
طاها محسنی: ترامپ ماه اخیر عملاً یک زلزله در ارتش آمریکا ایجاد کرده است. اثرات این زلزله چنان است که برخی رسانهها از نابودی ارتش آمریکا سخن میگویند؛ زلزلهای که تنها به این خاطر در حال رخ دادن است که ترامپ برخلاف تمام روسای جمهوری پیشین آمریکا، میل دارد ارتش را برای منافع شخصی خود به کار گیرد و التفاتی به منافع ملی ایالات متحده ندارد.
مهمتر از همه این است که اول بدانیم این زلزله در ماههای اخیر چه صورتی داشته است. فارنپالیسی در مقاله بسیار مفصلی پرده از بخشی از این فاجعه برمیدارد: «در طول 8 ماه نخست دولت ترامپ، این دولت ۱۵ افسر ارشد نظامی را که بیشترشان از ژنرالها و دریاسالاران 3 ستاره و 4 ستاره بودند، از سمت خود کنار گذاشته است. تنها در 3 ماه نخست، شاهد برکناری ناگهانی رئیس ستاد مشترک ارتش، فرمانده عملیات نیروی دریایی، فرمانده گارد ساحلی، معاون رئیس ستاد نیروی هوایی، رئیس آژانس امنیت ملی و عالیترین مشاوران حقوقی ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی بودیم. پس از یک وقفه کوتاه، روند برکناریها دوباره از سر گرفته شد که این برکناریها شامل اخراج رئیس آژانس اطلاعات دفاعی و 2 دریاسالار، بازنشستگی غیرمنتظره و زودهنگام رئیس ستاد نیروی هوایی و انتقال خارج از برنامه رئیس آکادمی نیروی دریایی بود».
ماجراهای عجیب ترامپ و ارتش آمریکا، تنها اخراج آنان نیست، بلکه او در حال وضع یک روند جدید است بهگونهای که: «گزارش شده دونالد ترامپ قصد دارد شخصاً با تمام نامزدهای سمتهای 4 ستاره در نیروهای مسلح مصاحبه کند!». نکته جالب این است که این برکناریها و انتصابها به رغم آنکه از وظایف رئیسجمهور است اما این میزان آن در تاریخ روسای جمهوری آمریکا بیسابقه محسوب میشود: «دولت، این برکناریها را در چارچوب اختیار قانونی رئیسجمهور برای انتخاب مشاوران نظامی خود توجیه میکند. در واقع، رؤسای جمهوری پیشین نیز از چنین اختیاری برخوردار بودهاند و هر دولتی در مقاطعی چند فرمانده نظامی را برکنار کرده، انتصاباتی غیرمنتظره انجام داده یا بر انتخاب برخی از عالیترین مقامات نظامی نظارت دقیقتری اعمال کرده است. با این حال، هیچ رئیسجمهوری تا این اندازه و با چنین شدت و گسترهای، آن هم در ابتدای دوران ریاست جمهوری خود، از این قدرت استفاده نکرده است. دولتهای پیشین از چنین اقدام نمایشیای پرهیز میکردند، زیرا بیم آن را داشتند که این کار، بدنه عالیرتبه افسران نظامی را به سطح انتصابهای سیاسی حزبی تقلیل دهد». اما برخلاف روسای جمهوری پیشین، ترامپ هیچ ابایی ندارد که نامش در پیوند با ارتش، به سیاسیکاری گره بخورد.
نکته جالب در رابطه با خانهتکانی ارتش آن است که براساس یافتههای فارن پالیسی، این فرماندهان عملاً مرتکب خطا یا قصوری نشدهاند: «این تغییرات گسترده سازمانی، نه برای افکار عمومی و نه برای خود افسران برکنارشده، توضیحی روشن نداشت اما یک نکته مسلم بود، آن هم اینکه هیچیک از افسران مرتکب خطای سنگینی چون نافرمانی یا سهلانگاری نشده بودند که برکناریشان را توجیه و غیرقابل بحث کند. برکناری این تعداد افسر ارشد در مدتزمانی چنین کوتاه، تنزلی چشمگیر از عرف گذشته به شمار میرود. در دولت ترامپ، هنگام اعلام برکناری افسران ارشد نظامی، توضیحات شفاف و قانعکنندهای وجود ندارد. مواضع رسمی، مبهم و کلیاند و اظهارات غیررسمی منابع ناشناس، پرسشهای بیشتری را ایجاد میکند تا آنکه قانعکننده باشد. برای نمونه، تیم ترامپ استدلال میکند بیشتر این برکناریها، به دلیل تمایل فرد به حرکت در «مسیر متفاوت» [از دولت] است اما هرچه این مقایسه با دقت بیشتری بررسی میشود، کمتر درست به نظر میرسد».
ترامپ و وزیر جنگ او، حتی رویههای احترامآمیز مرسوم در دولتهای پیشین آمریکا را هم رعایت نمیکنند و بعضی از ارتشیها را هنگام ماموریت یا در سفر برکنار میکنند: «جدا از دلیل برکناری، یک الگوی کلی در نحوه اجرای این تصمیمها وجود دارد. معمولاً افسر ارشد ابتدا بهصورت خصوصی و حضوری از تصمیم برکناری آگاه میشود و دلایل برکناری برایش توضیح داده میشود، سپس به او فرصت داده میشود تا با درخواست بازنشستگی، مزایای خدمتی خود را حفظ کند. در بیشتر موارد، افسر مورد نظر نیز در سکوت و احترام کنار میرود تا اصل «کنترل غیرنظامیان بر ارتش» خدشهدار نشود اما در دولت ترامپ تقریباً هیچیک از این تصمیمات در چارچوب سنتی و محترمانه اطلاعرسانی حضوری و خصوصی صورت نگرفت، بلکه آنقدر ناگهانی بود که بعضی از افسران هنگام سفر، از طریق اشخاص سوم از برکناری خود باخبر شدند».
وضعیت ارتش آمریکا در این چند ماه به اندازهای عجیب شده که فارن پالیسی مجموعهای از توصیهها را برای ارتشیها منتشر میکند اما عمق این اوضاع غریب را میتوان در این عبارت دید: «اگرچه هر دولتی در آمریکا تعدادی از فرماندهان نظامی را برکنار کرده است اما هیچکدام تا این اندازه زیاد، آن هم در آغاز دوران ریاست جمهوری خود و به این شکل نمایشی و ناگهانی، دست به چنین کاری نزدهاند. در نتیجه، رویکرد تازه نسبت به کنترل غیرنظامیان بر ارتش، باعث سردرگمی و نگرانی قابل توجهی در میان فرماندهان ارشد نظامی شده است. بسیاری از این افسران اکنون با این پرسش مواجهند: «واکنش درست» چیست؟»