چرا قهرمانهای ورزشی را بیشتر دوست دارم؟
من قهرمانها را دوست میدارم. علاوه بر اينکه هم ورزشکارها را در همه رشتههای ورزشی دوست میدارم، قهرمانها مورد علاقه، ويژه در قلب من هستند. البته يک علت و انگيزه محبت و پيوند قلبی من به اين جوانان اين است که اينها روی سکو میايستند، افتخار میآفرينند و میدرخشند. خيلیها زور هم دارند اما حتی اراده اين را هم ندارند که وقت معينی در روز بايستند و ورزش کنند و خودشان را سالم نگه دارند. ورزش اراده میخواهد، کار آسانی نيست.
سیدعلی حسینیخامنهای
پهلوانها نمیمیرند؛ ورزش میکنند
انتشارات میراث اهل قلم - صفحه 16
***
او که وسط شنارفتن هقهق گریه میکرد
از همان دورانی که در زورخانه بودیم و اطلاعات دینی من و امثال من کم بود، ابراهیم بخوبی با معارف دینی آشنا بود. به تمام اهل بیت ارادت داشت اما نسبت به حضرت زهرا سلامالله علیها ارادت ویژهای داشت. نام مادر سادات را که به زبان میآورد، بلافاصله میگفت: سلامالله علیها. یادم هست یکبار در زورخانه، مرشد به خاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا سلامالله علیها کرد. ابراهیم همینطور که شنا میرفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد. من و دیگران نمیفهمیدیم که چرا ابراهیم اینگونه گریه میکند؟ لحظاتی بعد صدای او بلندتر شد و به هقهق افتاد. طوری شد که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد!
حالا کسی که در زورخانه و حین ورزش اینگونه است، تصور کنید در هیات و موقع شنیدن مصیبت مادر سادات چه حالی پیدا میکند!
ابراهیم بعد از عملیات فتحالمبین و مشاهده کرامات بیشماری که نتیجه توسل به حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود، ارادتش بسیار بیشتر شد.
روزی که از بیمارستان نجمیه مرخص شد و او را به خانه آوردیم، حدود 8 نفر از رفقایش حضور داشتند. مادر و خواهرانش هم در خانه بودند. ابراهیم گفت: «وسط اتاق یک پرده بزنید تا خانمها هم بتوانند بیایند؛ میخواهم روضه حضرت زهرا «سلامالله علیها» را بخوانم». او با صدایی سوزناک میخواند و خودش مثل ابر بهار اشک میریخت. نمیدانید با همان جمع کم، چه مجلسی برپا شد!
سلام بر ابراهیم -1
راوی: حسین جهانبخش و دیگران
انتشارات شهید ابراهیم هادی
صفحات ۱۵۲ و ۱۵۳
***
بالاترین نوع فعالیت
اينجا مشكلى پيش مىآيد كه ناشى از ابهام معناى «فعاليت» است. «فعاليت» در دنياى امروز معمولاً به عملى گويند كه با صرف مقدارى انرژى تغييرى در وضع موجود پديد آورد. بدينترتيب كسى فعال است كه دادوستد كند، به تحصيل علم پزشكى بپردازد، شب و روز كار كند، چيزى بسازد، يا ورزش كند. وجه مشترك همه اينگونه فعاليتها اين است كه همه براى رسيدن به هدفى خارجى هدايت مىشوند. آنچه در اينجا در نظر گرفته نمىشود، انگيزه فعاليت است. مثلاً شخصى را فرض كنيد كه در نتيجه احساس عميق ناامنى و تنهايى به كار مداوم تن در مىدهد، يا شخص ديگرى كه به حكم جاهطلبى يا پولدوستى به اين راه كشانده مىشود. در همه اين موارد شخص، برده نوعى شهوت است و فعاليتهاى او در واقع نوعى «انفعال» است، زيرا اوست كه به سويى كشانده شده است. او منفعل است، نه «فعال». از طرف ديگر شخصى كه آرام در گوشهاى مىنشيند و به تفكر مىپردازد و در برابر خود هيچ قصد و هدفى جز آگاهى از خود و يگانگىاش با دنيا ندارد «غيرفعال» ناميده مىشود، زير از او «فعل»ی سر نمىزند. حال آنكه مراقبه بالاترين نوع فعاليت، يعنى فعاليت روح است، كه فقط در صورت وجود آزادى درونى و استقلال شخصى ميسر است.
اریک فروم/ هنر عشق ورزیدن
پوری سلطانی
انتشارات مرواريد - صفحات ٣٢ و ٣٣
***
حزب توده جای پز دادن نیست!
س: برگردیم به حزب توده. چه تأثیری حزب بر شکلگیری و رشد افکار و اعتقادات ادبی، سیاسی، اجتماعی و هنری شما داشت؟ تأثیر حزب روی شما، پایدار بود یا موقتی؟
گلستان: به حزب هم ارتباط داشت. من یک مقداری خودم را آماده کرده بودم. دیدم افکارم تطبیق میکند با حرفهایی که اینها میگویند و میزنند. رفتم توی حزب، کار کردم. به کسی هم مربوط نیست که این کارها را کردم یا نکردم. جای پز دادن هم نیست که دروغ بسازم بگویم من را متفقین گرفتند و بردند و حبس کردند (اشاره به احمد شاملو). از این چرت و پرتهای اینجوری حرف نمیزنم.
از روزگار رفته
چهره به چهره با ابراهیم گلستان
یک گفتوگو از حسین فیاد
انتشارات ثالث - صفحه ۲۱
***
اگر با بدی نمیجنگی...
وقتی آدم گُرده کشتی گرفتن با بَد را نداره، یعنی به پُف بنده.
سعید تشکری/ مفتون و فیروزه
کتاب نیستان - صفحه ۱۹۴
گردآورنده، تقی دژاکام