|
مسأله امید و تأثیر آن بر مشارکت سیاسی
امید چگونه مشارکتآفرین است؟
حمید ملکزاده، پژوهشگر اندیشه سیاسی: مشارکت سیاسی موضوعی بسیار فراختر از موضوع انتخابات است. با این وجود موضوع انتخابات از چند جهت برای مطالعات مشارکت از اهمیت برخوردار است. در میان همه چیزهایی که میتوانیم درباره این موضوع بیان کنیم، موضوع امید از اهمیت و اولویت زیادی برخوردار است. هر چند ممکن است این موضوع از چند جهت برای کسانی که وسوسه «مطالعات علمی» درباره سیاست دارند بیمعنا باشد اما آنچه در این یادداشت بنا دارم درباره مفهوم امید بنویسم در مطالعات سیاست به طور عام و در مطالعات مشارکت به طور خاص نقش بنیادین دارد تا جایی که میتوانید بیآنکه بیمی از خطا باشد ادعا کنید امید، اگر به معنایی سیاسی صورتبندی شده باشد، اساسا با مفهوم مشروعیت سیاسی رابطهای مستقیم و تنگاتنگ دارد. ابتدا تلاش میکنم روایت سیاسی موردنظر خود از مفهوم امید را صورتبندی کرده و در ادامه اهمیت آن در زمینه مشارکت سیاسی را روشن کنم.
***
امید به عنوان مفهومی سیاسی
امید یا امید داشتن را میشود با مفهوم «انتظار داشتن» توضیح داد. وقتی میگوییم کسی امیدوار است اتفاق خاصی برایش بیفتد، منظورمان این است که رخ دادن چیزی را انتظار میکشد. امید داشتن یا انتظار چیزی را کشیدن اگر واهی نباشد، بر مجموعهای از تجربهها، دانش زمینهای - تخصصی و علمی یا تجربی و نیندیشیده، دلالت میکند. از این جهت امیدوار بودن یا انتظار چیزی را کشیدن متضمن «انتظار داشتن» برای به دست آمدن نتیجه مجموعهای از فعالیتهای فردی یا گروهی است که بر پایه دانشی علمی یا تجربی برای محقق کردن هدف، یا مجموعه خاصی از اهداف به آن دست میزنیم. امید داشتن، یا «انتظار داشتن» همچنین متضمن نوعی خوشبینی تردیدآمیز است. از این چشمانداز، خوشبینی محصول تجربههای پیشین ما است، از این جهت که پیشتر رخ دادن چیزی در نتیجه دست زدن به عملی مشابه را تجربه کردهایم؛ در عین حال تردید ناشی از واقعیت اقتضایی بودن کنش و وضعیت حاکم بر زندگی انسانی است. این فهم از امید یا «انتظار داشتن» به یک معنا با زندگی واقعی هر کدام از ما در حیات روزمرهمان پیوند خورده است و به یک معنا میتوانیم اینطور ادعا کنیم که موتور محرکه همه فعالیتهای اندیشیده یا نیندیشیدهای است که در جریان زندگی روزمره خودمان به آن دست میزنیم. در غیاب این فهم از امید در زندگی روزمره، هر شکلی از عمل کردن متوقف میشود. تا جایی که میتوانیم بگوییم حتی نفی رادیکال حیات خود وقتی به خودکشی دست میزنیم یا به آن فکر میکنیم، از این فهم از امید نیرو میگیرد. وقتی کسی به عمل رادیکالی علیه حیات خود دست میزند، یعنی حتی وقتی سراغ ایده مرگ خودخواسته میرود، تنها با این «امید» این کار را انجام میدهد که بعد از به پایان رسیدن حیاتش به آرامش میرسد. کسی که امیدی نداشته باشد هیچ کاری انجام نمیدهد، تنها گذر کشدار و بیمار دقایق و ساعتها و روزها را به نظاره مینشیند. در ادامه نقشی را که این فهم از اصطلاح امید در سیاست دارد، مورد بررسی قرار میدهم.
سیاست، چه در معنای قدرت تاسیس و چه در معنای وضع مستقر با امید پیوسته است. بحث درباره قدرت تاسیس بهوضوح در غیاب امید، یا در غیاب «انتظار داشتن» اصولا بیمعناست. در سیاست عمل تاسیس در ۲ معنا اتفاق میافتد: الف- تاسیس شهر جدید توسط مردمی که از شهر مادریشان کوچ کرده یا مهاجرت کردهاند؛ ب- انقلاب، یعنی تاسیس نظمی جدید در سرزمین مادری، برای حاکم کردن نظم و نظام جدیدی از قوانین سیاسی و نهادهای اجتماعی.
در غیاب فهمی که از امید آوردیم هیچکدام از این ۲ محقق نمیشود. درباره اولی، کندن، جدا شدن، رها کردن و در بیابان بیوطنی آواره شدن جز با نیروی قدرتمند امید به امکان زندگی بهتر ممکن نخواهد بود. در عین حال نفسِ سکنیگزیدن، یعنی نفس دست برداشتن از تلاش برای پر کردن نیروی اولیه امید، در فقدان نیروی قدرتمندی برای ساختن «این و تنها همین شهر خاص، در اینجای مشخص» به سرگردانی ابدی یک مردم منتهی خواهد شد. پس در تاسیس یک شهر جدید اولا باید امید به فایده داشتن مهاجرت و رها کردن شهر مادری وجود داشته باشد و ثانیا امید به فایدهمند بودن ساختن و تاسیس شهر در این زمان و در این مکان خاص. در این معنا تاسیس شهر جدید تنها وقتی ممکن میشود که مجموعهای از افراد انتظار داشته باشند رها کردن شهر مادری شرایط بهتری برای آنها به وجود میآورد و بعد از آن باید انتظار داشته باشند که این تاسیس خاص، در اینجا و در این زمان مشخص امید اولیه آنها را پر میکند. درباره دوم که به طور مشخص به انقلاب مربوط میشود نقش و اهمیت سیاسی امید واضحتر است. انقلابکردن، یعنی اقدام علیه نظمی مستقر که با نظام قضایی، پلیس و ارتشی مجهز به شکل سختگیرانهای از خود دفاع میکند، تنها در صورتی ممکن میشود که مجموعهای افراد اولا امید داشته باشند میتوانند نظم مستقر را واژگون کنند و ثانیا میتوانند نظم بهتری را برای اداره امور حاکم بر زندگی خود تاسیس کنند.
مفهوم امید در این معنای سیاسی همچنین نسبت مشخصی با مفهوم وضع مستقر دارد همانطور که پیشتر اشاره کردم، هر بار مردمی که در یک وضع مدنی خاص، با قوانین و نهادهای مستقر امید خودشان از امکان بهبود زندگی در وضعیتی که دارند را از دست بدهند، اگر نسبت به امکان تحقق بهزیستی در وضعیت جدیدی امیدوار باشند، یعنی اگر این انتظار در آنها قوت بگیرد که با تشکیل سامان سیاسی جدیدی میتوانند شرایط بهتری را تجربه کنند، بدون توجه به مقاومت قضایی، پلیسی یا نظامی احتمالی در مقابل این امید، نسبت به تغییر آن اقدام خواهند کرد. احتمالا بتوانیم موضوع انقلابها در سیاست را به وسیله این مفهوم توضیح دهیم، البته همانطور که پیشتر گفته بودم، این روایت از امید به وجه تاسیسی سیاست مربوط میشود. اگر همین عبارات را از وجه دیگر سیاست، یعنی از چشمانداز وضع مستقر مورد بررسی قرار دهیم، آنگاه میتوانیم بگوییم که هر بار یک مردم، انتظار داشته باشد که بهزیستی، تحقق آرمانهای گروهی و تأمین کلیات مربوط به امر جمعی از طریق نهادها و رویههای موجود در یک وضع مستقر، یعنی وضعی مدنی که در حال حاضر در حال زیستن آن هستند پر میشود، یعنی به تکافوی روندها و رویههای بنیادین تشکیلدهنده نظم مستقر امید داشته باشند، تلاش خواهند کرد تا ضمن استفاده از ظرفیتهای موجود برای مشارکت در روندهای سیاسی در یک وضع مستقر، اهداف، آمال و منافع شخصی یا گروهی خود را دنبال کنند. از این جهت مفهوم امید در پیوند بنیادین با سیاست به عنوان وضع مستقر قرار میگیرد. اگر آنچه تا اینجا آوردم را از من بپذیرید، احتمالا تصدیق خواهید کرد که امیدوار بودن، یا انتظار مثبت داشتن در این معنا همان چیزی است که به عنوان مشروعیت معرفی میکنند. با این معیار میتوانیم بگوییم که هر بار اعضای یک ملت، یا بخش عمدهای از اعضای یک ملت نسبت به امکان تحقق خواستهها، آمال، منافع و چشماندازهای زندگی شخصی و گروهی خود از طریق روندها و رویههای نهادی جاری در یک وضع مستقر امیدوار باشند آنگاه نظمی که در آن زندگی میکنند مشروع است. در حالی که هر بار این امیدواری از میان رفته باشد، نظم مستقر، به همان اندازهای که از میزان امیدواری موردنظر ما کاسته شده باشد، مشروعیت خودش را از دست میدهد. در نهایت باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم که در غیاب امید ۲ صورت متفاوت از نهیلیسم را در یک جامعه سیاسی مشاهده میکنیم: الف؛ بیتفاوتی نسبت به مشارکت در امور سیاسی. ب؛ شورش کور علیه نظم مستقر و نهادهای آن. در این معنا امید مفهومی عمیقا سیاسی است که میتوانیم و باید به طور جدی درباره آن بحث کنیم.
***
امید در وضع مستقر
در ابتدای این نوشته ادعا کردم امید مفهومی سیاسی است و توضیح دادم چطور با هر ۲ وجه از سیاست، در مقام قدرت تاسیس و در مقام وضع مستقر، نسبت بنیادین دارد. با عنایت به این مساله که موضوع اساسی من به مطالعات مشارکت مربوط میشود، بحث درباره امید و قدرت تاسیس را به وقت دیگر و نوشته دیگری موکول میکنم. موضوعی که بنا دارم در اینجا به طور مفصلتری به آن بپردازم، بحث امید در وضع مستقر است.
در بخش پیشین اشاره کردم امید در وضع مستقر به معنای امیدواری به نهادها، رویهها و روندهای بنیادین نظم مستقر برای پر کردن خواستهها، آمال و منافع فردی یا گروهی اعضای یک ملت است و همینطور گفته بودم که در این معنا رابطه مستقیمی میان مشروعیت وضع مستقر و این شکل از امیدواری وجود دارد. در ادامه میخواهم این مساله را پیش بکشم که مشارکت سیاسی از طریق فرآیندهای نهادمند پیشبینی شده در روندهای قدرت در یک وضع مستقر، معیار مناسبی برای مطالعه درباره این امیدواری است. از این جهت میتوانیم ادعا کنیم که انتخابات، در انواع مختلف از مردمسالاری، یا دیگر صورتهای موجود یا ممکن از نظامهای مبتنی بر مشارکت سیاسی مبتنی بر انتخابات، مهمترین عرصه مطالعه درباره امید در مقام مفهومی سیاسی است. اگر چیزی که تا اینجا گفتم را از من بپذیرید، تصدیق خواهید کرد نسبت مشخصی میان میزان مشارکت مردم در روندهای مختلف انتخاباتی و امید به معنای سیاسی آن وجود دارد. به طور منطقی، اگر مقدماتی که تا اینجا آوردم درست باشد، آنگاه میتوانیم ادعا کنیم که موضوع اصلی رقابتها و منازعات انتخاباتی نامزدها یا گروههای حامی آنها چیزی جز مسائل مربوط به امیدوار بودن یا انتظار داشتن نیست. از این جهت هر شکلی از حضور در روندهای انتخاباتی یا فعالیت موثر در زمینه مشارکت در فرآیندهای انتخاباتی، دعوت بهنوعی امیدواری است: نامزدی برای انتخابات، تبلیغات برای روندهای انتخاباتی و رای دادن، هر کدام نوعی دعوت به امیدواری
هستند.
***
امید و ناامیدی: موضوع مشارکت سیاسی معنادار مردم در انتخابات
اگر نسبت میان امید و مشروعیت را از من پذیرفته باشید، آنگاه تصدیق خواهید کرد مشارکت بالا در انتخابات مهمترین معیار سنجش امیدواری مردم به روندهای نهادی موجود برای پیگیری مسائل مربوط به امر جمعی بوده و از این جهت مهمترین شاخص تشخیص مشروعیت یک وضع مستقر است. اهمیت رابطه میان امید و مشروعیت از این جهت است که میزان بالای مشارکت در روندهای انتخاباتی ذخیرهای برای اقتدار یک دولت در محیط خارجی و بینالمللی برای مرتفع کردن مشکلات جاری در نظام بینالملل میشود. در عین حال، وقتی صحبت از سیاست داخلی باشد، امیدواری حداکثری مردم به روندهای نهادی جاری، توان دولت در تصمیمگیری پیرامون مسائل مربوط به سیاست داخلی و زندگی هر روزه مردم را بیشتر خواهد کرد. این موضوع همچنین به افزایش اعتبار بینالمللی دولت منتهی خواهد شد که در محیط بینالملل و در ارتباط با دولتهای دیگر، مردم کشورش را نمایندگی میکند. هر وقت دولتی با سرمایه بالایی از امید شهروندانش در محیط بینالمللی حاضر باشد، میتواند فرصتهای بیشتری را در رقابتهای بیرحمانه میان دولتها به دست آورده و با اطمینان بیشتری در مسیر استفاده کردن از آن فرصتها قدم بردارد. همینطور در شرایطی که سرمایه امید دولت از کیفیت و کمیت کافی برخوردار باشد، میتوان اینطور استنباط کرد دولتی که آنها را نمایندگی میکند چه در محیط بینالملل و چه در عرصه داخلی با اقتدار بیشتری به حیات خود ادامه داده و با قدرت بیشتری در مسیر شکوفا کردن ریشههای این سرمایه که مشارکت حداکثری شهروندان آن است حرکت کند. با در نظر گرفتن همه اینها میتوانیم اینطور ادعا کنیم که مشارکت حداکثری در روندهای انتخاباتی جاری در یک کشور، چیزی جز پیروزی مردم- از نظر سیاسی-
در سیاست داخلی و خارجی نیست. بر پایه همه اینهاست که میتوانیم بگوییم موضوع مشارکت حداکثری مردم در روندهای انتخاباتی برای یک دولت اهمیتی بنیادین دارد و بر همین اساس است که بحث درباره مشارکت حداکثری و سازوکارهای تحقق آن به موضوعی اساسی در مطالعات سیاست و در حکمرانی مردمی تبدیل میشود.
