20/خرداد/1404
|
10:14
۲۲:۵۳
۱۴۰۴/۰۳/۱۹
بررسی آماری شیوه سانس‌دهی در سینمای ایران و تأثیر آن بر فروش فیلم‌ها

معمای گیشه‌های ما

میلاد جلیل‌زاده: هنوز فصل بهار به پایان نرسیده که زمزمه‌هایی مبنی بر سومین موج اکران فیلم‌های سینمایی شنیده می‌شود. «پیر پسر»، ساخته جنجالی اوکتای براهنی که جزو نمایش‌های ویژه جشنواره فجر در بخش خارج از مسابقه بود و اخیراً توسط پخش‌کننده آن، ابراهیم عامریان اعلام شده که بدون ثانیه‌ای حذف یا تغییر پروانه نمایش گرفته است، یکی از پرسر و صداترین اکران‌هایی است که در موج سوم امسال قرار شده روی پرده برود. صحبت‌هایی درباره اکران فیلم «زن و بچه»، ساخته سعید روستایی هم می‌شود که احتمالاً نمایش آن به بعد از فصل بهار موکول خواهد شد. درباره فیلم‌های دیگر مثل «غریزه» یا «رکسانا» که آنها هم جزو نمایش‌های جنجالی خارج از مسابقه در فجر بودند، گفته شده پروانه نمایش گرفته‌اند و اگر اینها در موج سوم اکران امسال نباشند، احتمالا در موج بعدی روی پرده می‌روند. از طرف دیگر در حالی که تمام فیلم‌های اکران نوروزی هنوز روی پرده هستند، فیلم اجتماعی «بازی را بکش» با موضوع فساد و تبانی و قمار در فوتبال، تنها ۲۷ روز پس از اکران، سر از اکران آنلاین درآورد که در نوع خود اتفاق عجیبی است. به این ترتیب امیدها نسبت به اینکه در دوره مدیریتی جدید، سهم فیلم‌های اجتماعی از گیشه‌ها بیشتر شود، به‌رغم نشانه‌هایی که ابتدا چنین حدس‌هایی را جدی می‌کرد، حالا با توجه به یک‌سری نشانه‌های دیگر محل تردید قرار می‌گیرد. از ابتدای امسال سازندگان بعضی فیلم‌های سینمایی نسبت به نوع اکران فیلم‌شان، سالن‌دهی‌ها و سانس‌دهی‌ها و مسائلی از این دست در گفت‌وگو با رسانه‌ها انتقاداتی را مطرح کرده بودند که این البته ماجرای جدیدی نیست اما به نظر می‌رسد وضعیت نمایش فیلم‌ها در سینمای ایران به مرحله بغرنجی رسیده و یک سیستم مصنوعی توزیع و سهم‌دهی به فروش فیلم‌ها وجود دارد که سعی می‌کند نتایج کارش را بر اساس رفتار طبیعی مشتری‌ها جلوه بدهد؛ سیستمی که اجازه رشد و الگوسازی فروش را به انواع دیگر فیلمسازی در ایران نمی‌دهد و به این دلیل ساده که واضح به نظر می‌رسد این وضع مهندسی شده و دست‌ساز است نه طبیعی، معمولا همه تقصیرها به گردن سیستم اکران سینمای ایران می‌افتد. یعنی وقتی مصنوعی و تکراری بودن ترتیب جداول فروش دیده می‌شود، غالبا نتیجه می‌گیرند این سیستم اکران است که طبیعت بازار را بر هم زده. برای اینکه راه‌حلی جهت برون‌رفت از این وضعیت پیدا شود، بهتر است کم‌کم به این گزاره فکر کنیم که مساله فقط در اکران و مواردی مثل مقدار سانس‌دهی و ساعت سانس‌دهی خلاصه نمی‌شود و چنین نگاهی ساده‌سازی موضوع است. این درست است که فروش فیلم‌ها به همین شکل را نمی‌توان نتیجه انتخاب طبیعی و غیرمهندسی شده غالب مخاطبان ایرانی دانست، چرا که چنین گزاره‌ای نقیض‌های منطقی فراوانی دارد؛ پس دلیل ماجرا را در کجا باید جست‌وجو کرد؟ بیایید این مساله را لایه به لایه و گام به گام بررسی کنیم.
* مثلث فیلمسازی در سینمای ایران و کشمکش اکران
امروز در سینمای ایران 3 جریان فیلمسازی داریم که عمده آثار داخلی ما در یکی از این دسته‌بندی‌ها قرار می‌گیرند. یک جریان مربوط به سینمای کمدی است که البته نوع خاصی از کمدی‌ها را شامل می‌شود و خصوصیات و حتی پیرنگ داستانی فیلم‌هایش را می‌توان در چند پاراگراف به صورت فرموله توضیح داد. جریان دوم مربوط به فیلم‌هایی است که تولید ارگان‌ها و نهادهای حاکمیتی هستند و ضرورت‌های سیاسی و اجتماعی در حوزه آگاهی‌بخشی عمومی و فرهنگ‌سازی را پیگیری می‌کنند و بخش قابل توجهی از آنها به موضوعات تاریخ معاصر از جمله انقلاب و جنگ تحمیلی مرتبط هستند. فیلمسازی پرتره، شایع‌ترین شیوه در این موج از فیلمسازی طی سال‌های اخیر بوده است. جریان سوم مربوط می‌شود به فیلم‌های اجتماعی که خودشان شاخه‌های مختلفی دارند و احتمالاً یکی از اصلی‌ترین تقسیم‌بندی‌ها درباره‌شان دوگانه فیلم اجتماعی جشنواره‌ای و غیر جشنواره‌ای باشد. در این عبارات منظور از جشنواره، رویدادهایی مثل فستیوال فیلم فجر یا سایر موارد داخلی نیست و مشخصاً رویدادهای غربی مد نظر هستند. فیلم‌های اجتماعی جشنواره‌ای که به فیلم‌های سفارتی یا سفارتخانه‌ای هم معروف شده‌اند، معمولاً با فاند و بودجه کشورهای غربی تولید می‌شوند و فرمول قصه‌گویی و حتی فضای بصری آنها هم در چند پاراگراف قابل خلاصه‌سازی است. چنانکه مشاهده می‌شود، هر 3 روش فیلمسازی در سینمای امروز ایران به‌شدت در قالب کلیشه‌هایی از پیش تعیین‌شده و ثابت قرار می‌گیرند و تأمین منابع مالی آنها هم آبشخور مشخصی دارد. فیلم‌های کمدی که از ستاره‌های گران‌قیمت و مشهور استفاده می‌کنند، خیلی اوقات با سرمایه‌گذاری خود بازیگران‌شان جلوی دوربین می‌روند و تنها بخشی از سینمای ایران که هنگام تولید به ضرورت سوددهی مالی در آن اندیشیده می‌شود همین بخش است. این البته باعث شده فعالان این بخش با ابزارهای مختلف از جمله مهندسی اکران و فراوانی تبلیغات اجازه ندهند سایر روش‌های فیلمسازی سهم قابل توجهی از فروش به دست بیاورند. فیلم‌های ارزشی یک مأموریت تبلیغاتی و ترویجی دارند و قرار است یک باور یا فرهنگ را جا بیندازند و از فراموش شدنش جلوگیری کنند اما معمولاً توجه نمی‌شود که برای نیل به همین هدف هم باید این فیلم‌ها مخاطب کافی داشته باشند. از آنجا که این فیلم‌ها دنبال کسب سود مادی نیستند، تولیدکنندگان‌شان هم ضرورت کافی برای یک اکران پررونق را حس نکرده‌اند و میدان را کاملاً برای تجاری‌سازان کمدی باز گذاشته‌اند. البته هر از چند گاهی خود فیلمسازانی که آثاری در این زمینه تولید کرده‌اند، نسبت به وضعیت اکران‌شان اعتراضاتی می‌کنند اما هیچ‌وقت سمت و سوی گلایه آنها به خود ارگانی که بودجه تولید را تأمین کرد و باید کمپین توزیع را هم سازماندهی می‌کرد، بازنمی‌گردد. فیلم‌های اجتماعی همچنان که اشاره شد 2 گروه هستند. تعدادی از آنها با فاند خارجی ساخته شده‌اند و اکثراً در داخل کشور اکران نمی‌شوند یا اکران محدودی دارند. این فیلم‌ها نه‌تنها برای گیشه ساخته نشده‌اند، بلکه حتی برای مخاطب داشتن هم ساخته نمی‌شوند و بیشتر یک عملیات ایذایی از سمت کشورهای اروپایی برای خبرسازی علیه ایران و از مسیر خارج کردن بدنه سینمای ایران هستند. در این میان آنچه باقی می‌ماند فقط فیلم‌های اجتماعی درون‌نگر با مسائل بومی است که «بازی را بکش» یک نمونه آن به‌ حساب می‌آید و سرنوشت تلخی که همین فیلم پیدا کرد و با گذشت کمتر از یک ماه از اکرانش، سر از پلتفرم‌ها درآورد، می‌تواند گویای وضعیت باشد.
* ریشه همه دعواها سر تعداد سانس و سالن است؟
با توجه به آنچه درباره شیوه تولید فیلم‌ها در سینمای ایران مورد اشاره قرار گرفت، می‌توان تا حدودی به این پی برد که مساله میزان فروش فیلم‌ها فقط به میزان سالن‌دهی به هر کدام و نوع سانس‌هایی که به هر فیلم اختصاص پیدا می‌کند مرتبط نیست. البته در شرایطی که اکران و تبلیغات همه فیلم‌ها یکسان و برابر باشد هم احتمالاً جنس به‌خصوصی از فیلم‌ها ممکن است عمدتاً بیشتر بفروشند و بعضی فیلم‌ها همیشه سهم کمتری از گیشه داشته باشند اما این سطح از پیش‌بینی‌پذیری بازار سینمای ایران که فقط در آن نوع خاصی از کمدی‌ها شانس فروش دارند، نشان می‌دهد وضعیت این بازار طبیعی و خود به خودی نیست. اگر دقت کنیم در بزرگ‌ترین و غول‌آساترین چرخه‌های تجاری سینمای جهان مثل هالیوود، بالیوود، سینماهای چین و کره‌جنوبی هم به‌رغم اینکه از زمان کلید خوردن بسیاری از پروژه‌ها می‌توان جایگاه‌شان را در جدول فروش حدس زد، خود بازار همواره غافلگیری‌هایی پیش روی سینماگران می‌گذارد و بسیاری از پروژه‌های عظیم را زمین می‌زند و خیلی از فیلم‌های گمنام و بی‌ستاره را ناگهان به فروشی سرسام‌آور می‌رساند. سینمایی که در آن مطلقاً امکان ظهور هیچ پدیده غافلگیرکننده‌ای وجود نداشته باشد، یعنی همه چیزش طبیعی و بر اساس میل و انتخاب مخاطبان پیش نمی‌رود و بدون شک مهندسی اکران در ایجاد این وضع سهم قابل توجهی دارد اما همه چیز به خود اکران برنمی‌گردد. در مقابل این کمدی‌هایی که به درستی گفته می‌شود بازار را قبضه کرده‌اند، یا فیلم‌های ارزشی و اصطلاحا ارگانی قرار می‌گیرند یا فیلم‌های اجتماعی که سرمایه‌گذاران هیچ‌کدام از آثار این 2 گروه، هنگام تولید، چندان به فروش گیشه‌ای نمی‌اندیشند و مؤلفه‌هایی را در کار قرار نمی‌دهند که به این مساله کمک کند. حامیان مالی چنین فیلم‌های عمدتاً دغدغه گیشه ندارند و فقط پس از اکران هر فیلم، این کارگردان اثر است که وقتی فروش پایین یا به عبارتی دیده نشدن فیلمش او را آزار داد، نسبت به نوع عرضه اثرش در بازار معترض می‌شود و سویه انتقادش هم تماماً متوجه سالن‌دهی و سانس‌دهی است. یعنی خود سرمایه‌گذاران همان فیلم که پروسه توزیع را جدی نگرفته‌اند، عموماً از تیررس نقدها در امان می‌مانند. عمده اعتراضی که این فیلمسازان دارند این است که سانس‌دهی به فیلم‌شان در زمان نامناسبی انجام شده یا اینکه بعضی از سانس‌های‌شان توسط سالن‌داران لغو شده است. متاسفانه هنوز دسترسی کاملی به جزئیات اکران فیلم‌ها در سینمای ایران وجود ندارد و آنچه در سامانه سمفا درج می‌شود صرفاً تعداد سالن‌ها، سانس‌ها، مخاطبان و فروش ریالی فیلم‌هاست. مثلاً سانس‌های قبل از ساعت ۱۶ که به یک فیلم تعلق گرفته با سانس‌های ساعت ۱۹ و ۲۱ زمان اوج فروش بلیت است، یکسان ارزیابی می‌شود. اینکه چه تعداد از سانس‌های هر فیلم مخاطبی زیر ۵ نفر یا ۱۰ نفر داشته و سالن‌دار به این بهانه توانسته فیلم را عوض کند هم از این سامانه قابل استخراج نیست. شاید موسسه سینماشهر که متولی انتشار جامع چنین آماری درباره سینمای ایران است، در آینده اطلاعات لازم برای انجام تحلیل‌های جامع را منتشر کند یا این داده‌ها را در اختیار خبرنگاران حرفه‌ای قرار بدهد اما در حال حاضر چیزی که می‌توان برای تحلیل به آن اتکا کرد، آمارهایی است که موسسه بهمن سبز، وابسته به حوزه هنری در اختیار ما قرار داده و از آنجا که این موسسه بالای ۲۵ درصد از سالن‌های فعال کشور را تحت کنترل دارد، می‌شود آمارها و نسبت‌های ارائه شده درباره تعدادی از فیلم‌ها را مقیاسی کوچک‌تر اما قابل تعمیم از آمارهای جامع در سطح کل کشور دانست. در این 8 جدول که در ادامه مشاهده می‌کنید، تعدادی از فیلم‌هایی که عمده آنها درباره مقدار سانس‌ها و کیفیت سانس‌های‌شان محل مناقشه بودند، به عنوان نمونه آورده شده‌اند و ریز جزئیاتی که اکثر بحث‌ها بر سر آن صورت می‌گیرد، در جدول قابل مشاهده است. مثلاً مشخص است که هر فیلم چه مقدار از سانس‌هایش را قبل از ساعت ۱۶ داشته و چه تعدادی از سانس‌ها با مخاطب زیر ۱۰ نفر بودند. به این ترتیب مشخص می‌شود که اگرچه سالن‌دهی و سانس‌دهی نامناسب می‌تواند بخشی از مشکلات هر کدام از این فیلم‌ها باشد اما مشکل عمده‌تر در کمپین توزیعی فیلم‌هاست که باید مناسبات آن از زمان پیش‌تولید شروع می‌شد.

ارسال نظر
پربیننده