01/مهر/1404
|
03:05
ترور روانی مردم در دستور کار رسانه‌های ضدایرانی

سانسور موفقیت، نیمه پنهان جنگ اطلاعاتی علیه ایران

رضا حیدری: در عصر حاضر، افکار عمومی نه‌تنها یکی از ابزارهای سنجش کارآمدی حکومت‌ها محسوب می‌شود، بلکه به عنوان نیروی محرک یا بازدارنده سیاست‌های ملی عمل می‌کند. تحقیقات علوم سیاسی نشان می‌دهد حتی قدرتمندترین نظام‌های حکمرانی نیز بدون پشتوانه افکار عمومی، در اجرای برنامه‌های توسعه‌ای و اجتماعی خود با موانع جدی مواجه می‌شوند. این واقعیت، افکار عمومی را به یکی از حساس‌ترین میدان‌های نبرد نرم قرن بیست‌ویکم تبدیل کرده است.
ایران، به عنوان کشوری با موقعیت ژئوپلیتیک حساس و منابع طبیعی غنی، طی دهه‌های گذشته هدف عملیات پیچیده رسانه‌ای قرار گرفته که هدف اصلی آن تضعیف انسجام ملی و ایجاد شکاف میان مردم و نظام حکمرانی است. این عملیات که با ظرافت و پیچیدگی خاصی طراحی شده، ۲ محور اصلی دارد: بزرگنمایی مشکلات موجود و سانسور کامل دستاوردها و موفقیت‌های ملی.
* کوچک‌ترین مسأله، بزرگ‌ترین بحران؛ فرمول بزرگنمایی
یکی از تاکتیک‌های اصلی رسانه‌های ضدایرانی، تبدیل کوچک‌ترین مسائل اجتماعی و اقتصادی به بحران‌های ملی است. این روش که در ادبیات علوم ارتباطات به عنوان Amplification Strategy شناخته می‌شود، به گونه‌ای اجرا می‌شود که مخاطب تصور کند ایران با مشکلاتی منحصر به فرد و غیرقابل حل مواجه است. در این چارچوب، کوچک‌ترین مساله داخلی - حتی اگر مشابه یا کمتر از آن در بسیاری کشورها وجود داشته باشد - به ‌عنوان «نشانه فروپاشی» یا «بحران ملی» روایت می‌شود.
مسأله کمبود آب نمونه بارز این استراتژی است. در حالی که بر اساس گزارش سازمان جهانی هواشناسی (WMO) و مرکز مطالعات آب اروپا، کشورهایی چون اسپانیا، پرتغال، ایتالیا، فرانسه، ترکیه، استرالیا و حتی بخش‌هایی از آلمان و انگلستان در سال‌های اخیر با بحران جدی کمبود آب مواجه بوده‌اند اما پوشش رسانه‌ای این مسأله در ایران به شکلی غیرمتعارف و هیجانی انجام می‌شود.
آمارهای اتحادیه اروپایی نشان می‌دهد سال ۲۰۲۳، بیش از ۶۰ درصد خاک اتحادیه اروپایی تحت تأثیر خشکسالی قرار داشته اما هیچ‌یک از رسانه‌های ضدایرانی این واقعیت را در کنار پوشش مسائل آبی ایران ذکر نمی‌کنند. این سکوت عمدی، بخشی از استراتژی کلی ایجاد تصور «منحصر به فرد» بودن مشکلات ایران است. در واقع رسانه‌های ضدایرانی کوچک‌ترین مشکل در شبکه آب شهری یک استان را با تیترهای تحریک‌آمیز منتشر و آن را به یک روایت فراگیر از «بی‌کفایتی در کشور» گره می‌زنند.
این تکنیک، بخشی از دستور کار کلی «مدیریت ادراک» است که هدف آن ایجاد تصور یک شرایط بحرانی دائمی است تا مخاطب هیچ‌گاه احساس ثبات و اعتماد به آینده نداشته باشد.
تحلیل روندهای رسانه‌ای نشان می‌دهد تمرکز سازمان‌یافته بر اخبار منفی ایران، نه یک انتخاب معمول خبری، بلکه بخشی از عملیات هدفمند برای تضعیف سرمایه اجتماعی است؛ رویکردی که با برجسته‌سازی ناکامی‌ها، اعتماد عمومی به مدیران را کاهش می‌دهد، با تکرار روایت‌های منفی امید به آینده را تضعیف می‌کند، اختلافات را پررنگ کرده و شکاف‌های اجتماعی را گسترش می‌دهد و حتی با نادیده گرفتن تغییرات مثبت، حس نارضایتی و بی‌اعتمادی را به‌طور مستمر بازتولید می‌کند.
* فرمول محرمانه رسانه‌های ضدایرانی برای ناامیدسازی
مطالعات روان‌شناسی رسانه نشان می‌دهد انسان به دلیل مکانیسم‌های تکاملی، حساسیت بیشتری نسبت به اخبار منفی دارد. این پدیده که Negativity Bias نامیده می‌شود، باعث می‌شود اخبار بد تأثیر عمیق‌تر و ماندگارتری بر ذهن مخاطب بگذارد. پروفسور آلبرت بندورا در نظریه «یادگیری اجتماعی» خود تأکید کرده انسان‌ها الگوهای رفتاری خود را از محیط پیرامون و رسانه‌ها کسب می‌کنند. بر این اساس، مواجهه مداوم با محتوای منفی منجر به تغییر نگرش کلی فرد نسبت به جامعه می‌شود.
