22/آذر/1404
|
01:22
همزمان با ادغام گروهک‌های تروریستی در جنوب‌شرق ایران 2 عملیات تروریستی در این منطقه انجام شد

بازی تکفیری موساد

اعلام موجودیت گروهک تروریستی«جبهه مبارزین مردمی» که اخیرا اتفاق افتاده، نه یک تحول ناگهانی، بلکه مرحله‌ای کاملاً برنامه‌ریزی‌شده از یک پروژه قدیمی است که فقط نام، ظاهر و تاکتیک‌های تبلیغی‌اش عوض شده است. هسته مرکزی این ساختار همچنان جیش‌العدل است؛ گروهی که پس از رزمایش‌های گسترده شهدای امنیت نیروی زمینی سپاه و قرارگاه قدس در پاییز ۱۴۰۳ و بهار ۱۴۰۴ و سپس زنجیره عملیات‌های ضربتی مشترک ایران و پاکستان، تقریباً از نظر فرماندهی میدانی، زیرساخت لجستیکی و توان عملیاتی درهم شکسته بود. برای بزرگ‌تر نشان دادن حجم ائتلاف نیز چند گروه کوچک و عملاً غیرفعال دیگر (مانند حرکت نصر بلوچستان، جبهه محمد رسول‌الله به رهبری حاجی واحدبخش، جنبش پادا بلوچ و چند تشکل محلی بدون سابقه عملیاتی قابل توجه) که سال‌هاست هیچ تحرکی نداشته‌اند به آن الحاق شده‌اند.
 شواهد نشان می‌دهد کل این فرآیند، از نگارش بیانیه و اساسنامه گرفته تا طراحی پرچم جدید با رنگ‌های سبز، راه‌اندازی کانال‌های تلگرامی و تولید ویدئوهای تبلیغاتی با تمرکز بر مسائل ملی به جای مسائل قومی، زیر نظر مستقیم موساد اجرا شده است.
هدف نهایی چنین اقدامی را هم باید تبدیل مجموعه‌ای از گروه‌های پراکنده، کم‌توان و بی‌انگیزه به یک فرماندهی واحد دانست که بتواند عملیات‌های تروریستی علیه امنیت ملی ایران را احیا کند، دوباره برای کارفرمایان خارجی‌اش «بازده» قابل قبولی تولید کند و در عین حال تصویر «جنبش مردمی» را برای جذب نیروی محلی و حمایت رسانه‌ای بین‌المللی سازد.
با همه اینها، این تحول را نمی‌توان جدا از شکست سنگین سناریوی جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه کشورمان تحلیل کرد. در آن جنگ، یکی از ستون‌های اصلی راهبرد مشترک رژیم صهیونیستی و ایالات متحده، مشخصا ایجاد شورش سراسری از طریق فعال‌سازی همزمان گروه‌های مسلح تجزیه‌طلب و تروریستی در کردستان و سیستان‌وبلوچستان همراه با ناآرامی‌های گسترده شهری با استفاده از اوباش اجاره‌ای بود.
اما هوشیاری، انسجام و حضور بی‌سابقه جامعه ایران باعث شد این طرح در همان روزهای نخست با شکست مواجه شود به ‌طوری که حتی در روستاهای مرزی نیز خبری از ناامنی گزارش نشد.
با توجه به این ناکامی مطلق، به نظر می‌رسد رژیم صهیونیستی دکترین به کار بسته خود در قبال ایران را دوباره بازنویسی کرده است. با توجه به شکست در جنگ ۱۲ روزه، رژیم صهیونیستی و البته آمریکا دیگر به‌ دنبال شورش یک‌باره و سراسری در ایران برای براندازی جمهوری اسلامی و در نهایت تجزیه ایران نیستند. آن‌ طور که پیداست، این بار می‌خواهند ابتدا ناامنی تدریجی، پایدار و خونین در نوار مرزی - بویژه شرق و جنوب‌شرق - ایجاد کنند،  سپس آماده حمله نظامی مستقیم به ایران، در مقیاسی بزرگ‌تر از جنگ ۱۲ روزه شوند. هر چند این احتمال هم می‌رود که حمله نظامی مستقیم و ایجاد ناآرامی و جنگ داخلی در ایران، به صورت همزمان و مکمل یکدیگر عمل کند. به همین دلیل است که در 6 ماه گذشته تقریبا تمام تزریق مالی، تسلیحاتی و آموزشی رژیم صهیونیستی در جبهه ایران، معطوف به احیای گروه‌های تکفیری و تروریستی، بویژه در مرزهای جنوب شرق ایران شده، زیرا در نقشه بلندمدت تجزیه، جداسازی سیستان‌وبلوچستان و ایجاد کریدور مستقیم به آب‌های گرم اقیانوس هند همچنان اولویت اول به شمار می‌رود و بدون آن، سایر