14/مهر/1404
|
01:31
یادداشت

روایت تسلیح‌شده ترامپ و مسیر آمریکا به سوی قطبی ‌شدن

ماشاالله ذراتی: روایت‌سازی مسلح‌شده (Weaponized Narrative) به معنای سازمان‌دهی و به‌ کارگیری هدفمند داستان‌ها، تصاویر و زبان برای تبدیل اطلاعات به ابزاری فعال و شکننده در میدان سیاست است. به ‌عبارت ساده‌تر، این روش دیگر صرفاً بیان دیدگاه یا تبلیغ نیست، بلکه روایت‌ها به‌ طور آگاهانه طوری طراحی و توزیع می‌شود که رفتارها، نگرش‌ها و ساختارهای نهادی را تغییر دهد و از آن برای کسب یا حفظ قدرت استفاده شود.
در بازخوانی الگوی روایت‌سازی مسلح‌شده در دولت دوم دونالد ترامپ، 2 واقعه در یک ماه گذشته نقش روشنی ایفا کرد که جا دارد مورد توجه قرار گیرد، زیرا هم نمادین است و هم عملی. اول، فرمان اجرایی کاخ ‌سفید برای تغییر نام «وزارت دفاع» به «وزارت جنگ» و دوم، مجموعه اظهارات تند ترامپ علیه دموکرات‌ها از اتهام «خائن» و «دشمن داخلی» تا فراخوان آشکار به مداخله نظامی در شهرهای تحت مدیریت آنها؛ اظهاراتی که در سخنرانی او مقابل اجتماع کم‌سابقه فرماندهان نظامی در کوانتیکو تبلور یافت. این 2 حرکت نشان می‌دهد روایت‌سازی تسلیح‌شده دیگر صرفاً ابزار تبلیغاتی نیست، بلکه به سرعت تبدیل به سیاست عمومی و هنجار نهادی شده است.
بازنامیدن رسمی وزارت دفاع به «وزارت جنگ» فراتر از یک تغییر لفظی است. دولت در بیانیه‌ها و دستورها نام جدید را به عنوان نشانه‌ای از «روحیه رزمندگی» تبیین و استدلال کرد نام پیشین منعکس‌کننده دوره‌ «بازیگری ضعیف» در سیاست دفاعی بوده است اما پیام نمادین این اقدام، دوگانه است: نخست، بازخوانی تاریخ‌نگاشت نهادی به نفع زبانی جنگی که طبیعت کارکردهای نظامی را به‌ صورت پیش‌فرض تهاجمی و فراتر از مرزهای خارجی تعریف می‌کند؛ دوم، مشروع‌سازی گفتمان امنیتی داخلی که از نظر سیاسی به‌ سختی قابل تفکیک از دستور حزبی است. دستور اجرایی کاخ‌ سفید و گزارش‌های مرتبط نشان می‌دهد این بازنامیدن نه صرفاً یک تز نمادین که گامی جهت نهادینه‌سازی مفهوم «دشمن داخلی» است؛ چیزی که می‌تواند مبنای قانونی و اداری جدیدی برای مداخله نظامی در امور داخلی فراهم آورد.
وقتی روایت «ما در جنگیم» از لایه زبان انتخاباتی فراتر می‌رود و تبدیل به نام رسمی یک وزارتخانه می‌شود، پیام عملی روشن است: امکانات و سازوکارهای دولت برای پاسخ امنیتی گسترش می‌یابد و مرز بین دفاع خارجی و سرکوب داخلی تار می‌شود. این همان مکانیزمی است که روایت‌سازی مسلح‌شده را از سطح پروپاگاندا به سطح «قانون‌گذاری و بوروکراتیزاسیون» می‌رساند؛ یعنی روایت تبدیل به دستور اجرایی، بودجه و تغییر عنوان مقامات می‌شود. این همان نقطه‌ای است که بازگشت از آن دشوار می‌شود.