***
امید و موضوع مشارکت حداکثری
با توجه به چیزهایی که تا اینجا آوردیم، مشارکت حداکثری، میزان و معیار سنجش بالاترین سطح از امید به روندهای جاری در نهادهای مستقر در یک نظم سیاسی است؛ موضوعی که تحقق آن بر عهده گروههایی گذاشته شده است که به نحوی در رقابتهای انتخاباتی و به عنوان نامزدهای انتخابات شرکت میکنند. برای اینکه این مساله را با وضوح بیشتری توضیح بدهیم، باید به عباراتی که پیشتر آورده بودم بازگردیم: نامزدی در انتخابات، فراخوانی برای امیدواری به روندها و نهادهای جاری در یک وضع مستقر است.
بر اساس آنچه از این عبارت برمیآید، پذیرش نامزدی در انتخابات باید با صورتبندی مشخصی از نهادها و روندهای بنیادین یک نظم مستقر همراه باشد. یعنی نامزدهای انتخاباتی باید اصلِ حضور خودشان را بر اساس روایتی از نهادهای بنیادین نظم موجود توضیح داده باشند که به مخاطبانشان این ایده اساسی را منتقل کند که میتوان ضمن استفاده از نهادهای بنیادین نظم مستقر، مطالبات عمومی و خیر جمعی را محقق کرد. بیشینه کردن مشارکت سیاسی تنها از طریق تولید چنین روایتهایی درباره ضرورت شرکت کردن مردم در روندهای انتخاباتی ممکن میشود. این روایتها باید بتوانند تصویری از تمامیت نظم مستقر ارائه دهند که بر اساس آن میشود امیدوار بود ضمن فعال کردن ظرفیتهای موجود در نهادهای بنیادین تشکیلدهنده آن، خیر عمومی را محقق کرد؛ بنابراین نزاع در یک فرآیند انتخاباتی نباید نزاع درباره نهادهای بنیادین تشکیلدهنده نظم مستقر باشد. این دست روایتها همچنین باید بتوانند تاریخ سیاسی مردم در یک وضع مستقر را به عنوان حرکتی واحد به سمت اهداف مشترک و عامی ترسیم کنند که از دقیقه تأسیس تا امروز همچنان اصالت داشتهاند؛ اهداف و تصاویر مشترکی که روندهای مربوط به تحقق آنها همچنان معتبر و در حال پیشرفت هستند. این البته با «رؤیافروشی» که معمولاً به عنوان یک نوع استراتژی تبلیغاتی مورد استفاده قرار میگیرد فرق دارد. رؤیافروشی عمل ایجاد انتظار کاذب یا آنطور که من علاقه دارم بگویم، امید واهی در میان توده مردم است؛ امیدی واهی که اگرچه ممکن است به بسیج تودههای بیشکل و سازماننیافته در مقطع انتخابات منتهی شود اما در نهایت و بعد از پُر نشدن آنها به نیرویی ضد خود تبدیل خواهد شد. این درست مثل مصرف کردن مواد روانگردان در شب میهمانی است؛ وقتی مغز همه استعداد خود برای شادی را یکجا و به شکلی مصنوعی مصرف میکند و در فردای خماری با رخوت، کرختی و غمی جانکاه با واقعیت جهان پیرامونش مواجه میشود.
مشارکت حداکثری تنها از طریق ارائه روایتی واقعی از چیزی که امروز در زندگی روزمره مردم در جریان است، امکاناتی که برای بهبود آن در اختیار سیاستمداران قرار دارد و تحدید حدود امکانی زندگی کرامتمندی در حدود امکانی زندگی آنها ممکن است اتفاق بیفتد. این روایتها باید به یک اندازه بر اصل وحدت سیاسی مردم و کثرت و تنوع اجتماعی آنها استوار شده باشد. در این شکل از روایتی که از آن صحبت میکنیم باید رد پای روشنی از واقعیات زندگی روزمره مردم را بتوانیم پیدا کنیم. همینطور تلاش برای صورتبندی موضوعات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی واقعی در کشور، اولویتبندی واقعبینانه آنها و راهکارهایی واقعی برای پرداختن به این موضوعات از جمله ابزارهای روایی برای افزایش مشارکت سیاسی هستند.
همینطور باید این باور اساسی را تقویت کرد که مشارکت مردم نقشی اساسی و تعیینکننده در فرآیندهای اجرایی و تقنینی کشور دارد. نباید به آنها اینطور القا کرد که در میان کارگزاران، نهادها و قوای تشکیلدهنده نظم مستقر، نزاعی وجودشناختی و فاصلهای پر نشدنی وجود دارد. همینطور نباید مردم را به پیادهنظامی شعاردهنده تبدیل کرد یا آنها را بهعنوان سربازان نزاعی سیاسی برای کسب قدرت توسط گروههای مختلف سیاسی تقلیل داد. باید این موضوع را در روایتهای انتخاباتی به شکل معناداری در نظر گرفت که مردم صاحبان حقیقی حق هستند و نمایندگی از آنها تنها با هدف پیشبرد منافع واقعی آنها معنادار است.
هر بار اصلِ انتخابات، یا مشارکت نهادمند مردم در فرآیندهای قدرت به بازی قدرت میان گروهها تقلیل کند که نقش مردم در آن صرفاً به قدرت رسانیدن یک گروه است، یا هر بار کارگزاری این ایده را به مردم منتقل کند که برای اعاده حیثیت از خود و همفکرانش در بازی قدرت به میدان انتخابات پا گذاشته است، امید مردم به نفسِ مشارکت سیاسی را از بین برده و بر کاهش میزان مشارکت آنها تأثیر مستقیمی میگذارد. در روایتهای نامزدها از سیاست و روندهای انتخاباتی جاری در کشور، باید همواره این موضوع در نظر گرفته شود که انتخابات نه برای به دست آوردن قدرت توسط عدهای به جای عدهای دیگر، بلکه برای تقویت امکانات موجود و با هدف تقویت ظرفیتهای جاری در کشور، در مسیر تحقق خیر عمومی برگزار میشود. گروگان گرفتن مردم در بازی قدرت، به نحوی که آنها را به سربازان ژنرالهای گروههای سیاسی تبدیل کند، در بلندمدت انتخابات را از معنای واقعی خود خالی خواهد کرد. همینطور زمینه کاهش مشارکت سیاسی و درافتادن مردم به یکی از صورتهای نهیلیسمی که در بالا به آن اشاره کردیم را فراهم میکند.
یکی دیگر از مسیرهایی که برای مشارکت بالای سیاسی وجود دارد، کارآمدی هرچه بیشتر کارگزاران در بخشهای مختلف یک وضع مستقر است. تنها از طریق اهتمام برای افزایش میزان کارآمدی نهاد سیاسی است که میتوانیم انتظار داشته باشیم امید واهی و کاذبی که روایتهای سیاسی مختلف ممکن است از موضوع سیاست ارائه کنند خنثی شود. هر روایتی، برای اینکه بتواند به شکل معناداری به پیشران مشارکت سیاسی تبدیل شود باید بر دستاوردهای واقعی در حوزه اجرا ابتنا داشته باشد. یعنی باید بتواند نسبت مشخص و روشنی با واقعیت جاری در حوزه سیاست برقرار کند. این یکی دیگر از معیارهای مبارزه با رؤیافروشی منتهی به کاهش مشارکت سیاسی است که به طریق اولی شرایط افزایش مشارکت سیاسی را در خود جا داده است.
***
سخن پایانی
در مطالعات مشارکت، بحث درباره امید موضوعی حیاتی است تا جایی که میتوانیم بگوییم نسبت مشخصی بین چگونگی مشارکت سیاسی با حد و کیفیت امید در جامعه وجود دارد. امید داشتن در سیاست، وقتی صحبت از وضع مستقر باشد، امیدواری به کارآمدی نهادها و رویههای بنیادین نظم مستقر است. از این جهت برای اینکه بتوانیم به افزایش مشارکت سیاسی در میان شهروندان امیدوار باشیم باید بیش از هر چیز دیگری درباره اعتبار این نهادهای بنیادین و کارآمدی آنها برای دنبال کردن خیر عمومی صحبت کنیم. تنها بعد از ایجاد این شکل از امیدواری است که میتوانیم انتظار داشته باشیم مشارکت سیاسی در سطح گستردهای در یک وضع مستقر اتفاق افتد. از این جهت هر اقدامی علیه این مجموعه از نهادها عملاً مشارکت نهادمند سیاسی در روندهای مربوط به جابهجایی قدرت درون یک نظام مستقر را با چالشهای اساسی مواجه میکند؛ چالشهایی که نهایتاً به یک اندازه به اخلال اقتدار دولت در محیط بینالملل و سیاست داخلی، اخلال در کرامت ملی و اقتدار داخلی یا خارجی دولت و اخلال در احساس پیروزی مردم در موضوع سیاست منتهی خواهد شد.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» درباره سیاستهای بنزینی تیم مسعود پزشکیان؛ علی عبدالعلیزاده، رئیس ستاد انتخاباتی پزشکیان: قیمت بنزین را با آرامش جا میاندازیم
جاانداز!
گروه اقتصادی: علی عبدالعلیزاده، رئیس ستاد انتخاباتی مسعود پزشکیان در نشست خبری خود گفت: هر قیمتی که برای بنزین کارشناسی شود، در دولت آقای پزشکیان آنچنان با «آرامش و همکاری مردم جا میاندازیم که این گرانی بنزین، گازوئیل، برق و... هم موجب رضایت مردم شود و هم موجب آبادانی کشور. رئیس ستاد انتخاباتی مسعود پزشکیان در پاسخ به این سوال که «آقای پزشکیان در مناظرات و میزگردهایی که داشتند مطرح کردند من کارشناس نیستم اما اینکه ایشان کارشناس نیستند و اگر کارشناسان نظر بدهند بنزین بشود ۵۰ هزار تومان آیا ایشان قبول میکنند و پشت این عمل خودشان میمانند یا مانند آبان ۹۸ صبح جمعه متوجه موضوع میشوند؟» گفت: دولتی که نمیتواند با مردم گفتوگو و تعامل کند با مشکلات 98 مواجه میشود. وقتی وزیر نفت، پنجشنبه ظهر میگوید بنزین گران نخواهد شد اما نیمهشب جمعه بنزین گران شد؛ آن هم به این دلیل که مردم به خیابان نریزند مشخص است آنها فکر میکردند راهی جز برخورد خشن با مردم ندارند.
وی ادامه داد: دولت اگر دولت تعاملی باشد همین کارشناسان که میگویند بنزین باید ۵۰ هزار تومان شود، میگوید به مدت ۳ شب هر شب یک موافق و یک مخالف به تلویزیون بیایند و بنشینند و درباره گران شدن حاملهای انرژی صحبت کنند. مردم حرفها را میشنوند که چرا گران میشود، بعد باید بگوید چگونه گران کنیم. حالا که مردم پذیرفتند و دیدند چارهای نیست و باید گران شود، بگویند ۲ مطلب باید در اینجا وجود داشته باشد؛ نخست اینکه چگونه گران کنیم؟ آیا این ۵۰ هزار تومان یکباره گران شود یا اینکه طی یک سال یا ۲ سال گران کنیم و طبق این برنامه به اینجا برسانیم.
رئیس ستاد انتخاباتی پزشکیان در ادامه تصریح کرد: موضوع دیگری که باید توضیح داده شود این است که پول افزایش قیمت بنزین را کجا میخواهیم ببریم. این گران شدن چه فشاری به اقشار متوسط و ضعیف خواهد آورد و برنامه جبرانی ما چیست. اگر اینها را کنار هم ردیف کنیم مردم بهراحتی میآیند و میپذیرند بنزین گران شود.
* حامیان امروز پزشکیان همان کسانی بودند که موجب حوادث آبان 98 شدند
عبدالعلیزاده در صحبتهای خود به این موضوع اشاره نکرد که باعث و بانی تمام اتفاقات و حوادث سال ۹۸ همین حامیان امروز مسعود پزشکیان بودند. به زبان دیگر، کسانی نظیر حسن روحانی، حسن عابدیجعفری، عباس آخوندی، اسحاق جهانگیری، بیژن زنگنه، عبدالناصر همتی و... مسبب اتفاقات سال 98 بودند؛ کسانی که با عملکرد بد خود به جای پذیرفتن اشتباه و تلاش برای آرام کردن فضا در سال 98، با بیان جمله تمسخرآمیز «من هم مثل شما، صبح جمعه فهمیدم»، آتش خشم مردم را دوچندان و سرمایه اجتماعی دولت را ویران کردند. پس از حوادث ۹۸ نتایج افکارسنجی مراکز مختلف نشان میداد پس از آن اتفاقات، اعتماد مردم به دولت به پایینترین سطح پس از انقلاب رسید و عملا دولت در کشور با بحران سرمایه اجتماعی روبهرو شد.
* عملکرد حامیان پزشکیان موجب شد نام دولت وی را دولت سوم روحانی بگذارند
همین حمایتها و اظهارات اطرافیان مسعود پزشکیان موجب شد از وی به عنوان دولت سوم روحانی یاد شود. مردم فراموش نکردهاند همین همتی که امروز به عنوان حامی پزشکیان مطرح شده در آن زمان به عنوان رئیسکل بانک مرکزی دولت حسن روحانی، ۳۱ شهریورماه ۹۸ در نامه به روحانی رسما درخواست افزایش قیمت بنزین را مطرح کرد و بعد در گفتوگوهای متعدد به دروغ و با کمال وقاحت مدعی شد به دولت تذکر داده است که الان وقت گرانی بنزین نیست.
بیژن زنگنه هم که امروز پشت پزشکیان ایستاده است در همان زمان بارها مدعی شده بود دولت قصدی برای گرانی بنزین ندارد. همین موضوع باعث خشم مردم و بیاعتمادی شدید به دولت شد. این اقدام دولت حسن روحانی فضای کشور را چنان ملتهب کرد که بسیاری از شهرها تا چند روز شاهد درگیریهای خیابانی بود.
در راستای اظهارات عبدالعلیزاده، «وطن امروز» با توجه به نکات گفتهشده، پیامدهای افزایش قیمت حاملهای انرژی در تورم را از دیدگاه کارشناسان اقتصادی پیگیری کرد.
شایان ذکر است پیش از این نیز مسعود پزشکیان در ویدئویی که در شبکههای مجازی بازنشر شده، موافقت خود با هر لیتر بنزین به قیمت ۲۵ هزار تومان را اعلام کرده بود و در دفاع از این اظهارات نیز در برنامه زنده تلویزیونی توضیحاتی کوتاه داد که از دیدگاه کارشناسان اقتصاد این اظهارات با منطق اقتصادی همخوانی ندارد. کارشناسان اقتصاد معتقدند لازم است پیش از هر تغییر قیمتی راهکارها و زیرساختهای این افزایش مدنظر گرفته شود تا اتفاقی که در پی تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی در زمان دولت تدبیر و امید (کسانی که پزشکیان با پرچم آنها به انتخابات آمده است، نظیر روحانی، ظریف، آخوندی و...) افتاد در اقتصاد کشور رخ ندهد و دوباره سالها ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور زیان تصمیم اشتباه آنها را ندهد.
***
پزشکیان تکرار دولت ورشکسته روحانی
عبدالمجید شیخی در گفتوگو با خبرنگار «وطن امروز» با بیان اینکه اطرافیان پزشکیان شعار نئولیبرالیسم میدهند، گفت: سیاست دولت روحانی منجر به بسته شدن بنگاههای اقتصادی، تعطیلی کارخانهها و دیپلماسی التماسی شد و در نهایت اقداماتش به بیکاری کارگران منجر شد.
وی با اشاره به اینکه بنیان اقتصاد بر ۲ رکن استوار است، ادامه داد: یکی نظام ارزشگذاری پول و دیگری ارزشگذاری کالا و خدمات است. در 45 سال گذشته یک قشر بیسواد و غربزده در حاکمیت نفوذ کرد. از 45 سال گذشته 39 سال اصلاحطلبان، غربزدگان و مدعیان دروغین جبهه ملی، دولتهای روی کار بودند که منجر به بروز تورم شده است.
شیخی با بیان اینکه در حال حاضر اطرافیان پزشکیان نیز شعار نئولیبرالیسم میدهند، افزود: آنها به دنبال آزادسازی قیمتها و اقتصاد سرمایهداری هستند. در واقع آنها خواستار این هستند که قیمتگذاری در اختیار بازار آزاد باشد در حالی که بازار آزادی وجود ندارد و یک نظریه دروغین است.
او با تاکید بر اینکه بلایی که سر مردم آمده به دلیل نگاه سرمایهداری است، تصریح کرد: غربزدههایی که ادعای دولت سازندگی و اصلاحات را داشتند، نظام قیمتگذاری را به دلار فروختند. این مساله منجر به این شد کشورهای استعمارگر بر کشور مسلط شوند. در واقع با ادعای خصوصیسازی، داراییهای کشور را به آقازادههای خود دادند.
شیخی با اشاره به اینکه غربزدهها پول مملکت را به جیب آقازادهها ریختند، تصریح کرد: در حال حاضر همینها در سطح بینالملل به قشری ثروتمند تبدیل شدهاند. اینها که امروز شعار افزایش قیمت بنزین میدهند، نه تنها شایسته یک رای در انتخابات نیستند، بلکه باید در دادگاه محاکمه شوند، زیرا این افراد با سیاستهای خود منجر به بروز تورم و کاهش ارزش پول ملی شدهاند.
وی با تاکید بر اینکه بر هم زدن نظام قیمتگذاری و ایجاد تورم، دستدرازی به جیب مردم است، اظهار کرد: رفتار این غربزدهها باعث شده برخی این مشکلات را به حکومت نسبت دهند، در حالی که این تورم و آسیب به پول ملی را باید به دولت اصلاحات و سازندگی نسبت دهند.
شیخی با تاکید بر اینکه دولت بنفش روحانی اینگونه سرکار آمد که مردم شناختی نسبت به آنها نداشتند، اظهار کرد: در انتخاب شدن آنها مردم مقصر نبودند، زیرا آنها نظریههای خود را زیر دستکش مخملی مخفی کرده بودند. بعد در دولت آنها دیدید که با بستن بنگاههای اقتصادی و تعطیلی کارخانهها، دیپلماسی التماسی ایجاد کردند و باعث بیکاری کارگران در کشور شدند. اگر آنها در ابتدا ذات خود را نشان میدادند، مردم به آنها رای نمیدادند.
او افزود: به طور قطع مردم علاقهای به تورم و ذلت کشور ندارند. به دلیل همین ناآگاهی نسبت به سیاستهای دولت روحانی، مردم به آنها رای دادند. در انتخابات این دوره تمام شبکههای دشمن پشت آنها هستند. آنها برای تبلیغات اصلاحطلبان سرمایهگذاری میکنند. بنابراین با کمال وقاحت شعارهای دولت ورشکسته روحانی را تکرار میکنند و از خدا نمیترسند. به همین دلیل در مقطع کنونی مردم باید نسبت به رویکرد آنها شناخت پیدا کنند.
***
افزایش قیمت حاملهای انرژی مستقیم و فوری بر تورم مؤثر است
مسعود دانشمند، کارشناس اقتصاد و عضو اتاق ایران درباره اثرات افزایش قیمت بنزین بر اقتصاد به «وطن امروز» گفت: اصولا افزایش قیمت حاملهای انرژی بویژه بنزین و گازوئیل در نرخ حملونقل کشور بویژه حملونقل بار و کرایه مسافر شهری و بینشهری تاثیر دارد و در نهایت بر قیمت محصولات تأثیر مستقیم میگذارد. برای مثال اگر ۱۰ درصد قیمت سوخت را افزایش دهیم، این ۱۰ درصد حدود ۳ درصد در تورم کل کشور اثرگذار است، بنابراین هر افزایش قیمتی در سوخت مستقیما و به سرعت نقش تورمی خود را نشان میدهد. این در حالی است که اثرات غیرمستقیم نیز دارد که آن اثرات با تأخیر، خود را در اقتصاد نمایان خواهد کرد.
دانشمند گفت: زمانی که کرایه تاکسی افزایش مییابد، همه افرادی که نیاز به جابهجایی دارند، افزایش هزینه خواهند داشت، همچنین زمانی که قیمت گازوئیل افزایش مییابد، هزینه جابهجایی هر نوع باری که نیاز به انتقال از مبادی تولید یا ورودی کشور به مراکز توزیع و مصرف دارد، افزایش خواهد داشت.
کارشناس اقتصاد در مقایسه قیمت بنزین با کشورهای منطقه و تحلیل اقتصادی نحوه تغییر قیمت به فوب خلیجفارس اظهار کرد: اگر قیمت بنزین در دوبی را برای مقایسه مدنظر بگیریم، باید به قیمت خودرو و نسبت دستمزدها نیز توجه کنیم. بر فرض اگر قیمت بنزین را همتراز با دوبی کنیم پس قیمت خودرو هم باید در کشور ما با دوبی همتراز باشد اما با توجه به اینکه اینطور نیست، پس بالا بودن قیمت بنزین در کنار بالا بودن قیمت خودرو باهم، شکایت مردم را در پی خواهد داشت، چرا که با میزان درآمد مردم سازگار نیست.
***
جریان سرمایهداری به دنبال گرانی بنزین است
ابراهیم رزاقی، کارشناس اقتصاد در گفتوگو با «وطن امروز» گفت: عدهای به دنبال پیاده کردن اقتصاد سرمایهداری هستند. آنها به تولید پشت کرده و هزینه زیادی به مردم تحمیل میکنند. این رویکرد آنها با محوریت فروش نفت و واردات کالاست. در این فضا عدهای نیز با رانت و سوءاستفاده بهرهبرداری میکنند.
رزاقی با اشاره به اینکه افزایش قیمت بنزین که توسط اطرافیان پزشکیان مطرح شده است میتواند فشار زیادی به مردم و حتی تولیدکنندگان وارد کند، گفت: یکی از مهمترین عواملی که میتواند با افزایش قیمت بنزین اتفاق بیفتد رشد نرخ حملونقل است. در حال حاضر این صحبتها بر مبنای نگاه سرمایهداری است. از دوران آیتالله رفسنجانی این نگاه تعدیل اقتصادی به وجود آمد. آنها معتقدند نفت بفروش و همه چیز وارد کن. در این بین عدهای هم از این فضای واردات سوءاستفادههایی میکنند. یعنی نفت را ارزان میفروشند، کالا وارد میکنند و مالیات نیز نمیپردازند.
کارشناس اقتصاد با تاکید بر اینکه بانکها نیز در این دیدگاه پول تولید میکنند و سالانه 30 درصد تورم ایجاد میکنند، در ادامه تصریح کرد: بانکها از طرف دیگر سپردههای مردم را با نرخ بسیار پایین جمع میکنند و بعد خود وارد سرمایهگذاری غیرتولیدی میشوند.
رزاقی با تاکید بر اینکه در مقطع کنونی گرانی بنزین هزینه مصرف خانوادهها را بالا میبرد و قیمت تولید نیز رشد میکند، اظهار کرد: این رویکرد ستاد پزشکیان نوعی سرمایهداری زیر پوشش اسلام است در حالی که تاکید آنها پوشش اصلاحات است. این در حالی است که نگاه قانون اساسی و شهدای انقلاب چیز دیگری بوده است.
وی با اشاره به اینکه در حال حاضر هزینه کشور با فروش نفت تامین میشود، در حالی که در دنیا هزینههای کشورها را با مالیات مردم میپردازند،اظهار کرد: در شرایط کنونی اداره کشور بر مبنای سرمایهداری راحتتر است به همین دلیل آنها به دنبال اجرای اقتصاد سرمایهداری هستند.
رزاقی با اشاره به اینکه در حال حاضر حمایت از تولید مانند دفاع مقدس است، اظهار کرد: در مقطع کنونی باید از تولید حمایت کرد، زیرا این موضوع میتواند اقتصاد کشور را در مقابل فشار تحریمها و... نجات دهد.
کارشناس اقتصاد با تاکید بر اینکه طبق قانون اساسی، دولت باید در زمینه تامین مسکن و رفاه جامعه اقدام کند، اظهار کرد: آنها اگر به دنبال حمایت از مردم بودند باید به دنبال اقتصاد اسلامی میرفتند نه اینکه بخواهند اقتصاد لیبرال را در کشور اجرا کنند.
رزاقی با اشاره به اینکه تفکر جهادی باید در اقتصاد کشور پیاده شود، اظهار کرد: اقتصاد اسلامی بر مبنای اعتلای انسانی است اما سرمایهداری با رویکرد مصرفگرایی است.
ارسال به دوستان
انتخابات پارلمانی فرانسه با رقابت جدی مکرون و لوپن برگزار شد
سایه سنگین ترامپ فرانسه
گروه بینالملل: مردم فرانسه روز گذشته برای انتخاب نمایندگان پارلمان این کشور پای صندوقهای رای رفتند ولی برخی اعتقاد دارند سایه سنگین شکست مکرون در انتخابات پارلمان اروپا همچنان بالای سر وی خواهد بود و امکان دارد لوپن رأیی بالا در این انتخابات کسب کند. پس از آنکه اپوزیسیون راست افراطی فرانسه به رهبری «مارین لوپن» در انتخابات پارلمان اروپا حزب حاکم این کشور را شکست داد، امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه در مواجهه با این رویداد که اعتبار مردمی حزب او را زیر سوال برد، تصمیم به یک قمار پرخطر گرفت و پارلمان را منحل کرد، با این امید که در انتخابات آتی دوباره اکثریت را بهدست آورد و قدرت حزب خود را تثبیت کند. به جز در جنگ دوم جهانی که فرانسه به اشغال آلمان نازی درآمد، این کشور تا امروز هرگز در کنترل احزاب راست افراطی نبوده است اما رأیدهندگان سرخورده، مخصوصا بخش زیادی از جوانان فرانسه به لوپن روی آوردهاند، زیرا نگران مشکلات امنیتی، دشواریهای اقتصادی و مساله مهاجرت در فرانسه هستند. «جردن باردلا» سیاستمدار ۲۸ ساله فرانسوی از حزب «اجتماع ملی» با حمایتهای شخص لوپن قدرت گرفته تا چهرهای نو به سیاستهای این حزب بدهد و وجهه آن را بهبود بخشد. او که در شبکه اجتماعی «تیکتاک» محبوبیت زیادی دارد، یک بهاصطلاح «آفتابپرست سیاسی» است که توانسته باورهای بیگانههراسانه جریان راست افراطی را تلطیف و آنها را در قالب «نگرانی درباره مساله مهاجرت» ارائه کند.
مکرون در گذشته در ۲ انتخابات ریاستجمهوری توانسته لوپن را شکست دهد، زیرا ایدههای لوپن در فرانسه از محبوبیت چندانی برخوردار نیست. با این حال، این روزها محبوبیت مکرون در میان رأیدهندگان کاهش یافته است و آنها او را یک «نخبهپرست» میدانند. تصمیم او برای اعلام انتخابات زودهنگام و خطراتی که در پی دارد نیز بیش از پیش به این تصویر رنگ واقعیت بخشیده است. گرچه بر اساس قانون اساسی فرانسه رئیسجمهور میتواند هر چهرهای را که خواست به عنوان نخستوزیر برای تشکیل دولت انتخاب کند اما از آنجا که پارلمان فرانسه میتواند با رأی عدم اعتماد نخستوزیر را برکنار و دولت را منحل کند، مکرون باید چهرهای را برای نخستوزیری خود انتخاب کند که مورد تایید حزب حاکم بر پارلمان این کشور است. بدین ترتیب اگر لوپن با اجتماع ملی به اکثریت پارلمان فرانسه دست یابد میتواند با اعمال نفوذ در تعیین نخستوزیر، در تعیین وزرا نقش داشته باشد و عملا دولت را در دست بگیرد. اگر هم این حزب شکست بخورد، این احتمال وجود دارد که هیچیک از احزاب دیگر نیز توان کسب اکثریت پارلمان را نداشته باشند و فرانسه در آستانه المپیک پاریس بیثبات شود. ظهور یک دولت راست افراطی در فرانسه به معنای تغییر موازنه قدرت در بروکسل خواهد بود. خاندان لوپن از مدتها پیش با همفکران خود در اروپا ارتباط برقرار کرده است، از جمله «جورجیا ملونی» در ایتالیا و «ویکتور اوربان» در مجارستان. این حزب به صورت علنی خواستار خروج فرانسه از اتحادیه اروپایی نیست، اما اغلب به اتخاذ مواضعی در حمایت از «فریگزیت» یا خروج فرانسه از اتحادیه اروپایی متهم شده است. علاوه بر اتحادیه اروپایی، ناتو هم با قدرتگیری لوپن دستخوش تغییر خواهد شد. فرانسه در دوران ریاستجمهوری مکرون تا امروز یکی از حامیان اصلی اوکراین و ناتو بوده و از هیچ حمایت مالی و تسلیحاتی فروگذار نکرده است اما لوپن اینگونه نیست. او در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۲ فرانسه خواستار خروج این کشور از ساختار فرماندهی نظامی یکپارچه ناتو شد و ۲۰۲۱ نیز درباره عدم اعتماد خود به ناتو در یک گفتوگوی رسانهای گفته بود: «روسیه تهدیدی نیست که بسیج چنین ساختاری را توجیه کند». 3 حزب اصلی سیاسی فرانسه در انتخابات پارلمان اروپا بهدنبال کسب بیشترین کرسی از ۵۷۷ کرسی مجمع ملی این کشور هستند.
میانهروها مانند انتخابات پارلمان اروپا بر مکرون تمرکز دارند و «گابریل اتل» نخستوزیر فرانسه سرلیست کاندیداهای این حزب است. حزب اجتماع ملی به رهبری «جردن باردلا» ۲۸ ساله در انتخابات حضور دارد و خود «مارین لوپن» رهبر حزب نیز برای پست نخستوزیری کاندیدا شده است. ائتلاف نیروهای چپگرا به نام جبهه جدید مردمی شامل «فرانسه تسلیمناپذیر» به رهبری «ژان لوک ملانشن» سوسیالیستها به رهبری «اولیویه فور»، کمونیستها به رهبری «فابین روسل» و حزب سبز به رهبری «مارین توندلیه» در این انتخابات حضور دارند. این 3 حزب اصلی میتوانند رهبران خود را به عنوان نخستوزیر معرفی کنند. بر اساس قانون اساسی فرانسه، نخستوزیر توسط رئیسجمهور منصوب میشود که آینده سیاسی رئیسجمهور تحت تاثیر دستور کار این انتخابات قرار نمیگیرد. مکرون که نمیتواند برای سومین بار نامزد شود، قبلا تکرار کرده بود تا پایان دوره ریاستجمهوری خود در سال ۲۰۲۷ در سمتش باقی خواهد ماند.
ارسال به دوستان
تنظیم قولنامه عادی ممنوع و ثبت رسمی معاملات اموال غیرمنقول الزامی شد
وداع با اسناد عادی
گروه اجتماعی: «هر سند عادی که پس از ۳ تیر امسال تنظیم شده باشد در دادگاهها و ادارههای دولتی پذیرفته نمیشود»؛ این خبر مهمی بود که هفته گذشته از سوی رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور مطرح شد. طبق اظهارات حسن بابایی، با راهاندازی سامانه ساماندهی اسناد عادی، یک سال به مردم فرصت داده میشود تا اسناد عادی خود را که قبل از این تاریخ صادر شده ثبت کنند و یک سال بعد از ثبت اسناد عادی، به دریافت سند رسمی اقدام کنند. همچنین مطابق قانون از این پس تنظیم قولنامه عادی ممنوع است یعنی تمام معاملات با اسناد عادی از سوم تیرماه جاری غیرقانونی است که مردم باید آگاهی لازم را در این زمینه داشته باشند. هدف اصلی قانون «الزام به ثبت رسمی معاملات اموال غیرمنقول»، سلب اعتبار از اسناد عادی در زمینه معاملات اموال غیرمنقول است تا ریشه بسیاری از دعاوی و معضلات ناظر بر اسناد عادی در کشور حل و فصل شود و مشکلاتی مانند زمینخواری، فرار مالیاتی، فروش یک ملک به چند نفر، معامله به قصد فرار از دین و... به کمترین میزان خود برسد. در کشور ما سالیان سال مشکلات زیادی در حوزه املاک از حیث نقل و انتقالات عادی، املاک فاقد سند یا املاک دارای اسناد مشاعی وجود داشت و باعث بروز مشکلاتی در کشور از جمله افزایش پروندههای قضایی، عدم امکان شناسایی مالکان واقعی، عدم امکان اتمام حدنگار، پولشویی، کلاهبرداری و... میشد. قانون «الزام به ثبت رسمی معاملات اموال غیرمنقول» دارای 15 ماده و 14 آییننامه است. هدف اول این قانون، ساماندهی نقل و انتقال اسناد عادی است. برابر ماده یک این قانون، پس از راهاندازی سامانهای که سازمان ثبت اسناد مدنظر دارد، هرگونه نقل و انتقال در املاک اموال غیرمنقول باید به صورت رسمی و از طریق دفاتر اسناد رسمی انجام شود. هدف دوم بحث ساماندهی مشاوران املاک است؛ بدین نحو که پس از راهاندازی آن سامانه و لازمالاجرا شدن این قانون، بنگاههای معاملاتی مشاوران املاک پس از ایجاد تفاهم میان خریدار و فروشنده، مفاد قرارداد را وارد سامانهای که سازمان ثبت اسناد در اختیار آنها قرار خواهد داد، میکنند و تنظیم سند در دفاتر اسناد رسمی انجام خواهد شد و مشاوران املاک و بنگاههای معاملاتی دیگر حق تنظیم سند نخواهند داشت. هدف سوم قانون مذکور، رفع موانع و تسهیل صدور اسناد است که در برخی املاک از جمله اراضی کشاورزی محدودیتها و موانع قانونی وجود داشت که در این قانون به آن اشاره شده و آن موانع برای صدور اسناد برداشته شده است. همچنین بحث تعیین تکلیف نقل و انتقالات عادی قبل از لازمالاجرا شدن این قانون موضوع مورد بحث است به طوری که بسیاری از افراد قبل از لازمالاجرا شدن این قانون، نقل و انتقالاتی را انجام داده بودند و هنوز املاک آنها فاقد سند است که ماده ۱۰ این قانون به آن موارد اشاره دارد و برای تعیین تکلیف شدن این گونه املاک فاقد سند و املاکی که در گذشته نقل و انتقال آنها عادی انجام شده بود، مقرر کرده سامانهای تحت عنوان «سامانه ساماندهی اسناد غیررسمی» توسط سازمان ثبت اسناد راهاندازی شود. بر اساس این گزارش، از روز سوم تیرماه به عنوان مبدأ لازمالاجرا شدن قانون الزام به ثبت رسمی معاملات اموال غیرمنقول، تنظیم سند عادی و قولنامهای برای اسناد حدنگاری که از این تاریخ صادر میشود، ممنوع و اگر برای این اسناد سند عادی تنظیم شود، ضمن اینکه در مراجع قضایی غیرقابل استناد خواهد بود، مجازاتهایی نیز برای دلالان معاملات، مشاوران و بنگاههایی که چنین کاری کردهاند پیشبینی شده است. عباس مزروعیسبدانی، وکیل پایه یک دادگستری در گفتوگو با «وطن امروز» درباره اثرات مثبت ممنوعیت تنظیم قراردادهای قولنامههای عادی گفت: بخش عمده پروندههای قضایی در بخش املاک مربوط به دعاوی در زمینه معاملات فاقد سند رسمی است که به صورت قولنامهای معامله انجام شده و برای خریدار مشکلآفرین شده است. درواقع اجرای قانون اسناد رسمی باعث شفافیت در معاملات و کاهش میزان دعاوی میشود، همچنین از تعداد پروندههای قضایی در این ارتباط در قوهقضائیه میکاهد. وی به اسناد عادی و رسمی اشاره کرد و گفت: اسناد عادی خیلی شفاف نیست و مشکلات زیادی در پی دارد که طرفین معامله را به زحمت میاندازد و باعث ایجاد مشکل برای طرفین قراردادی که به صورت قولنامهای است، میشود. به عنوان مثال یک ملک به یک نفر فروخته شده است اما پس از مدتی چند صاحب برای آن ملک پیدا میشود. این در حالی است که در اسناد رسمی استعلام آنی انجام میشود و دیگر جای شبههای برای خریدار نمیماند. وی افزود: با پایان دادن به اسناد عادی و الزام به ثبت رسمی معاملات اموال غیرمنقول، بیتردید به کلاهبرداری در این زمینه پایان داده میشود و دردسرهایی که به دلیل اسناد عادی ایجاد میشود، بشدت کاهش خواهد یافت.
بنا بر این گزارش، رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور گفته است سامانه ساماندهی اسناد عادی پیشبینی شده و سازمان ثبت یک سال فرصت دارد تا این سامانه را راهاندازی کند و یک سال هم بعد از راهاندازی این سامانه، مردم فرصت دارند و مکلفند اسناد عادی خود را به منظور تبدیل به سند رسمی، در سامانه ساماندهی اسناد عادی ثبت کنند. حسن بابایی با بیان اینکه حدود ۴۰ درصد دعاوی مطروحه در دستگاه قضایی مربوط به اسناد عادی است، افزود: بنا بر گزارشهای دریافتی از دادگستری کل استانها، حتی برخی اختلافات و درگیریهای شدید و قتلها نیز ناشی از اختلافات ملکی مردم درباره اسناد عادی است و ضرورت دارد با فرصت ایجاد شده از سوی این قانون جدید و همراهی مردم و دستگاههای متولی، هرچه زودتر سند عادی در کشور جمعآوری شود. بابایی گفت: کشور بشدت نیازمند آمارهای دقیق برای برنامهریزیهای کلان است، لذا اجرای این قانون یک دغدغه ملی است. وی افزود: بر اساس فرآیندهای اجرایی این قانون، وقتی پیشنویس سند تنظیم میشود، بلافاصله پیامی از طریق سامانه به بانکهای اطلاعات جامع املاک ارسال و مانع هرگونه سوءاستفاده و کلاهبرداری و فروش مال غیر خواهد شد.
ارسال به دوستان
چگونه بازیکنان ایرانی با گنجاندن بند فسخ دست بالاتر را نسبت به باشگاهها دارند؟
گروگانگیری مالی
ایمان گودرزی: شرایط فسخ قرارداد توسط بازیکنان و مربیان همیشه باشگاهها را با دردسر زیادی روبهرو کرده است. «علیرضا بیرانوند فسخ کرد!» جملهای آشنا که در ۲ سال اخیر در خبرگزاریها دیدهاید. نه فقط بیرانوند، بلکه بازیکنان و مربیان زیادی را در فوتبال ایران داشتیم که با توجه به قراردادی که با باشگاه بستهاند، خیلی راحت و بدون هیچ غرامتی قراردادشان را یکطرفه فسخ میکنند و باشگاه را با چالش جدیدی روبهرو میکنند. این مساله طی سالهای گذشته بیشتر از سوی بازیکنان و مربیان خارجی دیده میشد و جالب اینکه در اغلب موارد هم قانون به آنها حق میداد و باشگاهها محکوم به پرداخت جریمه هم میشدند. فوتبال ایران 23 سال است ظاهرا نام حرفهای به خود گرفته اما در باطن هنوز بسیاری از اتفاقات فوتبال ایران با فوتبال روز دنیا فاصله زیادی دارد و تلاشی هم برای کم کردن این فاصله وجود ندارد. یکی از مسائل مهم فوتبال ایران موضوع قراردادهاست که باعث شده هر سال در فصل نقل و انتقالات تیمها و هوادارانشان روزهای سختی را برای حفظ بازیکنان خود بگذرانند و مشاهده شده که ستارگان لیگ برتری خیلی راحت از تیمهای خود جدا میشوند.
