12/خرداد/1404
|
10:46
۲۳:۱۳
۱۴۰۴/۰۳/۱۰
سرانجام وحید امیری به صورت رسمی و با نظر باشگاه از پرسپولیس جدا شد

جنتلمن یکرنگ

مهدی طاهرخانی: قصه قرمزها با وحید امیری، کم‌وبیش از آن گل تاریخی شروع شد. گلی که زد، تقریبا آفساید بود. اگر آن روز «وار» بود، خط می‌کشیدند و قطعا گل مردود می‌‌شد اما نبود مثل همین لیگ بیست‌وسوم که گولسیانی گل قهرمانی‌ را به مس‌ رفسنجان زد و وار نبود. تاج بابت دومی عذر خواست اما اولی یتیم بود و کسی گردن نگرفت آن را.
اگر وحید آن گل را در لباس نفت تهران به پرسپولیس نمی‌زد، یکی دو هفته بعد، شاگردان برانکو جام را مقابل راه‌آهن بالای سر می‌بردند. برانکو، همه‌ چیز را حساب کرده بود. حتی مساوی در همان بازی را، که با برد هفته آخر، قهرمانی قطعی می‌شد اما ...
اما همان پرتاب اوت و تک‌به‌تکِ وحید امیری و عجیب‌تر از آن، واکنش سوشا مکانی، همه‌ چیز را بر باد داد. یک فصل زحمت بازیکنان رفت روی هوا. یک گل، یک اشتباه و یک جام که از پرسپولیس گرفته شد.
آن روزها، خیلی‌ها می‌گفتند وحید امیری، سیدجلال حسینی و علیرضا بیرانوند با علیرضا منصوریان راهی استقلال می‌شوند. 
حرف بی‌راهی هم نبود. بیرانوند آن‌ موقع‌ها از ارادتش به آبی‌ها می‌گفت، سیدجلال از عدم انتخابش توسط برانکو در ابتدای لیگ پانزدهم ناراضی بود و وحید. او مثل همیشه آرام بود. نه مثل بیرانوند وانمود می‌کرد آبی است، نه مثل خیلی‌های دیگر، شعار می‌داد. فقط ساکت بود. مردی که در زمین حرف می‌زد.
از لای پای سوشا مکانی جام را ربود و عجیب اینکه همان گل بهانه‌ای  شد برای ۵ قهرمانی متوالی پرسپولیس. گاهی تنها یک شکست، می‌شود شالوده یک عصر باشکوه. برای پرسپولیس، آن باخت شاید چنین نقشی را داشت.
حالا وحید امیری رفته. بی‌سروصدا. بدون حاشیه و جنجال. مردی که هیچ‌وقت از خیل میلیونی هواداران افراطی پرسپولیس طمع نکرد و برای خویشتن ارتش مجازی نساخت. 
نه به کسی اتهام زد، نه پشت این و آن حرف. مادامی که لباس سرخ را بر تن داشت آقا بود، باوقار، ساکت واقعی حتی واقعی‌تر از ساکت الهامی!
وقتی مصدومیتش تمام شد، کارتال درست مثل همه مربیان قبلی، او را فیکس گذاشت. مهره مار داشتن یعنی همین.
کارتال مجنون وحید نبود ولی به‌ وضوح او را می‌خواست. آنطور که خبر موثق داشتیم همین فروردین، گفته بود: بین امید و وحید، فقط یکی می‌ماند. نگفت امید قطعاً می‌رود. شاید چون وحید ۳۷ ساله است و امید ۳۳ ساله، انتخاب برای کارتال ساده‌تر شد. مخصوصا وقتی سیاست باشگاه کم کردن میانگین سنی تیم شد.
در لیگ ۲۴ وحید فقط یک بار مصدوم شد، در بازی با ملوان دقیقه ۵+۹۰. ضربه‌ای به پشت زانو. خودش می‌گوید شاید برنامه درمانش درست نبود. یک مصدومیت نه چندان بزرگ که بیش‌ از حد کش پیدا کرد. 
و حالا... در پرسپولیس به پایان خط رسیده است.
شاید اگر اندکی در فضای مجازی بیشتر حضور داشت، اگر چند دوست رسانه‌ای پر شالش بودند، امروز می‌ماند. 
اما انتخاب کارتال بود‌ و باید به آن احترام گذاشت. برای هر تیم موفقی، حرف سرمربی  حجت است. 
دست آخر قرعه ماندن به نام امید عالیشاه افتاد اما هنوز نیمچه اختلافاتی درباره مدت قراردادش هست. یک سال؟ 2 سال؟ بند تمدید؟ 
هر چه هست، اگر امید بتواند سالم بماند و در بیش از ۵۰ درصد رقابت‌ها حاضر باشد، چرا نماند؟ سال بعد و حتی سال بعدترش. همان‌طور که وحید امیری تا ۳۷ سالگی دوام آورد.
چه چیزی از این بهتر که حتی در آخرین بازی‌هایش با لباس قرمز، فیکس بود و عالی بازی کرد. 
هر مربی دست آخر مجبور به یک انتخاب می‌شود و چه خوب که هواداران پرسپولیس بعد شنیدن این خبر دچار انشقاق و چنددستگی نشدند. هیچ آفتی بدتر از چندصدایی نیست.
مرسی از وحید امیری که جنتلمنانه این محبت را در حق محبوب ابدی‌اش کرد.
خودش می‌داند و ما که چه محبتی در حق پرسپولیس کرد.
خداحافظ جنتلمن واقعی. هنوز یک قدم هم از ما دور نشده‌ای، دل‌مان برای یکرنگی‌ات تنگ شد.
چه کیمیایی است این یکرنگی!

