سیاستی که بود و سرمایهساز
علی کاکادزفولی: دهه ۱۳۹۰ یکی از پرچالشترین ادوار سیاست معاصر ایران بود. این دوره که با شعار «تدبیر و امید» آغاز شد و امیدهای بسیاری را برای بهبود شرایط برانگیخت، در ادامه با پیچیدگیهای داخلی و خارجی مواجه شد. حاکمیت رویکردهای تکنوکراتیک و اتکا به مدیریت اداری صرف، بهتدریج شکاف دولت - ملت را تعمیق کرد و نوعی واگرایی اجتماعی پدید آورد. در سایه یک بروکراسی سنگین و بیروح، مشارکت سیاسی شهروندان کاهش یافت و سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی آسیب دید. بسیاری از مردم حس میکردند منافع ملی و مطالبات عمومی در کشاکش کشمکشهای جناحی و بازیهای قدرت به حاشیه رفته است. حاصل آن فضای سیاسی، کمرنگ شدن «اعتماد» میان مردم و کارگزاران بود که در رویدادهای اواخر آن دهه آشکار شد. در چنین بستری، جامعه تشنه گفتمانی متفاوت بود که سیاست را به سرچشمههای اصیل خود بازگرداند؛ گفتمانی که میتوان آن را «سیاست پاک» نامید؛ این ایده سیاسی - اخلاقی در برابر سیاستبازیهای آلوده به مطامع شخصی و جناحی قد علم کرد و زمینهساز ظهور رئیسجمهوری شد که اخلاق و منافع ملت را توأمان در کانون حکمرانی خود قرار داد؛ سلوک سیاسی آیتالله شهید سیدابراهیم رئیسی که در آغاز دهه ۱۴۰۰ به ریاستجمهوری رسید، تجلی بارز چنین رویکردی بود.
* سیاست پاک نقش سیمرغ است بر قالی سیاست
«سیاست پاک» را میتوان به مثابه سیاستورزی در تراز اخلاق سیاسی تعریف کرد. این مفهوم بر چند اصل بنیادین استوار است؛ تقدم منافع ملی بر مطامع جناحی، فراجناحیبودن و تعامل با همه جریانها، صداقت، تواضع و پاسخگویی در برابر مردم، سرمایهسازی و نه سرمایهسوزی. سیاست پاک هرگز مصلحت و منافع ملت را قربانی سودای قدرتطلبی باندی و جناحی نمیکند. در این رویکرد، مسؤولیتپذیری در قبال منافع ملی، جایگزین بدهبستانهای پشت پرده میشود و سیاستمدار به هیچ کانون قدرتی جز اراده عمومی و مصالح کشور وامدار نیست.
سیاست پاک به دور از تعصبات حزبی، با تمام جریانهای سیاسی و فکری تعامل سازنده دارد و به انسجام ملی میاندیشد. حاصل چنین رویکردی، پرهیز از حاشیهسازیهای تفرقهانگیز و مدیریت حکیمانه اختلافات برای حفظ ثبات سیاسی است.
سیاست پاک بر اخلاق حکمرانی تأکید دارد؛ صداقت در گفتار، فروتنی در رفتار و مسؤولیتپذیری برابر افکار عمومی. سیاستورزِ پاک به جای گرفتار شدن در نردبان بروکراسی و تکبر فرعونمأبانه، خود را خادم مردم میداند نه صرفاً حاکم بر مردم. او به میان جامعه میرود، شفاف عمل میکند و از پذیرش خطا ابایی ندارد.
ثمره سیاست پاک، سرمایهسازی است، نه اتلاف سرمایهها. هر تصمیم و اقدام در این چارچوب به تقویت منابع ملی و نهتنها حفظ بلکه ارتقای سرمایههای انسانی یعنی اعتماد، مشارکت و همبستگی مردم میانجامد. برخلاف رویکردهایی که با وعدههای بیعمل و سیاستهای پرهزینه، اعتماد عمومی را میسوزانند (که در دهه 90 هم هزینههای زیادی را به کشور وارد کردند) سیاست پاک اعتمادآفرین و امیدساز است.
* وفاداری به خیر جمعی؛ وجه تمایز از سیاستبازیهای مرسوم
یکی از ویژگیهای برجسته شهید رئیسی در سپهر سیاسی ایران، رویکرد فراگفتمانی او بود که منافع ملی را به هیچ رو قربانی معاملههای جناحی نکرد. شهید رئیسی وامدار هیچ حزب و جناحی نبود و همین استقلال رای، دست او را در پیگیری مصلحت عموم باز گذاشت. اگر در سالهای پایانی دهه ۱۳۹۰ برخی سیاستمداران برای رضایت همپیمانان سیاسی یا لابیهای قدرت، حاضر به کوتاهآمدن از منافع ملی شدند، رئیسی این رویه را کنار گذاشت. او مشروعیت خود را از مردم میگرفت، نه از سازش با جناحهای سیاسی ذینفع، بنابراین تصمیماتی اتخاذ میکرد که هرچند ممکن بود به مذاق اقلیتی خوش نیاید اما در بلندمدت خیر جمعی را در بر داشت. وی نشان داد حکمرانی اگر وامدار جناحها نباشد، منابع ملی را وجهالمصالحه نزاعهای سیاسی نمیکند. نتیجه چنین رویکردی، تصمیمات شجاعانهای بود که هرچند در کوتاهمدت برای برخی گروههای صاحب نفوذ ناخوشایند جلوه میکرد اما در بلندمدت اعتماد مردم را به خود جلب کرد. این وفاداری به خیر عمومی همان نقطهای است که سیاست پاک را از سیاستبازیهای مرسوم متمایز میکند.
شهید رئیسی از ابتدای حضور در رقابتهای سیاسی، خود را نامزدی فراجناحی معرفی کرد و بر همگرایی تأکید داشت. در دوران ریاستجمهوری او، در عمل آشتی ملی و همگرایی اجتماعی تقویت شد، با اینکه به طور رسمی هیچ شعاری در این زمینه داده نشد.
برخلاف پیشینیانی که گاه با ادبیات تند، نیمی از جامعه یا جناح رقیب را طرد میکردند، رئیسی کوشید رئیسجمهور همه مردم ایران باشد. او در عمل نشان داد شنیدن صدای مخالف و تعامل با منتقدان نه تهدید که فرصتی برای استحکام حکومت مردمی است. در فضای ملتهب سالهای اخیر که عدهای در داخل و خارج، بر طبل تفرقه و دوقطبیسازی میکوبیدند، رئیسی با درایت و تعامل سازنده با همه جریانهای سیاسی توانست فضا را به سمت آرامش و همدلی سوق دهد.
سیاست خارجی او نیز به دور از جناحبندیهای داخلی، بر محور عزت ملی و مصلحت عمومی استوار بود به طوری که موفق شد اجماع نسبی نخبگان را در موضوعاتی نظیر پیوستن به پیمانهای منطقهای و گسترش روابط متوازن جلب کند. حاصل این رویکرد فراگیر، کاهش تنشهای سیاسی داخلی و بازگشت ثبات به صحنه سیاسی کشور بود. دولت سیزدهم به جای دامن زدن به رقابتهای جناحی، خود را خادم ملت با هر گرایش و سلیقهای دانست. چنین رویهای درواقع به نوعی خلاف جریان سیاستزدهای بود که حتی در زمان خدمترسانی هم سعی در جداسازی بخشهای مختلف جامعه از یکدیگر داشت و «تمام مردم» را «جمهور» خود نمیدید. رئیسی نماد مدیریتی شد که متعلق به همه مردم تصویر میشد و به این ترتیب سرمایههای انسانی نظام را در طیفهای مختلف جامعه گسترش داد؛ پاسخی به نیازی که در دوران واگرایی دهه 90 بیش از پیش احساس میشد.
* نه از غبارِ فرعون خبری بود و از نقشِ تفرعن
یکی از تفاوتهای معنادار سیاستورزی شهید رئیسی با اسلاف تکنوکرات خود، تأکیدش بر مدیریت میدانی و مردمی در برابر مدیریت «پشتمیزی» بود. در دولتهای گذشته، بروکراسی پیچیده و تشریفات اداری گاه مسؤولان را از متن جامعه دور میکرد و به پیدایش طبقهای خاص از مدیران فربه انجامید که نه فقط از رنجها و مطالبات واقعی مردم که حتی از مدیران خود نیز فاصله گرفته بودند. رئیسی کوشید این بروکراسی فرعونمآبانه را درهم بشکند؛ او به جای محصور شدن در حصارهای امنیتی و اداری، مستقیما به میان مردم میرفت و حضور بیواسطهاش بارقه امید را در دل آنها زنده میکرد. سبک رفتاری شهید رئیسی بر پایه احترام، شفافیت و مسؤولیتپذیری بنا شده بود. شاید یکی از دلایل اصلی همراهی و همدلی بیسابقه مردم با دولت او نیز همین صداقت و تواضع در مواجهه با مسائل کشور بود. رئیسی زبان دوپهلو و مصلحتاندیشیهای پشت پرده را کنار گذاشت و با صراحت لهجه، مردم را محرم خود دانست. زمانیکه مشکلی پیش میآمد، به جای فرافکنی، صادقانه با مردم در میان میگذاشت و برای جلب مشارکت عمومی در حل آن تلاش میکرد. این رویکرد شفاف و پاسخگو، یادآور سنت سیاستمداران راستین ابتدای انقلاب بود که قدرت را به عنوان امانتی برای خدمت باور داشتند.
* او کسی بود که دوباره ما را به یاد خودمان آورد
در سالهای پایانی دهه 90 اعتماد عمومی به نهاد دولت چنان آسیب دید که بعضی سیاستگذاریها فاصله مردم از نظام سیاسی را به میزان قابل توجهی افزایش داد. اما شهید رئیسی با عملکرد خود تلاش کرد این روند را معکوس کند و اعتمادهای از دست رفته را دوباره احیا کند. یکی از خصوصیات مردم ایران همین است که به کسانی بیشتر اعتماد میکنند که آنها را از خودشان بدانند؛ کسانی که از جنس خودشان باشند؛ با گوش آنها بشنوند و با چشم آنها ببینند و دولت سیزدهم مصداقی از این قاعده بود. نمود عینی این اعتمادسازی را میتوان در واکنش جامعه به خبر شهادت رئیسی مشاهده کرد. تشییع تاریخی پیکر شهید رئیسی در شهرهای مختلف کشور، تنها یک مراسم رسمی نبود، بلکه به گفته ناظران جلوهای از قدرشناسی ملتی بود که صداقت در رفتار و عمل را از نزدیک لمس کرده بودند. حضور خیل میلیونی مردم در وداع با رئیسجمهوری که تا واپسین لحظات عمر خود را وقف خدمت به آنان کرده بود، نشان داد اخلاص و پاکدستی، هنوز بزرگترین سرمایه یک مسؤول در نگاه ملت است. به بیان جامعهشناختی، دولت رئیسی توانست روند نزولی اعتماد را مهار کند و با تقویت حس همبستگی و مشارکت عمومی، پایگاه اجتماعی نظام را مستحکمتر از قبل کند. این دستاوردی نرمافزاری و بیبدیل بود که در کنار موفقیتهای عمرانی یا اقتصادی اهمیت مضاعف دارد، چرا که سرمایه اجتماعی، پشتوانه اصلی تابآوری ملی در برابر بحرانهاست. شهید سید ابراهیم رئیسی در عمر کوتاه ریاستجمهوری خود کوشید سیاست را به ساحت فضیلت اخلاقی بازگرداند و الگویی از حکمرانی به یادگار گذاشت که میتواند راهگشای آینده ایران باشد. سیاستورزی پاک او نشان داد حتی در روزگار پیچیده کنونی نیز میتوان قدرت را وسیلهای برای خدمت و تعالی جامعه قرار داد، نه بستری برای نزاعهای تنگنظرانه.
او خواست به کارگزاران بیاموزد «سیاست پاک» نه یک آرمانشهر دستنیافتنی که یک امکان واقعی در سپهر حکمرانی است؛ امکانی که با اراده و ایمان میتواند محقق شود. میراث شهید رئیسی برای نسل آینده مدیران ایران، ارزشی دوچندان دارد: اینکه برای نوسازی اعتماد و نیروهای اجتماعی چارهای جز پایبندی به اصول اخلاقی و مردممحوری نیست. چنین الگویی، اگر تداوم یابد، قادر است چرخه معیوب بیاعتمادی و واگرایی را بشکند و فصل نوینی از سیاستورزی را در تاریخ ایران رقم بزند.