بعضی کتابها مظلومند!
بعضی کتابها پر جرأت و پر اعتماد به نفس هستند؛ حتی اگر حرفی برای گفتن نداشته باشند، خودشان را به رخ میکشند. آدم توی کتابفروشی هم که میبیندشان، تسلیم میشود. بعضیهاشان با آنکه کلی حرف دارند، کمرو و خجالتیاند؛ هی خودشان را قایم میکنند. توی قفسه هم باید کلی بگردی تا پیدایشان کنی. بعضی کتابها جدی و انعطافناپذیرند؛ به تو مجال نفس کشیدن هم نمیدهند چه رسد به فکر کردن و نظر دادن اما بعضیهاشان لطیف و آرامند. دیدنشان هم فکر و خیال آدم را پرواز میدهد... .
این وسط برخی کتابها مظلوماند انگار؛ مهجورند. میتوانند برای یک عمر ِ آدم حرف، فکر و برنامه عملی داشته باشند، میتوانند افق بدهند به آدم، قد نگاه آدم را بلند کنند؛ اما کسی آنها را جدی نمیگیرد. میدانی رفیق! بعضی کتابها حرفشان حق است اما کسی باورشان نمیکند.
بِسمِالله الرَّحمنِ الرَّحیم
وَ قالَ الرَّسولُ یا ربِّ اِنَّ قَومی اتَّخَذوا هذَا القُرآنَ مَهجوراً. (سوره فرقان، آیه 30)
مریم روستا
برای خاطر آیهها
نشر معارف
صفحه ۷
***
جنایتی که تحتالشعاع کشتار دیر یاسین دیده نشد
روستای دوائمه یکی از روستاهای حومه غربی الخلیل است که مساحتی حدود 650 هزار دونم (هر دونم تقریباً معادل یک جریب است) داشت و جمعیت آن کمی بیش از 5 هزار نفر بود. در روز اشغال فلسطین در 29/10/1948 تعدادی از روستاییان روستای مجاور نیز که توسط صهیونیستها از خانه و کاشانهشان رانده شده بودند در این روستا سکنا گزیده بودند به نحوی که جمعیت روستا از مرز 9 هزار نفر گذشته بود.
کشتار اهالی این روستا همزمان با شکلگیری رژیم صهیونیستی در سال 1948 به وقوع پیوست. اهمیت این واقعه به این دلیل است که قربانیان آن بیش از قربانیان روستای دیر یاسین است. زمانی که صهیونیستها دست به آن جنایت زدند، رسانههای گروهی جهان اخبار گسترده و مختلفی در این باره ارائه دادند به نحوی که دیر یاسین - این روستای حومه قدس- به یکی از مشهورترین روستاها در حافظه و تاریخ فلسطین مبدل شد.
با وجود آنکه 400 تن از اهالی روستای دوائمه قربانی تروریسم صهیونیستی شدند اما نامی از این روستای مظلوم در رسانههای جهانی برده نشد و حتی قربانیان آن جنایت نیز مظلومانه در شکافها و چاههای روستا مدفون شدند تا دیگر اثری از این جنایتها باقی نماند.
به گفته شاهدان عینی این جنایت، در این روز سربازان صهیونیست از همان اوان بامداد به همراه نیروهایی از گروه تروریستی «هاگاناه» به فرماندهی مناخیم بگین (رهبر گروه تروریستی ارگون) با هدف اخراج ساکنان روستا وارد آن شدند. این حمله تروریستی که با آتش گلوله و خمپارههای صهیونیستی آغاز شد، زنان و کودکان را بشدت به هراس انداخت به نحوی که گروهی خود را به مسجد روستا رساندند و در آن پناه گرفتند و گروهی نیز درهای خانه خود را بستند و در آن پنهان شدند.
از هر سو صدای شیون و گریه زنان و کودکان به گوش میرسید. در این اوضاع، مردان و جوانان خود را به مبادی ورودی روستا رساندند و برای دفاع از آن، موضع گرفتند اما به دلیل کمبود سلاح و نفرات، بیش از چند ساعت نتوانستند در مقابل نیروهای صهیونیستی مقاومت کنند. لذا پس از شهادت آخرین مدافعان روستا، سربازان صهیونیست وارد روستا شدند. نیروهای مهاجم پس از تصرف روستا به سوی مسجد آن رفتند و زنان و کودکان پناهگرفته در آن را که بالغ بر 200 نفر میشدند به خاک و خون کشیدند. آنان همچنین به غاری در نزدیکی روستا رفتند و 150 زن و کودک دیگر را که در آن پنهان شده بودند به شهادت رساندند. در این 2 منطقه تنها چند ده نفر که به علت زخمی بودن از هوش رفته بودند توانستند جان سالم به در ببرند. به گفته یکی از آنان، برای صهیونیستها فرقی میان زن و مرد و بزرگ و کوچک، پیر و جوان و مسلح و غیرمسلح وجود نداشت، حتی چهارپایان هم از گلوله کین آنها در امان نماندند.
مناخیم بگین زمان نخستوزیریاش در سال 1980 به وقوع این جنایت اعتراف کرد اما پس از مواجه شدن با اعتراض سازمانهای مدافع حقوق بشر از گفته خود عدول کرد. یکی از سربازان صهیونیست در توجیه دلایل ارتکاب این جنایت به روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارانوت» گفت: طرف مقابل بهشدت مقاومت میکرد، مناخیم بگین هم بهشدت مجروح شد، در این حین بود که از طریق دستگاه بیسیم دستور رسید که به سوی هر جنبدهای شلیک کنیم حتی کودکان؛ زیرا کودکان روزی بزرگ خواهند شد.
نداءالقدس
نشریه دفتر جنبش جهاد اسلامی در تهران
سال سوم، شماره 60
1/10/1380
گردآورنده، تقی دژاکام