سیهالهه موسوی: از دور که نگاهش میکنی، انگار رنگ قرمز پیراهنش هم دیگر برق گذشته را ندارد. در ورزشگاهی که روزی میدان جشن قهرمانی بود، حالا هر شعار، تیری است به سمت نیمکت و مدیری که در سایه پنهان شده است. مدتها بود هواداران پرسپولیس در آرامش زندگی میکردند؛ بیحاشیه، بیغوغای مدیریتی اما فصل تازه هنوز به نصف نیمفصل نرسیده، اعتراض از روی سکوها برخاسته است. تماشاگرانی که روزگاری برای تیمشان از جان میگذشتند، حالا با فریاد «حیا کن، رها کن» زمین را میلرزانند. آنان نه از روی خشم لحظهای، بلکه از دل سرخوردگی حرف میزنند؛ از تیمی که دیگر شباهتی به خاطرههای شیرین سالهای طلاییاش ندارد.
* مدیری که پنهان میشود
رضا درویش، مدیرعاملی که زمانی در اوج محبوبیت بود، حالا از چشم هوادار گریزان است. او به ندرت در استادیوم دیده میشود، گویی صدای مردم برایش بیش از اندازه بلند شده است. حمایتهای گذشته رنگ باخته و حتی آرامترین هواداران نیز دیگر صبر ندارند. گفته میشود حضورش در باشگاه نه به تصمیم هیاتمدیره، بلکه به پشتیبانی برخی نهادهای بیرونی وابسته است؛ و همین، حس بیقدرتی را در ساختار باشگاه پررنگ کرده است.
* نیمکتی در تردید
وحید هاشمیان هم در این میان در موقعیتی دشوار گرفتار شده؛ نه دشمنی هواداران را میخواهد، نه میتواند از زیر بار نتایج ضعیف شانه خالی کند. او هر بار بعد از بازی از موقعیتهای گل و فوتبال تهاجمی حرف میزند اما زمین چیز دیگری روایت میکند. پرسپولیس هاشمیان نه چشمنواز است و نه مقتدر. خط میانی آشفته، مهاجمان بیدقت و مدافعانی که انگار هنوز همدیگر را پیدا نکردهاند. تنها خوششانسی او این است که رقبای مستقیمش نیز حال و روز بهتری ندارند اما این مسکن موقت، درد ساختاری تیم را درمان نمیکند. در ورزشگاه آزادی، صدای شعارها از دقیقه نخست تا پایان بازی میپیچد. مردم دیگر نه به مدیر اعتماد دارند و نه به وعده بهبود. درویش در دفترش در سکوت نشسته و هاشمیان از یک کنفرانس به کنفرانس دیگر میگوید «بازی بعد همه چیز عوض میشود»؛ بازیای که هیچ وقت فرا نمیرسد و چیزی تغییر نمیکند! پرسپولیس، تیم پرافتخار سالهای اخیر، حالا در میانه جدول سرگردان است؛ ۶ بازی، تنها یک برد، ۵ مساوی و ۱۰۰۰ پرسش بیپاسخ.
* سقوط از عرش تا فرش
زمانی همین مدیرعامل در ستایش هواداران غرق بود. امروز همان جمعیت از او رو برگرداندهاند. فاصله میان محبوبیت و طرد شدن، برای درویش تنها چند نتیجه بد بود. حالا او در موقعیتی قرار گرفته که ماندنش هزینه دارد و رفتنش بحران تازهای به همراه خواهد آورد. با این حال، هیچ نشانهای از تصمیم برای تغییر دیده نمیشود و پرسپولیس بین لجاجت و بیبرنامگی گرفتار است.
* آینده نامعلوم
در چنین فضایی، هر بازی حکم یک آزمون دارد؛ آزمونی برای نیمکت، مدیر و حتی بازیکنان. اگر این چرخه تکرار ادامه یابد، بزودی تیمی که زمانی نماد اتحاد بود، به صحنهای از جدالهای بیپایان داخلی بدل میشود. سکوت مدیران بالادستی، بیعملی هیاتمدیره و شعارهای خسته هواداران، همه با هم صحنهای از سقوط تدریجی را رقم میزنند. پرسپولیس امروز بیش از هر زمان دیگری به یک تصمیم شجاعانه نیاز دارد. تصمیمی برای بازسازی نه فقط ترکیب تیم، بلکه روح باشگاه. در غیر این صورت، هر هفته فریاد «حیا کن، رها کن» گوشخراشتر خواهد شد و دیوار میان هوادار و باشگاه مرتفعتر.
تیمی که میان سکوت مدیر و سردرگمی نیمکت، آرامشش را گم کرده
پرسه در مه
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها