11/ارديبهشت/1404
|
09:49
۲۲:۳۹
۱۴۰۴/۰۲/۱۰

مقام شامخ شده

به نام خدا
انشاء به مناسبت روز معلم
خانم اجازه ما روز معلم را خیلی دوست داریم. چون هم پدرمان معلم است. هم شما معلم هستید.
پدرم همیشه می‌گوید باید مقام شامخ معلمان را ارج بنهیم. من هم امروز با انشایم می‌خواهم مقام شما را شامخ کنم.
دیروز پدرم می‌گفت وزارتخانه برخی شامخ‌ها را شکسته مثلا پاداش پایان خدمت پدرمان همچنان قرار است برسد، خانم شما می‌دانید از کجا؟
 تازه پدرم می‌گفت یکی دیگر از کارهای شامخ‌ساز دولت برای معلمان این است که بعد از بازنشستگی به‌خاطر عشق زیاد همچنان کلاس خصوصی داشته باشند، من تشکر می‌کنم از دولت ولی خانم؛ پدر ما دیگر اعصاب ندارد و نمی‌تواند شامخ شود به‌خاطر همین به اسنپ می‌رود.
 راستی خانم رتبه شما پیدا شده؟ رتبه پدرمان گم شده و هر روز دنبالش می‌گردد که حقوقش اضافه شود.
پدرم می‌گوید بعضی رتبه‌ها قاطی شده؛ بعضی‌ها رتبه‌های کناری‌شان را برداشته‌اند! کاش شماره می‌زدند که گم نشود.
تازه یک چیز دیگری هم گمشده که اسمش صندوق است؛ پدرم هر روز نفرین می‌کند برای کسانی که صندوق را برداشتند و سر جایش نگذاشتند. پدرم می‌گوید این یکی دیگر مثل رتبه‌ها نیست که بگردیم پیدایش کنیم چون آش را با جایش برده‌اند. من نتیجه می‌گیرم که پدرم آش خیلی دوست دارد و ناراحت شده که چرا صندوق آش را با جایش برده‌اند.
خانم چرا همه چیزهای معلم‌ها گم می‌شود یا آنها را برمی‌دارند؟ نمی‌شود بعضی وقت‌ها چیزهای دیگری را هم گم کنند مثلا چیزهای دکترها و مهندس‌ها را؟ می‌ترسم شامخ معلمان هی کمتر بشود.
خانم اجازه به خاطر همین شامخ است که همسایه‌مان اقدس خانم همش دنبال یک عروس معلم برای پسرش هست؟ البته گفته حق‌التدریس نباشد. خانم اجازه شما حق‌التدریس نیستید؟ راستی خانم شما شامخ هم هستید؟ خانم اجازه اگر به همه معلم‌ها شام، شامی بدهیم شامخ می‌شوند؟

ارسال نظر
پربیننده