حامد پارسافر: یک سال از شهادت سیدحسن نصرالله، رهبر کاریزماتیک حزبالله لبنان، گذشت. در روزهای پس از آن رویداد تکاندهنده، بسیاری از تحلیلگران غربی و منطقهای با قاطعیت پیشبینی میکردند حزبالله، جنبشی که گویی با شخصیت رهبرش عجین شده بود، دچار خلأ رهبری، تزلزل ساختاری و در نهایت افول خواهد شد اما امروز، با گذشت یک سال، واقعیت میدانی و سیاسی لبنان روایتی کاملاً متفاوت را به تصویر میکشد: حزبالله نهتنها فرونریخته، بلکه با عبور موفقیتآمیز از این آزمون سخت، ثابت کرده قدرتش بیش از آنکه متکی به یک فرد باشد، در نهاد و ساختار ریشه دارد. راز این بقا و قدرت در یک واقعیت نهفته است که اغلب نادیده گرفته میشد؛ حزبالله طی 4 دهه، از یک گروه مقاومت نظامی فراتر رفته و به یک نهاد چندبعدی و پیچیده تبدیل شده است. این ساختار که عرصههای نظامی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی را به طرزی هوشمندانه به هم پیوند داده، همانند یک موجود زنده عمل میکند. در چنین چارچوبی، شهادت رهبر، هرچند ضربهای سنگین اما نه پایان مسیر، بلکه آغاز مرحلهای تازه از بلوغ و اثبات عمق نهادینگی آن بود. نشانههای این حیات پویا در یک سال گذشته در عرصههای مختلف آشکار شده است که در اینجا به برخی از مواد آن اشاره میشود.
نخست؛ مقاومت سرسختانه در برابر خلع سلاح و حفظ نسبی معادله بازدارندگی
شاید اولین و مهمترین آزمون برای رهبری جدید حزبالله، فشارهای سیاسی داخلی و بینالمللی برای خلع سلاح مقاومت بود. مخالفان با این تصور که حزبالله پس از شهید نصرالله ضعیف شده، تلاش کردند از این فرصت برای تحمیل خواستههای خود استفاده کنند. اما پاسخ حزبالله قاطع و روشن بود: سلاح مقاومت ضامن حاکمیت لبنان و تنها عنصر بازدارنده در برابر تهدیدات اسرائیل است. رهبری جدید نهتنها از این موضع عقبنشینی نکرد، بلکه با برگزاری رزمایشهای نمادین و نمایش بخشی از توانمندیهای موشکی خود، به دشمنان این پیام را مخابره کرد: معادله بازدارندگی که سیدحسن نصرالله آن را تثبیت کرد، همچنان پابرجاست. این اقدام، اعتماد به نفس را به بدنه مقاومت بازگرداند و به مخالفان فهماند ساختار نظامی و امنیتی جنبش، به بلوغ کامل رسیده است.
دوم؛ مدیریت هوشمندانه بحران سیاسی داخلی
لبنان در یک سال گذشته همچنان با بحرانهای سیاسی مزمن خود، از جمله خلأ ریاستجمهوری و اختلافات طایفهای، دستوپنجه نرم میکرد.
در این میان، حزبالله بدون حضور چهرهای کاریزماتیک مانند نصرالله که میتوانست با یک سخنرانی فضا را مدیریت کند، نشان داد از بلوغ سیاسی بالایی برخوردار است. این جنبش با پرهیز از تنشهای فرقهای، حفظ ائتلافهای استراتژیک خود و مدیریت مذاکرات پشت پرده، مانع کشیده شدن کشور به درگیریهای داخلی شد. این رویکرد نشان داد تصمیمگیری در حزبالله یک فرآیند شورایی و نهادینه است و شهادت و غیاب رهبر، این فرآیند را مختل نکرده است.
سوم؛ تداوم و تقویت شبکه خدمات اجتماعی
یکی از ستونهای اصلی قدرت حزبالله، شبکه گسترده خدمات اجتماعی، بهداشتی و آموزشی آن است. این شبکه که بهمثابه یک دولت رفاه عمل میکند، پیوند عمیقی میان جنبش و بدنه اجتماعی آن ایجاد کرده است. ظرف یک سال گذشته، با وجود فشارهای اقتصادی شدید بر لبنان، این نهادها نهتنها تضعیف نشدند، بلکه فعالیت خود را برای حمایت از خانوادههای نیازمند و آسیبدیده گسترش دادند. این امر ثابت کرد ماشین اجتماعی حزبالله بهخوبی کار میکند و وفاداری بدنه مردمی آن، وفاداری به یک آرمان مقدس و یک ساختار خدماتی است، نه صرفاً شیفتگی به یک شخص.
این نشانهها ما را به یک حقیقت بزرگتر رهنمون میکند: مقاومت در لبنان دیگر یک تاکتیک نظامی صرف نیست، بلکه به یک فرهنگ اجتماعی ریشهدار تبدیل شده است. حضور حزبالله تنها در میدان نبرد جنوب خلاصه نمیشود؛ در مدارس، دانشگاهها، رسانهها، نهادهای خدماتی و حتی در عرصههای فرهنگی و هنری، ردپای این جنبش دیده میشود. همین «اجتماعیسازی مقاومت» سبب شده حزبالله در میان طیفی از اهل سنت و مسیحیان نیز احترام و جایگاه داشته باشد. برای بسیاری از لبنانیها، صرفنظر از تعلق مذهبی و سیاسی، حزبالله همان نیرویی است که در برابر تجاوز اسرائیل ایستاد و مانع تجزیه و فروپاشی کشور لبنان شد. این همان نقطهای است که منافع ملی لبنان با آرمان مقاومت تلاقی پیدا میکند.
البته شخصیت سیدحسن نصرالله در این مسیر نقشی انکارناپذیر داشت. او نمونهای کمنظیر از یک روحانی شیعه بود که در عین پایبندی به سنت، سیاستمداری عملگرا، فرماندهای میدانی و خطیبی مسلط بر رسانه به شمار میآمد. سخنرانیهای او نه صرفاً بیان مواضع سیاسی، بلکه یک رخداد رسانهای بود که در سراسر منطقه بازتاب مییافت.
اما بزرگترین میراث او، ساختن سیستمی بود که به شخص او قائم نباشد.
امروز، یک سال پس از شهادت او، حزبالله بیش از گذشته به عنوان یک واقعیت پایدار در لبنان و معادلات منطقه مطرح است. اسرائیل و حامیان غربیاش ناچارند بپذیرند ترور رهبر حزبالله، به جای تضعیف، به تقویت مشروعیت و محبوبیت این جریان در میان هوادارانش انجامید. شهادت، در فرهنگ سیاسی شیعه، نه نشانه شکست بلکه نماد حقانیت و الهامبخش تداوم راه است.
در پایان میتوان با اطمینان گفت سیدحسن نصرالله با زندگی و شهادتش، الگویی کمنظیر به جا گذاشت؛ رهبری که یک گروه مقاومت را به یک نهاد ماندگار و تأثیرگذار تبدیل کرد. یک سال پس از شهادتش، این نهاد ثابت کرده زنده و پویاست. سیدحسن رفت اما حزبالله زنده ماند و حتی فراتر از آن، در پایبندی به اصول و منطق مقاومت، «نصراللهیتر» شد.
نگاه
یک سال پس از سید، حزبالله چگونه زنده و سرپا باقی مانده است؟
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها