شهید رئیسی در میانه تقدیس و تخریب
محمد رستمپور: «کِی، کجا، چطور؟» این نخستین واکنش ایرانیان بود به همهمهای که گوشی به گوشی، گوش به گوش میپیچید، در بعدازظهر گرم یکشنبه سیام اردیبهشت 1403. وقتی خبر از «فرود سخت» به «سفر زمینی» و بعد به «مفقودی» تبدیل شد. شوک، بهت و حیرت از امکان چنین اتفاقی در ساعات نخست، اندکاندک تبدیل شد به دلنگرانی، ناراحتی و تلخکامی. حتی سرسختترین رقبای سیاسی رئیسجمهور هم از شنیدن اخبار خشنود نبودند. رئیسی برای محبوبیت نجنگیده بود، بازی و بازیگری بلد نبود و چیزی از «برندینگ» نمیدانست. 3 عنصری که به داغترین خبر سال تبدیل شد، رئیسی را تعریف میکرد: «بعدازظهر یکشنبه، کوههای ورزقان، سانحه هوایی». 2 روز بعد مداحی دلسوخته خواند «آخه حاج آقا تو کوهها چی کار میکردی عزیز من؟» پر بیراه نمیگفت. محل سانحه چه نسبتی با یک حکمرانی معمول داشت؟ کدام مقام دولتی در آن منطقه دیده شده بود؟ سانحه سقوط هلیکوپتر همیشه اتفاق نمیافتد. شاید فردای حادثه وقت بررسی سوانح هوایی فهمیدیم این حادثه یکتاست. چون غیرمعمول است. سیدابراهیم رئیسی، هر چه بود یا نبود، پرکار و مسؤولیتپذیر بود. از بحران، از واقعه، از خطر، از پیشامد فرار نمیکرد و چالش را میپذیرفت. آن که با همه تذکرها و تمجیدهای رهبر صدیق انقلاب، با همه آمارها و استنادات داخلی و بینالمللی، با همه ادراکها و پیمایشهای اجتماعی و اقتصادی، کارآمدی مشخص او را نمیپذیرفت یا در اخلاص حیرتانگیز او تشکیک میکرد، در پرکاری و مسؤولیتپذیری او تردیدی نداشت. شب و روزش را به هم میدوخت و تا دورترین نقاط میرفت تا موضوعی را حل کند و اگر حل یک موضوع، زمان میبرد؛ تسکین میداد. مشکلات، ناهنجاریها، دشواریها، تبعیضها و فسادها، دردناکتر از تحریم است. رئیسجمهور این را فهمیده بود. تحریم، اگر هم حل شود، در نبود ایده، در نشناختن فوریتها، در ندانستن اولویتها، فرصت از دست میرود. سیدابراهیم رئیسی فرصتشناس بود اما فرصتطلب نبود. کارها را به عقب نمیانداخت، بحرانها را تلنبار نمیکرد. کارمند نهاد ریاستجمهوری نبود، رئیسجمهور کشوری 85 میلیونی بود. طعنهها و تخریبها، حسادتها و جهالتها و از همه مهمتر، فرعیات گولزنندهای که به اولویتها تبدیل میشود، او را تهدید میکرد. تهدید یک رئیسجمهور، به خطر انداختن جان او نیست، بلکه به خطر انداختن قصد و برنامه و طرح و نقشه راه او است. بزرگترین هنر رئیسی این بود که نشان داد آن دوگانه مذاکره - جنگ ساخته شده در ذهن ایرانی که اتفاقاً در بیان رهبر انقلاب به هم خورده، جعلی است. قرار نیست کشور را به خواست این و آن معطل کنند. قرار نیست منتظر بسته و پیک غرب باشند. قرار نیست برجام و اینستکس مسأله آب خوردن مردم را حل کند. فکری که غرب را کدخدا میدید، نمیتوانست حکمرانی ایرانمایه شکل گرفته در دولت سیزدهم را ببیند. در گام اول، «انکار» رخ داد و در گام دوم، «تحریف». دلسوزی برای منافع ملی ایجاب میکرد برخی نقشهای جناحی بیرون بیایند و کل یک نمودار را تابلو کنند، نه فقط ماههایی که رئیسی رئیسجمهور شده. رئیسی در حال و هوای دیگری بود. اطرافیان به در و دیوار میزدند، جوابیه مینوشتند و کلماتی در سخنرانیاش میگنجاندند اما او تصمیم دیگری گرفته بود. تصمیم گرفته بود شجاع باشد و تصمیمات مهم بگیرد. شهریور 1402 رهبر انقلاب در دیدار دوم هیات دولت سیزدهم تصریح کردند «این دولت فردا را قربانی امروز نکرد» و البته «مشکلات معیشتی مانند گرانی مسکن و اجاره خانه باعث میشود همه کارهای خوب و پرزحمت دولت تحتالشعاع قرار گرفته و از چشمها دور بماند». یک سال پس از شهادت تلخ سیدابراهیم رئیسی، 2 جریان تصویرساز از دولت نیمهتمام سیزدهم پدید آمده است؛ جریان تخریب در ادامه همان جریان غربگرایی است که به چیزی جز مذاکره برای مذاکره و جذب سرمایه از طریق فروش داراییهای سیاسی مانند هویت برآمده از فعالیت مجاهدانه در تبدیل انرژی هستهای به یک نیروی برنده چارهساز در حوزههای درمانی و دارویی و انرژی فکر نمیکند و جریان تقدیس که گمان میکند در مقام دفاع از رئیسجهمور مظلوم و نجیبی که در پی صندلی و میز نبود، باید تاریخ جمهوری اسلامی را زیر و رو کند. تخریب و تقدیس، هر دو با میراثی که دولت سیزدهم بویژه اهتمام شخص رئیسجمهور برای ایران باقی گذاشت، کاری ندارند: درونزایی و ایرانیگرایی. سیدابراهیم رئیسی اگر از نظر فرصتشناسی و اهتمام به کارهای بزرگ به امیرکبیر شباهت یافته و دولت سیزدهم اگر از نظر تمرکز بر اولویتها و اهداف، علاوه بر بهرهمندی از حمایت رهبر انقلاب، به تصریح خود ایشان به تمجید نیز دست یافته، جز این نبوده که به ایدهای درونی و سازوکاری ایرانی برای پیشرفت دست زد. سیدابراهیم رئیسی بیآنکه ادعا کند و بیآنکه جار بزند، جریان سوم حکمرانی را شکل داد. جریان سوم حکمرانی یعنی طراحی ایده کلان اداره کشور بر اساس یک الگوی درونزا که همزمان با پیشبرد امور در قالب رفع تحریم در مذاکره، به فکر خنثیسازی تحریم از طریق غلبه بر چالشها مبتنی بر شکلی از سرمایهگذاری بومی است. اگر اقتصاد مقاومتی بخواهد یک کالبد و تجسد بروکراتیک داشته باشد و درونزایی، بروننگری، عدالتمحوری و مردمبنیادی را پیاده کند، در دولت سیزدهم هویدا میشود اما این گونه نیست که دولت سیزدهم در عمر کوتاهش در تمام این خصایص موفق بوده باشد و البته تنها دولت سیزدهم به این مهم دست یافته باشد. پاسداشت سیدابراهیم رئیسی و مجاهدتش به این است که آرمانش و مقصودش زنده بماند. نصاب جدید خدمتگزاری که سیدابراهیم رئیسی آن را تأسیس کرد و رهبر انقلاب بدان تصریح کردند، به این است که همچون او، مرزبندی صریح با دشمن پدید آید اما از برخوردهای تند و زشت و عصبی پرهیز شود. ماندگاری نام شهید جمهور به بقای مرام و راه و مشی و رفتار او بستگی دارد و بقای سیدابراهیم رئیسی به این است که کار او فراگیرشود. فراگیری به تبیین نیاز دارد و تبیین، تدریج میطلبد.