نیاورد. این همان چیزی است که هواداران میبینند و بهخاطرش خشمگین میشوند.
در نهایت پرسپولیس تیمی است با ریشه، سابقه و هوادارانی که هرگز از حمایت دست نمیکشند اما حمایت هوادار کافی نیست؛ باید شجاعت روی نیمکت و تدبیر در مدیریت هم وجود داشته باشد. بدون این دو، سوختن در آتش خامی ادامه خواهد داشت.
پرسپولیس و چالش قهرمانی با هاشمیان بیتجربه
خامسوزی
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها