آخرین فرصت
باربد بهراد: سـوت آغــاز، نفسهــای حبسشده، استادیومهای غرق در هیجان، چشمانی که روی نمایشگرها قفل شدهاند و البته رؤیای حفظ سهمیه آسیایی! اینجا جایی است که فوتبال ایران، با ۲ تنفس مصنوعی باقیماندهاش - استقلال و تراکتور - میخواهد ثابت کند هنوز زنده است، هنوز نفس میکشد و هنوز هم میتواند از زیر دست عربهای پولدار و ژاپنیهای منظم و کرهایهای سختجان، سهم خودش را از آسیا بگیرد. اما آیا واقعاً این رؤیا دستیافتنی است؟ یا اینکه باز هم باید حسرت گذشتههای طلایی را بخوریم و در آیندهای که مال ما نیست، غرق شویم؟
* ایران؛ یک فوتبال، ۲ چهره
روزگار عجیبی است. تیم ملی ایران در آخرین رنکینگ فیفا، جایگاه هجدهم دنیا را به خودش اختصاص داده؛ یعنی اگر قصه فقط قصه تیم ملی باشد، ما دومین قدرت آسیا هستیم اما وقتی نگاهت را از تیم ملی برمیداری و میاندازی روی باشگاهها، یک سقوط آزاد تمامعیار را میبینی. آخرین گزارش کنفدراسیون فوتبال آسیا (AFC) که بر اساس عملکرد تیمهای باشگاهی در رقابتهای آسیایی از سال ۲۰۱۶ تا امروز تنظیم شده، ما را به رتبه پنجم آسیا تنزل داده است. یعنی به اندازه ۴ تیم لیگ برتری که هفته آخر میفهمند در منطقه سقوط هستند، مضطربکننده!
دلیلش هم واضح است: فوتبال باشگاهی ایران در ۲ سال اخیر، به درد روزمرگی و رخوت دچار شده. سرمایههای انسانیاش را از دست داده، ستارههایش به لیگهای حاشیه خلیج فارس مهاجرت کردهاند و آنهایی هم که ماندهاند، بین زمین و هوا معلقند. سرنوشت سهمیه آسیایی ما حالا در گرو نتیجه ۲ تیمی است که هر کدام با زخمهای خودشان وارد این میدان میشوند؛ استقلال که هنوز خاطرات تلخ حذفهای پیاپی را در ذهن دارد و تراکتور که با چنگ و دندان از آخرین نفسهای آسیاییاش محافظت میکند.
* عربستان؛ حمله نفتی به فوتبال آسیا
روزگاری بود که عربها هر قدر هم خرج میکردند، باز هم نمیتوانستند جای ایران را در آسیا بگیرند اما حالا پولهای نفتی ریخته در پای باشگاههایشان و نتیجهاش شده اینکه الهلال، النصر و الاهلی با تانک از روی لیگ نخبگان آسیا رد شدهاند و التعاون هم در لیگ قهرمانان آسیا شگفتیساز شده. دستپخت همین پولها، ۲ قهرمانی الهلال در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۱ و یک نایبقهرمانی در ۲۰۲۲ بوده است. همین حالا هم اگر نگاه کنید، عربستانیها صدرنشین رنکینگ باشگاهی آسیا هستند. به لطف خریدهای نجومیشان، به لطف پروژههای غولآسایشان، به لطف لیگ جذابی که ساختهاند، به لطف قدرتی که به آن رسیدهاند.
از آن طرف، ژاپنیها در رتبه دوم ایستادهاند؛ همانهایی که با فوتبالی منظم، بدون نیاز به خریدهای فضایی، هنوز هم در سطح بالای آسیا رقابت میکنند. تیمهایی مثل یوکوهاما مارینوس، ویسل کوبه، کاوازاکی فرونتال و حتی سانفرس هیروشیما، هر سال در بالاترین سطح باشگاهی قاره رقابت میکنند و نگران سهمیهشان نیستند.
و کرهجنوبی؟ آنها که زمانی لیگشان پر از ترس برای رقبا بود، حالا با فقط یک نماینده در مرحله حذفی لیگ نخبگان آسیا، سومین تیم برتر قاره محسوب میشوند.
اما ایران؟ ۲ نمایندهاش هنوز باید برای سهمیه آسیایی بجنگند!
* جنگ سهمیه؛ لحظه تصمیم سرنوشتساز
ما از همان لحظهای که قرعهکشی انجام شد، فهمیدیم کار راحتی نداریم. استقلال افتاده جلوی النصر، تیمی که فقط کریستیانو رونالدو و سادیو مانهاش میتوانند هر خط دفاعی را نابود کنند. تراکتور هم باید به مصاف التعاون برود، تیمی که برخلاف اسمش، اصلاً همکاری نمیکند و با سرسختی تمام تا این مرحله آمده. این ۲ بازی فقط یک بازی معمولی باشگاهی نیستند، بلکه میدان جنگی هستند برای بقا.
اگر استقلال بتواند از سد النصر عبور کند، یعنی هنوز قدرت جنگیدن در سطح اول آسیا را دارد. یعنی هنوز میتواند زخمهایش را ببندد و برگردد و اگر تراکتور بتواند التعاون را حذف کند، یعنی فوتبال ایران هنوز حرفهایی برای گفتن دارد اما اگر این ۲ تیم شکست بخورند، باید به استقبال سقوط برویم.
* چرا این ۲ بازی مهمتر از همیشهاند؟
اگر ایران بتواند سهمیهاش را در رنکینگ AFC حفظ کند، دوباره به همان فرمت دوستداشتنی سهمیه ۱+۳ برمیگردیم؛ یعنی ۳ تیم مستقیم در لیگ نخبگان و قهرمانان و یک تیم در پلیآف. اما اگر این ۲ بازی را ببازیم، باید جایگاهمان را به قطر بدهیم و خداحافظی کنیم با روزهای خوش. این یعنی همان سناریویی که هیچکدام از ما دوست نداریم تجربه کنیم.
این ۲ بازی، نه فقط برای استقلال و تراکتور، که برای تمام فوتبال ایران مهم است. این آخرین شانس ما برای نشان دادن این است که هنوز در آسیا زندهایم؛ که هنوز میتوانیم در برابر پولهای نفتی بایستیم.
آیا استقلال و تراکتور میتوانند از پس این مأموریت سنگین برآیند؟ یا ما باید از حالا برای آیندهای بدون سهمیه کامل آسیایی آماده شویم؟
پاسخ این سؤال، همان جایی است که توپ در آن میغلتد. مستطیل سبز که همیشه حقیقت را میگوید.