چند فصل است بازیکنان و مربیان ایرانی هم در قراردادهای خود بندی را لحاظ میکنند که بتوانند بر اساس آن قراردادشان را به صورت یکطرفه فسخ کنند. البته امکان فسخ یکطرفه هم به این آسانیها نیست و مراحلی دارد که باید طی شود اما از آنجا که اغلب باشگاههای ایرانی در ایفای تعهدات مالی دچار مشکل هستند امکان فسخ یکطرفه قرارداد وجود دارد. این اتفاق معمولا باعث ایجاد اختلاف بین باشگاهها با بازیکنان و مربیانشان میشود، چرا که در برخی موارد قانون فاقد صراحت است و هر کدام از طرفین تفسیر خودشان را از قانون دارند. البته این اختلافات از شفاف نبودن رقم قراردادها هم ناشی میشود اما سازمان لیگ در تلاش است با تصریح قانون، بتواند این مشکلات را به حداقل برساند. اتفاقی که اکنون بین علیرضا بیرانوند و باشگاه پرسپولیس افتاده از همین نوع است؛ بیرانوند معتقد است باشگاه پرسپولیس به قرارداد عمل نکرده است و به همین دلیل او حق داشته قراردادش را فسخ کند اما باشگاه پرسپولیس ادعای بیرانوند را رد و از این بازیکن شکایت کرده است.
سالها قبل قرارداد اغلب بازیکنان یکساله بسته میشد و آنها ترجیح میدادند در پایان هر فصل درباره مبلغ قرارداد خود گفتوگو کنند تا مبادا از حیث مبلغ قرارداد متضرر شوند. در سالهای اخیر اما قراردادهای یکساله کمتر از قبل بسته میشود ولی همچنان دست بازیکنان برای جدایی از باشگاهها باز است. در واقع قراردادهای کوتاهمدت جای خود را به قراردادهای مشروط و همراه با بند فسخ داده و بازیکنان در پایان فصل با پرداخت مبلغی میتوانند از تیم خود جدا شوند. وجود بندهای فسخ در فوتبال روز دنیا هم موضوع چندان عجیبی نیست، مثلا در فوتبال اسپانیا بر اساس قوانین، قرارداد تمام بازیکنان باید دارای بند فسخ باشد؛ وجود بند فسخ بود که در سال 2017 باعث شد نیمار با مبلغ سرسامآور 222 میلیون یورو از بارسلونا به پاریس برود. در این بین یک تفاوت عمده میان بند فسخ قرارداد بازیکنان تیمهای اروپایی و تیمهای ایرانی وجود دارد و آن هم مبلغ تعیین شده است. در فوتبال اروپا مبالغ بندهای فسخ معمولا به گونهای تعیین میشود که تیمهای دیگر به آسانی نتوانند آن را پرداخت کنند و در صورت پرداخت هم باشگاه چندان ضرر نمیکند و با سود به دست آمده میتواند چند بازیکن جایگزین جذب کند اما در فوتبال ایران گاهی مبلغ بند فسخ حتی از دستمزد یک فصل بازیکن هم کمتر است و او به آسانی میتواند با پرداخت آن جدا شود.
به طور مثال امید نورافکن که سالها در تیمهای پایه استقلال حضور داشت و در این باشگاه رشد کرده بود، سال 97 با مبلغ 50 هزار دلار از این باشگاه جدا شد و به شارلروا پیوست. این در حالی است که در همان تابستان، لیونل مسی با وجود تمایل شدید به جدایی به خاطر بند فسخ 700 میلیون یورویی نتوانست از بارسلونا جدا شود؛ مبلغی که 10 برابر دستمزد یک فصل ستاره آرژانتینی بود و هیچ تیمی توان پرداخت آن را نداشت. در واقع مشکل اصلی فوتبال ایران در حوزه قراردادها عمل نکردن به تعهدات و عدم اشراف مدیران به قوانین و مقررات و همچنین عدم حضور افراد حقوقی در بستن قراردادهاست که به همراه زرنگی بعضی مدیربرنامهها باعث امضای قراردادهای یکطرفه به سود بازیکنان و وجود بندهای جدایی عجیب میشود و ضرر و زیان بسیاری به تیمها وارد میکند. در کنار این موضوع مدیران فوتبال ایران بدون توجه به منابع در دسترس خود اقدام به امضای قراردادهای سنگین میکنند و وقتی زمان عمل به این تعهدات میرسد اغلب آنها در باشگاه حضور ندارند و مدیر بعدی است که باید به این تعهدات عمل کند که او هم معمولا نمیتواند این کار را انجام دهد و این دور باطل ادامه پیدا میکند!
ارسال به دوستان
دیدگاه
مدارا جایز نیست
نوید مؤمن: روز جمعه لندن، استکهلم، کپنهاگ و دیگر شهرهای اروپا جملگی به مکان تبلور غیرت ایرانیانی تبدیل شدند که بهرغم وقاحت و شقاوت مزدوران ضدانقلاب در سفارت جمهوری اسلامی ایران حاضر شده و رای خود را در مسیر عزت و اعتلای ایرانزمین به صندوق انداختند. نباید در تشریح انتخابات ریاستجمهوری اخیر، به اندازهای غرق در اعداد، ارقام و رفتار نامزدها شویم که حماسه حضور ایرانیان خارجنشین، بویژه در کشورهای اروپایی و آمریکا را پای صندوقهای رای نادیده انگاریم. تصاویر و فیلمهای منتشرشده، کاملا گویای ایجاد زنجیره متوحشان تروریست منافق و سلطنتطلب در مقابل حوزههای رایگیری در کشورهای اروپایی بود. این انساننمایان بیریشه، کسانی که غیرتمندانه پای صندوق رای حضور پیدا میکردند، اعم از مرد و زن و پیر و جوان را با رکیکترین الفاظ و پرتاب اشیای مختلف مورد اهانت قرار میدادند و پلیس و نیروهای امنیتی انگلیس، سوئد و دانمارک نیز در کمال خونسردی مجوز هرگونه تعدی و جسارتی را به جیرهخواران ضدایرانی اعطا کردند! در اینجا 2 نکته اساسی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
نخست اینکه رای دادن ایرانیان طرفدار گفتمان انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی در دل غرب، بار دیگر از ظرفیت بیبدیل هموطنان آگاه و غیور کشورمان در اقصی نقاط جهان پرده برمیدارد. بارها عنوان شده است بسیاری از ایرانیان خارجنشین که برای تحصیل، مهاجرت و زندگی عادی به کشورهای گوناگون سفر کردهاند، سفرای فرهنگی کشورمان محسوب میشوند و باید نسبت به آنها، نگاهی فرصتمحور و افتخارآمیز داشت. در جریان بروز اغتشاشات گسترده سال 1401، جریان ضدانقلاب نهایت تلاش خود را جهت تبدیل دیاسپورای ایرانی به یک کلونی ضداسلامی و ضدارزشی به کار بست. با این حال حتی در نقطه اوج اغتشاشات و زمانی که ربع پهلوی و مصی علینژاد و چندین مطرب و بازیگر فیلمهای مستهجن با یکدیگر در راستای تیشه زدن به ریشه ستبر ایران اسلامی همپیمان شده بودند، بسیاری از ایرانیان خارجنشین فریب آنها را نخوردند. کار به جایی رسید که در سالگرد اغتشاشات سال 1401، بسیاری از میتینگها و سیرکهای تبلیغاتی ضدانقلاب به دلیل کمرمقی و بیرونقی از سوی برگزارکنندگان آنها لغو شد. به جرات میتوان گفت میلیونها ایرانی خارجنشین، از رفتار و رویکرد گروههای ضدانقلاب تنفر دارند و حضور آنها در کشورهای اروپایی و آمریکا را در تزاحم با سبک زندگی عادی و روزمره خود به عنوان یک ایرانی معتقد به بسیاری از ثوابت و ارزشهای اجتماعی و هنجارهای اخلاقی قلمداد میکنند.
دوم اینکه وزارت امور خارجه کشورمان به عنوان دستگاه دیپلماسی، باید از لحاظ حقوقی دستگاههای امنیتی و دولتهای غربی را وادار به پاسخگویی نسبت به اهانت به شهروندان ایرانی غیورمان کند. از مهرههای ذلیل و پلید جریان ضدانقلاب انتظار دیگری جز این وقاحت و بیشرمی نیست اما بدون شک بستر این ماجرا را نهادهای رسمی قدرت و دستگاههای اطلاعاتی غرب مهیا میسازند. شواهد و مستندات موجود نشان میدهد پلیس انگلیس و سوئد، نه تنها در مقابل توهین گروههای ضدانقلاب (از فحاشی و پرتاب اشیا گرفته تا ضرب و جرح برخی رایدهندگان ایرانی توسط مهرههای ضد انقلاب) ممانعت به عمل نیاوردهاند، بلکه هر گونه پاسخ و واکنشی از سوی هموطنان غیورمان را مصداق اهانت به دموکراسی و آزادی قلمداد میکردند! انفعال دستگاه دیپلماسی ما در دفاع از حقوق این شهروندان باغیرت به هیچ عنوان قابل قبول نیست. طی سالهای گذشته و اخیر بارها به سفارتخانههای ما در خاک کشورهای اروپایی تعرض شده و حتی برخی دیپلماتها و کارمندان محلی ما مورد ضرب و جرح یا هتک حرمت کلامی قرار گرفتهاند اما واکنش پلیس و نیروهای امنیتی غرب در قبال این رفتارها، چیزی جز سکوت و همراهی نبوده است. براستی اگر چنین اتفاقی در مقابل یکی از سفارتخانههای اروپایی در شمال تهران میافتاد، آیا سیاستمداران دولتی و رسانههای غربی اعم از یورونیوز، دویچهوله، خبرگزاری فرانسه و بیبیسی در قبال آن سکوت میکردند؟! صیانت از حقوق ایرانیان وطنپرست واقعی در سرتاسر جهان، بویژه ایرانیانی که قلب آنها برای صلابت و اقتدار کشورمان میتپد، وظیفه دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان است. در این مسیر باید از همه ظرفیتها و ابزارهای اقناعی و حتی تنبیهی خود استفاده کرده و عواقب عدم پایبندی دستگاههای رسمی و غیررسمی قدرت در غرب نسبت به امنیت و عزت شهروندانمان در آن سوی مرزها را به دولتهای اروپایی یادآوری کنیم. تجربه نشان داده است مدارا با دولتهای اروپایی در این باره، آنها را نسبت به تکرار رفتارها و پر و بال دادن بیشتر به منافقین کوردل و سلطنتطلبان متوهم و بیاصالت جریتر میسازد. مصالحه و مدارا در اینجا تحت هیچ عنوانی جایز نیست.
ارسال به دوستان
اوباما: مناظره بدی اتفاق افتاد بایدن: نمیتوانم مثل قبل راه بروم و حرف بزنم
مریضداری دموکراتها
گروه بینالملل: زلزله سیاسی در آمریکا همچنان بعد از مناظره ضعیف «جو بایدن» رئیسجمهور این کشور ادامه دارد و هر روز خبرهایی از جایگزینی وی با فردی دیگری مطرح میشود تا جایی که باراک اوباما، رئیسجمهور دموکرات اسبق آمریکا هم از نمایش ضعیف بایدن نگران شده است.
باراک اوباما، رئیسجمهور اسبق و دموکرات آمریکا در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «مناظره بدی اتفاق افتاد. میدانم به من اعتماد دارید اما این انتخابات همچنان انتخابی است میان کسی که در طول زندگیاش برای مردمان عادی مبارزه کرده و شخص دیگری که صرفا به خودش اهمیت میدهد». وی در ادامه پیامش نوشت: «این انتخابات بین فردی است که حقیقت را میگوید، درست و غلط را از هم تشخیص میدهد و آن را مستقیم به مردم آمریکا تحویل میدهد و فرد دیگری که برای منافع خودش دروغ میبافد. مناظره این مساله را تغییر نداد و به همین خاطر چیزهای زیادی در انتخابات ماه نوامبر در خطر است». در ادامه واکنشها به مناظره ۲۷ ژوئن که طی آن ترامپ توانست بایدن را به چالش بکشد و به نارضایتی از رهبر فعلی کاخ سفید دامن بزند، برنی سندرز، سناتور مستقل آمریکایی گفت: «اگر بخواهم صادق باشم، باید بگویم که فکر میکنم بایدن حداقل خیلی اهل بیان نبود و تمرکز نداشت».
به گزارش پایگاه خبری هیل، سندرز در ادامه انتقادهایش به این نکته اشاره کرد که بایدن در جریان مناظره، واضح و روشن به برنامههایش اشاره نداشت. وی افزود: «فکر میکنم او کاری را که همه ما باید انجام دهیم، انجام نداده است و به مردم آمریکا نمیگوید دستور کار ۴ سال آینده چیست». سندرز وعده داد دوره دوم بایدن شاهد افزایش سرمایهگذاری زیرساختی در ویسکانسین و کاهش قیمت داروهای تجویزی و هزینههای مراقبتهای بهداشتی باشد. در جریان این سخنان، سندرز همچنین از ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا انتقاد کرد و او را «دروغگوی بالفطره» خواند.
این در حالی است که به گزارش پایگاه خبری هیل، کارزار بایدن و کاخ سفید اعلام کردهاند بایدن جایی نمیرود و به حضورش در رقابتهای انتخاباتی ادامه خواهد داد. در این ارتباط رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا گفت: برای دموکراتها تقریبا غیرممکن است که بایدن را بدون آنکه خودش بخواهد، کنار بگذارند و شخص دیگری را جایگزین کنند. کوین مک کارتی افزود: «آنها خودشان این مشکل را ایجاد کردند و تنها راه این است که جو بایدن خودش از رقابتها کنارهگیری کند. بایدن هم به کاندیداتوری خود ادامه میدهد و کنارهگیری نمیکند، چرا؟ چون همسرش جیل هیچکدام از اینها را نمیخواهد». مک کارتی همچنین با یادآوری صحبتها و گفتوگوهایش با بایدن در دورانی که رئیس مجلس نمایندگان آمریکا بود، گفت: «فهمیدم وقتی با او صحبت میکردم، نمیتوانستم کاری از پیش ببرم. او فقط درباره خودرو صحبت میکرد. شما باید با کارمندانش حرف بزنید». رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا همچنین افزود: «بهترین زمان برای کنارهگیری بایدن از رقابتهای انتخاباتی سال قبل بود. مشکل او، سنش است اما این چیزی نیست که او عنوانش کند. اعمال و رفتارش دقیقا این را نشان میدهد. همه میدانند او همان شخصی نیست که قبلا بود».
از سوی دیگر روزنامه «نیویورکتایمز» و شبکه خبری «بلومبرگ» به نقل از منابعی موثق گزارش کردند حامیان مالی حزب دموکرات آمریکا در حال بحث بر سر امکان حذف جو بایدن به عنوان نامزد انتخابات ریاستجمهوری نوامبر برخلاف میل او هستند. به گفته این منابع، پس از مناظره جو بایدن، رئیسجمهور دموکرات آمریکا و رقیبش دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا، برخی حامیان مالی شروع به بحث درباره «قوانین محرمانه» کردند که بر اساس آن بایدن از رقابتهای ریاستجمهوری خارج شود و در کنوانسیون ملی دموکراتها یا قبل از آن جایگزینی برای وی پیدا شود. روزنامه نیویورکتایمز همچنین نوشت سایر حامیان مالی هم امیدوارند رئیسجمهور ایالات متحده «تصمیم بگیرد خودش از رقابتهای انتخاباتی خارج شود». برخی از آنها ایده متوسل شدن به جیل بایدن، بانوی اول را پیشنهاد کردند که باید شوهرش را متقاعد کند از رقابتها کنارهگیری کند.
از سوی دیگر شبکه خبری «بلومبرگ» اقدامات بایدن در نخستین رویارویی انتخاباتی خود با ترامپ را «فاجعهبار» توصیف کرد و نوشت: این پیرمرد 82 ساله، ضعیف و گیج به نظر میرسید و تلاش میکرد جملات خود را تمام کند و کلمات را با هم مخلوط میکرد. بلومبرگ همچنین با بیان اینکه این رویه، حامیان مالی دموکرات را «ناامید» کرده، افزود: آنها «ایمیلهایی از روی عصبانیت» پس از مناظره رد و بدل کردند. «از واشنگتن تا والاستریت»، بسیاری از اعضای حزب دموکرات و حامیان آن به این نتیجه رسیدند که جایگزینی بایدن «تنها امید دموکراتها» است. شبکه بلومبرگ با اشاره به اینکه «دموکراتها با رای منفی باقیمانده، مبارزات انتخاباتی را برای توجیه حمایت خود از نامزدی که به طور گستردهای به عنوان فردی نامناسب برای پست ریاستجمهوری تلقی میشود، سپری خواهند کرد»، گزارش داد: «اتهامزنیها همه سطوح حزب را فراگرفته است».
در همین راستا «مارک بوئل» یکی از حامیان اصلی مالی دموکراتها در سانفرانسیسکو، مناظره پنجشنبه گذشته را یک «ندای بیداری» توصیف کرد و افزود: «اگر رئیسجمهور کنونی کنارهگیری کند، مسؤولیتپذیریای که اتفاق میافتد این است که پول موجود در خزانه مبارزات انتخاباتی به نامزد دیگری داده میشود که فکر میکنیم معقول است».
یکی دیگر از حامیان دموکرات به نام «مارک کوبان» که میلیاردر آمریکایی است، عملکرد مناظره بایدن را «وحشتناک» توصیف کرد و گفت: «برای آنکه شخص دیگری جانشین بایدن شود، آماده است». به نوشته بلومبرگ، «کاملا هریس» معاون بایدن به همراه «گوین نیوسام» فرماندار ایالت کالیفرنیا و «گرچن ویتمر»، فرماندار میشیگان در میان جانشینهای احتمالی بایدن در مذاکرات بین دموکراتها در واشنگتن هستند. در این میان به نظر میرسد باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا، همچنان از بایدن در پی مناظره حمایت میکند. همچنین کمپین بایدن از جمعآوری بیش از ۲۷ میلیون دلار از روز مناظره تا عصر جمعه خبر داد. این در حالی است که ستاد انتخاباتی ترامپ روز پنجشنبه گزارش داد ۸ میلیون دلار دریافت کرده است. همچنین به نوشته وبگاه فاکسنیوز، «برت آزبورن» جراح اعصاب اهل ایالت فلوریدا و متخصص عملکردهای شناختی با ابراز نگرانی درباره وضعیت جو بایدن تاکید کرد: «عملکرد بایدن در مناظره شامگاه پنجشنبه باعث شد بار دیگر جرقه بحثهای پرسابقه درباره تضعیف تواناییهای شناختی او و ظرفیت کلیاش برای رهبری کردن زده شود». آزبورن در راستای اعلام نقد حرفهای خود نسبت به عملکرد جو بایدن در مناظره بیان داشت: «بایدن در تمام طول آن شب به سختی تلاش میکرد به ارائه یک روایت منسجم بپردازد و اغلب در وسط جملاتش رشته افکارش پاره میشد و پاسخهایی مبهم، گنگ و نامفهوم را به برخی سوالهای بسیار مهم داد». این پزشک متخصص ادامه داد: «مکثهای مکرر بایدن، گیر کردن او هنگام ادای کلمات و اتکایش به یادداشتها به نگرانیها درباره توانمندی ذهنی او دامن میزند».
وی معتقد است این نشانههای آشکار ضعف شناختی جو بایدن باعث برجسته شدن «ناتوانی فزاینده» او در مدیریت کردن پیچیدگیهای خاص شغل ریاستجمهوری آمریکا میشود. آزبورن همچنین خاطرنشان کرد: «دشواری جو بایدن در ادای واضح و مختصر پاسخها و به بیراهه رفتن آشکار صحبتهایش در طول مناظره از نظر خیلیها از جمله رایدهندگان حامی او به عنوان علائم مشکلات آزاردهنده در سلامتی او و افول آشکار کارکردهای شناختی این رئیسجمهور آمریکا نگریسته میشود. جو بایدن آن تیزهوشی لازم برای عالیترین منصب این سرزمین را بویژه در مواجهه با بحرانهای ملی و بینالمللی کنونی ندارد». این جراح اعصاب که شخصا به درمان بایدن نپرداخته، همچنین تاکید کرد چهلوششمین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا چندین جراحی از بابت اتساع عروق مغزی داشته است. وی بیان داشت: «ما جراحان مغز و اعصاب یک جمله معروف داریم و میگوییم وقتی هوا به مغزت بخورد، تو دیگر مثل قبل نخواهی شد».
او همچنین برآورد کرد بایدن از سالها پیش و خیلی قبل از ریاستجمهوریاش بوده که مشکلاتش شروع شده است. همچنین «مارک سیگل» پزشک و استاد مرکز پزشکی «لانگون» در دانشگاه نیویورک که از کارشناسان پزشکی شبکه فاکسنیوز نیز هست، درباره مناظره بایدن و ترامپ گفت: «این مناظره را میتوان به نحوی یک آزمون مشکلات شناختی و روانی در نظر گرفت». وی خاطرنشان کرد: «بایدن هر چند که قادر به پاسخ دادن به سوالها بود و ظاهرا به محیط پیرامونش تسلط داشت اما بارها سردرگمی خود را نشان داد و در دادن پاسخهای خودجوش یا در مواجهه با تغییر مبحث مشکل داشت». این پزشک آمریکایی که شخصا بایدن را معاینه نکرده است، گفت: رئیسجمهور آمریکا سخنرانی غیرمنسجمی داشت و جملههایش را به طرزی نامعقول تمام میکرد و «تریلیون را با میلیارد و میلیون اشتباه میگرفت. باور اینکه همه این مشکلات جو بایدن حاصل ابتلا به سرماخوردگی باشد، سخت است. ما نیازمند رئیسجمهوری هستیم که حتی اگر سرما هم بخورد تیزهوش باقی بماند». در این بین نشریه پلیتیکو با استناد به نظرسنجیهای «پیاسجی کانسالتینگ»، «دموکراسی کورپس» و موسسه تحقیقاتی «گرینبرگ» نوشته است در حالی که پیش از مناظره ۶۵ درصد رایدهندگان دموکرات میگفتند به بایدن رای خواهند داد، این میزان به ۶۲ درصد کاهش یافت. همچنین میزان محبوبیت رئیسجمهور بایدن در میان سیاهپوستان و رایدهندگان «حزب سوم» با کاهش مواجه شد.
همچنین بایدن بعد از مناظره خود با ترامپ در سخنانی گفت: من مثل قبل راحت نمیتونم راه برم، مثل قبل راحت نمیتونم حرف بزنم، مثل قبل راحت نمیتونم مناظره کنم، ولی اون چیزی که باید بدونم رو خوب میدونم، من میدونم که چجوری باید حقیقت رو به مردم بگم ... مردم! بهتون قول میدم که من تواناییشو دارم.
ارسال به دوستان
با وجود تلاش اصلاحطلبان برای به حاشیه کشاندن رقابتهای انتخاباتی سعید جلیلی دیروز به بازار تهران رفت و با بازاریان گفتوگو کرد
متن علیه حاشیه
گروه سیاسی: بلافاصله پس از راهیابی سعید جلیلی و مسعود پزشکیان به دور دوم انتخابات ریاستجمهوری، موج رسانهای اصلاحطلبان علیه کاندیدای جبهه انقلاب شروع شد. در موج اول، تکیه آنها بر ایجاد شکاف بین طرفداران قالیباف و جلیلی و القای این بود که لزوما نباید هوادار قالیباف باشی و به جلیلی رای بدهی! به این ترتیب اصلاحطلبان جنگ روانی و رسانهای را شروع کردند.
به شکل کلی ایجاد اختلاف در همهجا و در هر مسالهای، حربهای است که اصلاحطلبان بارها و بارها از آن استفاده کردهاند. رسانههای اصلی طیف اصلاحطلب که پیش از دور اول انتخابات با تیترهایی چون «شکست اصولگرایان؛ چرا اصولگرایان نتوانستند به اجماع برسند؟»، سعی داشتند مانع ایجاد اجماع بین کاندیداهای جبهه انقلاب شوند، پس از مشاهده رای بالای سعید جلیلی که در کنار آرای محمدباقر قالیباف میتوانست در همان مرحله اول کار را تمام کند، خط ایجاد اختلاف بین هواداران این 2 کاندیدا را آغاز کردند؛ حربهای که با حمایت قاطع قالیباف از جلیلی با شکست مواجه شد و آنها را به فاز اصلی جنگ روانیشان که همان «دوقطبیسازیهای کاذب» است، رهنمون ساخت.
اما «حاشیهسازی» و «دوقطبیسازی و قرار دادن مردم در دوراهیهای نمادین» اصلیترین و شناختهشدهترین حربهای است که اصلاحطلبان در طول سالها و چند انتخابات قبلی از آن بهره بردهاند؛ چنانکه در همین رقابتهای اخیر نیز بارها از دوقطبی «یا مذاکره - رفع تحریم یا دیگر هیچ!» استفاده کردند و آن را از تریبون ظریف و افرادی امثال او در اینجا و آنجا جار زدند.
از همین رو کاندیداهای جبهه انقلاب سعی کردند با تمرکز بر برنامههای خود (خصوصا برنامههایی که به معیشت مردم مربوط است) از افتادن به دام این بازی سیاسی تکراری جلوگیری کنند. در همین زمینه سعید جلیلی که به دور دوم انتخابات راه یافته است، تلاش کرد در رقابتهای دور اول، با تاکید بر تقویت تواناییهای داخلی، به موضوع مذاکره و ارتباطگیری با دنیای خارج نیز اشاره کند. او در همین خصوص گفته بود: «مذاکره یک وسیله است و حتما باید از آن استفاده کرد. ولی اصل، هدف است، هدف دفاع از حقوق ملت ایران، حفظ منافع مردم و عدم عقبنشینی در مسیر پیشرفت کشور است و اگر توافق، منافع ملت را تأمین نکند، حتما دفاع از حقوق ملت نیست».
از منظر اصلاحطلبان، دوقطبیسازی و حاشیهسازی صرفا به سیاست خارجی و گره زدن بیچون و چرای اقتصاد و معیشت مردم به آن منتهی نمیشود. آنها دو قطبیسازی را به دیگر مسائل نیز میکشانند و سعی میکنند از هر مقولهای برای ایجاد شکاف بین مردم و نهایتا دوقطبی کردن فضای جامعه و انتخابات استفاده کنند.
اخیرا یکی از نفرات اصلی ستاد پزشکیان در صفحه ایکس خود نوشته است: «نخواهیم گذاشت ایران به دست طالبان بیفتد». این سخن معانی بسیاری در خود دارد. سعی میکند نوعی نگرانی را به مخاطب القا کند و البته سابقه تاریخی هم دارد! سال 84 که برای نخستین بار انتخابات ریاستجمهوری به دور دوم کشیده شد، اصلاحطلبان و کارگزاران روی آنچه «تندروی طرف مقابل» مینامیدند مانور بسیاری دادند.