همچنین نظریه «کشت و پرورش» (Cultivation Theory) جرج گربنر بیان می‌کند مصرف طولانی‌مدت محتوای رسانه‌ای، تصور افراد از واقعیت را شکل می‌دهد. زمانی که رسانه‌ها به طور مداوم تصویری منفی از جامعه ارائه دهند، مخاطبان بتدریج این تصور را به عنوان واقعیت می‌پذیرند، حتی اگر با تجربه مستقیم آنها متفاوت باشد.
اگر پوشش بحران‌ها و مشکلات یک بال پروژه رسانه‌های ضدایرانی باشد، بال دیگر آن سانسور و بایکوت کامل دستاوردها و موفقیت‌هاست. نگاهی به عملکرد شبکه‌هایی مانند اینترنشنال (وابسته به سرویس‌های اطلاعاتی عربستان و رژیم صهیونیستی)، من و تو (وابسته به جریان سلطنت‌طلب و گروه‌های بهایی)، بی‌بی‌سی فارسی (زیرمجموعه وزارت خارجه بریتانیا) و ده‌ها شبکه هم‌راستا با آنها نشان می‌دهد دستاوردهای علمی، ورزشی، فرهنگی و حتی اقتصادی ایران یا اصلاً پوشش داده نمی‌شود یا در صورت اجبار، با کوچک‌ترین ضریب رسانه‌ای و در قالب اخباری خنثی یا تحقیرآمیز بیان می‌شود.
ظرف ۲ ماه گذشته، نمونه بارز این سیاست را شاهد بودیم. ورزشکاران، نخبگان و دانشمندان ایرانی موفقیت‌هایی کسب کردند که در هر کشور دیگری، مایه افتخار ملی محسوب می‌شد:
- قهرمانی تیم والیبال جوانان ایران در جهان
- قهرمانی تیم نجوم و اخترفیزیک ایران در رقابت‌های جهانی
- قهرمانی سارا بهمن‌یار در مسابقات جهانی کاراته
- قهرمانی سینا موحد، استاد بزرگ شطرنج در رقابت‌های جهانی
- قهرمانی کشتی فرنگی جوانان ایران در جهان
- نایب‌قهرمانی تیم‌ ملی تکواندو نوجوانان دختر و پسر در آسیا
- کسب مدال برنز پزشکی آسیا توسط دکتر حسین‌زاده، فیزیوتراپیست تیم‌ ملی فوتبال بانوان
- قهرمانی مقتدرانه تیم‌های ‌ملی کشتی آزاد و فرنگی ایران در مسابقات جهانی.
با این حال، این موفقیت‌ها یا کاملاً در سکوت خبری گذشت یا در حاشیه اخبار و بدون تأثیرگذاری جدی پوشش داده شد. در مقابل، کوچک‌ترین شکست یا ناکامی ورزشی به شکلی وسیع، احساسی و بعضاً تحقیرآمیز منتشر شد.
آنچه امروز علیه ایران جریان دارد، پیش‌تر در کشورهای دیگر نیز تجربه شده است. برای نمونه، در تحولات ونزوئلا و بولیوی، رسانه‌های غربی با بزرگ‌نمایی مشکلات اقتصادی و همزمان سانسور دستاوردها، تلاش کردند زمینه ذهنی برای تغییر رژیم را فراهم کنند. در هر ۲ کشور، یک الگوی تکراری به ‌کار گرفته شد: تمرکز بر بحران‌آفرینی و بایکوت موفقیت‌ها که در نهایت به تضعیف اعتماد عمومی و ایجاد بی‌ثباتی اجتماعی منجر شد.
برای مقابله با این جنگ خبری، ۲ مسیر مکمل وجود دارد؛ بازسازی اعتماد عمومی و مقابله با انحصار روایت. کشور مستلزم آن است رسانه‌های داخلی و منطقه‌ای با تولید محتوای دقیق، شفاف و به‌روز، واقعیت‌های کشور را هم در حوزه مشکلات و هم در زمینه پیشرفت‌ها بازگو کرده و امیدآفرینی کنند و در کنار آن، ایران با حضوری فعال در رسانه‌های بین‌المللی و انتشار روایت خود به زبان‌های مختلف، اجازه ندهد تصویر کشور در انحصار رسانه‌های خصم باقی بماند.
* ضرورت بازپس‌گیری میدان افکار عمومی
آنچه امروز در رسانه‌های ضدایرانی جریان دارد، صرفاً جنگ خبری و روانی نیست، بلکه یک نبرد ‌شناختی تمام‌عیار است که می‌تواند مستقیماً بر سرنوشت سرمایه اجتماعی و انسجام ملی ما اثر بگذارد. در این جنگ، بزرگ‌نمایی مشکلات و سانسور موفقیت‌ها چون ۲ بال یک پروژه، با هدف کاستن از اعتماد عمومی، گسترش ناامیدی و ایجاد شکاف‌های اجتماعی عمل می‌کنند. این عملیات رسانه‌ای بخشی از سناریوی بزرگ‌تری است که تغییر معادلات منطقه‌ای را دنبال می‌کند. در چنین شرایطی، شناخت دقیق این الگو و مقابله هوشمندانه با آن، نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت راهبردی برای حفظ وحدت و حاکمیت ملی در عصر اطلاعات است. بی‌تردید، آینده از آن ملت‌هایی خواهد بود که بتوانند همان‌طور که در میدان علم، اقتصاد و سیاست قدرت خود را نشان می‌دهند، در میدان روایت‌سازی و نبرد رسانه‌ای نیز پرچمدار باشند.

ارسال نظر
پربیننده