***
امیری بی‌پیرایه، جاودانه در قلب پرسپولیس
وداع با سرباز بی‌سلاح

پرونده‌ وحید امیری در پرسپولیس، بی‌سروصدا بسته شد؛ نه اشکی، نه تشویقی، نه حتی یک قاب خداحافظی. فقط یک جمله‌ خشک از مدیرعامل باشگاه کافی بود تا پررنگ‌ترین صفحه‌ یک دهه افتخار، به حاشیه رانده شود. بازیکنی که از قهرمانی‌ها آمده بود، با سکوت کنار گذاشته شد. وحید امیری را شاید نشود در قاب‌های بزرگنمایی ژورنالیستی جا داد. نه دنبال جنجال بود، نه اهل مصاحبه‌های تیترساز اما هر جا پرسپولیس زخمی بود، امیری مُسکن شد؛ در دفاع، در حمله، در میانه، هر جا لازم بود. آچار فرانسه؟ کم است. وی «جعبه‌ ابزار متحرک» پرسپولیس بود، همیشه آماده، همیشه مؤثر. شاید هنوز باورش سخت باشد که بازیکنی با رکورد ۱۲۷ پیروزی در تاریخ لیگ برتر با پیراهن پرسپولیس، بدون هیچ مراسمی کنار گذاشته شود. بازیکنی که در ۲۵۴ بازی، ۲۶ گل زد، ۴۱ پاس گل داد، ۲ پنالتی گرفت و مهم‌تر از همه، حتی یک بار هم کارت قرمز نگرفت. مردی با انضباط ارتشی، بی‌سروصدا و بی‌ادعا اما مؤثر و تعیین‌کننده. امیری نه فقط یکی از ۶ بازیکن پرافتخار تاریخ باشگاه بود، بلکه «ضمانت‌نامه‌ای» برای روزهای سخت هم بود. هر بار کادر فنی از کمبودها شکایت داشت، نگاه‌ها می‌رفت سمت همان شماره‌ای که در زمین بی‌صدا می‌دوید. امیری را باید در کلاس بازیکنانی گذاشت که نمی‌درخشند اما تیم را روشن نگه می‌دارند. شمع‌هایی که خود می‌سوزند تا قهرمانی‌ها روشن بمانند. او برای پرسپولیس گل قهرمانی زد، در داربی هم گل زد و هم گل ساخت، بازی برگرداند، بحران حل کرد و پست‌هایی را پوشش داد که حتی خودش هم احتمالش را نمی‌داد. اما پایان کارش؟ یک جمله ساده از درویش؛ همان مدیری که در این سال‌ها بارها نشان داد برای آدم‌ها، عددها مهم‌تر از خاطره‌هاست. این وداع بی‌کلام، دردی است شبیه رفتن پدر از خانه‌ای که خودش ساخته. خانه سر جایش هست اما بی‌روح، بی‌گرما. هوادار شاید عادت کرده باشد به رفت‌وآمد ستاره‌ها اما فراموش نمی‌کند مردی را که بی‌ادعا بازی کرد، بی‌هیاهو رفت و با غرورش ایستاد؛ حتی در روزی که باید به احترامش بلند می‌شدند اما سکوت کردند. امیری را دیگر در ترکیب فصل آینده پرسپولیس نمی‌بینیم اما جای پایش روی چمن آزادی، در ذهن هوادار و در تاریخ پرسپولیس باقی می‌ماند. نه به خاطر عددها، نه به خاطر جام‌ها؛ به خاطر اینکه وقتی همه شعار می‌دادند، او کار می‌کرد. او رفت اما این سوال ماند: پرسپولیس بدون امیری، چقدر از خودش را از دست داد؟

ارسال نظر