بعدها و در دیگر رقابتهای انتخاباتی این طیف همچنان روی مسائل حاشیهای مانور میدادند و سعی میکردند از هر فرصتی برای تخریب حریف و ایجاد فضای دوقطبی استفاده کنند. فراموش نکردهایم که در رقابتهای انتخاباتی سالهای 96 و 1400 که شهید رئیسی در آن رقابتها حضور داشت، چه تهمتها و سخنانی را به ایشان نسبت میدادند. در نهایت این روند باعث شد شهید خدمت در پاسخ به این تهمتهای ناجوانمردانه بگوید: «اگر مشکلات مردم با تهمت زدن به من حل میشود، بزنید!...».
به نظر میرسد در انتخابات 15 تیرماه ایجاد دوقطبی و حاشیهسازی در جامعه دستورالعمل اصلی اصلاحطلبان برای جمع کردن آرای سلبی از بین مردم است. «استیلای طالبان بر کشور» که در توئیت آذریجهرمی آمده، بهترین نمود این سخن است. آنها چون خود برنامه جدیدی ندارند جز تکرار 2 دولت حسن روحانی، قصد دارند از متن به حاشیه بروند و حتیالمقدور بخشی از جامعه را نیز به دنبال خود بکشند.
مسعود پزشکیان به عنوان کاندیدای طیف اصلاحطلب که با جملات «من نمیدانم» یا «کار را به کارشناسان بسپاریم» شناخته میشود، در عمل و رفتار نشان داده است میخواهد دولت سوم روحانی را تشکیل بدهد. کما اینکه انتشار تصاویر او با حسن روحانی به فاصله یک روز مانده به آغاز رایگیری در دور اول و همین طور اعلام حمایت رسمی و صریح روحانی از او، جای کتمانی باقی نگذاشت و بخوبی نشان داد اصلیترین برنامه نامزد طیف اصلاحطلب چیست و نامزد آنها قصد دارد کشور را به چه دوره ناامیدکنندهای بازگرداند!
لذا نداشتن برنامه برای حل مشکلات و دغدغههای مردم، نقطه ضعف اصلی جناح اصلاحطلب در این دوره از انتخابات است. از همین رو آنها سعی دارند برای پوشاندن این ضعف مهم روی حاشیهها مانور بدهند و تا میتوانند از پاسخگویی به سوالات اصلی مردم درباره معیشت، اقتصاد و... شانه خالی کنند.
امروز که قرار است نخستین مناظره 2 نامزد راهیافته به دور نهایی انتخابات انجام گیرد، به نظر میرسد کاندیدای جبهه انقلاب باید از گرفتار شدن در حربه دوقطبیسازی طیف مقابل پرهیز کند و با به چالش کشیدن برنامه نداشتن کاندیدای این طیف، ضمن ورود نکردن به حاشیههای غیرضروری، به اعلام برنامههای خود بپردازد.
مشکلات مردم واقعی است و آنها نه نیازی به رویاپردازیهای ظریف برای احیای برجامی دارند که بود و نبودش متکی به امضای ترامپ است و نه در پی سیاسیبازیها و دوقطبیسازیهای طیف اصلاحطلب هستند. آنها نیاز به رئیسجمهوری دارند که مردانه به میدان بیاید و همچون شهید جمهور «آیتالله رئیسی» خود را خالصانه وقف خدمت به مردم کند.
***
جلیلی در جمع بازاریان:
برای ۱۷ معضل اصلی بازار برنامه داریم
گروه سیاسی: سعید جلیلی، نامزد انتخابات ریاستجمهوری با حضور در بازار تهران از عزم خود برای حل مشکلات مردم خبر داد. او دیروز در هوای گرم تهران به میان مردم و کسبه رفت تا از نزدیک با آنها سخن بگوید. جلیلی در بازار تهران در جمع مردم حاضر تأکید کرد: برای ۱۷ معضل اصلی بازار برنامه داریم.
وی همچنین در جمع بازاریان گفت: بازار قلب اقتصاد کشور است و بویژه پس از مشکلات اقتصادیای که برای مردم از سال ۹۷ ایجاد شده است، 4-3 جلسه مفصل با اصناف مختلف داشتهام تا آنچه مانع کسبوکار و پیشرفت است جمعبندی شود.
جلیلی افزود: با مشورت و گفتوگو با بازاریان و اصناف درباره ۱۷ موضوع به جمعبندی رسیدیم که اگر انشاءالله حل شود تحول مثبتی در بازار ایجاد و همه منتفع خواهند شد.
نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری گفت: دستگاههایی با پول بیتالمال تحت عنوان دولت شکل گرفته تا به مردم خدمت کنند. مردم وقتی از جلوی این دستگاهها رد میشوند باید احساس کنند اینجا پناهگاهی است که قرار است پشتیبان من باشد، نه اینکه بگویند خدا نکند سروکارمان به فلان اداره بیفتد.
جلیلی در ادامه با بیان اینکه بهبود وضع اقتصادی از جمله مهمترین برنامههای ما است، تصریح کرد: برنامههای کلان و جزئی برای بهبود معیشت مردم در نظر گرفتهایم و درباره این مساله در مناظرههای تلویزیونی توضیح دادم.
وی اظهار کرد: وضع معیشتی و اقتصادی مردم با برنامههای مدونی که تنظیم کردهایم، بهتر میشود. من همه مردم ایران را دوست دارم و برای آنها آرزوی آرامش و خوشبختی میکنم، بنابراین شرایط اقتصادی را درک میکنم و برنامه مدونی دارم که قابلیت اجرایی دارد.
جلیلی با بیان اینکه مساله امروز ما اقتصاد و معیشت مردم است، تاکید کرد: ما به این موضوع واقف هستیم و به محض شروع به کار دولت چهاردهم، مردم بهبود وضعیت اقتصادی را حس میکنند، چراکه من از همین قشر مردم هستم و شرایط آنها را درک میکنم.
وی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: به آقای پزشکیان احترام میگذارم اما امروز مردم باید انتخاب کنند که کدام مسیر برای کشور مناسب است: بهبود وضع اقتصادی و جهش اقتصادی یا بازگشت به دورانی که اقتصاد کشور به برجام گره خورده بود.
* سالانه ۸۰ تا ۸۵ درصد بودجه دولت صرف هزینههای جاری میشود
جلیلی در جمع بازاریان گفت: مبالغی توسط وزارتخانهها و دستگاههای دولتی بابت حقوق و دستمزد، آب و برق و... هزینه میشود، این در حالی است که هزینه باید بابت کاری پرداخت شود و خدمتی به مردم ارائه شود.
وی ادامه داد: اگر در این زمینه اخلالی وجود داشته باشد که خدای ناکرده نه تنها خدمتی به مردم ارائه نشود، بلکه مردم نگران باشند مبادا سر و کار آنها به فلان اداره یا بانک بیفتد، در واقع هزینهای که میشود در جهت منفی است و اثرگذاری لازم را ندارد.
نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری اظهار داشت: 11-10 سال است با صنوف مختلف جلسات متعدد برگزار کردهایم و تا حد امکان سخنان آنها را شنیدهایم، همچنین راهحلهای آنها را نیز پیدا کردهایم و امروز به جمعبندیهای روشن رسیدهایم که در مناظرهها و مباحثهها مطرح شد. وی تاکید کرد: اعتقاد داریم امروز که وارد عرصه انتخابات شدهایم این برنامهها باید از روز شنبه شروع و راهحلها اجرا شود نه اینکه بعد از انتخاب بررسی کنیم که حالا چه کاری باید انجام شود. بر اساس اعلام ستاد انتخابات، «مسعود پزشکیان» ۱۰ میلیون و ۴۱۵ هزار و ۹۹۱ رأی و «سعید جلیلی» ۹ میلیون و ۴۷۳ هزار و ۲۹۸ رأی داشتند که با توجه به اینکه هیچ یک از نامزدها در مرحله اول موفق به کسب اکثریت مطلق آرا نشدند، انتخابات به دور دوم رفت.
بر اساس ماده ۶۷ قانون انتخابات ریاستجمهوری، فعالیت انتخاباتی در مرحله دوم، از زمان اعلام رسمی نتایج قطعی آرای مرحله اول شروع میشود و تا ۲۴ ساعت قبل از آغاز اخذ رای مرحله دوم ادامه خواهد یافت.
***
توجه به معیشت مردم
حضور سعید جلیلی در میان مردم و بازاریان آن هم یک روز پس از اعلام نتایج دور اول انتخابات ریاستجمهوری میتواند معانی بسیاری داشته باشد. جلیلی در طول رقابتهای انتخاباتی دور اول نشان داد برنامههای مفصل و البته مشخصی برای حل مشکلات متعدد مردم دارد. او در این برنامهها روی مسائل اقتصادی تاکید بیشتری کرده بود.
در روزهای باقیمانده به انتخابات هشتم تیرماه در حالی که هنوز نامزدها به بیان برنامههای خود نپرداخته بودند، دادههای مراکز آمارسنجی نشان میداد معیشت و اقتصاد از جمله دغدغههای اصلی مردم است. طبق یکی از همین نظرسنجیها به ترتیب مساله «فقر و محرومیت» (با بیش از 58 درصد مطالبه مردمی)، «ایجاد اشتغال» (با 39.7 درصد) و موضوع «تورم و ارزش پول ملی» (با 36.5 درصد) 3 اولویت اصلیای بودند که مردم اعلام کردند از رئیسجمهور آینده توقع دارند برای رفع آنها تلاش کند.
بر همین اساس سعید جلیلی چه در 5 مناظره خود با دیگر کاندیداها و چه در دیگر برنامههای تبلیغاتی خود، روی مساله اقتصاد و رفع دغدغههای مردم بسیار تاکید داشت. او که با شعار «یک جهان فرصت، یک ایران جهش؛ هر ایرانی یک نقش باشکوه» قدم به این دوره از رقابتهای انتخاباتی گذاشته بود، از روی آمار و ارقام و مطالعات و همچنین حضور میدانی در مناطق مختلف، توانست توجه مخاطب را از این حیث به خود جلب کند.
درباره معیشت و زندگی روزمره مردم که نباید مورد غفلت واقع شود، جلیلی بر هماهنگی ساختاری میان منابع موجود و میزان مصارف تاکید دارد و میگوید منابع با مصارف ما باید هماهنگ باشد. منابع ما باید انضباط لازم را داشته باشد. اگر منابع داشته باشید ولی تلف شود، شما چیزی نخواهید داشت. رئیسجمهور باید به انضباط مالی اولویت دهد و در ادامه اقتصاد مولد را شکل دهد. «معیشت و زندگی روزمره مردم نباید مورد غفلت واقع شود».
ارسال به دوستان
یادداشت روز
انتخاب رئیسجمهور برپایه بهروزترین تحولات جهانی
علی بهادریجهرمی*: اگر تا دهه گذشته جنبش عدم تعهد، به عنوان یک سازمان فرامنطقهای با نهادهای غربی مرزبندی مشخص داشت، اکنون نهادهای متعدد دیگری هم مانند بریکس و شانگهای در عین مرزبندی پررنگ با سازمانهای غربی، در معادلات منطقهای و جهانی، فعالانه ایفای نقش میکنند. توجه به این تحولات سازمانی و نهادی در عرصه بینالملل، برای انتخاب رئیسجمهور در ایران هم پراهمیت است.
1- ساختارهای قدیمی که در عرصه بینالمللی پس از جنگ دوم جهانی و ذیل سازمان ملل متحد تشکیل شدهاند، نیازمند بازنگری و اصلاح متناسب با شرایط کنونی جهان هستند. نسلکشی 9 ماه اخیر در غزه و ناتوانی نهادهای قضایی و سیاسی بینالمللی در توقف این نسلکشی، از آخرین شواهدی است که ناکارآمدی نهادهای بینالمللی را عیان کرده است. اکنون دیگر بخش عمدهای از حامیان قبلی نهادهای بینالمللی هم به این مسأله اذعان میکنند. علاوه بر این، بسیاری از سیاستمداران غربی هم با روشنتر شدن ابهاماتی پیرامون اجرای تصمیم نهادهای بینالمللی و استمرار سیاستهای غیرقانونی و بیاعتنایی به نهادهای بینالمللی، ناگزیر شدهاند اقلاً در بیان، به این تناقضات اعتراف کنند.
2- روابط پیچیده اقتصادی کشورها با یکدیگر، ملاحظات سیاسی آنها را هم تحتالشعاع قرار داده است. از آن طرف، تحدیدها و فشارهای متعدد اقتصادی برخی کشورها علیه سایرین و تبدیل آن به یک اهرم سیاسی در عرصه روابط بینالملل منجر به گسترش مخالفت با این اقدامات خلاف حقوق و حرکت به سمت نوعی اجماعسازی علیه این قبیل سوءاستفادهها شده است. در چنین فضایی، معاهدات دو و چندجانبه نقش بسزایی یافته است. به بیان دیگر، در فضایی که ساختارهای سابق قدرت و بازیگران دهههای 50 تا 70 میلادی در عرصه نهادهای بینالمللی، نحیفتر از همیشه شدهاند و نمیتوانند تصمیمات خود را عملیاتی کنند، معاهدات دو و چندجانبه در کنار سازمانهای نوظهور منطقهای و فرامنطقهای، نقش بسیار فعالتری را در معادلات فراملی ایفا میکنند.
3- با در نظر داشتن این 2 مقدمه، این ادعا به تایید کارشناسان زیادی رسیده که جهان در حال حرکت به سمت چندجانبهگرایی است. در چنین فضایی، بنا نهادن سیاست خارجی بر پایههای قدیمی قدرت و تاکید بیش از اندازه بر نهادهایی که کارکرد سابق خود را ندارند، عقبگرد به حساب میآید.