همزمان با این اقدام نمادین، ریتم گفتمان ترامپ در هفته‌های اخیر نیز نشان داد روایت‌سازی چگونه می‌تواند به استراتژی روزمره سیاسی بدل شود. در سخنرانی معروف کوانتیکو او شهرهای تحت مدیریت دموکرات‌ها را «میدان‌های آموزشی» بالقوه برای نیروی نظامی نامید و از «جنگ از درون» سخن گفت؛ عباراتی که آشکارا دموکرات‌ها و منتقدان را نه فقط رقبای سیاسی، بلکه دشمنان امنیتی جلوه می‌دهد. این نوع زبان که بارها در ماه‌های اخیر تکرار شده، به‌روشنی نه‌تنها خط تهاجم کلامی، بلکه راهنمای اقدام نهادی احتمالی را نیز نشان می‌دهد: استفاده از ارتش داخل مرزها، تحمیل اولویت‌های راهبردی نظامی بر نهادهای شهروندی و تهدید حسابرسی یا تنبیه سیاسی کارکنان و مقامات غیرهمسو. آنچه در اینجا اتفاق می‌افتد، ترکیب 3 فرآیند نگران‌کننده است: ۱- برساختن هویت «ما» در برابر «آنها» به ‌شکلی که معنای سیاسی را عملاً نظامی کند؛ ۲- تبدیل مخالفت سیاسی به معضل امنیتی؛ ۳- نهادینه‌سازی ابزارهای نظامی و اجرایی برای مدیریت اختلافات سیاسی. نتیجه اینکه؛ حملات لفظی مکرر به دموکرات‌ها که در قالب برچسب ‌زدن به آنها به عنوان «خائن»، «فاسد» یا «عامل دشمنان خارجی» بیان می‌شود، فقط سخن انتخاباتی نیست، بلکه پایه ‌شناختی حقوقی و اداری را شکل می‌دهد که می‌تواند به حذف قانونی، به‌کارگیری فشارهای اجرایی و محدود کردن حقوق شهروندان آمریکایی منجر شود.
علاوه بر این، خود فرآیند تکرار حملات لفظی علیه دموکرات‌ها یک عملکرد تاکتیکی دارد: کاهش حساسیت عمومی نسبت به زبان خشونت‌آمیز و تطبیع گفتمان عمومی با هنجارهای استثنایی. زمانی که رسانه‌ها و سیاستمداران به طور روزمره این اتهامات را تکرار می‌کنند، مرز بین مطرود بودن یک ایده و مجرمانه دانستن حامل آن ایده در هم می‌شکند. در اینجا 2 خطر همپوشان دیده می‌شود: اول - بازتولید هیستری امنیتی که به سرکوب دگراندیشان مشروعیت می‌دهد؛ دوم - تضعیف نهادهای بررسی و پاسخگویی که در مقابل سوءاستفاده قدرت باید ایستادگی کنند.
نکته کلیدی برای تحلیل انتقادی این است که باید میان ادعای «حفظ نظم» و عمل «سرکوب نظم دیگران» تمایز قایل شد. هر سیاست امنیتی‌ای که بر پایه تشخیص دقیق تهدیدها، رعایت حقوق مردم و کنترل‌های قضایی باشد، قابل دفاع است اما وقتی معیار تشخیص تهدید بر مبنای پیوند زدن نقد سیاسی به «خطر امنیتی» شکل می‌گیرد، ابزارهای دولت از کنترل خارج می‌شود. بازنامیدن وزارت دفاع و اظهارات تند ترامپ را باید در این چارچوب وسیع‌تر دید؛ گامی در جهت نرمالیزه‌سازی وضعیتی که در آن قدرت اجرایی توانایی تبدیل هر اختلاف سیاسی را به مسأله‌ای امنیتی خواهد داشت.