سناریوهای قومی رژیم صهیونیستی در غرب و شمال‌غرب کشور هم ناقص می‌ماند. وضعیت عملیاتی جیش‌الظلم پیش از این تغییر برند، واقعا بحرانی بود. رزمایش بزرگ شهدای امنیت در پاییز ۱۴۰۳ و بهار ۱۴۰۴، بیش از 70 فرمانده میدانی، طراح عملیاتی و رده بالای این گروهک را را به هلاکت رساند و چندین انبار بزرگ مهمات، کارگاه ساخت پهپاد و مرکز فرماندهی را منهدم کرد. در ادامه، زنجیره عملیات‌های مشترک یا هماهنگ ایران و پاکستان در عمق خاک بلوچستان پاکستان (از دی ۱۴۰۳ تا اوایل تابستان ۱۴۰۴) ضربات تکمیلی را به این گروهک وارد کرد؛ از جمله کشته شدن صلاح‌الدین فاروقی سرکرده جیش‌الظلم، چندین فرمانده میانی و انهدام مقرهای اصلی در مناطق کوهستانی نزدیک مرز. اکنون موساد با عجله در حال بازسازی و بازیابی توان از دست رفته این گروهک‌هاست و همزمان با تغییر برند تکفیری گروهک‌ها به ملی‌گرایی، به دنبال ایجاد جذابیت برای عضوگیری است. حمله روز ۲۰ آذر به یگان گردان امام حسین(ع) سپاه در منطقه لار زاهدان – که به شهادت 4 نفر و مجروح شدن چند نفر دیگر انجامید  - نخستین آزمون عملیاتی این ساختار تازه‌ تأسیس بود؛ آزمونی که با وجود خونریزی، از نظر تاکتیکی پراکنده و کم‌اثر بود و نشان داد هنوز فاصله زیادی با ادعاهای پرطمطراق بیانیه‌های‌شان دارند. اما مهم‌ترین متغیر جدید در این معادله، دگرگونی اساسی در روابط ایران و پاکستان است. پس از جنگ ۱۲ روزه، همکاری امنیتی دو کشور از سطح تبادل اطلاعات و اخطارهای دیپلماتیک به مرحله طراحی و اجرای مشترک عملیات رسیده است. امروز نقشه‌کشی، زمان‌بندی، انتخاب اهداف و حتی تأمین پوشش هوایی و پهپادی تا حد زیادی به شکل مشترک انجام می‌شود. چندین پایگاه کلیدی جیش‌الظلم و گروه‌های هم‌پیمان طی یک سال اخیر با مشارکت مستقیم یا سکوت معنادار نیروهای مرزی و ویژه پاکستان منهدم شده و ده‌ها نفر از عناصر ارشد آنها دستگیر یا کشته شده‌اند.
در همین راستا، حمله تروریستی اخیر گروهک تازه تاسیس را باید واکنشی عصبی و از سر استیصال به همین فشارهای فزاینده دانست. از سوی دیگر، حملات تروریستی اخیر در جنوب شرق کشور را باید تلاش گروهک‌ها برای مقابله با برنامه‌های احتمالی و مشترک تهران - اسلام‌آباد در جهت پاکسازی آنها ارزیابی کرد؛ عملیات‌هایی که احتمالا قرار است ریشه‌ای‌تر و سنگین‌تر از قبل باشد، عمق بیشتری در خاک پاکستان داشته باشد و احتمالاً بخش قابل توجهی از ساختار نوپای «جبهه مبارزین مردمی» را هم یک‌جا هدف قرار دهد. با همه اینها، این تغییر نام، پرچم جدید، بیانیه‌های متعدد و پی‌درپی، بیش از آنکه نشانه قدرت باشد، نشانه ضعف عمیق، تلاش برای خرید زمان و حفظ بقای یک پروژه شکست‌خورده است. جبهه مبارزین مردمی در حال حاضر چیزی بیش از چند ده نفر نیروی باقیمانده با تسلیحات محدود، چند کانال تلگرامی و یک پرچم تازه‌ نیست که سعی می‌کند با عملیات پراکنده خود را زنده نشان دهد. اما با ادامه هوشیاری دستگاه‌های امنیتی ایران، تعمیق همکاری عملیاتی با پاکستان، تجربه‌ای که نیروهای مسلح در 2 سال اخیر در جنگ نامتقارن مرزی کسب کرده‌اند و مهم‌تر از همه، عدم استقبال واقعی بلوچ‌های ایران از این پروژه‌های خارجی، فضای تنفس این گروهک‌ها روزبه‌روز تنگ‌تر می‌شود. با این حال ریسه و اساس تصمیم‌گیری برای ادغام گروهک‌های تروریستی - تکفیری در مرزهای جنوب شرق کشورمان را باید در اتاق فکر مشترک همه‌ آنها در سرزمین‌ اشغالی و در راستای دکترین تجزیه رژیم صهیونیستی علیه ایران جست.

ارسال نظر
پربیننده