به بیان دیگر، تحولات جدید در عرصه منطقهای و بینالمللی، ایجاب میکند برای تنظیم سیاست و روابط خارجی، بهجای عطف 100 درصدی توجه به چند کشور خاص که سابق بر این اصلیترین کنشگران فعال بینالمللی به حساب میآمدهاند، سایر کشورها، نهادهای نوظهور و پیمانهای چندجانبه مورد توجه جدی قرار گیرند.
درک ناصحیح از فضای حاکم بر تحولات منطقهای و جهانی، موجب تصمیمگیری و تصمیمسازی غلط در داخل کشور هم میشود. علاوه بر این، تکیه بر نظمهای سابق قدرت و برنامهچینی برای پیشبرد سیاست خارجی بر پایه این نظمِ نحیفشده، خسارتهای چندنسلی هم برای ایران و ایرانیان در پی خواهد داشت: سرگرم شدن در زمینی که عملا مهلت بهرهبرداری از آن تمام شده است، فرصت بازیگری در زمینهای بکر و مناسبی را که اکنون در حال پا گرفتن است، سلب میکند؛ از این فرصت سلبشده، سایرینی که مترصد ایفای نقش فعال در نظم آینده جهان هستند، کمال بهرهبرداری را خواهند کرد. آن زمان دیگر در نظم شکلگرفته جدید در جهان، جایی برای ایفای نقش فعال ایران باقی نخواهد ماند. این همان خسارت محض و عقبماندگی چندنسلی است.
البته که میتوان و باید از همین حالا و با انتخاب درست رئیسجمهوری که درک صحیحی از تحولات منطقهای و جهان داشته باشد و سیاست خارجی خود را بر پایه بهروزترین فعل و انفعالات فراملی بنا نهاده باشد، جلوی تحمیل این خسارت محض را بر ایران گرفت.
سخنگوی دولت *
ارسال به دوستان
پردهبرداری روزنامهنگار برجسته از لاف نظامی سران اسرائیل
ارتش صهیونیستی اصلا آماده جنگ با لبنان نیست
این روزها ادعای سران ورشکسته رژیم صهیونیستی مبنی بر انجام عملیات نظامی در عمق خاک لبنان تبدیل به مهمترین بحث رسانههای عبری شده است. برخلاف خط و نشانهای بنیامین نتانیاهو، وزیر جنگ کابینهاش «یوآو گالانت» و رئیس ستاد مشترک ارتش کودککش اسرائیل، «هرتزی هالووی» درباره قریبالوقوع بودن یک حمله همهجانبه به لبنان اما در داخل جامعه صهیونیستها، این حرفها چندان جدی گرفته نمیشود. در واقع از همان زمان که هالووی در جمع همتایانش از شیخنشینهای خلیجفارس، طرح حمله به لبنان را علنی کرد، این صرفا به منزله لافی اسرائیلی برای درگیر کردن نظامی آمریکا در معرکه فعلی با حزبالله و حماس در نظر گرفته شده است. در این راستا، پیامهای واضح شفاهی و عملی حزبالله لبنان به تلآویو از جمله فیلمبرداری از حساسترین مراکز بندر حیفا توسط یک پهپاد و هشدار جدی سیدحسن نصرالله به قبرس درباره عدم دخالت در عملیاتهای نظامی رژیم صهیونیستی به اندازه کافی قدرتمند بوده که دیگر نیازی به چشمغره ایران به اسرائیل نحیف برای محکمکاری نباشد. حال یکی از برجستهترین کارشناسان رسانهای امور نظامی در سرزمینهای اشغالی، بر لاف بودن اظهارات نتانیاهو و کابینه جنگ وی در رابطه با حمله به لبنان مهر تایید زده است. «آلون بن دیوید» در یادداشتی که جمعه گذشته در روزنامه عبریزبان معاریو منتشر شد، فاش کرد اسرائیل در حال حاضر به هیچوجه برای یک کارزار گسترده در لبنان آماده نیست. این روزنامهنگار سرشناس گزارش داد خسارات وارد شده به ارتش عبری در غزه، به طور قابل توجهی توانایی آن را برای جنگ در جبهههای مختلف کاهش داده است.
او نوشت: «بیش از 500 خودروی زرهی در 9 ماه گذشته توسط مقاومت فلسطین در غزه آسیب دیده است و ارتش اسرائیل حجم بسیار بیشتری از مهمات را نسبت به برآوردها در تمام برنامههای جنگی خود مصرف کرده است. تهی شدن زرادخانه اسرائیل یکی از دلایلی است که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر[رژیم] اخیرا آمریکا را به توقف ارسال محمولههای تسلیحاتی متهم کرده و از آن به عنوان بهانهای برای آغاز نکردن کارزار مورد ادعایش در لبنان استفاده کرده است».
به نوشته بن دیوید، نیروهای نظامی صهیونیست به طور گسترده تحت تأثیر کارزار طولانی نسلکشی در غزه قرار گرفتهاند، زیرا تمام برنامههای عملیاتیشان بعد از 7 اکتبر برای یک جنگ چند هفتهای بود. تا امروز حداقل 666 سرباز اسرائیلی کشته و نزدیک 4000 نفر مجروح شدهاند و بیش از 11000 نفر نیز به درمان روانی نیاز دارند. او اعتراف میکند این نیروها از نظر جسمی و روحی خسته هستند و «اگر آنها را به اشغال جنوب لبنان دعوت کنیم... در بهترین حالت خود نخواهند بود». سرشناسترین گزارشگر جنگی رژیم صهیونیستی در ادامه میآورد: «اگر جنگی گسترده با حزبالله به ما تحمیل شود، [ارتش اسرائیل] با آنچه که دارد میجنگد و به دشمن آسیب میزند... اما فعلا نمیتواند دستاورد مهمی علیه حزبالله به دست آورده و به طور چشمگیری تغییری ایجاد کند».
او بر اساس واقعیات جبهه شمال فلسطین اشغالی، خروجی جنگ در خاک لبنان را چیزی متفاوت از تجربه دردناک شهرکنشینان صهیونیست نمیداند. بن دیوید مینویسد: «در عمر 76 ساله خود [ارتش صهیونیستی] هرگز برای یک جنگ 9 ماهه ساخته نشده است. در عوض [آن] به عنوان یک ارتش شوک ساخته شد که در لحظه لزوم فرماندهی، نیروهای ذخیره را بسیج کرده و در مدت کوتاهی قاطعانه [از نبرد]خارج میشود و به وضعیت عادی بازمیگردد».
این مجری برنامه دفاعی شبکه 13 اسرائیل همچنین فاش کرد اخیرا یک افسر ارشد ذخیره نیروی هوایی رژیم، نامهای به مقامات ارتش ارسال کرده و از آنها درخواست کرده «به مقامات ارشد سیاسی بفهمانند ارتش برای یک کارزار طولانیمدت در لبنان آماده نیست. بن دیوید دقیقا چنین نقل قولی از افسر مزبور داشته است: «شروع یک کارزار در لبنان در حال حاضر... ما را به سوی یک فاجعه راهبردی بزرگتر از 7 اکتبرسوق خواهد داد». این یادداشت در روزنامه معاریو همزمان با بازگشت گالانت از واشنگتن منتشر شد؛ جایی که به نقل از مقامات پنتاگون، وزیر جنگ اسرائیل چندان در مطرح کردن ایده حمله به لبنان جدیت نداشته و به همتایان آمریکایی گفته رژیم صهیونیستی به دنبال جنگ با لبنان نیست، بلکه دغدغه اصلیاش شهرکسازی در شمال فلسطین اشغالی است!
ارسال به دوستان
دیدگاه
مناظره بایدن و ترامپ ۱۶۰ ساله؛ واقعیت رژیم فاسد آمریکا
مهدی گرگانی: مناظره انتخاباتی میان جو بایدن رئیسجمهور آمریکا و دونالد ترامپ رئیسجمهور سابق این کشور در حالی پنجشنبه گذشته برگزار شد که کمپینهای انتخاباتی هر دو طرف منتظر نمایش کوبنده از سوی نامزدهای حزب خود بودند تا رایدهندگان آمریکایی را برای انتخاب آنها به سوی خود بکشانند یا دست کم از ریزش آرای خود جلوگیری کنند. با این حال مناظره ترامپ و بایدن به دلایلی به صحنه ناامیدی مردم آمریکا از هر دو نامزد دموکرات و جمهوریخواه بدل شد. اگر چه بیشتر کارشناسها و ناظران سیاسی در آمریکا بایدن را بازنده این مناظره خواندند اما ترامپ هم پیروز این میدان نبود.
1- مساله اولی که روی این مناظره سایه سنگینی انداخته بود سن بالای هر دو نامزد دموکرات و جمهوریخواه بود. بایدن ۸۲ ساله که علاوه بر مشکلات جسمی و فرتوت بودن، از زوال فکری و عقلی هم رنج میبرد در این مناظره آب سردی روی حزب دموکرات ریخت و باعث شد اغلب چهرههای دموکرات و رسانههای نزدیک به دموکراتها خواستار کنارهگیری وی از نامزدی در انتخابات شوند. یک مشاور ارشد حزب دموکرات در انتقاد از عملکرد بایدن در این مناظره آن را «افتضاح» توصیف کرد و گفت: «جو در همه چیز، انتقال پیام، محتوا، پاسخگویی، ارائه و زبان بدن بد بود. هیچ نقطه روشنی در این مناظره نداشت».
اما ترامپ هم اگر چه کمی از بایدن جوانتر است اما او هم با ۷۸ سال سن چندان سرحال به نظر نمیرسد و باید گفت ترامپ تنها در مقابل بایدن جوانتر است و نگرانی رایدهندگان آمریکایی طبق نظرسنجیهای انجام شده درباره سن هر دو نامزد انتخابات آمریکا وجود دارد، اگر چه این نگرانی درباره بایدن کمی بیشتر است. «ران دیسانتیس» یکی از نامزدهای انتخابات درونحزبی جمهوریخواهان پیش از این از هوشیاری ذهنی پایین رؤسای جمهوری فعلی و سابق برای ورود به کاخ سفید گفته بود و موضوع سن را از چالشهای مهم این دوره از انتخابات برشمرده بود.
2- بایدن و ترامپ روی هم ۱۶۰ سال دارند و همین الان هم سن برای ریاستجمهوری بالاست اما نکته اینجاست که هر کدام پیروز انتخابات باشند، در پایان دوران ریاستجمهوری یکی ۸۶ ساله و دیگری ۸۲ ساله خواهد بود و باید دید آنها اصلا میتوانند دوره ریاستجمهوری خود را به طور عمودی به پایان برسانند یا اینکه باید آنها را در سالهای پایانی دوره ریاستجمهوری با ویلچر جابهجا کرد.
3- از آنجا که دست هر دو رئیسجمهور فعلی و سابق آمریکا به لحاظ عملکرد خالی است، مناظره اخیر به میدانی برای دروغگویی، بیاخلاقی، توهینهای مکرر و اظهارات بعضا نژادپرستانه و ضدحقوق بشری تبدیل شد. ترامپ در حین مناظره بارها بایدن را به خاطر لکنت زبان و بعضا هذیانگویی مورد تمسخر قرار داد و بایدن نیز رفتار ترامپ را به گربههای خیابانی تشبیه کرد. از سوی دیگر بسیاری از ناظران و نهادهای حقوق بشری اظهارات ترامپ درباره فلسطینیها را نژادپرستانه خواندند و آن را زیر پا گذاشتن ارزشهای به اصطلاح آمریکایی خواندند. آنها اشارههای دونالد ترامپ به فلسطینیها و مهاجران را که گفته بود مشاغل سیاهپوستان آمریکایی را گرفتهاند، محکوم و این اظهارات را نژادپرستانه و توهینآمیز خواندند.
ترامپ در بخشی از این مناظره گفت بایدن «شبیه یک فلسطینی شده است». پل اوبراین، مدیر اجرایی عفو بینالملل آمریکا در واکنش به اظهارات ترامپ گفت: القای این موضوع که فلسطینی بودن به نوعی بد است بوی نژادپرستی و نفرت ضد عرب میدهد.
هنگامی که بحث درباره خروج آمریکا از افغانستان مطرح شد ترامپ و بایدن تنها درباره از دست رفتن جان سربازان آمریکایی در این کشور با یکدیگر مجادله کردند و هیچ یک از آنها درباره وضعیت وخیم مردم افغانستان و صدها هزار افغانستانیای که به واسطه سیاستهای واشنگتن در این کشور جانشان را از دست دادند، هیچ صحبتی به میان نیاوردند!
4- بسیاری از فعالان سیاسی کلکل رئیسجمهور فعلی و سابق آمریکا درباره توانشان برای بازی گلف و توهینهای مکرر به یکدیگر بر سر موضوعات مختلف و به میان کشیده شدن موضوعات مستهجن در مناظره را بسیار سخیف ارزیابی کردند. به نظر میرسد مناظره ترامپ و بایدن بسیاری از آمریکاییها را از کشورشان ناامید کرده و آن را یکی از نشانههای افول قدرت آمریکا در نظام بینالملل میدانند.
5- شاید بتوان کل مناظره اخیر انتخاباتی آمریکا را در این جمله ژوزف والش از سیاستمداران حزب جمهوریخواه خلاصه کرد. او گفت: ترامپ، ترامپ است. هر کلمهای که از دهان او خارج میشود چرت است اما بایدن نیز پیر و ناتوان به نظر میرسد. این قطعاً برای آمریکا کابوس است. به میان کشیده شدن موضوعات سخیف و غیراخلاقی در این مناظره سیاسی حساس که میلیونها بیننده داشت و در تعیین سرنوشت آمریکاییها بسیار تاثیر خواهد داشت ویترینی از واقعیت رژیم آمریکا را به نمایش گذاشت؛ فاسد، ضداخلاق و تهی از ارزشهای بشری.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|