اگر بخواهیم این روند را با چشم آینده‌پژوهی بنگریم، باید خطر یک مسیر خود تقویت‌کننده را جدی بگیریم. وقتی روایت‌های خصمانه و قطبی‌کننده رسمی می‌شود، آستانه تحمل اجتماعی و نهادین مقاومت در برابر کاربرد قهر دولتی به ‌سرعت کاهش می‌یابد. اینگونه تغییرات که حالا صرفاً نمادین نیست و در قالب دستورهای اجرایی و سخنرانی‌های رسمی بروز می‌کند، مسیر را برای تبدیل اختلافات سیاسی به «موضوعات امنیتی» هموار می‌کند. 
وقتی مقامات عالی‌رتبه، در جمع فرماندهان نظامی، از «جنگ از درون» یا استفاده از شهرها به عنوان «میدان‌های آموزشی» سخن می‌گویند، پیام دریافت‌شده توسط بخش‌هایی از بدنه اجتماعی، به احتمال زیادی تشدید رفتارهای پیش‌دفاعانه و خشونت‌آمیز را در پی دارد، زیرا چنین گفتمانی عملاً مرز بین «دفاع» و «پیش‌دستی» را محو می‌کند و زمینه توجیه دخالت‌های نظامی در قلمرو زندگی مردم را فراهم می‌آورد. این نوع مداخلات زبانی و نمادین پیش از هر چیز، محرکی برای بازتوزیع منابع اعمال قدرت و تغییر هنجارهای مشروعیت سیاسی است. 
در کنار این تحول نهادی، الگوی تندخویی و برچسب‌زنی مداوم علیه رقبای سیاسی که آنها را به عنوان «خائن»، «دشمن» یا «عامل بیگانه» نشان می‌دهد، عملکردی دوگانه دارد؛ از یک سو هسته حمایت سیاسی را می‌سازد و از سوی دیگر، ظرفیت جامعه را برای پذیرش خشونت سیاسی بالا می‌برد. زمانه‌شناسی داده‌ها نیز هشدار می‌دهد در فضای قطبی‌شده، ظهور کنشگران افراطی و افزایش خشونت سیاسی (شامل حملات هدفمند و رفتارهای ترورمانند) بیش از گذشته محتمل می‌شود. مطالعات و تحلیل‌های امنیتی و رسانه‌ای در سال‌های اخیر روندی از افزایش تهدیدات و خشونت‌های سیاسی در آمریکا را نشان می‌دهد که با تشدید روایت‌های قطبی‌ساز، رابطه مستقیم دارد.
با توجه به این سناریو، آینده محتمل جامعه آمریکا، چنین تصویری را ارائه می‌دهد: دوقطبی در نقطه‌ای به اوج خواهد رسید که دیگر اختلاف سیاسی صرف نباشد، بلکه هر یک از جناح‌ها از ابزارهای موازی مشروعیت‌بخشی (رسانه، نهادهای اجرایی و گاهی نیروهای امنیتی) برای مقابله با دیگری استفاده کنند؛ در چنین محیطی، موج‌های گسترده اعتراضات و شورش‌های داخلی و واکنش‌های مسلحانه سازمان‌یافته، نیز افزایش حملات هدفمند و ترورها حتی به عنوان بخشی از استراتژی پیش‌دستانه یا «تصفیه میدانی» قابل تصور می‌شود. این یک پیش‌بینی ریسک است، نه یک تقدیر اما داده‌ها و رخدادهای اخیر نشان می‌دهد احتمال آن در صورت تداوم سیاست‌ها و گفتمان کنونی دونالد ترامپ افزایش خواهد یافت.
با ادامه روند سلطه‌جویانه و ادبیات تسلیح‌شده رئیس‌جمهور آمریکا باید در انتظار مواجهه با سطوح بالاتری از بی‌ثباتی داخلی و احتمال وقوع اعتراضات گسترده و حتی اقدامات خشونت‌آمیز هدفمند باشیم؛ رخدادهایی که پیامدهای بلندمدت آنها می‌تواند در روندی 3 ساله تا قبل از انتخابات 2028 ریاست جمهوری، ساختار ایالات متحده را نیز دستخوش تغییرات جدی و حتی فروپاشی از درون کند.

ارسال نظر
پربیننده